سوره الشعراء
سوره الفرقان | سوره الشعراء | سوره النمل | |||||||||||||||||||||||
|
در حال بارگیری... |
|
متن سوره
طسم
آنهاست آیات کتاب روشنگر.
شاید تو از اینکه (کافران) ایمانآورندگان نیستند جان خود را از روی اندوه تباهسازندهای.
اگر بخواهیم، آیتی از آسمان بر آنان فرود میآوریم، پس برای آن، گردنهایشان (و گردن کشانشان) خاضعانه دگرگون شوند.
و هیچ یادوارهی جدیدی از سوی رحمان برایشان نیاید جز اینکه بیگمان از آن رویگردان بودهاند.
همواره بس به تکذیب پرداختند و به زودی خبرهای مهمی که بدان ریشخند میکردهاند، بدیشان خواهد رسید.
و آیا به زمین ننگریستهاند (که) چه اندازه در آن از هر گونه جفتهای کرامتبار رویانیدهایم؟
همانا در این (هنرنمایی) همواره نشانهای است. حال آنکه بیشترشان ایمانآورندگان نبودهاند.
و در حقیقت، پروردگارت (هم)او بهدرستی کانون عزت (و) رحمت است.
و چون پروردگارت موسی را ندا در داد که : «نزد آن گروه ستمکار برو؛»
.«گروه فرعون. آیا پروا ندارند؟!»
گفت: «پروردگارم! همواره من میترسم که تکذیبم کنند.»
«و سینهام تنگ میگردد و زبانم نمیرهد، پس سوی هارون بفرست.»
«و (از طرفی دیگر) برای آنان بر گردن من (در کشتن شخصی فرعونی) پیامدی بد است، پس میترسم مرا بکشند.»
فرمود: «هرگز (چنین نیست)! پس به (همراه) نشانههای ما (سوی آنان) بروید. همانا ما با شما شنوندگانیم.»
«پس نزد فرعون بروید (و) بگویید: “ما دو نفر بهراستی پیامبر پروردگار جهانیانیم.”»
(و بگویید) که: « فرزندان اسرائیل را با ما بفرست.»
(فرعون) گفت: « آیا تو را به حال کودکی در (دامن) خودمان نپروراندیم؛ حال آنکه سالیانی چند از عمرت را در میان ما سپری کردی.»
.«و (سرانجام) کاری را که میخواستی انجام دادی، حال آنکه (نسبت به من) از ناسپاسانی.»
گفت: «آن را هنگامی مرتکب شدم در حالیکه من (در راه) از گمشدگانم.»
«و در آن هنگامی که از شما ترسیدم، پس از شما گریختم، تا پروردگارم به من حکمت و حاکمیتی بخشید و مرا از فرستادگان (وحیانی) نهاد.»
«و (آیا) بر (اساس) اینکه فرزندان اسراییل را بنده و در بند (خود) ساختهای، این خود نعمتی است که منّتش را بر من مینهی؟»
فرعون گفت: « و پروردگار جهانیان چیست؟»
گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر از یقینآورندگان بودهاید.»
(فرعون) به اطرافیانش گفت: «آیا درست نمیشنوید؟»
(موسی) گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شما.»
(فرعون) گفت: «بهراستی این پیامبری که فراسوی شما فرستاده شده سخت دیوانه است!»
(موسی) گفت: «پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آن دو است؛ اگر خردورزی میکردهاید.»
(فرعون) گفت: «اگر خدایی غیر از من برگزینی همانا تو را بیگمان از زندانیان قرار خواهم داد.»
(موسی) گفت: « و گرچه برایت چیزی روشنگر بیاورم؟»
(فرعون) گفت: «اگر از راستان بودهای آن را بیاور.»
پس (موسی) عصای خود را بیفکند پس (فرعون دید که) ناگهان (هم) آن اژدری نمایان است.
و دستش را (از گریبانش) بیرون کشید، پس ناگهان (هم) آن برای تماشاگران سپید است.
(فرعون) به سران چشمگیر (از درباریانش که) پیرامونش بودند گفت: «همانا این همواره ساحری بسیار داناست.»
«میخواهد با سحر خود، شما را از سرزمینتان بیرون کند. پس (اکنون) چه میفرمایید؟»
گفتند: «او و برادرش را مهلتی ده و گردآورندگان [:بسیج کنندگان] را به شهرها بفرست،»
«پس هر ساحر بسیار دانایی را نزدت آورند.»
پس ساحران برای وعدهگاه روزی معلوم گردآوری شدند.
