الشعراء ١٥٨
کپی متن آیه |
---|
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ |
ترجمه
الشعراء ١٥٧ | آیه ١٥٨ | الشعراء ١٥٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّ فِی ذلِکَ ...»: (نگا: شعراء / .
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «158» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «159»
پس آنان را عذاب فرا گرفت. همانا در اين (ماجرا) قطعاً نشانه و درس عبرتى است، و (لى) اكثر آنان ايمان آورنده نيستند. و البتّه پروردگار تو بى شك همان تواناى مهربان است.
پیام ها
1- توهين به مقدّسات الهى به حدّى مهم است كه گروهى به خاطر كشتن يك حيوان، نابود مىشوند. فَعَقَرُوها ... فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ
2- هم الطاف او نشانههاى عبرت هستند و هم قهر وعذابش. «لَآيَةً»
3- انسان مىتواند حتّى با ديدن بزرگترين نشانههاى الهى، در برابر حقّ عناد ورزد و ايمان نياورد. «لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ»
4- فرستادن انبيا ومعجزه وقهر بر كفّار لجوج، از شئون ربوبيّت اوست. «رَبَّكَ»
5- ايمان و كفر مردم، در خداوند اثرى ندارد. «إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ»
6- قهر خداوند به خاطر عمل خودماست وگرنه او مهربان است. «لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (158)
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ: پس فرا گرفت ايشان را عذاب روز عظيم كه موعود بود و آن صيحه جبرئيل بود كه تمام آنها به سبب آن هلاك شدند.
تنبيه: اسناد پى كردن ناقه به همه قوم به جهت آنست كه تمام رضا بودند به آن، و اين دال است بر آنكه هر عده جماعتى كه راضى باشند به فعل شخصى، هر آينه در آن كار شريك خواهند بود چه طاعت باشد يا معصيت. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه فرمايد:
ايّها النّاس انّما يجمع النّاس الرّضى و السّخط و انّما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمّهم اللّه بالعذاب لما عمّوه بالرّضا فقال سبحانه: فعقروها فاصبحوا نادمين فاخذهم العذاب فما كان الّا ان خارت ارضهم بالخسفه خوار السّكة المحماة فى الارض الخوارة.
اى گروه مردمان، جز اين نيست كه جمع مىكند مردمان را در عذاب دنيا و آخرت خشنود بودن ايشان به منكرات و خشم آنها به آنچه محبوب خدا باشد، و جز اين نيست كه پى كرد و كشت ناقه ثمود قوم صالح پيغمبر را يك مرد، پس به همه ايشان رسانيد خداى تعالى عذاب و عقاب را، چون عام كردند كشتن را در ميان خود به خشنودى، يعنى چون همه آنها راضى شدند و پى كردن ناقه حق سبحانه عذاب را على العموم به همه ايشان و اسناد كشتن فرمود به همه آنها، بنابر عموم شركت راضى با مباشر. پس فرمود سبحانه: پس پى كردند ناقه صالح را، پس گشتند پشيمان، پس فرا گرفت ايشان را عذاب، پس نبود آن عذاب مگر كه آواز كرد زمين ايشان به فرو بردن مثل آواز دادن آهن آلات شخم گرم شده در
جلد 9 - صفحه 481
زمين بسيار نرم. «1» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً: بدرستى كه در آنچه نازل شد به قوم حضرت صالح عليه السّلام از نزول عذاب به جهت كفر و طغيان، هر آينه دلالتى است مر اهل اعتبار را بر آنكه كفر بعد از بيان حجت بينه و ظهور آيات مقترحه، موجب عذاب و نكال مىباشد. وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ: و نبودند بيشتر قوم ثمود ايمان آرندگان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (141) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (142) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (143) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (144) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (145)
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (146) فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (147) وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (148) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (149) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (150)
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (151) الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (152) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (153) ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154) قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (155)
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156) فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (157) فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (158) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (159)
ترجمه
تكذيب كردند قوم ثمود فرستادگان را
وقتى كه گفت بآنها برادرشان صالح آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
