الشعراء ٨٥
کپی متن آیه |
---|
وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ |
ترجمه
الشعراء ٨٤ | آیه ٨٥ | الشعراء ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَرَثَةِ جَنَّةِ»: وارثان بهشت. مراد کسانی است که در پرتو ایمان به الله و پرستش خدا بهشت را به دست میآورند (نگا: اعراف / ). «جَنَّةِ النَّعِیمِ»: (نگا: مائده / ، یونس / حجّ / ).
تفسیر
- آيات ۶۹ - ۱۰۴ سوره شعراء
- احتجاج ابراهيم «ع»، با پدر و قوم خود درباره پرستش بت ها
- توضيحى در باره حقيقت بت پرستى و اين كه بت، به صورت قبله اى براى عبادت خدای سبحان نبوده است
- اعتراض ابراهيم «ع»، بر بت پرستى قوم خود
- ابراهيم «ع»، ربُّ العالَمين را با وصف «خلق» و «تدبير»، معرفى می كند
- اشاره ابراهيم «ع»، به نعمت هاى مادى خداوند
- مقصود از «حكم» و الحاق به صالحان كه ابراهيم «ع» از پروردگار خود تقاضا كرد
- مراد از «لسان صدق»، در دعاى ابراهيم «ع»
- وجوه مختلف در باره معنای آمدن با «قلب سلیم»، در قیامت
- فرجام بد مشركان و جنود ابليس، در قيامت
- بحث روايتى
- بيزارى مجرمان در روز قيامت، از يكديگر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ «85»
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده.
نکته ها
در آيهى 108 سورهى صافّات كه ماجراى ذبح اسماعيل مطرح شده است مىفرمايد: «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ» يعنى قربانى در مراسم حج را يك سنّت واجب قرار داديم و به خاطر تسليم بودن ابراهيم، نام نيك براى او به جاى گذاشتيم و اين گونه دعايش را كه مىگفت: «وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»، مستجاب كرديم.
در آيهى 50 سورهى مريم نيز به دنبال نام حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب مىفرمايد:
«وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» ما نام بلند و نيكو براى آنان قرار داديم
حضرت على عليه السلام فرمود: نام نيك، از دارايى و سرمايه بهتر است. «1»
در روايات از لسانِ صدق و يادگار نيك، به وجود مبارك حضرت محمّد صلى الله عليه و آله وعلى عليه السلام تعبير شده است. «2» بعضى سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را كه فرمود: «أنا دعوة أبى ابراهيم» يعنى من اثردعاى پدرم ابراهيم هستم. دليل اين نكته دانستهاند. بنابراين مراد از لسانِ صدق در آيندگان، انبيايى از نسل او هستند كه مكتب توحيدى را زنده نگاه داشتهاند و اين آرزو با مقام پيامبرى همچون ابراهيم عليه السلام، تناسب بيشترى دارد.
در روايات مىخوانيم: هر گاه انسان از دنيا رفت، پروندهى اعمالش بسته مىشود مگر كسى كه صدقهى جاريهاى به جاى گذاشته باشد. مانند: وقف يا كتاب مفيدى كه از او به جاى
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير كنزالدقائق.
جلد 6 - صفحه 333
مانده باشد و يا فرزند صالحى كه براى او دعا كند. «1»
در روايات آمده است: هر انسانى در بهشت و دوزخ جايگاهى دارد و هنگامى كه وارد دوزخ شود، خانهى بهشتى او را به ديگران مىدهند و آنان وارث مىشوند. «2»
پیام ها
1- بقاى نام مكتب و يادگار نيك را از او بخواهيم. «وَ اجْعَلْ لِي»
2- ستايشى ارزش دارد كه صادقانه باشد، نه از روى تملّق. «لِسانَ صِدْقٍ»
3- آيندگان را به حساب آورديد وقضاوت آيندگان را در نظر بگيريد. «لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»
4- اتفاق نظر يهود و نصارا و مسلمانان بر عظمت ابراهيم، نمونهى استجابت دعاى اوست. «لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»
5- انسانهاى بزرگ، هم محبوبيّت دنيوى مىخواهند و هم سعادت اخروى.
«لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»
6- انسان، بعد از مرگ نيز از دعاى خير ديگران و سنّتهاى حسنهاى كه بنا نهاده بهرهمند مىشود. «لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»
7- به طرحهاى كوتاه مدّت قناعت نكنيم. «لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»
8- نعمتهاى بهشتى، در برابر اعمال ما موهبتى بىرنج است. «وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ» زيرا ارث، به مالى گويند كه بدون رنج و تلاش به دست آيد.
