الشعراء ١٩١

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنَ‌ رَبَّکَ‌ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ‌

ترجمه

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

و همانا پروردگار تو شكست ناپذير مهربان است
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.
و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است.
و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
هرآينه پروردگار تو پيروزمند و مهربان است.
و همانا پروردگارت پیروزمند مهربان است‌
و هر آينه پروردگار تو هموست تواناى بى‌همتا و مهربان.
بی‌گمان پروردگارت چیره و مهربان است.
و به‌راستی، پروردگارت همواره همان عزیز رحیم است.
و همانا پروردگار تو است عزّتمند مهربان‌

Your Lord is the Almighty, the Merciful.
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ١٩٠ آیه ١٩١ الشعراء ١٩٢
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «190» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «191»

جلد 6 - صفحه 367

بى‌شك در اين (ماجرا) نشانه‌اى (از قدرت الهى) است، ولى اكثر مردم ايمان‌آورنده نيستند. و البتّه پروردگارت همان تواناى مهربان است.

نکته ها

كلمه‌ى «كسف» كه چهار بار در قرآن آمده، جمع «كسفة» به معناى قطعه است و در اينجا مراد پاره‌اى از ابر است. و مراد از «عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ»، يا عذاب در روزى است كه مردم از شدّت گرما زير سايبان‌ها پناه برده بودند، يا روزى كه ابرى بر سرشان سايه‌افكنده بود.

در چگونگى عذاب قوم شعيب چند تعبير آمده است: يك جا مى‌فرمايد: با زلزله نابود شدند. «1» در جاى ديگر مى‌فرمايد: با صيحه عذاب شدند. «2» و در اينجا مسأله‌ى ابر مطرح است. هر سه مطلب، با هم قابل جمع است كه از ابرِ سياهى رعد و صيحه‌اى برخيزد و لرزه بر جان آنان بيفتد يا با ايجاد زلزله‌اى همزمان، نابود شوند؛ و شايد زلزله مربوط به اصحاب مَديَن و ابر سياه مربوط به اصحاب ايكه باشد، چون حضرت شعيب بر هر دو قوم مبعوث بود و در سوره‌ى اعراف، رسالت بر قوم مدين مطرح شده است كه آنان با زلزله نابود شدند، ولى در اين سوره از رسالت بر اصحاب ايكه ياد شده است.

پیام ها

1- خواسته وتقاضاى سنگدلان نيز خشن است. «فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ»

2- با مقاومت رهبران حقّ، مخالفان از شعارهاى تند خود عقب نشينى مى‌كنند.

قوم شعيب اوّل او را سحر شده و دروغگو خواندند، سپس گفتند: اگر از راستگويانى. «إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ» به‌ «إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» تبديل مى‌شود.

3- در شيوه‌ى تبليغ وارشاد، لازم نيست بر طبق تمايلات و خواسته‌هاى مخالفان عمل شود. قالَ رَبِّي أَعْلَمُ‌ ... (آنان سقوط قطعاتى از آسمان را درخواست مى‌كردند، امّا پيامبر پاسخ مى‌دهد: خداوند آگاه‌تر است)

4- ياد خدا وتوكّل بر او، بهترين پشتوانه در برابر خرافات است. قالَ رَبِّي أَعْلَمُ‌ ...

5- سرنوشت ما به دست خود ماست. فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ‌ ...

6- خداوند، انبيا را حمايت و مخالفانشان را نابود مى‌كند. «فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ»

7- حبّ دنيا و رسيدن به مال، انسان را به سركشى در برابر انبيا وادار مى‌كند.


«1». اعراف، 89.

«2». هود، 96.

