الشعراء ١٨٥
کپی متن آیه |
---|
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ |
ترجمه
الشعراء ١٨٤ | آیه ١٨٥ | الشعراء ١٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمُسَحَّرِینَ»: (نگا: شعراء / .
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ «184» قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ «185» وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ «186»
و از خدايى كه شما و اقوام پيشين را آفريده پروا كنيد. مردم (به جاى قبول دعوت شعيب) گفتند: تو قطعاً از سحرشدگانى. و تو جز بشرى مثل ما نيستى، و ما تو را از دروغگويان مىپنداريم.
نکته ها
كلمهى «جبل» به معناى امّت و جماعت است، چنانكه آيه 62 سوره يس مىفرمايد: «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً» شيطان گروه زيادى از شما را گمراه كرد. چون كلمهى «جبل» به
جلد 6 - صفحه 366
معناى كوه و «جبلى» به معناى فطرى است، به اقوام و نسلهايى كه قديمى هستند يا خلق و خوى فطرى دارند و مثل كوه استوارند، «جبلى» گفته مىشود.
پیام ها
1- كسى كه انسان را آفريد، شايستهى احترام است و بايد از او پروا كرد. «وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ»
2- تقوا و ايمان، مانع فساد اقتصادى است. آنكه شما را آفريد، رزق شما را هم مىدهد. «وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ» (با توجّه به آيات قبل دربارهى كمفروشى)
3- به آداب و رسوم فاسد نياكان، تكيه نكنيم كه همه مخلوق خدا هستيم و بايد مطيع او باشيم. «خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ»
4- تهمت، اهرم كسانى است كه منطق ندارند. «قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ»
5- خلافكار، خلاف خود را توجيه مىكند. (به جاى اقرار به اشتباه و لجاجت خود، انبيا را سحر شده مىداند). «أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ: گفتند در جواب جزاين نيست كه تو از جادو كرده شدگانى، يعنى از آنها كه ايشان را مرتبه بعد از مرتبه اى سحر كرده باشند تا به حدى كه عقل از آنها محو شده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
ترجمه
تكذيب كردند اهل بيشه و جنگل خاصّى فرستادگان را
هنگامى كه گفت بآنها شعيب آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
تمام كنيد پيمانه را و نباشيد از زيان رسانندگان
و وزن كنيد با ترازوى راست
و كم مكنيد از مردمان چيزهاشان را و بتعدّى سعى نكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
و بترسيد از آنكه آفريد شما را و خلق پيشينيان را
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
و نيستى تو مگر انسانى مانند ما و بدرستيكه گمان ميبريم بتو كه از دروغگويانى
پس فرود آور بر ما پارههائى از جانب آسمان اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من داناتر است بآنچه ميكنيد
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان عذاب روز سايبانى از جنس ابر همانا آن بود عذاب روزى بزرگ
همانا در اين آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال بحضرت شعيب كه مبعوث بر اهل مدين بود مأموريت ديگرى هم داد و آن ارشاد و انذار اهل أيكه بود كه بيشه و جنگلى است از اشجار نرم و نازك پيچيده بهم و آنها بتكذيب او تمام انبيا را تكذيب نمودند
جلد 4 صفحه 125
