الشعراء ١٨٧
کپی متن آیه |
---|
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا کِسَفاً مِنَ السَّمَاءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ |
ترجمه
الشعراء ١٨٦ | آیه ١٨٧ | الشعراء ١٨٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کِسَفاً»: جمع کِسْفَة، قطعات. تکّهها (نگا: اسراء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا... (۰) وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَ إِنْ کَانَ... (۲) وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَ إِنْ کَانَ... (۲) أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ... (۳)
وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا... (۰) وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ... (۰) وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى... (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «187» قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ «188» فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «189»
پس اگر تو از راستگويانى، پارههايى از آسمان را بر سر ما بيفكن! (شعيب) گفت: پروردگار من به آنچه انجام مىدهيد آگاهتر است. پس شعيب را تكذيب كردند و عذاب روز ابر (آتشبار) آنان را فراگرفت. البتّه آن عذاب روز بزرگ و هولناكى است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187)
فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ: پس فرود آور و بيفكن، يعنى خداى خود را بگو تا بيفكند بر ما پاره اى از آسمان و ما را به آن هلاك كند. و ممكن است كه اين جواب آن چيزى باشد كه امر به تقوى مشعر به آنست از تهديد، يعنى چون تهديد عذاب مىكنى ما را، پس قطعه اى از آسمان بر سر ما فرود آور. إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ: اگر هستى تو از راستگويان كه بر ما عذاب فرود خواهد آمد به جهت نافرمانى ما تو را.
تبصره: آيه شريفه اشعار است به آنكه اين جماعت چنان مصمم بودند در كفر و انكار و تكذيب، كه هيچ ميلى نداشتند به هدايت و ايمان، و ابدا در طريق نجات و سعادت قدم نمىگذاشتند به مرتبهاى كه طلب عذاب و درخواست عقاب نمودند؛ و اگر اندكى ميل به سعادت و ايمان داشتى، هر آينه طلب عذاب ننمودى و آخر الامر طغيان آنها از حد گذشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
ترجمه
تكذيب كردند اهل بيشه و جنگل خاصّى فرستادگان را
هنگامى كه گفت بآنها شعيب آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
تمام كنيد پيمانه را و نباشيد از زيان رسانندگان
و وزن كنيد با ترازوى راست
و كم مكنيد از مردمان چيزهاشان را و بتعدّى سعى نكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
و بترسيد از آنكه آفريد شما را و خلق پيشينيان را
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
و نيستى تو مگر انسانى مانند ما و بدرستيكه گمان ميبريم بتو كه از دروغگويانى
پس فرود آور بر ما پارههائى از جانب آسمان اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من داناتر است بآنچه ميكنيد
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان عذاب روز سايبانى از جنس ابر همانا آن بود عذاب روزى بزرگ
همانا در اين آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال بحضرت شعيب كه مبعوث بر اهل مدين بود مأموريت ديگرى هم داد و آن ارشاد و انذار اهل أيكه بود كه بيشه و جنگلى است از اشجار نرم و نازك پيچيده بهم و آنها بتكذيب او تمام انبيا را تكذيب نمودند
جلد 4 صفحه 125
چون اصول مرام پيغمبران متّحد است و همه مصدّق يكديگرند و مكذّب يكى از ايشان مكذّب همه است و اين وقتى بود كه آنحضرت بدوا آنچه را انبياء سابق فرموده بودند فرمود و بعدا چون در ميان آنها كم فروشى و تعدّى بحقوق و اموال و قتل و غارت و فتنه و فساد رواج داشت فرمود تمام كنيد و پر نمائيد پيمانه را در وقت وفا و اداء مال غير و ضرر نرسانيد بكسيكه آنرا از شما خريدارى نموده و تحويل نگرفته بناقص گذاردن و پر ننمودن پيمانه در صورتى كه بكيل معامله نموديد و بسنجيد متاع را با ترازوى راست درست عدل و كم و كسر نكنيد اشيائى را كه مردم از شما خريدارى