و به مردم گفته شد: «آیا شما هم جمعشوندگانید؟»
«شاید اگر ساحران همان پیروزمندان بودهاند ما (هم) از آنان پیروی کنیم!»
پس چون ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما همان پیروزمندان بودهایم، بهراستی برایمان مزدی خواهد بود؟»
گفت: «آری و (افزون بر آن) بیگمان شما در این هنگام بهراستی از نزدیکشدگان (به دربار) هستید.»
موسی به آنان گفت: «آنچه را شما افکنندگانید بیفکنید.»
پس ریسمانهاشان و عصاهاشان را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون بیگمان بهراستی ما همان پیروزمندانیم.»
پس موسی عصایش را افکند که ناگهان همان (عصا) هر چه را به دروغ میساختند با سرعتی حاذقانه میبلعد.
پس ساحران (ناگهان و ناخودآگاه) به حالت سجده فرو افکنده شدند.
گفتند: «به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم،»
«پروردگار موسی و هارون.»
(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم برای او ایمان آوردید؟ همواره او بیگمان همان بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است. پس در آینده خواهید دانست (با شما چه خواهم کرد). حتماً دستها و پاهایتان را از چپ و راست به سختی خواهم برید و همانا بیچون همهتان را به دار خواهم آویخت.»
گفتند: «هیچ زیانی (و باکی) نیست. ما همواره سوی پروردگارمان (رویآورندگان و) دگرگونشوندگانیم.»
«ما بیگمان امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را بر ما بپوشاند، (چرا) که (در جمع فرعونیان) نخستین ایمانآورندگان بودهایم.»
و سوی موسی وحی کردیم که: «بندگان مرا شبانه حرکت ده، زیرا همواره شما تعقیبشدگانید.»
پس فرعون مأمورانی برای جمعآوری (کسانی) به تمامی شهرها(ی مصر) فرستاد.
(فرعون و فرعونیان گفتند:) «این گروهی -بیگمان و بیامان- اندکند.»
«و بهراستی آنان ما را بسی خشمآورندگانند.»
«و محققاً ما نیروی مهم به هم پیوسته و وابستهایم، (که) به حال آمادهباش (درآمدهایم).
پس آنان را از باغستانهای سردرهم و چشمهسارانی بیرون راندیم؛
و (نیز از) گنجینهها و جایگاههایی پر کرامت [:ناز و نعمت].
(ارادهی ما) چنین بود و آن (نعمت)ها را به فرزندان اسرائیل میراث دادیم.
پس (فرعونیان) در حال برآمدن آفتاب، آنان را تعقیب کردند.
پس چون دو گروه، همدیگر را دیدند، همراهان موسی گفتند: «بیگمان ما ناگزیر(و ناگریز) مورد دستیابی هستیم.»
گفت: «هرگز چنان نیست؛ همواره پروردگارم با من است و به زودی مرا (معجزه آسا) راهنمایی خواهد کرد.»
پس سوی موسی وحی کردیم که: «با عصای خود بر (این) دریا بزن.» پس دریا از هم شکافت. پس هر پارهای همچون کوهی سترگ بود.
و دیگران [:فرعونیان] را بدانجا (با صفآراییشان به غرق) نزدیک گردانیدیم.
و موسی را با همهی کسانی که همراهش بودند نجات دادیم.
سپس دیگران را غرق کردیم.
بیشک در این (واقعهی عبرتانگیز) همانا نشانهی (ربانیِ) بزرگی است. حال آنکه بیشترشان (از) مؤمنان نبودهاند.
و بیگمان پروردگار تو، همواره او همان کانون عزت (و) رحمت است.
و بر آنان گزارش مهم ابراهیم را برخوان.
چون به پدر (تربیتی)اش و قومش گفت: «چه (چیزی را) میپرستید؟»
گفتند: «بتانی را میپرستیم. پس همواره بر درگاه آنان همچنان باشندگان و خاضعانیم.»
گفت: «آیا وقتی از آنها درخواستی میکنید، از شما میشنوند؟»
«یا شما را سود یا زیانی میرسانند؟»
گفتند: «(نه!) بلکه پدران خود را یافتیم که چنان میکردند.»
گفت: «آیا پس آنچه را میپرستیدهاید نگریستید؛»
«شما و پدران پیشترین شما؟»
«پس بیگمان همهی آنان – جز پروردگار جهانیان – دشمن مناند.»
«آن کس که مرا آفرید، پس همو راهنماییام میکند؛»
«و کسی (که) او به من خوردنی و آشامیدنی میدهد،»
«و چون بیمار شوم پس او درمانم میکند،»
«و آن کس که مرا میمیراند سپس زندهام میگرداند،»
«و کسی که امید دارم روز بُروز طاعت، خطایم را بر من بپوشاند.»