آيا واگذاشته ميشويد در آنچه هستيد اينجا ايمنان
در بوستانها و چشمه سارها
و كشتها و درختان خرمائيكه شكوفه آنها لطيف است
و ميتراشيد از كوهها خانههائى با آنكه ما هرانيد
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
جلد 4 صفحه 121
و اطاعت مكنيد فرمان تجاوز كنندگانرا
آنانكه فساد ميكنند در زمين و اصلاح نميكنند
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
نيستى تو مگر انسانى مانند ما پس بياور نشانهاى اگر هستى از راستگويان
گفت اين ماده شترى است براى آن نوبه آب است و براى شما نوبه روزى معيّن
و اصابت منمائيد آنرا ببدى پس بگيرد شما را عذاب روزى بزرگ
پس پى كردند آنرا پس گرديدند پشيمان
پس گرفت آنها را عذاب همانا در اين هر آينه آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال پس از پنج آيه كه تفسير آنها در قصص سابقه گذشت نقل فرموده كلام حضرت صالح را بقوم خودش كه بنام سر سلسلهشان معروف بقبيله ثمود بودند باين تقريب كه آيا تصوّر كرديد بهمين حال كه در ناز و نعمتيد باقى و از حوادث دهر مصون و مأمون خواهيد بود نه چنين است باين حال واگذار نخواهيد شد اين نعمتها كه در اين زمان خداوند بشما عنايت فرموده از قبيل باغها و چشمهسارها و كشتزارها و درختان خرما كه شكوفه و غلاف خوشههاى آنها لطيف و نرم و نازك است كه كاشف از خوبى و نرمى و لطافت ميوه آن باشد در صورت تخلّف از امر الهى نيست و نابود خواهد شد و اين خانههاى رفيعى كه در كوهها با كمال استادى و مهارت براى خود ميتراشيد براى شما باقى نمىماند و بعضى فرهين بحذف الف قرائت نمودهاند يعنى با تكبر و نشاط و دلخوشى پس از خدا بترسيد و كارى نكنيد كه موجب خشم خدا شود و اطاعت كنيد مرا كه امر من امر خدا است و من بدون دستور او دستورى نميدهم و اطاعت نكنيد امر مردمان متجاوز را كه رؤساء قوم بودند و غير از فتنه و فساد كارى نداشتند و آنها در جواب گفتند تو از كسانى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند بقدرى كه عقلت زائل شده و قمى ره فرموده مراد آنستكه ميان تهى هستى مانند ساير افراد بشر و اگر پيغمبر بودى مثل ما نبودى و مؤكّد اينمعنى است كه بعد از اين گفتند نيستى تو مگر بشرى مانند ما اگر راست ميگوئى معجزى بياور تا ما تو را تصديق نمائيم و
جلد 4 صفحه 122
آنحضرت بتفصيلى كه در سوره اعراف مستوفى گذشت براى آنها از كوه ماده شترى بيرون آورد كه بنا شد آب رودخانه يك روز نوبه آن ناقه و يك روز نوبه آنها باشد و بهيچ وجه آنها مزاحم نوبه آن نشوند و آسيبى هم بآن نرسانند و فرمود اگر شما بآن تعدّى نمائيد بعذاب روز بزرگ كه بزرگى آن براى بزرگى عذاب آن روز است معذّب خواهيد شد و آنها براى آنكه نميخواستند با آن هم نوبه باشند يكنفر از خودشان را مأمور بقتل آنحيوان نمودند و بقيّه با او كمك كردند و گوشتش را قسمت كردند و خوردند و پشيمان شدند وقتى كه عذاب را معاينه نمودند كه آنوقت پشيمانى سودى ندارد و توبه قبول نميشود و آن عذاب صيحه آسمانى يا زلزله زمينى يا بدنى بود كه در سور سابقه مفصلا ذكر شده است و جمل اخيره مفسّره در قصص سابقه است و باغراضى كه اخيرا بيان شد در ذيل هر قصه تكرار شده و خواهد شد و در نهج البلاغه است كه همانا شريك ميكند مردم را در امرى رضا و سخط، ناقه ثمود را يكنفر از آنها پى كرد ولى خدا عذاب را بر همه نازل فرمود چون همه راضى بآن شدند و نسبت عقر را بهمه داد كه فرمود فعقروها فأصبحوا نادمين و زمين آنها در اثر خسف شكسته و گداخته گرديد و نيز از آنحضرت روايت شده كه اول چشمهئى كه جارى شد در زمين آن بود كه خدا براى صالح عليه السّلام جارى فرمود و آبش را بنوبه براى ناقه و آنها مقرّر داشت و فرمود لها شرب و لكم شرب يوم معلوم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَخَذَهُمُ العَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنِينَ (158)
پس گرفت اينها را عذاب الهي محققا در اينکه عذاب هر آينه آيه و دليل است بر نتيجه مخالفت انبياء و نيستند اكثر كفار و مشركين که ايمان آورده باشند و ايمان بياورند.
در اينکه آيه تعبير بعذاب فرموده در سوره اعراف تعبير برجفة که لرزيدن باشد فرموده در سوره هود تعبير بصيحه فرموده در سوره فصلت تعبير بصاعقه فرموده فَإِن أَعرَضُوا فَقُل أَنذَرتُكُم صاعِقَةً مِثلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ (آيه 12) و كلمه عذاب در اينکه آيه فَأَخَذَهُمُ العَذابُ شامل جميع آنها ميشود و جميع آنها ممكن است که صيحه يا صيحه ملك بوده يا صيحه رعد، به اندازهاي که لرزه به اندام آنها يا به زمين افتاد که رجفه باشد و صاعقه برق بود که پس از رعد آتش خارج ميشود و بهر جا رسيد فورا ميسوزاند زيرا آتش خالص است و لذا سريع الخمود است.
(إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً) ممكن است اشاره باشد بجميع قضاياي صالح از اخراج ناقه و فصيل و خصوصيات آن که ذكر شد و به نزول عذاب بر مخالفت انبياء و ممكن است اشاره باشد بخصوص عذاب.