جلد 6 - صفحه 368

«لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ‌- فَكَذَّبُوهُ»

8- هدف قرآن از نقل تاريخ، عبرت آموزى است، نه داستان‌سرايى. «لَآيَةً»

9- اكثر مردم در خط حقّ قرار نمى‌گيرند. «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ»

10- مربّى بايد همراه با قدرت، عطوفت نيز داشته باشد. «لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»

11- همان خداوندى كه شعيب را حمايت و مخالفان او را هلاك كرد، پروردگار تو نيز هست. «إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ» (بيان تاريخ امثال حضرت شعيب، هم مايه‌ى دلدارى و تسلّى پيامبر است و هم تهديدى براى كفّار و دشمنان)

12- هلاكت مخالفان انبيا، نمودى از عزّت و قدرت الهى است، همان گونه كه مهلتى كه به آنان داده مى‌شود نمودى از رحمت اوست. «الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ‌: و بدرستى كه پروردگار تو هر آينه اوست غالب و قاهر در واقع ساختن عذاب بر ايشان، مهربان است بر انبيا و متابعان ايشان و بر كافران به امهال ايشان و عجله نفرمودن در عذاب تا حجت بر ايشان لازم آيد. اين آخر قصص هفت پيغمبر است كه بر سبيل اختصار براى تسليه خاطر سيّد مختار در اين سوره مذكور شده، و نيز تهديد مكذبان باشد تا معلوم شود كه مكذبان هر امتى پيغمبر خود را، معذب شدند و ايشان را بر تكذيب پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله نيز عذابى خواهد بود.

تبصره: زمخشرى در كشّاف گفته: تكرير آيات در اين سوره در اول و آخر هر قصه از قصص انبياى مذكوره، به جهت آنست كه هر قصه‌اى از آن تنزيل مستقلا و اعتبار هر يك از آن مثل اعتبار است در ديگرى از آن. و ديگر آنكه در تكرير، تقرير معانى است در نفوس و تثبيت آن در صدور، و لهذا هيچ طريقى نيست به تحفظ علوم مگر به تكرير آنچه مراد حفظ آنست، و هر چند تكرير زياده شود، محكمتر در قلب، و ثابت تر در ذكر، و دورتر از نسيان است. و ديگر آنكه قلوب غافل شوند از تدبر در حق، پس وعظ و تذكير مكرر واقع شده تا شايد غافلى هشيار گردد. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‌ رَبِّ الْعالَمِينَ (180)

أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)

وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)

ترجمه‌

تكذيب كردند اهل بيشه و جنگل خاصّى فرستادگان را

هنگامى كه گفت بآنها شعيب آيا نمى‌پرهيزيد

همانا من براى شما پيمبرى امينم‌

پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا

و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان‌

تمام كنيد پيمانه را و نباشيد از زيان رسانندگان‌

و وزن كنيد با ترازوى راست‌

و كم مكنيد از مردمان چيزهاشان را و بتعدّى سعى نكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان‌

و بترسيد از آنكه آفريد شما را و خلق پيشينيان را

گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان‌

و نيستى تو مگر انسانى مانند ما و بدرستيكه گمان ميبريم بتو كه از دروغگويانى‌

پس فرود آور بر ما پاره‌هائى از جانب آسمان اگر هستى از راستگويان‌

گفت پروردگار من داناتر است بآنچه ميكنيد

پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان عذاب روز سايبانى از جنس ابر همانا آن بود عذاب روزى بزرگ‌

همانا در اين آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان‌

و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.

تفسير

خداوند متعال بحضرت شعيب كه مبعوث بر اهل مدين بود مأموريت ديگرى هم داد و آن ارشاد و انذار اهل أيكه بود كه بيشه و جنگلى است از اشجار نرم و نازك پيچيده بهم و آنها بتكذيب او تمام انبيا را تكذيب نمودند