چون اصول مرام پيغمبران متّحد است و همه مصدّق يكديگرند و مكذّب يكى از ايشان مكذّب همه است و اين وقتى بود كه آنحضرت بدوا آنچه را انبياء سابق فرموده بودند فرمود و بعدا چون در ميان آنها كم فروشى و تعدّى بحقوق و اموال و قتل و غارت و فتنه و فساد رواج داشت فرمود تمام كنيد و پر نمائيد پيمانه را در وقت وفا و اداء مال غير و ضرر نرسانيد بكسيكه آنرا از شما خريدارى نموده و تحويل نگرفته بناقص گذاردن و پر ننمودن پيمانه در صورتى كه بكيل معامله نموديد و بسنجيد متاع را با ترازوى راست درست عدل و كم و كسر نكنيد اشيائى را كه مردم از شما خريدارى نمودند از ميزان استحقاق آنها بانواع حيله و مكر در صورتى كه بوزن معامله نموده باشيد و طغيان نكنيد در زمين بفتنه و فساد و قتل و غارت و تعدّى باموال و نواميس مردم و قطع طريق بر آنها و امثال اينها و بپرهيزيد از غضب خداوندى كه خلق فرمود شما و مردم قبل از شما را از آباء و اجدادتان و غير آنها و اهل ايكه كه اجنبى از آنحضرت بودند لذا خداوند بر خلاف اقوام سابقه آنها را برادر نخوانده با كمال جرئت و جسارت گفتند تو از اشخاصى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند لذا عقلت زائل شده يا اجوف و ميان تهى مانند ساير مردم هستى و احتياج بخوردن و آشاميدن دارى و امتيازى از ما ندارى كه پيغمبر خدا باشى و نيستى مگر بشرى مانند ما و ما گمان ميكنيم تو دروغگوئى باشى از دروغگويان عالم اگر راست ميگوئى پارههائى از آسمان بر سر ما فرود آور كه ما را نابود كند و بعضى كسفا بسكون قرائت نمودهاند و در هر حال جمع كسفه بمعناى قطعه است و حضرت فرمود خداوند بهتر ميداند كه اعمال شما چه اقتضا دارد اگر مقتضى براى عذاب فورى باشد البتّه شما را معذّب خواهد فرمود و چون تكذيب كرده بودند پيغمبر خدا را و اصرار بكفر داشتند خداوند همان مسئول آنها را مرزوقشان فرمود باين نحو كه چند شبانه روز هوا را بر آنها بشدت گرم و حبس نمود كه از منازل خودشان بيرون نميآمدند تا يكروز قطعه ابرى براى آنها نمايان شد كه از آن احساس خنكى و روحانيّت ميشد لذا همه از منازلشان بيرون آمدند و زير آن جمع شدند ناگهان صيحه آسمانى رسيد و آن ابر مبدّل بآتش شد و بر سرشان
جلد 4 صفحه 126
ريخت و سوختند و خاكستر شدند و آن روز از بزرگترين روزهاى عذاب الهى بود و در آن سايبان ابرى نشانه قدرت خدا بود كه چگونه ميتواند فورا خوشى را بنا خوشى مبدّل فرمايد و مسئول متجاسرين را بطرز شگفتآورى اجابت فرمايد و هميشه اكثريت در دنيا با كفار بوده و اهل ايمان كم بودهاند چنانچه گفتهاند از اهل ايكه كه در حوالى مدين بود كسى بحضرت شعيب ايمان نياورد ولى از اهل مدين جمعى ايمان آورده بودند و عزّت و رحمت خدا واضح و مبيّن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا إِنَّما أَنتَ مِنَ المُسَحَّرِينَ (185)
گفتند قوم شعيب در جواب فرمايشات او جز اينکه نيست که تو سحر كرده شدهاي.
بزبان ساده جن زده شدهاي سحر در تو اثر كرده عقلت زائل شده شعورت از دست رفته اختلال حواس پيدا كردهاي که ميخواهي ما را از كارهاي خود جلوگيري كني و مانع از اعمال ما شدهاي.
يكي از دوستان ميگفت شخصي مالي از من زد فهميدم او را گرفتم داد و فرياد زدم او را بردند با من در محكمه گفتم اينکه مال مرا زده ديدم او توجه برئيس كرد و انگشتي بشقيقه زد که اينکه دماغش خراب است و حواسش مختل است مال مرا برد و مرا ديوانه قلمداد كرد و اينکه نسبتيست که نوع كفار و مشركين بانبياء ميدادند و امروز هم كساني که خود را روشن فكر مي- دانند همين نسبتها را بعلما و دانشمندان دين ميدهند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 185))- سر نوشت این قوم خیره سر! جمعیت ظالم و ستمگر که خود را در برابر حرفهای منطقی شعیب بیدلیل دیدند برای این که به خودکامگی خود ادامه دهند، سیل تهمت و دروغ را متوجه او ساختند.
نخست همان بر چسب همیشگی را که مجرمان و جباران به پیامبران میزدند به او زدند و «گفتند: تو فقط از افسون شدگانی»! (قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ).