نمودند از ميزان استحقاق آنها بانواع حيله و مكر در صورتى كه بوزن معامله نموده باشيد و طغيان نكنيد در زمين بفتنه و فساد و قتل و غارت و تعدّى باموال و نواميس مردم و قطع طريق بر آنها و امثال اينها و بپرهيزيد از غضب خداوندى كه خلق فرمود شما و مردم قبل از شما را از آباء و اجدادتان و غير آنها و اهل ايكه كه اجنبى از آنحضرت بودند لذا خداوند بر خلاف اقوام سابقه آنها را برادر نخوانده با كمال جرئت و جسارت گفتند تو از اشخاصى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند لذا عقلت زائل شده يا اجوف و ميان تهى مانند ساير مردم هستى و احتياج بخوردن و آشاميدن دارى و امتيازى از ما ندارى كه پيغمبر خدا باشى و نيستى مگر بشرى مانند ما و ما گمان ميكنيم تو دروغگوئى باشى از دروغگويان عالم اگر راست ميگوئى پارههائى از آسمان بر سر ما فرود آور كه ما را نابود كند و بعضى كسفا بسكون قرائت نمودهاند و در هر حال جمع كسفه بمعناى قطعه است و حضرت فرمود خداوند بهتر ميداند كه اعمال شما چه اقتضا دارد اگر مقتضى براى عذاب فورى باشد البتّه شما را معذّب خواهد فرمود و چون تكذيب كرده بودند پيغمبر خدا را و اصرار بكفر داشتند خداوند همان مسئول آنها را مرزوقشان فرمود باين نحو كه چند شبانه روز هوا را بر آنها بشدت گرم و حبس نمود كه از منازل خودشان بيرون نميآمدند تا يكروز قطعه ابرى براى آنها نمايان شد كه از آن احساس خنكى و روحانيّت ميشد لذا همه از منازلشان بيرون آمدند و زير آن جمع شدند ناگهان صيحه آسمانى رسيد و آن ابر مبدّل بآتش شد و بر سرشان
جلد 4 صفحه 126
ريخت و سوختند و خاكستر شدند و آن روز از بزرگترين روزهاى عذاب الهى بود و در آن سايبان ابرى نشانه قدرت خدا بود كه چگونه ميتواند فورا خوشى را بنا خوشى مبدّل فرمايد و مسئول متجاسرين را بطرز شگفتآورى اجابت فرمايد و هميشه اكثريت در دنيا با كفار بوده و اهل ايمان كم بودهاند چنانچه گفتهاند از اهل ايكه كه در حوالى مدين بود كسى بحضرت شعيب ايمان نياورد ولى از اهل مدين جمعى ايمان آورده بودند و عزّت و رحمت خدا واضح و مبيّن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَسقِط عَلَينا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقِينَ (187)
پس بينداز بر ما پارهاي از آسمان اگر هستي از راستگويان و واقعا پيغمبري.
«انبياء را مثل خود پنداشتند» (مثنوي)
با چنين حسن و ملاحت اگر اينان بشرندبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 187))- بعد از گفتن این سخنان ضد و نقیض که گاهی او را دروغگو و انسانی فرصت طلب که میخواهد با این وسیله بر آنها برتری جوید، و گاه او را مجنون خواندند، آخرین سخنشان این بود که بسیار خوب «پس اگر راست میگویی
ج3، ص397
سنگهای آسمانی را بر سر ما فرو ریز» و ما را به همان بلایی که به آن تهدیدمان میکنی مبتلا ساز تا بدانی ما از این تهدیدها نمیترسیم! (فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
نکات آیه
۱ - مردم اَیکه، خواهان فرو ریختن قطعات آسمانى بر سرشان توسط شعیب(ع) (فأسقط علینا کسفًا من السماء إن کنت من الصدقین) «کِسْفة» (مفرد «کِسَف») مرادف «قطعة» است.
۲ - اقدام مردم اَیکه به ناتوان جلوه دادن شعیب(ع)، با هدف وادار ساختن وى به عقب نشینى از مواضع تبلیغى خویش (فأسقط علینا کسفًا من السماء إن کنت من الصدقین) امر در «أسقط» به اصطلاح تعجیزى است. بنابراین، مردم ایکه اقتراح یاد شده (فرو ریختن قطعات آسمانى) را در شرایطى مطرح کردند که مى پنداشتند، انجام آن امرى غیر ممکن است و شعیب(ع) از این کار ناتوان بوده و به ناچار دست از تبلیغاتش خواهد کشید.
۳ - فرو ریختن قطعات آسمانى، امرى خارج از قلمرو قدرت شعیب(ع) در پندار مردم اَیکه (فأسقط علینا کسفًا من السماء إن کنت من الصدقین)
۴ - پافشارى مردم اَیکه، بر کفر و انکار رسالت شعیب(ع) (فأسقط علینا کسفًا من السماء إن کنت من الصدقین)
موضوعات مرتبط
- آسمان: درخواست سقوط آسمان ۱
- اصحاب ایکه: اصرار بر کفر اصحاب ایکه ۴; بینش اصحاب ایکه ۳; تاریخ اصحاب ایکه ۲; خواسته هاى اصحاب ایکه ۱; روش بر خورد اصحاب ایکه ۲
- شعیب(ع): تحقیر شعیب(ع) ۲; قصه شعیب(ع) ۱، ۲، ۳، ۴; محدوده قدرت شعیب(ع) ۳; مکذبان شعیب(ع) ۴
- معجزه: اقتراحى ۱
منابع