«1». وسائل، ج 6، ص 293.
«2». تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 31.
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 334
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85)
وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ: و قرار ده مرا از ارث برندگان بهشت پر نعمت در آخرت، يعنى داخل فرما مرا در كسانى كه در منازل بهشت جاى نمايند.
على بن ابراهيم قمى رحمه اللّه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده فرمود: خلق نفرمود خداوند خلقى را مگر آنكه مقرر نمود براى او منزلى در بهشت و منزلى در جهنم. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساكن شدند، منادى ندا كند: اى اهل بهشت، مشرف شويد؛ پس مشرف شوند بر جهنميان و بلند شوند و گفته شود: اين منزلهاى شماست در آتش، اگر معصيت خدا مىكرديد. حضرت فرمود: اگر كسى از شدت خوشحالى مىمرد هر آينه بهشتيان مىمردند از شدت خوشحالى به جهت بازداشتن خدا عذاب را از آنها.
«1». همان مدرك.
جلد 9 - صفحه 445
پس منادى ندا كند: اى جهنميان، سر بلند كنيد، چون نگاه كنند منازل خود را در بهشت و نعمتها؛ گويند: اين منازل شما بود، اگر اطاعت مىنموديد خدا را هر آينه داخل مىشديد آن را. حضرت فرمود: اگر كسى از شدت غصه مىمرد، هر آينه جهنميان مىمردند؛ پس بهشتيان ارث برند منازل جهنميان را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ (69) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (70) قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ (71) قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72) أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73)
قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (74) قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75) أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلاَّ رَبَّ الْعالَمِينَ (77) الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78)
وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ (79) وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80) وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81) وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82) رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83)
وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84) وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85) وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86) وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87) يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88)
إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90) وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ (91) وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92) مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ (93)
فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ (94) وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95) قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ (96) تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (97) إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (98)
وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ (99) فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ (100) وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (103)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104)
ترجمه
و بر خوان برايشان خبر ابراهيم را
هنگاميكه گفت بپدرش و قومش چه ميپرستيد
گفتند ميپرستيم بتانى را پس روز را بسر ميآوريم براى آنها عبادت كنندگان
گفت آيا ميشنوند از شما هنگاميكه دعا ميكنيد
يا نفع ميدهند شما را
جلد 4 صفحه 110
يا ضرر ميرسانند
گفتند بلكه يافتيم پدرانمان را كه اين چنين ميكردند
گفت آيا پس دانستيد كه آنچه ميپرستيد
شما و پدران پيشينيانتان
همانا آنها دشمنند براى من جز پروردگار جهانيان
آنكه آفريد مرا پس او هدايت ميكند مرا
