يَهِيمُون
«یَهِیمُونَ» از مادّه «هیام» (بر وزن قیام) به معناى راه رفتن بدون هدف است!
ریشه کلمه
- هيم (۲ بار)
قاموس قرآن
[شعراء:225]. هيم و هيام مصدر است و آن اين است كه كسى از روى عشق و مانند آن راه برود بى آنكه مقصود خودش را بداند. عبارت مصباح چنين است: «هامَ يَهيمُ: خَرَجَ عَلى وَجْهِهِ لايَدْرى اَيْنَ يَتَوَجَّهُ» اقرب الموارد نيز چنين گفته به اضافه «من العشق و غيره». اين سخن درباره شاعران و خيالبافان كليت دارد و اين اشخاص نوعاً در مدح و ذم و ثنا و قدح بى راهه و بى خودانه مىروند به قول آنكس كه مىگفت: شاعر مانند آدم ديوانه است كه با خودش حرف مىزند. مىو معشوق خيالى عمده محرك شاعر است وقتى مىبينى در عرش اعلى قدم مىزند و گاهى در حضيض بى هدفى گام بر مىدارد. در واقع قرآن مجيد با لفظ «يَهْيمُونَ» واقعيت را آفتابى كرده است يعنى: آيا نمىبينى در هر وادى اى بى خودانه راه مىروند رجوع شود به «شعر». * [واقعة:54-55]. هِيام به معنى عطَش نيز آمده است «هامَ هِياماً: عطش» به شخص شديد العطش هَيْمان و هائِم گويند. هيم جمع اَهْيَم و مؤنّث آن هيماء است و آن شتر تشنه را گويند كه از آب سير نمىشود البته در اثر عروض مرض عطش. يعنى پس از خوردن زقوم از روى آن آب جوشان مىخورند و آن رامانند شتران تشنه مىنوشند(نعودبالله). اين كلمه تنها دوبار در كلام الله مجيد آمده است.