«پروردگارم! به من حاکمیت و حکمتی (وحیانی) عطا کن و مرا به (آن) صالحان [:پیامبران] ملحق گردان؛»
«و برای من در (میان) آیندگان آخرین زبان [:آوازهای] راستواره قرار ده؛»
«و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان؛»
«و پدرم را ببخشای که او بیگمان از گمراهان بوده است.»
«و روزی که (مکلفان) برانگیخته میشوند خوارم مکن.»
روزی که هیچ مال و فرزندانی سودی نمیدهند؛
مگر کسی که با دلی پاک سوی خدا آمد.
و (آن روز) بهشت برای پرهیزگاران زینتیافته نزدیک شد.
و جهنّم برای فاسد نظران نادان بس نمودار گشت.
و به آنان گفته شد: «آنچه میپرستیدهاید کجایند،»
«جز خدا؟ آیا یاریتان میکنند یا (از شما) یاری میخواهند؟»
پس آنان و (همهی) گمراهان در آن آتش شعلهور به رو افکنده شدند.
و (نیز) همهی سپاهیان ابلیس.
حال آنکه آنان در آتش شعلهور با یکدیگر نزاع میکنند، گفتند:
«سوگند به خدا که ما همواره در ژرفای گمراهی آشکارگری بودهایم.»
«چون شماها را با پروردگار جهانیان برابر مینمودیم.»
و جز مجرمان ما را گمراه نکردند.»
«پس هیچ گونه شفاعتگرانی نداریم،»
«و نه دوستی خونگرم.»
«پس کاش (بر فرض محال،) بازگشتی برای ما بود تا بیگمان از مؤمنان باشیم؟!»
همانا در این (سرگذشت) همواره نشانهای است و بیشترشان (از) مؤمنان نبودهاند (که یا کافر بودند، و یا قاصر که نه مؤمن و نه کافر بودند).
و بهراستی، پروردگار تو همواره همان کانون عزت (و) رحمتگر بر ویژگان است.
گروه نوح پیامبران را تکذیب کردند.
چون برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا پروا نمیدارید؟»
«من برای شما همواره فرستادهای در خور اعتمادم.»
پس از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.»
«و من از شما هیچ مزدی نمیخواهم، و اجر من جز بر (عهدهی) پروردگار جهانیان نیست.»
«پس، از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.»
گفتند: «آیا برایت (به خدا) ایمان بیاوریم حال آنکه پستترین فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟»
(نوح) گفت: «و من چه میدانم (که) به آنآنچه میکردهاند؟»
«اگر باریکبینی کنید، حسابشان جز بر پروردگارم نیست.»
«و من هرگز طردکنندهی مؤمنان نیستم.»
«من جز هشداردهندهی آشکارگری (بیش) نیستم.»
گفتند: «ای نوح! همانا اگر (به دعوتت) پایان ندهی بیگمان و بیچون از سنگسارشدگان خواهی بود.»
گفت: «پروردگارم! قوم من همواره مرا تکذیب کردند.»
«پس میان من و آنان راهکاری [:چارهای] بگشای و من و هر آن کس از مؤمنان را که با مناند نجات بخش.»
پس او و هر که را در آن کشتیِ آکنده با او بودند، رهانیدیم.
سپس باقیماندگان را غرق کردیم.
همانا در این (ماجرا) همواره نشانهی بزرگی است، و بیشترشان ایمانآورندگان نبودهاند.
و بیگمان پروردگارت بهراستی همان کانون عزت (و) رحمتگر بر ویژگان است.
عادیان، پیامبران را تکذیب کردند.
چون برادرشان هود برایشان گفت: «آیا پروا نمیدارید؟»
«من بهراستی برایتان فرستادهای در خور اعتمادم.»
«پس از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.»
«و بر این (رسالت) هیچ اجری از شما نمیخواهم. اجر من جز بر (عهدهی) پروردگار جهانیان نیست.»
«آیا بر هر تپّهای زیبا و رعنا نشانهای (برای قدرت و رفاهیت) میسازید که (بر این سازمان و در آن) دست به بیهودهکاری و بازی بزنید؟»
«و سازمانهایی استوار بر میگیرید شاید (بیشتر) بمانید؟»
«و هنگامی که حملهور میشوید در حال زورگویی حملهور میشوید؟»
«پس، از خدا پروا بدارید و فرمانم ببرید.»