جلد 4 صفحه 125

چون اصول مرام پيغمبران متّحد است و همه مصدّق يكديگرند و مكذّب يكى از ايشان مكذّب همه است و اين وقتى بود كه آنحضرت بدوا آنچه را انبياء سابق فرموده بودند فرمود و بعدا چون در ميان آنها كم فروشى و تعدّى بحقوق و اموال و قتل و غارت و فتنه و فساد رواج داشت فرمود تمام كنيد و پر نمائيد پيمانه را در وقت وفا و اداء مال غير و ضرر نرسانيد بكسيكه آنرا از شما خريدارى نموده و تحويل نگرفته بناقص گذاردن و پر ننمودن پيمانه در صورتى كه بكيل معامله نموديد و بسنجيد متاع را با ترازوى راست درست عدل و كم و كسر نكنيد اشيائى را كه مردم از شما خريدارى نمودند از ميزان استحقاق آنها بانواع حيله و مكر در صورتى كه بوزن معامله نموده باشيد و طغيان نكنيد در زمين بفتنه و فساد و قتل و غارت و تعدّى باموال و نواميس مردم و قطع طريق بر آنها و امثال اينها و بپرهيزيد از غضب خداوندى كه خلق فرمود شما و مردم قبل از شما را از آباء و اجدادتان و غير آنها و اهل ايكه كه اجنبى از آنحضرت بودند لذا خداوند بر خلاف اقوام سابقه آنها را برادر نخوانده با كمال جرئت و جسارت گفتند تو از اشخاصى هستى كه زياد برايت سحر نموده‌اند لذا عقلت زائل شده يا اجوف و ميان تهى مانند ساير مردم هستى و احتياج بخوردن و آشاميدن دارى و امتيازى از ما ندارى كه پيغمبر خدا باشى و نيستى مگر بشرى مانند ما و ما گمان ميكنيم تو دروغگوئى باشى از دروغگويان عالم اگر راست ميگوئى پاره‌هائى از آسمان بر سر ما فرود آور كه ما را نابود كند و بعضى كسفا بسكون قرائت نموده‌اند و در هر حال جمع كسفه بمعناى قطعه است و حضرت فرمود خداوند بهتر ميداند كه اعمال شما چه اقتضا دارد اگر مقتضى براى عذاب فورى باشد البتّه شما را معذّب خواهد فرمود و چون تكذيب كرده بودند پيغمبر خدا را و اصرار بكفر داشتند خداوند همان مسئول آنها را مرزوقشان فرمود باين نحو كه چند شبانه روز هوا را بر آنها بشدت گرم و حبس نمود كه از منازل خودشان بيرون نميآمدند تا يكروز قطعه ابرى براى آنها نمايان شد كه از آن احساس خنكى و روحانيّت ميشد لذا همه از منازلشان بيرون آمدند و زير آن جمع شدند ناگهان صيحه آسمانى رسيد و آن ابر مبدّل بآتش شد و بر سرشان‌


جلد 4 صفحه 126

ريخت و سوختند و خاكستر شدند و آن روز از بزرگترين روزهاى عذاب الهى بود و در آن سايبان ابرى نشانه قدرت خدا بود كه چگونه ميتواند فورا خوشى را بنا خوشى مبدّل فرمايد و مسئول متجاسرين را بطرز شگفت‌آورى اجابت فرمايد و هميشه اكثريت در دنيا با كفار بوده و اهل ايمان كم بوده‌اند چنانچه گفته‌اند از اهل ايكه كه در حوالى مدين بود كسى بحضرت شعيب ايمان نياورد ولى از اهل مدين جمعى ايمان آورده بودند و عزّت و رحمت خدا واضح و مبيّن است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيَةً وَ ما كان‌َ أَكثَرُهُم‌ مُؤمِنِين‌َ (190) وَ إِن‌َّ رَبَّك‌َ لَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيم‌ُ (191)

تنبيه‌: تكرار ‌اينکه‌ دو ‌آيه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ مباركه‌ ‌براي‌ انذار و بشارت‌ ‌است‌ ‌براي‌ كفار و مشركين‌ و اهل‌ معاصي‌ ‌که‌ اولا بترسيد ‌از‌ ‌اينکه‌ نوع‌ عذابها ‌در‌ اثر مخالفت‌ بشما متوجه‌ شود چنانچه‌ ‌بر‌ امم‌ سابقه‌

