الشعراء ٢٠٤
کپی متن آیه |
---|
أَ فَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ |
ترجمه
الشعراء ٢٠٣ | آیه ٢٠٤ | الشعراء ٢٠٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَسْتَعْجِلُونَ»: درخواست جلو انداختن دارند. درخواست مینمایند عذاب پیش از زمان خود فرا رسد. اشاره به این است که کافران بارها تمسخرکنان به پیغمبران میگفتند: هر چه زودتر خدا عذابی را که ما را از آن میترسانید به ما برساند (نگا: اعراف / و ، انفال / ، هود / ، عنکبوت / ، احقاف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۹۲ - ۲۲۷ سوره شعراء
- معناى «إنزال» و «تنزيل»، و موارد استعمال آن دو، در قرآن كريم
- مراد از «قلب»، و چگونگى دريافت وحى، به وسيله قلب
- بررسی وجوه گفته شده در باره «إنزال وحى»، بر قلب پيامبر«ص»
- معناى اين كه فرمود: قرآن، در كتب انبياى گذشته آمده بود
- تفسير آیه: «و اگر قرآن را بر بعضی از اعجمین نازل می کردیم»
- معناى آيه شريفه: «كَذَلِكَ سَلَكنَاهُ فِى قُلُوبِ المُجرِمِين»
- هلاكت هر قومى، بعد از اتمام حجت با آنان بوده است
- ظالم نبودن خدا، به چه معنا است؟
- شیاطین در نازل کردن قرآن، هیچ دخالتی ندارند
- عصمت انبياء «ع»، با مكلف بودن ايشان، منافات ندارد
- در دعوت به اسلام، فرقی میان نزدیکان و بیگانگان نیست
- توضيح اين كه شياطين نازل نمی شوند، مگر بر هر کذّاب فاجر
- پاسخ به تهمت ديگر مشركان که پيامبر «ص» را، شاعر مى خواندند
- بحث روايتی
- نگرانى پيامبر «ص»، از سرنوشت امت پس از خود
- رواياتی درباره دعوت پیامبر«ص»، از عشیره و نزدیکان خویش
- حدیث «یوم الدار» و پيمان برادرى على «ع» با رسول خدا «ص»
- روايتى در باره شعر و شُعَراء، و نزول آيه: «و الشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الغَاوُون»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ «203» أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ «204»
پس گويند: آيا به ما مهلتى (براى توبه وجبران) داده خواهد شد؟ آيا نسبت به نزول عذاب ما عجله دارند (كه مىپرسند قهر خدا چه زمانى است)؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204)
جلد 9 - صفحه 504
چون حق تعالى ايشان را ترسانيد بوقوع عذاب، و آنها بر سبيل تكذيب و استهزاء تعجيل كردند، خداوند سبحان از روى توبيخ و تبكيت فرمود:
أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ: آيا پس به عذاب ما شتابزدگى مىكنند و مىگويند «فامطر علينا حجارة فأتنا بما تعدنا» و حال آنكه در وقت مشاهده عذاب مهلت طلبند. و چون غرور كفار به جهت طمع آنها بود و به سبب بسيارى اهل و كثرت مال و طول عمر از عاقبت كار غافل بودند، لذا حق تعالى بر سبيل تقرير فرمود:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196)
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201)
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)
ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210) وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211)
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212)
ترجمه
و همانا آن فرو فرستاده پروردگار جهانيان است
فرود آورد آنرا روح الامين
بر دلت تا بوده باشى از بيم دهندگان
بزبان تازى واضح
و همانا آن در كتب پيشينيان است
آيا و نبود براى آنها دليلى آنكه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل
و اگر فرو فرستاده بوديم آنرا بر بعضى عجمان
پس خوانده بود آنرا بر آنها نبودند بآن گروندگان
همچنين وارد نموديم آنرا در دلهاى گناهكاران
با آنكه ايمان نمىآورند بآن تا آنكه به بينند عذاب پر درد را
پس بيايد آنها را ناگاه و آنها ندانند
پس گويند آيا هستيم ما مهلت داده شدگان
آيا پس بعذاب ما شتاب ميكنند
آيا پس دانستى كه اگر بهرهمند سازيمشان سالها
پس آيد آنها را آنچه وعده داده ميشوند
كفايت نكند آنها را آنچه بهرهمند كرده ميشوند بآن
و هلاك نكرديم اهل بلدى را مگر آنكه براى آنها بودند بيم دهندگان
براى تذكّر و نباشيم ستمكاران
و فرود نياوردند آنرا شيطانها
و سزاوار نباشد آنها را و نميتوانند
همانا آنها از شنيدن بركنار شدگانند.