«و از کسی که شما را به آنچه میدانید مدد کرد پروا بدارید؛»
«(کسی را که) با دامها و پسران، شما را مدد و گشایش داد،»
«و باغستانهایی سردرهم و چشمهسارانی (به شما داد).»
«من همواره از عذاب روزی بزرگ بر شما میترسم.»
گفتند: «خواه اندرز(مان) دهی، خواه از اندرزدهندگان نباشی، برایمان یکسان است.»
«این جز شیوه و اخلاق پیشینیان نیست.»
«و ما عذابشوندگان نیستیم.»
پس همواره تکذیبش کردند. پس هلاکشان کردیم. همانا در این (جریان) بیگمان نشانهی بزرگی است و بیشترشان ایمانآورندگان نبودهاند.
و بهراستی، پروردگارت همواره (همان) کانون عزت (و) رحمتگر بر ویژگان است.
ثمودیان، پیامبران را تکذیب کردند.
چون برادرشان صالح به آنان گفت: «آیا پروا نمیدارید؟»
«من همواره برای شما فرستادهای در خور اعتمادم.»
«پس از خدا پروا بدارید و فرمانم ببَرید.»
«و (من) بر این (رسالت) هیچ اجری از شما نمیخواهم. اجر من جز بر عهدهی پروردگار جهانیان نیست.»
«آیا شما در آنچه همینجاست به امن و امان رها میشوید؟»
«در باغهایی سردرهم و چشمهسارهایی،»
«و کشتزارهایی و خرماهایی (که) دستاوردهایشان لطیف (و) زود هضم است؟»
«و در حال فرح و آسایش برای خود از کوهها خانههایی میتراشید.»
«پس از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.»
«و کار و فرمان افراطگران را پیروی مکنید.»
«آنان که در زمین افساد میکنند و اصلاح نمیکنند.»
گفتند: «جز این نیست که تو سخت از افسونشدگانی!»
«تو جز بشری مانند ما (بیش) نیستی. پس اگر از راستان بودهای نشانهای (ربانی برایمان) بیاور.»
گفت: «این ماده شتری است که برای او آشامیدنیای و (نیز) روزی معیّن نوبت آب شماست.»
«و به آن گزندی نرسانید تا (مبادا) عذابِ روزی بزرگ شما را در برگیرد.»
پس آن شتر را پی کردند و (از) پشیمانان گشتند.
پس آنان را عذاب در برگرفت. بیگمان و بیچون در این(جریان) نشانهای است و (اما) بیشترشان (از) مؤمنان نبودهاند.
و بهراستی پروردگار تو همواره (همان) کانون عزت (و) رحمتگر بر ویژگان است.
گروه لوط فرستادگان(مان) را تکذیب کردند.
چون برادرشان -لوط- بدیشان گفت: «آیا پروا نمیدارید؟»
«من همواره برای شما فرستادهای در خور اعتمادم.»
«پس خدا را پروا بدارید و فرمانم ببرید.»
«و بر این (رسالت) هیچ اجری از شما نمیخواهم. اجر من جز بر عهدهی پروردگار جهانیان نیست.»
«آیا از (میان) مردمان جهان،(تنها) با مردان در میآمیزید؟»
«و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان برایتان آفریده وا میگذارید؟ بلکه شما مردمی تجاوزکارید.»
گفتند: «ای لوط! بیگمان اگر (به کارت) پایان ندهی، بهراستی همواره از اخراجشوندگانی.»
گفت: «من همانا از خشمناکان سرسختِ کردار شمایم.»
«پروردگارم! مرا و کسانم را از آنچه انجام میدهند رهایی بخش.»
پس او و همگی کسانش را رهانیدیم.
جز پیرزنی که از باقیماندگان در غبار (گمراهی) بود.
سپس دیگران را سخت هلاک (و) زیر و زبر کردیم.
و بر (سروسامان)شان بارانی (از سنگ گل) فرو ریختیم؛ پس چه بد بود سنگبارانِ بیمدادهشدگان.
بهراستی در این (عقوبت) همواره نشانه(ی بزرگی) است و (اما) بیشترشان ایمان آورنده نبودهاند.
و بیگمان، پروردگارت همان کانون عزت (و) رحمتگر بر ویژگان است.
اصحاب اَیْکه [:درختان انبوه] فرستادگان (ما) را تکذیب کردند.
چون شعیب به آنان گفت: «آیا پروا نمیدارید؟»
«من همواره برای شما فرستادهای در خور اعتمادم.»
«از خدا پروا بدارید و فرمانم ببرید.»
«و بر این (رسالت) هیچ اجری از شما نمیخواهم. اجر من جز بر عهدهی پروردگار جهانیان نیست.»