نكه او غذا ميدهد مرا و سيراب ميكند مرا
و چون بيمار شوم پس او شفا ميدهد مرا
و آنكه ميميراند مرا و زنده ميكند مرا
و آنكه اميد دارم كه ببخشد بر من گناه مرا روز جزا
پروردگارا ببخش مرا دانشى و ملحق كن مرا بشايستگان
و قرار ده برايم ذكر خير و نام نيكى در ميان آيندگان بعد از من
و قرار ده مرا از وارثان بهشت پر نعمت
و بيامرز پدر مرا همانا او بود از گمراهان
و خوار مگردان مرا روزى كه برانگيخته ميشوند
روز كه نفع نميدهد مالى و نه پسرانى
مگر كسى كه آمد خدا را با دلى پاك
و نزديك گردانيده شود بهشت براى پرهيزكاران
و ظاهر شود دوزخ براى گمراهان
و گفته شود مر ايشانرا كه كجا است آنچه ميپرستيديد
غير از خدا آيا يارى مينمايند شما را يا دادستانى ميكنند
پس بر وى افكنده شوند در آن، آنها و گمراهان
و لشگرهاى شيطان همگى،
گويند با آنكه آنها در آن با يكديگر دشمنى ميكنند
بخدا قسم كه همانا بوديم ما در گمراهى آشكار
هنگاميكه برابر ميكرديم شما را با پروردگار جهانيان
و گمراه نكردند ما را مگر گناهكاران
پس نيست ما را هيچ شفاعت كنندهئى
و نه دوستى با همّت
پس كاش بودى ما را بازگشتى پس مىبوديم از گروندگان
همانا در اين هر آينه آيتى است و نبودند بيشترشان مؤمنان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال براى عظمت مقام حضرت ابراهيم در نزد مشركين عرب به پيغمبر خود دستور فرموده كه شمّهئى از احوال آنحضرت را گوشزد آنها فرمايد شايد متنبّه بفساد عقائد و اعمال خود شوند باين تقريب كه چون آن حضرت بعمو كه پدر خوانده او بود و اطلاق پدر بر آن در كلام عرب شايع است يا جدّ مادرى او بود بشرحى كه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر گذشت و بساير اقوام خود كه بت پرست بودند فرمود چه چيز را ميپرستيد براى آنكه آنها جواب بدهند و حضرت ثابت كند براى آنها كه معبود شما قابل
جلد 4 صفحه 111
پرستش و ستايش نيست گفتند ميپرستيم بتهائيرا پس روز را در عبادت آنها بشب ميرسانيم براى اظهار ابتهاج و افتخار باين عمل حضرت با كمال ملايمت و ملاطفت فرمود آيا وقتى شما دعا ميكنيد آنها ميشنوند و اجابت ميكنند دعاى شما را و آيا نفعى از ايشان بشما ميرسد وقتى عبادت كنيد آنانرا يا ضررى ميرسد وقتى نكنيد گفتند خير حضرت فرمود پس چرا خودتان را بزحمت مىاندازيد گفتند ما مقلّد پدرانمان هستيم آنها چنين كردند ما هم ميكنيم حضرت فرمود آيا دانستيد و اگر ندانستيد بدانيد كه من دشمن آنچيزهائى هستم كه ميپرستيد شما و پدرانتان هم كه مقدّم بر شما بودند ميپرستيدند و آنها نيز دشمن منند من آنها را ميشكنم و نابود ميكنم آنها هم بأقوام من زحمت بىثمر ميرسانند و ضرر ميزنند در دنيا و آخرت و دشمنى آنها با كسان من دشمنى با من است من فقط خداى يكتاى پروردگار جهانيانرا ميپرستم و دوست دارم و او هم مرا و پيروان مرا دوست دارد حال ملاحظه كنيد بچه بيان لطيف ظريفى دعوت فرموده كه هم تهديد است و هم تحبيب و هم تصريح است و هم تلويح جمله كوتاهى است كه بمقام بلند آن دست كسى نميرسد جز بهدايت الهى و اينكه ضمير هم را كه مخصوص بذوى العقول است به بتها ارجاع فرموده بلحاظ آنستكه نسبت عداوت را كه مناسب با عقلاء است بآنها داده و اينكه خبر جمع را مفرد قرار داده براى آنستكه آنها بمنزله عدوّند براى پرستش كننده در اضرار نه اعداء واقعى علاوه بر آنكه عدوّ بر جمع و مفرد اطلاق ميشود و اينكه نسبت عداوت آنها را بخود داده با آنكه مقصود عداوت آنها با پرستش كنندگان است براى نكاتى است كه در بيان مفاد اين آيات شريفه ذكر شد كه عمده آن اظهار مودّت و اتّحاد در ضمن نصيحت و ارشاد است و استثناء الا رب العالمين ظاهرا منقطع است ولى ميشود متّصل قرار داد در صورتى كه در ميان پدران آنها كسانى باشند كه خدا پرست بودند يا بت را وسيله تقرّب بخداى بزرگ ميدانستند چنانچه دأب مشركين عرب بود و پس از اين شروع فرمود بذكر اوصاف پروردگار كه دلالت بر استحقاق پرستش و ستايش او ميكند كه اوّل آنها حسن خلقت و پس از آن هدايت است بأمور معاش و معاد از آغاز تا انجام كه فرموده الّذى
جلد 4 صفحه 112
أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ثمّ هدى و بعد اشاره فرمود بنعمت طعام و شراب و شفاء امراض كه غالبا بواسطه تقصير انسان در حفظ الصحّه و اطاعت اوامر الهى پيدا ميشود و فرموده ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ و اخيرا اشاره فرمود بنعمت بزرگ مرگ براى دوستان خدا كه موجب نجات از آلام و اسقام و بلايا و محن دنيوى و نيل بمقدّمات نعم بىپايان اخروى است و بنعمت حيات ابدى آخرت كه حيات طيّبه و عيش مدام و لذّت فوق التّمام است و براى تعليم و تربيت خلق كه اجتناب از معاصى رب نمايند و در صورت ارتكاب طلب مغفرت كنند و توبه نمايند فرمود آنخداوندى كه اميدوارم كه ببخشد گناه مرا اگر گنهكار باشم در روز جزا و بنابراين لازم نميآيد كه آنحضرت اقرار بگناه كرده باشد تا محتاج بتوجيه شود كه از باب شكسته نفسى بوده يا مراد گناه پيروان او است يا گناه كسانيكه او را شفيع قرار دهند يا گناه صغيره قبل از بعثت يا ترك اولى كه فرمودهاند و هيچ يك خالى از خللى نيست چون لازمه اميدوارى كامل بخدا اميد بعفو او است در صورت خطاء و لازمه اين صدور خطا نيست بلكه اين عين صواب است و مسلّم است در نزد اماميّه كه پيغمبر بايد معصوم باشد از گناه و خطاء و ظاهرا فرقى نيست بين صغيره و كبيره و قبل از بعثت و بعد از آن و تحقيق اين مقال خارج از وظيفه مقام است و پس از آن دعا فرمود كه خداوند باو علم و حكمت يا حكم و منصب نبوّت عطا فرمايد و او را در زمره شايستگان براى نبوّت و امامت قرار دهد تا در عداد كمّلين و مقرّبين محسوب گردد و در آخرت با آنها محشور شود و نيز دعا فرمود كه مرا در آتيه مقبوليّت عامّه عنايت فرما كه تمام خلق بمدح و ثناى من مشغول و بصدق و صفاى من معترف باشند و اين ذكر خير و نام نيك از من در ميان مردم تا قيامت باقى باشد و خداوند دعاى او را مستجاب فرمود لذا تا كنون تمام ارباب اديان حقّه بمقامات او معترفند و همه او را بعظمت و بزرگى ياد ميكنند و محبّتش در دل اهل هر ملّتى جايگير و شهرتش بخوبى عالمگير شده و در بعضى از روايات لسان صدق به پيغمبر خاتم و امير المؤمنين و ائمه اطهار كه از نسل آن بزرگوار و تابع ملّت اويند تفسير شده و منافات با معناى سابق ندارد و نيز دعا فرمود كه بهشت را مانند مال موروث
جلد 4 صفحه 113
باستحقاق و بدون عوض قسمت من فرما و در باب معناى وراثت بهشت بعضى از روايات در اوائل سوره مؤمنون گذشت و طلب مغفرت فرمود براى پدر خواندهاش كه راه حق بر او مخفى مانده بود و وعده كرده بود بآنحضرت كه بعد از آشكار شدن ايمان بياورد و در سوره توبه ذيل آيه و ما كان استغفار ابراهيم لأبيه الا عن موعدة وعدها ايّاه گذشت كه اين در زمان حيات آزر بوده و بعدا از او تبرّى جست چون ايمان نياورد پس در واقع از خدا خواسته كه راه حق را بر او آشكار فرمايد تا در نتيجه مشمول مغفرت گردد ولى مقدّر نبوده و نشده و اين كاشف از نهايت رحمت و رأفت آنحضرت است نسبت بأقارب و ارحامش و نيز دعا فرمود كه خداوند حفظ فرمايد او را در دنيا از ارتكاب امرى كه موجب رسوائى و خوارى او در قيامت شود كه روز بعث مردم و ظهور سرائر آنها است و در آنروز هيچ مال و اولادى فائده ندارد چون آنجا كسى داراى مالى نيست و هر كسى بقدرى گرفتار است كه بديگرى نميرسد فقط دل پاك و سالم از ارجاس و امراض بدرد ميخورد در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قلب سليم دلى است كه سالم از محبّت دنيا باشد و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه پرسيدند از معناى اين آيه فرمود قلب سليم آن دلى است كه ملاقات كند خدا را با آنكه در آن احدى جاى نداشته باشد جز خدا و هر دلى كه در آن شرك يا شكّى باشد از درجه اعتبار ساقط است مردم مأمور بزهد در دنيا شدند براى آنكه فارغ باشد دلهاشان براى آخرت و ظاهرا هر معصيتى رجس و هر خلق فاسدى مرض است و منشأ تمام امراض و معاصى خواهش دل و منشأ آن محبّت دنيا است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده رأس هر خطا است و سلامت دل بپاكى از همه آنها است و در آنروز بهشت باهل تقوى و پرهيزكارى نزديك شود بطوريكه بوى آنرا بشنوند و مناظر آنرا در محشر مشاهده نمايند و مسرور شوند بمنازل خودشان و ظاهر و بارز و مكشوف گردد جهنّم براى اهل غوايت و ضلالت از راه حق تا در موقف آنرا به بينند و بحسرت و ندامت گرفتار گردند پيش از ورود در آن و نزديك شدن بهشت و دور ماندن جهنّم شايد بملاحظه سبقت رحمت بر غضب باشد و از طرف خداوند باهل شرك و ضلالت گفته ميشود كجايند معبودهاى شما كه گمان ميكرديد آنها شفعاء