جلد 14 - صفحه 88

نازل‌ شد، قوم‌ نوح‌ و هود و صالح‌ و لوط و شعيب‌. و خداوند عزيز ‌است‌ قدرت‌ دارد ‌که‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌هم‌ نازل‌ فرمايد و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ بزرگيست‌ ‌که‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ رسل‌ و انبياء ‌است‌ و خداوند رحيم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ توبه‌ كنيد و ايمان‌ آوريد قبل‌ ‌از‌ نزول‌ عذاب‌ خداوند عفو ميفرمايد و مي‌بخشد و مورد عنايات‌ ‌خود‌ قرار ميدهد اما ‌پس‌ ‌از‌ نزول‌ ديگر فائده‌ ندارد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 191))- با این حال خداوند رحیم و مهربان به آنها مهلت کافی داد تا به

ج3، ص398

خود آیند و خویشتن را اصلاح کنند، و هنگامی که مستوجب عذاب شدند با قدرت قهارش آنها را گرفت، آری «پروردگار تو شکست‌ناپذیر و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).

نکته: در پایان سرگذشت این هفت پیامبر بزرگ توجه به این نکته لازم است که سر گذشت این پیامبران در سوره‌های دیگری از قرآن نیز آمده است، ولی در هیچ موردی چنین نیست که آغاز دعوت همه آنها هماهنگ، و پایان همه آنها نیز هماهنگ بیان شده باشد.

این هماهنگی قبل از هر چیز انعکاس «توحید» را در دعوت انبیا نشان می‌دهد، که دارای برنامه واحدی بودند که آغاز و پایانش یکی بود.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، برخوردار از حمایت و لطف ویژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشرکان (و ما کان أکثرهم مؤمنین . و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) ذکر آیه «إنّ ربّک...» پس از بیان ماجراى شعیب(ع) و مردم ایکه،این پیام را دارد که اى پیامبر! همان گونه که خداوند، شعیب(ع) را تحت حمایت خود قرار داد و مردم ایکه را از میان برداشت; تو را نیز در حمایت ویژه خود قرار خواهد داد و دشمنانت را سرکوب خواهد کرد.

۲ - خدا، تنها قدرت قاهر و شکست ناپذیر (و إنّ ربّک لهو العزیز) «العزیز» مسند همراه با «ال» جنس و مفید حصر است.

۳ - عزت (قدرت قاهر و شکست ناپذیر) خدا، آمیخته با رحمت و مهربانى است. (و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «الرحیم» صفت براى «العزیز» باشد; نه خبر بعد از خبر.

۴ - مهلت خداوند به کافران حق ستیز صدراسلام و تأخیر در مجازات آنان، معلول رحمت او است; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى. (و ما کان أکثرهم مؤمنین . و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) یادکرد سرگذشت شعیب(ع) و مردم ایکه، از یکسو تسلى بخش خاطر پیامبر(ص) مى باشد و از سوى دیگر هشدارى به شرک پیشگان حق ستیز مکه است که اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلکه از باب رحمتى است که او بر مردمان دارد و چون زمینه آن به پایان برسد، قهر الهى گریزناپذیر خواهد بود.

۵ - هلاکت مردم ایکه با عذاب قهر الهى، نمودى از عزت و شکست ناپذیرى خداوند است. (فأخذهم عذاب یوم الظلّة ... و إنّ ربّک لهو العزیز)

۶ - خداوند، عزیز و رحیم است. (و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) برداشت یاد شده بر پایه این احتمال است که «الرحیم» خبر دوم باشد; نه صفت «العزیز».

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: رحیم ۶; عزیز ۶
  • اصحاب ایکه: هلاکت اصحاب ایکه ۵
  • حق: منشأ مهلت به حق ستیزان ۴
  • حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۱
  • خدا: آثار رحمت خدا ۴; اختصاصات خدا ۲; رحمت خدا۳; عزت خدا ۲; قدرت خدا ۲; مهلت هاى خدا ۴; نشانه هاى عزت خدا ۵; ویژگیهاى عزت خدا ۳
  • کافران: منشأ مهلت به کافران ۴
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱
  • محمد(ص): حامى محمد(ص) ۱; دشمنان محمد(ص) ۱
  • مشرکان: دشمنى مشرکان ۱

منابع