نکات آیه
۱ - موضع گیرى خصمانه مردم اَیکه در برابر نصیحت هاى شعیب(ع) (قالوا إنّما أنت من المسحّرین) ضمیر فاعل در «قالوا» به «اصحاب الأیکة» بازمى گردد. «إنّما» از ادوات قصر است; بنابراین جمله «إنّما أنت من المسحّرین» به تقدیر «ما أنت إلاّ من المسحّرین» مى باشد. «مسحّر» نیز به کسى گفته مى شود که به سختى افسون شده باشد.
۲ - متهم شدن شعیب(ع) از سوى مردم «اَیکه» به جنون و سحرزدگى (قالوا إنّما أنت من المسحّرین) «مسحّر» (مفرد «مسحّرین») به کسى گفته مى شود که به سختى افسون شده باشد.
۳ - دنیاطلبى و فسادانگیزى مردم اَیکه، مانع درک آنان از مفاهیم بلند وآسمانى پیام شعیب(ع) (قالوا إنّما أنت من المسحّرین) بیان تقلب مردم «ایکه» در معاملات و روحیه فسادانگیزى آنان (پیش از ذکر موضع گیرى آنها در مقابل شعیب(ع) مى تواند نشانگراین باشد که آنچه سبب شد تا مردم ایکه مفاهیم مهم معرفتى آن حضرت را جنون آمیز، بیهوده و گزاف به شمار آورده و او را فردى افسون شده بخوانند، این بود که آنان گرفتار دنیاطلبى و فسادانگیزى شده بودند.
۴ - برخوردارى شعیب(ع) از ویژگى هاى بشرى، دستاویز مردم «اَیکه» در رد رسالت وى (قالواإنّما أنت من المسحّرین) «مسحّر» مى تواند مشتق از «سحر» باشد «مسحّر» مرادف «رئه» (شُش)است. بنابراین واژه «مسحّر» به معناى موجود داراى شُش - که از خصوصیات بشرى است - مى باشد. این تعبیر کنایه از همگونى شعیب(ع) با سایر مردم و امتیاز نداشتن وى مى باشد. گفتنى است برپایه این احتمال، آیه بعد توضیح همین تعبیر خواهد بود.
۵ - پایبندى عمیق به ارزش ها، در نظر جامعه فاسد و منحرف، ساده لوحى و حماقت است. (إذ قال لهم شعیب ألاتتّقون ... قالواإنّما أنت من المسحّرین) نسبت دادن جنون به شعیب(ع) مى تواند صرفًا به دلیل ادعاى رسالت نباشد; بلکه به خاطر اندرزها و اصرار وى بر رعایت تقوا و پایبندى به ارزش هاى الهى باشد.
۶ - مخالفان شعیب، ناتوان از مقابله منطقى با وى (قالوا إنّما أنت من المسحّرین)
۷ - اطلاع مردم «اَیکه» از مسأله جادو و سحرزدگى (قالوا إنّما أنت من المسحّرین)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: آثار پایبندى به ارزشها ۵
- اصحاب ایکه: آثار افساد اصحاب ایکه ۳; آثار دنیاطلبى اصحاب ایکه ۳; بهانه جویى اصحاب ایکه ۴; بى منطقى اصحاب ایکه ۶; تاریخ اصحاب ایکه ۳، ۶، ۷; تهمتهاى اصحاب ایکه ۲; حق ناپذیرى اصحاب ایکه ۱; دشمنى اصحاب ایکه ۱; روش برخورد اصحاب ایکه ۱; عجز اصحاب ایکه ۶; فلسفه مخالفت اصحاب ایکه ۴; موانع فهم اصحاب ایکه ۳
- جادو: تاریخ جادو ۷; دانش جادو در اصحاب ایکه ۷
- دین: آسیب شناسى دینى ۳
- ساده لوحى: موارد ساده لوحى ۵
- شعیب(ع): بشر بودن شعیب(ع) ۴; تهمت جادوزدگى به شعیب(ع) ۲; تهمت جنون به شعیب(ع) ۲; فلسفه تکذیب شعیب(ع) ۴; قصه شعیب(ع) ۱، ۲، ۴; مواعظ شعیب(ع) ۱; موانع فهم تعالیم شعیب(ع) ۳
- مفسدان: بینش مفسدان ۵
منابع