جلد 4 صفحه 114
شمايند و پرستش مينموديد آنها را بجاى خدا آيا در چنين روزى يارى ميكنند با شما و ميتوانند دفع نمايند از شما عذاب خدا را يا از خودشان چون آنها هم زنده و معذّب خواهند شد يا ميتوانند دادستانى كنند از خدا براى شما هرگز چنين قدرتى ندارند و پس از اين سؤال كه براى توبيخ و ملامت آنها است خداوند تمام معبودهاى بت پرستان را كه اميدوار بشفاعت آنها بودند براى آنكه آتش افروز جهنم باشند و پرستش كنندگان آنها بهبينند بىمقدارى و پستى آنها را با خودشان دسته جمع برو بجهنم مىاندازد تا معلّق زنان بقعر آن برسند چون كبكبه مكرّر بر و افكندن است كه بمعلق زدن تحقق پيدا ميكند و بعضى گفتهاند مراد وارونه و بسر افكنده شدن است و تمام لشگريان شيطان را هم بآنها ضميمه ميفرمايد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه جنود ابليس ذريه او از شياطين ميباشند و چون همه در جهنم جمع شدند شروع بمخاصمه و منازعه با يكديگر ميكنند و در آنحال عبادت و اطاعت كنندگان با معبودها و مطاعهاى خودشان ميگويند قسم بخدا همانا امر از اين قرار است كه ما در گمراهى آشكارى بوديم چون كلمه آن در ان كنّا مخفّفه از مثقّله است و اسم آن ضمير شأن محذوف است وقتى كه برابر ميكرديم شما را در دنيا با پروردگار جهانيان در عبادت و اطاعت و عدول مينموديم از او بشما ولى ما بخودى خود گمراه نشديم ما را پيشينيان و رؤساء گناهكارمان كه عبادت و اطاعت شما را مينمودند بضلالت و گمراهى انداختند چون ما تقليد و پيروى از آنها نموديم و مأمور بامر آنها بوديم و فعلا بيچاره شديم نه شفيعى داريم از اجانب و نه دوستى داريم از اقارب يا نه شفيعى داريم از شفعاء و مقرّبان درگاه خدا كه از ما شفاعت كند و نه دوستى كه اهتمام در خلاصى ما از عذاب داشته باشد و از ما حمايت كند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شافعين ائمه و صديق از اهل ايمان است و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه قسم بخدا هر آينه شفاعت ميكنيم ما در باره گناهكاران از شيعيانمان تا دشمنان ما ميگويند وقتى ديدند آنرا فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه يكنفر از اهل بهشت ميگويد فلان دوست من چه كرد و دوستش در جهنم است خدا ميفرمايد دوستش را ببريد ببهشت
جلد 4 صفحه 115
پس بقيه كسانيكه در جهنمند ميگويند فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و از بعضى روايات استفاده ميشود كه تمام اهل ايمان حق شفاعت دارند و قبول ميشود از آنها در باره همسايه و غيره مگر دشمن اهل بيت اطهار و پستترين اهل ايمان از سى نفر شفاعت ميكند آنوقت اهل جهنم ميگويند فما لنا من شافعين و لا صديق حميم و از اينجا معلوم ميشود نكته تعبير بلفظ جمع در شافعين و بمفرد در صديق حميم چون شفعاء زيادند ولى دوست صميمى كه چنانچه در حديث نبوى ذكر شد بصرف احوالپرسى سبب نجات كسى شود كم است لذا از آنها تعبير بجمع و از اين بمفرد شده و در خاتمه امر آرزو كردند كه دو مرتبه بدنيا برگردند و از اهل ايمان باشند و قمى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه از هدايت شدگان باشند چون ايمان باقرار براى آنها لازم شده و در هر حال آرزوى محالى نمودند كه بآن نخواهند رسيد و در ذكر اين قصه و ساير قصص قرآنيه دلالت و نصيحت و هدايت و عبرت است براى اهل موعظه و پند و اهتداء و اعتبار ولى بيشتر مردم از قديم اهل اين معانى نبوده و نيستند و ايمان نميآوردند و نميآورند پس نبايد پيغمبر خاتم از اعراض قومش ملول و متأثر باشد و خداوند قادر بر انتقام از آنها هست در دنيا و آخرت ولى مهربان است بآنها مهلت ميدهد شايد متنبّه شوند و اسلام بياورند يا از نسل آنها اهل ايمان و عمل صالح بوجود آيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اجعَلنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85)
و قرار داده مرا از ورثه بهشت که مشمول نعمتهاي تو است.