«پیمانه را تمام دهید و از زیانرسانان مباشید.»
«و با ترازویِ استوار و راستا وزن کنید.»
و چیزهای مردمان [:جان و جانانشان] را زیان مرسانید، و افسادگرانه در زمین کوشش نکنید.»
«و از آن کسی که شما و گروههای نخستین را همچون کوه (با فطرتهای توحیدی) آفریده است پروا کنید.»
گفتند: «تو فقط از افسونشدگانی.»
« و تو جز بشری مانند ما (بیش) نیستی و تو را بیگمان از دروغگویان گمان داریم.»
«پس اگر از راستان بودهای، پارهای از آسمان بر (سر و سامان)مان بیفکن.»
(شعیب) گفت: «پروردگارم به آنچه میکنید داناتر است.»
پس او را تکذیب کردند. پس عذاب روزِ ظلمتزا آنان را فرو گرفت. بهراستی آن عذابِ روزی بزرگ بود.
همانا در این (جریان) بیگمان نشانهای (بزرگ) است و (اما) بیشترشان ایمانآورندگان نبودهاند.
و بهراستی، پروردگارت همواره همان عزیز رحیم است.
و بیگمان این (قرآن) همواره فرستادهی تدریجی پروردگار جهانیان است.
روحالامین آن را فرود آورد،
بر دلت تا از (جملهی) بیمدهندگان باشی؛
به زبانی آشکارای بیانگر.
و همانا (هم)آن همواره در کتابهای پشینیان است.
آیا و برای آنان، (این خود) نشانهای بزرگ نبوده است که علمای بنیاسرائیل بدان آگاهند؟
و اگر آن را بر برخی از عجمها [:غیرعربزبانان] نازل میکردیم،
پس پیامبر آن را بر ایشان میخواند، به آن ایمان نمیآوردهاند.
این گونه در دلهای مجرمان، آن (قرآن) را راهی نفوذی دادیم.
تا عذاب پر دردشان را ننگرند، به آن نگروند.
پس (آن عذاب) ناگهان -در حالی که باریکبینی نمیکنند- بدیشان در رسد.
پس بگویند: «آیا ما مهلت داده شدگانیم؟»
پس آیا عذاب ما را بس شتابان میخواهند؟
پس مگر دیدی اگر سالها آنان را برخوردار کنیم؛
(و) سپس آنچه (که) وعده داده شدهاند به سراغشان آمد؛
آنچه از آن برخوردار میشدهاند، بینیازشان نکرد (و عذاب را از آنان دفع ننمود).
و (ما) هیچ مجتمعی را هلاک نکردیم مگر آنکه برایشان بیمدهندگانی باشند،
(تا آنان را) یادوارهای (باشد). و ما ستمکار نبودهایم.
و شیطانها آن را فرود نیاوردهاند.
و هرگز برایشان سزاوار (هم) نیست و (هم) نمیتوانستهاند (آن را فرود آورند).
آنان بیگمان از شنیدن (آن وحی ربانی) همواره وازدهشدگانند.
پس با خدا، معبودی دیگر مخوان. (مباد که) از عذابشدگان باشی.
و نزدیکترین نزدیکانت را (از هنگامهی رستاخیز) بیم ده.
و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کردهاند، بال خود را فرو گستر.
پس اگر (کافران) تو را نافرمانی کردند، (بدیشان) بگو: «من همواره از آنچه میکنید بیزارم.»
و بر (آن خدایِ) عزیزِ رحمتگر بر ویژگان توکل کن.
آن کس که چون بر پا میخیزی تو را میبیند،
و جابهجا شدنت را در میان سجدهکنندگان مینگرد.
بیگمان او، (هم)او بسیار شنوای بس داناست.
آیا شما را خبر مهمی دهم (که) شیاطین بر چه کسانی دم به دم فرود میآیند؟
بر هر دروغزن گناهکاری پیاپی فرود میآیند،
که (دزدانه) گوشهاشان را (برای شنیدن وحی) فرا میافکنند و بیشترشان دروغگویانند.
و شاعران را نادانان فاسد پیروی میکنند.
آیا ندیدهای که آنان در هر وادیای در مدح و ذم (این و آن) بسی دلباختهاند؟
و همانان چیزهایی میگویند که بیامان انجام نمیدهند.
مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایستهی (ایمان) کرده و خدا را بسیار به یاد آورده، و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفتهاند یاری خواستهاند. و کسانی که ستم کردهاند به زودی خواهند دانست (به) چه دگرگونیای (در زمان و مکانی) دگرگون میگردند.