(وَ ما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنِينَ) که ابدا پند و اندرز و تبشير و معجزه بآنها تأثير ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 158)- چون طغیانگری آنها از حد گذشت و عملا نشان دادند که آماده پذیرش حق نیستند اراده خدا بر این قرار گرفت که زمین را از لوث وجودشان پاک کند «در این هنگام عذاب الهی آنها را فرو گرفت» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ).
قرآن در پایان این ماجرا همان میگوید که در پایان ماجرای قوم هود و نوح و ابراهیم بیان کرد، میفرماید: «در این سر گذشت (قوم صالح و آن همه پایمردی و تحمل این پیامبر بزرگ و آن منطق شیوا، و نیز سر سختی و لجاجت و مخالفت آن سیه رویان با معجزه بیدارگر و سر نوشت شومی که به آن گرفتار شدند) آیت و درس عبرتی است، اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
نکات آیه
۱ - نزول عذاب فراگیر الهى بر ثمودیان، در پى کشتن ناقه صالح (فعقروها ... فأخذهم العذاب)
۲ - نتیجه بخش نبودن پشیمانى ثمودیان، پس از کشتن ناقه صالح (فعقروها فأصبحوا ندمین . فأخذهم العذاب)
۳ - هلاکت ثمودیان با عذاب استیصال، آیتى بزرگ و عبرت آموز براى دیگران (فأخذهم العذاب إنّ فى ذلک لأیة) واژه «آیة» در این جا مرادف «عبرة» است و نکره آمدن براى تفخیم مى باشد; یعنى، «إنّ فى ذلک لعبرة عظیمة».
۴ - نزول عذاب مرگبار بر ثمودیان، نمودى از سنت مستمر الهى در یارى رسانى به حق و سرکوب باطل (فأخذهم العذاب إنّ فى ذلک لأیة) نشانه و مایه عبرت بودن ماجراى هلاکت ثمودیان، مستلزم استمرار داشتن مجازات اقوام دیگر، در صورت کفرورزى و اصرار بر حق ناپذیرى آنان مى باشد.
۵ - تاریخ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن (فأخذهم العذاب إنّ فى ذلک لأیة)
۶ - بیشتر ثمودیان، حق ناپذیر و مصمم بر کفر بودند. (و ما کان أکثرهم مؤمنین)
۷ - وجود اقلیتى مؤمن در میان ثمودیان (و ما کان أکثرهم مؤمنین)
۸ - فرجام هلاکت بار ثمودیان، هشدارى جدى به همه حق ستیزان (فأخذهم العذاب إنّ فى ذلک لأیة) با توجه به لحن تهدیدآمیز آیه و بیان این که علت انتقام گرفتن خداوند از ثمودیان، این بود که بیشتر آنان پذیراى ایمان نبودند (و ما کان أکثرهم مؤمنین)، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۹ - اصرار اکثریت افراد جامعه بر کفرورزى و حق ناپذیرى، زمینه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن آنان به خشم و قهر الهى (فأخذهم العذاب ... و ما کان أکثرهم مؤمنین)
۱۰ - رسوخ روحیه کفرورزى و پندناپذیرى، در اکثریت شرک پیشگان صدراسلام (إنّ فى ذلک لأیة و ما کان أکثرهم مؤمنین) گرچه ضمیر «هم» در «أکثرهم» به ثمودیان بازمى گردد; اما در عین حال تعریض به مشرکان صدراسلام نیز دارد.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا :۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۰
- اکثریت: آثار حق ناپذیرى اکثریت ۹; آثار کفر اکثریت ۹
- باطل: نابودى باطل ۴
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۵; فواید تاریخ ۵
- حق: آثار اصرار بر حق ناپذیرى ۹; امداد به حق ۴; هشدار به حق ستیزان ۸
- خدا: سنتهاى خدا ۴
- سنتهاى خدا: سنت امداد ۴
- شناخت: منابع شناخت ۵
- صالح(ع): قتل شتر صالح(ع) ۲; کیفر قتل شتر صالح(ع) ۱
- عبرت: عوامل عبرت ۳، ۵
- عذاب: زمینه عذاب ۹; عذاب استیصال ۳
- قوم ثمود: اقلیت قوم ثمود ۷; اکثریت قوم ثمود ۶; بى تأثیرى پشیمانى قوم ثمود ۲; تاریخ قوم ثمود ۱، ۲، ۶، ۷; حق ناپذیرى قوم ثمود ۶; عبرت از فرجام قوم ثمود ۳; عذاب قوم ثمود ۱، ۴; عمومیت عذاب قوم ثمود ۱; فرجام شوم قوم ثمود ۸; کمى مؤمنان قوم ثمود ۷; گروههاى اجتماعى قوم ثمود ۷; لجاجت قوم ثمود ۶
- کفر: آثار اصرار بر کفر ۹
- مشرکان: حق ناپذیرى اکثریت مشرکان صدراسلام ۱۰; کفر اکثریت مشرکان صدراسلام ۱۰
منابع