جلد 4 صفحه 127
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر هفت قصه از قصص انبياء عظام فرموده آنچه ذكر شد از قرآن وحى منزل پروردگار جهانيان است كه نازل نموده است آنرا جبرئيل كه ملقّب بروح الامين است براى آنكه از عالم ارواح و امين وحى الهى است بر قلب تو كه پيغمبر خاتمى تا بوده باشى از بيم دهندگان خلق بزبان تازى واضح المعنى از عذاب الهى و نيست از قبيل حكايات و تواريخى كه قابل شك و ريب باشد و اينكه فرموده نازل نموده بر قلب تو براى افاده اينمعنى است كه چنان قرائت نمود آنرا جبرئيل بر تو كه شنيدى الفاظ آنرا و درك كردى معانى آنرا و قرار گرفت در قلب تو و محتمل است مراد از مبين بيان كننده باشد باين اعتبار كه لسان عربى توسعه دارد چون براى هر خصوصيّتى از خصوصيات معنى در لغت عرب لفظ خاصى است كه ميتوان از آنمعنى بآن لفظ تعبير نمود بخلاف ساير السنه كه اين توسعه را ندارد لذا آنها را بعربى خوب ميشود ترجمه نمود و عربى را بآنها نميشود ترجمه كرد و بنابراين كلمه مبين در مدح لسان عربى ذكر شده و در كافى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پرسيدند مراد از عربى مبين چيست فرمود بيان ميكند آن زبانها را و بيان نميكند زبانها آنرا و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند هيچ كتابى و وحيى را نازل ننمود مگر بعربى ولى بگوش انبيا بزبان قومشان ميرسيد و بگوش پيغمبر ما بعربى ميرسيد و چون او با قومش سخن مىفرمود بعربى بود و آنها هم بعربى مىشنيدند و هر كس با پيغمبر بهر زبانى صحبت ميكرد او بعربى مىشنيد و تمام آنها بترجمه جبرئيل عليه السّلام بود و از تشريفاتى بود كه خدا براى او مقرّر فرموده بود و از بعضى روايات مفسّره استفاده ميشود كه آنچه بتوسط روح الامين بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نازل شده ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى نزّل بتشديد زاى و نصب الرّوح الامين قرائت نمودهاند و اين قرآن علاوه بر آنكه از حيث فصاحت و بلاغت بحدّ اعجاز رسيده و خود مصدّق خود است از حيث معانى هم شاهد صدق دارد كه اصول معارف و مواعظ و قصص و حكايات آن موافق با كتب انبياء سابق است و ذكر آن و آورندهاش در كتب سابقه وجود دارد آيا اين نيست براى كفار دليل
جلد 4 صفحه 128
بر صحّت قرآن و نبوّت آورندهاش كه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل از يهود و نصارى بمراجعه بتورية و انجيل و يافتن اوصاف و نعوت پيغمبر خاتم را در كتب خودشان لذا اسلام ميآورند از قبيل عبد اللّه بن سلام و اصحاب او و اوس و خزرج و ساير دانشمندان از اهل كتاب و تكن بتاء و آية برفع نيز قرائت شده است و يكى از موجبات رواج اسلام در عرب آنستكه خداوند قرآن را بر شريفترين مردى از شريفترين بيتى از بيوت عرب نازل فرمود و لذا مىفرمايد و اگر نازل نموده بوديم قرآن را بر غير عرب كه آن بعضى از افراد عجم باشد پس خوانده بود آنرا براى اعراب چنين نبود كه ايمان بياورند بآن چون آنها خيلى متعصّبند و تمكين از عجم نميكنند ولى ما آنرا بشخصى از عرب نازل نموديم پس ايمان آوردند باو عجم و اين خود فضيلتى است براى افراد عجم چنانچه قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و چنانچه ما قرآن را بزبان عربى فصيح نازل نموديم براى استفاده كامل قوم وارد نموديم بقرائت و بيان پيغمبر خودمان آنرا بالفاظ و معانيش در دلهاى كفار ولى با وجود اين چون آنها معاند و لجوجند ايمان نميآورند