تعبير بارث در بسياري از آيات شده مثل أُولئِكَ هُمُ الوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِيها خالِدُونَ (مؤمنون آيه 10 و 11) و گذشت در سوره مؤمنون که چيزهايي که بانسان داده ميشود اما تفضلات و نعم دنيويه از مال و جاه و نحو اينها برسم امانت است موقع رفتن از او پس گرفته ميشود بايد دنيا را گذاشت و رفت و چيزهايي که اجرت عمل است بازاء عمل بيكديگر ميدهند و معاملات بازاء عوض است ولي ارث نه امانت است و نه اجرت عمل است و نه معاوضه و بهشت بازاء عمل نيست زيرا انسان هر چند عبادت كند تقابل با نعم الهيه نميشود فقط قابليت تفضل پيدا ميكند و هر كس بهشت رفت از راه تفضل است و امانت هم نيست ديگر از او پس گرفته نميشود هُم فِيها خالِدُونَ معاوضه هم نيست چيزي بخدا داده نميشود و استفاده نميكند «اللهم ارزقنا بفضلك و كرمك الجنة الخلد بحق محمّد و اله (ص)»
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 85)- سپس افق دید خود را از این دنیا بر گرفته و متوجه سرای جاودانه آخرت میکند و به دعای چهارمی پرداخته، میگوید: «خداوندا! مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده» (وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ).
بهشتی که نعمتهای معنوی و مادی در آن موج میزند، نعمتهایی که نه زوالی دارد، و نه ملالی، نعمتهایی که برای ما حتی قابل درک نیست!
نکات آیه
۱ - دعاى ابراهیم(ع) به درگاه خدا، براى قرار گرفتنش در زمره وارثان بهشت (و اجعلنى من ورثة جنّة النعیم) «من» در این آیه تبعیضیه و «ورثة» جمع وارث است; یعنى، مرا یکى از وارثان بهشت قرار بده.
۲ - چشمداشت به پاداش الهى، آرزوى بهشت و درخواست نعمت هاى آن از خداوند، امرى شایسته و بایسته براى اهل ایمان (و اجعلنى من ورثة جنّة النعیم)
۳ - بهشت، سرشار از نعمت هاى الهى است. (جنّة النعیم) «نعیم» به معناى نعمت فراوان است.
۴ - بهشت پر از نعمت، فضل و ارزانى خدا به انسان است; نه مزدى هم پاى عمل وى. (و اجعلنى من ورثة جنّة النعیم) راغب در «مفردات» آورده است: «و یقال لکلّ من حصل له شىء من غیر تعب قد ورث کذا; هر کس مالى را به رایگان به دست آورد، گفته مى شود به ارث برد». بنابراین، اعمال ما هرگز نمى تواند بهاى واقعى بهشت باشد; بلکه بهشت فضل ارزانى خدا به مؤمنان است.
۵ - همه انسان ها حتى پیامبران بزرگ، نیازمند فضل خدا (و اجعلنى من ورثة جنّه النعیم)
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى بهشت ۲
- ابراهیم(ع): دعاى ابراهیم(ع) ۱
- امیدوارى: امیدوارى به پاداشهاى خدا ۲
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ۵
- بهشت: درخواست نعمتهاى بهشت ۲; درخواست وراثت بهشت ۱; نعمتهاى بهشت ۳، ۴; ویژگیهاى بهشت ۳
- خدا: عطایاى خدا ۴; فضل خدا ۴
- عمل: عمل پسندیده ۲
- مؤمنان: دعاى مؤمنان ۲
- نیازها: نیاز به فضل خدا ۵
منابع