الشعراء ١٩٠
کپی متن آیه |
---|
إِنَ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ |
ترجمه
الشعراء ١٨٩ | آیه ١٩٠ | الشعراء ١٩١ | ||||||||||||||
|
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «190» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «191»
جلد 6 - صفحه 367
بىشك در اين (ماجرا) نشانهاى (از قدرت الهى) است، ولى اكثر مردم ايمانآورنده نيستند. و البتّه پروردگارت همان تواناى مهربان است.
نکته ها
كلمهى «كسف» كه چهار بار در قرآن آمده، جمع «كسفة» به معناى قطعه است و در اينجا مراد پارهاى از ابر است. و مراد از «عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ»، يا عذاب در روزى است كه مردم از شدّت گرما زير سايبانها پناه برده بودند، يا روزى كه ابرى بر سرشان سايهافكنده بود.
در چگونگى عذاب قوم شعيب چند تعبير آمده است: يك جا مىفرمايد: با زلزله نابود شدند. «1» در جاى ديگر مىفرمايد: با صيحه عذاب شدند. «2» و در اينجا مسألهى ابر مطرح است. هر سه مطلب، با هم قابل جمع است كه از ابرِ سياهى رعد و صيحهاى برخيزد و لرزه بر جان آنان بيفتد يا با ايجاد زلزلهاى همزمان، نابود شوند؛ و شايد زلزله مربوط به اصحاب مَديَن و ابر سياه مربوط به اصحاب ايكه باشد، چون حضرت شعيب بر هر دو قوم مبعوث بود و در سورهى اعراف، رسالت بر قوم مدين مطرح شده است كه آنان با زلزله نابود شدند، ولى در اين سوره از رسالت بر اصحاب ايكه ياد شده است.
پیام ها
1- خواسته وتقاضاى سنگدلان نيز خشن است. «فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ»
2- با مقاومت رهبران حقّ، مخالفان از شعارهاى تند خود عقب نشينى مىكنند.
قوم شعيب اوّل او را سحر شده و دروغگو خواندند، سپس گفتند: اگر از راستگويانى. «إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ» به «إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» تبديل مىشود.
3- در شيوهى تبليغ وارشاد، لازم نيست بر طبق تمايلات و خواستههاى مخالفان عمل شود. قالَ رَبِّي أَعْلَمُ ... (آنان سقوط قطعاتى از آسمان را درخواست مىكردند، امّا پيامبر پاسخ مىدهد: خداوند آگاهتر است)
4- ياد خدا وتوكّل بر او، بهترين پشتوانه در برابر خرافات است. قالَ رَبِّي أَعْلَمُ ...
5- سرنوشت ما به دست خود ماست. فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ ...
6- خداوند، انبيا را حمايت و مخالفانشان را نابود مىكند. «فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ»
7- حبّ دنيا و رسيدن به مال، انسان را به سركشى در برابر انبيا وادار مىكند.
«1». اعراف، 89.
«2». هود، 96.
جلد 6 - صفحه 368
«لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ- فَكَذَّبُوهُ»
8- هدف قرآن از نقل تاريخ، عبرت آموزى است، نه داستانسرايى. «لَآيَةً»
9- اكثر مردم در خط حقّ قرار نمىگيرند. «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ»
10- مربّى بايد همراه با قدرت، عطوفت نيز داشته باشد. «لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»
11- همان خداوندى كه شعيب را حمايت و مخالفان او را هلاك كرد، پروردگار تو نيز هست. «إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ» (بيان تاريخ امثال حضرت شعيب، هم مايهى دلدارى و تسلّى پيامبر است و هم تهديدى براى كفّار و دشمنان)
12- هلاكت مخالفان انبيا، نمودى از عزّت و قدرت الهى است، همان گونه كه مهلتى كه به آنان داده مىشود نمودى از رحمت اوست. «الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
إِنَّ فِي ذلِكَ: بدرستى كه در اين عذاب كه بيرون آمدن آتش سوزان و حرارت آفتاب بود، لَآيَةً: هر آينه نشانه و علامتى است بر كمال قدرت منتقم حقيقى. وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ: و نبودند بيشتر اصحاب ايكه گرويدگان.
مراد همه قوم است، زيرا هيچكس از اهل ايكه به شعيب نگرويدند به خلاف اهل مدين كه جمعى از آنها ايمان آورده بودند. و ذكر اكثريت به اعتبار توافق اين آيه است به آيات سابقه كه در آخر قصص انبياء مذكور شده.