بآن تا ببينند عذاب اليم الهى را كه ملجأ كند آنها را بايمان پس ميآيد آنعذابى كه بايد بيايد بر آنها ناگهان با آنكه آنها نميدانند چنان عذابى بر آنها وارد ميشود و ملتفت نيستند پس در آنوقت كه ايمان فائده و پشيمانى سودى ندارد از روى حسرت و ندامت ميگويند آيا ما مهلت داده ميشويم كه ايمان بياوريم و تصديق كنيم ولى فعلا كه بآنها مهلت داديم ميگويند اين عذاب را زودتر بر ما نازل كن از روى تمسخر آيا تعجيل در عذاب ما ميكنند با آنكه براى آنها صرفه ندارد آيا دانستى اى حبيب من كه اگر بهرهمند كنيم ما آنها را ساليان دراز پس وارد شود بر آنها عذاب موعود ما كفايت نكند آنها را و فائده ندارد بحالشان آن نعمتهاى بسيارى كه در آنسالهاى متمادى بآن متنعّم بودند بلكه موجب مزيد طغيان و تكميل استحقاقشان براى عذاب خواهد بود پس نبايد بآن خوشيهاى موّقت مغرور شوند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه بنى اميّه از منبرش بعد از او بالا ميروند و مردم را از راه حق بقهقرى برميگردانند پس خيلى محزون شد و جبرئيل نازل شد و حضرت را بآنحال
جلد 4 صفحه 129
مشاهده نمود و از سببش سؤال كرد و او قضيه را بيان فرمود و جبرئيل اظهار بى اطلاعى كرد و عروج نمود و طولى نكشيد كه مراجعت كرد و اين چند آيه را آورد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها مأنوس شود و سوره قدر را كه دلالت دارد بر آنكه يك شب قدر براى آنحضرت بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است و بناى ما بر اين بوده كه عذاب بر قومى وارد نمىنموديم و اهل هيچ بلدى را بهلاكت نمىرسانديم مگر بعد از آنكه براى آنها پيغمبرانى فرستاده باشيم كه بيم دهنده باشند آنها را از عذاب ما براى تذكّر آنها و اتمام حجّت چون ما هيچگاه ستمكار نبوده و نيستيم كه پيش از ارسال رسول منذر قومى را عذاب كنيم ولى وقتى رسول منذر فرستاديم و آنها اطاعت و انقياد ننمودند و مستحق عقوبت شدند معذّب و مستأصل خواهيم نمود آنها را و نبايد تصوّر كنند كه قرآن چون مشتمل بر اخبار غيبيّه است از قبيل القائات شياطين است كه بكاهنان مينمودند و گاهى از غيب خبر ميدادند سزاوار نيست كسى چنين كتابى را كه جامع علوم و معارف و مصالح و مفاسد امور اهل عالم است تا روز قيامت بشياطين نسبت دهد و آنها هرگز قدرت و استطاعت انشاء و ترتيب چنين معانى و الفاظى را نداشته و ندارند و جدّا از مداخله آنها در آسمان و استماع اخبار غيبيّه از ملائكه جلوگيرى ميشود بتوسط شهاب ثاقب و ملائكهئى كه مأمور طرد آنها هستند لذا از ادراك معارف حقّه و علوم دينيّه معزول و محرومند كار آنها فتنه و فساد و اضلال و اخلال است و هدف قرآن موعظه و ارشاد بصلاح و فلاح پس نميشود چنين كتاب مجيدى بالقاء چنين موجودات پليدى باشد يا چيزى از آن بكمك آنان انجام گيرد چون آنها اگر بخواهند كمك كنند با دوستان خودشان ميكنند نه با كسانيكه در نقطه مقابل جاى دارند و گفته شده جهت اين محروميّت و ممنوعيّت آنستكه استفاده از معانى حقّه و استضائه از انوار حقيقيّه منوط و مشروط باشتراك در صفاء ذهن و قابليّت قبول فيض حق است و آنها نفوس خبيثه شريره ظلمانى هستند و سنخيّت با عالم انوار ندارند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَيَقُولُوا هَل نَحنُ مُنظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَستَعجِلُونَ (204)
چون عذاب ما بغتة بر آنها نازل ميشود پس ميگويند آيا ما را مهلت ميدهند آيا پس بعذاب ما عجله ميكنند!