«1». تفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 479، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 498
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
ترجمه
تكذيب كردند اهل بيشه و جنگل خاصّى فرستادگان را
هنگامى كه گفت بآنها شعيب آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
تمام كنيد پيمانه را و نباشيد از زيان رسانندگان
و وزن كنيد با ترازوى راست
و كم مكنيد از مردمان چيزهاشان را و بتعدّى سعى نكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
و بترسيد از آنكه آفريد شما را و خلق پيشينيان را
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
و نيستى تو مگر انسانى مانند ما و بدرستيكه گمان ميبريم بتو كه از دروغگويانى
پس فرود آور بر ما پارههائى از جانب آسمان اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من داناتر است بآنچه ميكنيد
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان عذاب روز سايبانى از جنس ابر همانا آن بود عذاب روزى بزرگ
همانا در اين آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال بحضرت شعيب كه مبعوث بر اهل مدين بود مأموريت ديگرى هم داد و آن ارشاد و انذار اهل أيكه بود كه بيشه و جنگلى است از اشجار نرم و نازك پيچيده بهم و آنها بتكذيب او تمام انبيا را تكذيب نمودند
جلد 4 صفحه 125
چون اصول مرام پيغمبران متّحد است و همه مصدّق يكديگرند و مكذّب يكى از ايشان مكذّب همه است و اين وقتى بود كه آنحضرت بدوا آنچه را انبياء سابق فرموده بودند فرمود و بعدا چون در ميان آنها كم فروشى و تعدّى بحقوق و اموال و قتل و غارت و فتنه و فساد رواج داشت فرمود تمام كنيد و پر نمائيد پيمانه را در وقت وفا و اداء مال غير و ضرر نرسانيد بكسيكه آنرا از شما خريدارى نموده و تحويل نگرفته بناقص گذاردن و پر ننمودن پيمانه در صورتى كه بكيل معامله نموديد و بسنجيد متاع را با ترازوى راست درست عدل و كم و كسر نكنيد اشيائى را كه مردم از شما خريدارى نمودند از ميزان استحقاق آنها بانواع حيله و مكر در صورتى كه بوزن معامله نموده باشيد و طغيان نكنيد در زمين بفتنه و فساد و قتل و غارت و تعدّى باموال و نواميس مردم و قطع طريق بر آنها و امثال اينها و بپرهيزيد از غضب خداوندى كه خلق فرمود شما و مردم قبل از شما را از آباء و اجدادتان و غير آنها و اهل ايكه كه اجنبى از آنحضرت بودند لذا خداوند بر خلاف اقوام سابقه آنها را برادر نخوانده با كمال جرئت و جسارت گفتند تو از اشخاصى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند لذا عقلت زائل شده يا اجوف و ميان تهى مانند ساير مردم هستى و احتياج بخوردن و آشاميدن دارى و امتيازى از ما ندارى كه پيغمبر خدا باشى و نيستى مگر بشرى مانند ما و ما گمان ميكنيم تو دروغگوئى باشى از دروغگويان عالم اگر راست ميگوئى پارههائى از آسمان بر سر ما فرود آور كه ما را نابود كند و بعضى كسفا بسكون قرائت نمودهاند و در هر حال جمع كسفه بمعناى قطعه است و حضرت فرمود خداوند بهتر ميداند كه اعمال شما چه اقتضا دارد اگر مقتضى براى عذاب فورى باشد البتّه شما را معذّب خواهد فرمود و چون تكذيب كرده بودند پيغمبر خدا را و اصرار بكفر داشتند خداوند همان مسئول آنها را مرزوقشان فرمود باين نحو كه چند شبانه روز هوا را بر آنها بشدت گرم و حبس نمود كه از منازل خودشان بيرون نميآمدند تا يكروز قطعه ابرى براى آنها نمايان شد كه از آن احساس خنكى و روحانيّت ميشد لذا همه از منازلشان بيرون آمدند و زير آن جمع شدند ناگهان صيحه آسمانى رسيد و آن ابر مبدّل بآتش شد و بر سرشان
جلد 4 صفحه 126
ريخت و سوختند و خاكستر شدند و آن روز از بزرگترين روزهاى عذاب الهى بود و در آن سايبان ابرى نشانه قدرت خدا بود كه چگونه ميتواند فورا خوشى را بنا خوشى مبدّل فرمايد و مسئول متجاسرين را بطرز شگفتآورى اجابت فرمايد و هميشه اكثريت در دنيا با كفار بوده و اهل ايمان كم بودهاند چنانچه گفتهاند از اهل ايكه كه در حوالى مدين بود كسى بحضرت شعيب ايمان نياورد ولى از اهل مدين جمعى ايمان آورده بودند و عزّت و رحمت خدا واضح و مبيّن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنِينَ (190) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
تنبيه: تكرار اينکه دو آيه در اينکه سوره مباركه براي انذار و بشارت است براي كفار و مشركين و اهل معاصي که اولا بترسيد از اينکه نوع عذابها در اثر مخالفت بشما متوجه شود چنانچه بر امم سابقه
جلد 14 - صفحه 88
نازل شد، قوم نوح و هود و صالح و لوط و شعيب. و خداوند عزيز است قدرت دارد که بر شما هم نازل فرمايد و اينکه آيه بزرگيست که در اثر تكذيب رسل و انبياء است و خداوند رحيم است که اگر توبه كنيد و ايمان آوريد قبل از نزول عذاب خداوند عفو ميفرمايد و ميبخشد و مورد عنايات خود قرار ميدهد اما پس از نزول ديگر فائده ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 190))- در پایان این داستان همان را میگوید که در پایان شش داستان گذشته از انبیاء بزرگ آمده بود.