دارد موقعي که ملك الموت ميآيد براي قبض روح ميگويد ميشود يك سال بمن مهلت دهيد تا تدارك كارهاي گذشته را بكنم ايمان بياورم اعمال صالحه بجا آورم توبه از معاصي كنم، حقوق ذوي الحقوق را اداء كنم، ميگويد سالهاي عمر تو تمام شده ميگويد: يك ماه مهلت دهيد ميگويد ماههاي عمر تو تمام شده، ميگويد يك هفته جواب ميدهد هفتههاي تو تمام شده ميگويد يك روز، روزهاي تو تمام شده، يك ساعت ساعتها تمام شده، يك دقيقه دقيقهها تمام، يك نفس، انفاس تمام شده.
(فَيَقُولُوا هَل نَحنُ مُنظَرُونَ) آيا هيچ مهلتي نيست ممكن است خداوند ما را مهلت دهد! خطاب ميرسد أَ وَ لَم نُعَمِّركُم ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ (فاطر آيه 37) (أَ فَبِعَذابِنا يَستَعجِلُونَ) اگر مهلت نيست عذاب را تأخير بيندازيد و عجله در عذاب
جلد 14 - صفحه 92
نكنيد بلكه يك وسيله پيدا شود و رفع عذاب از ما بكند. جواب: تمام درها بسته شده هيچگونه وسيله نداريد خود را از قابليت مغفرت و عفو الهي و شفاعت شفعاء انداختهايد و لو فرض بر فرض محال اگر مهلت هم بشما داده شود همان آش است و همان كاسه وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ (انعام آيه 28) لَيسَ لَهُم مِن دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ (انعام آيه 51)
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 204)- تهمتی دیگر بر قرآن! از آنجا که آیات گذشته با این جمله ختم شد که مجرمان و گنهکاران، بعد از مشاهده عذاب الهی و هنگامی که در آستانه مرگ قرار میگیرند، تقاضای مهلت و باز گشت برای جبران میکنند، در اینجا از دو راه به آنها پاسخ میگوید.
نخست این که: «آیا برای عذاب ما عجله میکنند» (أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
نکات آیه
۱ - توبیخ مجرمان از سوى خدا به خاطر شتاب آنان در طلب نزول عذاب (أفبعذابنا یستعجلون) استفهام در «أفبعذابنا» براى توبیخ و سرزنش است.
۲ - تعجیل کنندگان در نزول عذاب، آرزومند مهلت به هنگام مشاهده آن (فیقولوا هل نحن منظرون . أفبعذابنا یستعجلون)
۳ - درخواست عذاب از روى ناباورى و کفر، کارى جاهلانه و ندامت بار است. (فیقولوا هل نحن منظرون . أفبعذابنا یستعجلون)
موضوعات مرتبط
- پشیمانى: عوامل پشیمانى ۳
- جهل: آثار جهل ۳
- خدا: سرزنشهاى خدا ۱
- عذاب: آثار عذاب ۲; استمهال هنگام عذاب ۲; تکذیب عذاب ۳; درخواست تعجیل در عذاب ۱، ۲; درخواست عذاب ۳
- گناهکاران: سرزنش گناهکاران ۱
منابع