میفرماید: «در این سر گذشت (مردم سر زمین «ایکه» و دعوت پر مهر پیامبرشان شعیب، و لجاجتها و سر سختیها و تکذیبهای آنان، و سر انجام نابودی این قوم ستمگر با صاعقه مرگبار) نشانه و درس عبرتی است» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
«اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
نکات آیه
۱ - سرگذشت شعیب(ع) و مردم ایکه، شایان اندیشه و دربردارنده درس عبرتى بزرگ براى دیگران (إنّ فى ذلک لأیة) کلمه «ذلک» به ماجراى میان شعیب(ع) و مردم ایکه اشاره دارد. «آیة» در این جا معادل «عبرة» و نکره آمدن آن براى تفخیم است. بنابراین «إنّ فى ذلک لأیة»; یعنى، به راستى در این ماجرا، درس عبرتى بزرگ وجود دارد.
۲ - فرجام هلاکت بار مردم ایکه، نمودى از سنت مستمر الهى در یارى رسانى به حق و سرکوب باطل (فأخذهم عذاب یوم الظلّة ... إنّ فى ذلک لأیة) نشانه و مایه عبرت بودن سرگذشت مردم ایکه، در صورتى است که تکرار نظایر آن همواره ممکن باشد.
۳ - تاریخ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن (إنّ فى ذلک لأیة)
۴ - بیشتر مردم «ایکه»، حق ناپذیر و مصمم بر کفر بودند. (و ما کان أکثرهم مؤمنین) ضمیر «هم» در «أکثرهم» به «اصحاب الأیکة» برمى گردد.
۵ - وجود اقلیتى مؤمن در میان مردم «ایکه» (و ما کان أکثرهم مؤمنین)
۶ - انتقام الهى از مردم «ایکه»، هشدارى جدى به همه کفرپیشگان و حق ستیزان است. (و ما کان أکثرهم مؤمنین) با توجه به لحن تهدیدآمیز این آیه و بیان این که علت انتقام گرفتن خداوند از مردم ایکه، این بود که بیشتر آنان از پذیرش حق سرباز زدند; برداشت یاد شده به دست مى آید.
۷ - اصرار اکثریت افراد جامعه بر کفر و فساد، زمینه ساز نزول عذاب الهى (فأخذهم عذاب یوم الظلّة ... و ما کان أکثرهم مؤمنین)
۸ - رسوخ روحیه کفر و حق ستیزى، در اکثریت شرک پیشگان صدراسلام (و ما کان أکثرهم مؤمنین) گرچه ضمیر «هم» در «أکثرهم» به مردم ایکه باز مى گردد; اما در عین حال تعریض به مشرکان صدر اسلام نیز دارد.
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۸
- اصحاب ایکه: آثار عذاب اصحاب ایکه ۶; اصرار بر کفر اصحاب ایکه ۴; اقلیت اصحاب ایکه ۵; تاریخ اصحاب ایکه ۴، ۵; حق ناپذیرى اکثریت اصحاب ایکه ۴; عبرت از فرجام اصحاب ایکه ۱; کفر اکثریت اصحاب ایکه ۴; کمى مؤمنان اصحاب ایکه ۵; هلاکت اصحاب ایکه ۲
- اکثریت: آثار کفر اکثریت ۷
- باطل: نابودى باطل ۲
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۳; فواید تاریخ ۳
- تفکر: تفکر در قصه شعیب(ع) ۱
- حق: امداد به حق ۲; هشدار به حق ستیزان ۶
- خدا: سنتهاى خدا ۲
- شعیب(ع): عبرت از قصه شعیب(ع) ۱
- شناخت: منابع شناخت ۳
- عبرت: عوامل عبرت ۱، ۳
- عذاب: زمینه عذاب ۷
- کافران: هشدار به کافران ۶
- کفر: آثار اصرار بر کفر ۷
- مشرکان: حق ستیزى اکثریت مشرکان صدراسلام ۸; کفر اکثریت مشرکان صدراسلام ۸
منابع