سوره الأعراف
سوره الأنعام | سوره الأعراف | سوره الأنفال | |||||||||||||||||||||||
|
در حال بارگیری... |
|
متن سوره
المص
کتابی است (که) بر تو نازل شده- پس نباید در سینهات از آن تنگنایی باشد- برای اینکه با آن (مکلفان را) بیم دهی. و (این) یادوارهای است برای مؤمنان.
آنچه را از پروردگارتان برایتان نازل گشته پیروی کنید و از اولیائی دیگر پیروی مکنید. بسی اندک است آنچه را متذکر میشوید.
و چه بسیار گروهی را هلاکشان کردیم که برخورد سختمان برایشان به هنگام خواب(شان) یا در میان روز فرا رسید.
پس چون ناگواری سختمان آنان را فرا رسید، خواستهای نداشتند جز اینکه گفتند: «ما همانا (از) ستمکاران بودهایم.»
پس بیگمان از کسانی که (پیامبران) سوی آنان فرستاده شد(هاند)، بیچون خواهیم پرسید و همانا از (خود) آن فرستادگان (نیز) همواره خواهیم پرسید.
پس بهراستی از روی علم بر آنان گزارش خواهیم داد، حال آنکه ما (از احوال آنان) غایب نبودهایم.
و در آن روز، میزان و سنجش اعمال، (خود، تمامی) حق است. پس آنان که میزانهای سنجش اعمالشان سنگین باشد همانان خودشان رستگارکنندگانند.
و آنان که میزانهای اعمالشان سبک باشد، آنانند که خودهاشان را زیان کردهاند، (چرا) که به آیات ما ستم میکردهاند.
و بهراستی ما شما را در زمین همواره تمکین (در حد امکان و توانتان) دادیم و برای شما در آن وسایلی برای معیشت نهادیم؛ (اما) چهکم سپاسگزاری میکنید.
و بهراستی شما را بهدرستی خلق کردیم. سپس به صورتگری شما پرداختیم. پس از آن به فرشتگان گفتیم: «برای (شکرانهی تعلیم) آدم (برای من) سجده کنید.» پس (همه) سجده کردند، جز ابلیس (که) از سجدهکنندگان نبود.
(خدا) فرمود: «چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را بازداشت از اینکه (برای من) سجده کنی؟» گفت: «من از او بهترم، مرا از آتشی و او را از گِلی آفریدی.»
فرمود: «پس از این جایگاه فرو شو. پس تو را نرسد که در آن تکبّر نمایی. پس برون شو که تو بیگمان از خواران و بیمقدارانی.»
گفت: «مرا تا روزی که (مکلفان) برانگیخته خواهند شد مهلت ده.»
فرمود: «همانا تو از مهلتیافتگانی.»
گفت: «پس از آن رو که مرا به بیراهه افکندی من نیز همواره برای (گمراه کردن)شان بر سر راه راستت همی مینشینم.»
.« سپس بیگمان از پیش رویشان [:آخرت] و از پشت سرشان [:دنیا] و از طرف راستشان [:دینشان] و از طرف چپشان [:شهواتشان] همواره بر آنها میتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت.»
فرمود: «از این بهشت در حالیکه مذمت شده (و) رانده گشتهای برون شو. بیگمان کسی از آنان که از تو پیروی کند، همانا جهنم را از همهی شما (ابلیسیان) همواره پرخواهم کرد.»
« و ای آدم! تو با همسر خویش در (این) باغ سردرهم سکونت گیر، پس از هر جا و هرگونه که بخواهید (از خوردنیهایش) بخورید، و به این درخت نزدیک مشوید که (در این صورت) از ستمکاران میشوید.»
پس شیطان، برای آن دو وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان از ایشان پوشیده مانده بود برایشان نمایان گرداند و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد، جز برای آنکه (مبادا) دو فرشته گردید، یا از (زمرهی) جاودانان باشید.»
و برای آن دو سوگند یاد کرد که: «من بهراستی همواره از خیرخواهان شمایم.»
پس آن دو را با دلو فریب (به چاه سقوط) افکند. پس چون آن دو از آن درخت (ممنوع) چشیدند، زشتیهایشان برایشان آشکار شد و به چسبانیدن برگ آن باغ بر خود نزدیک شدند و پروردگارشان آن دو را بانگ زد: «مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم (که) شیطان بیگمان برای شما دشمنی آشکارگر است؟»
گفتند: «پروردگارمان! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما (گناهمان را) نپوشانی و به ما رحم نکنی، بیگمان (و) بیامان از زیانکاران خواهیم بود.»
فرمود: « (هرسه) فرود آیید، حال آنکه بعضی از شما دشمن بعضی دیگرید و برای شما در زمین تا هنگامی (معیّن) قرارگاه و برخورداری است.»
فرمود: «در آن زندگی میکنید و در آن میمیرید و از آن بیرون برده میشوید.»
ای فرزندان آدم! ما همواره برای شما لباسی فروفرستادیم که عورتهایتان را بپوشاند، (این پوشش زیرین شماست) و (نیز پوشش) زینتی (برایتان فرستادیم)؛ و (اما) بهترین جامه(ی زیرین و رویین) لباس تقوی است. این از نشانههای خداست، شاید به خوبی یاد آورند.
ای فرزندان آدم! زنهار تا شیطان هرگز شما را به فتنه [:آزمایشی آتشبار] نیندازد، چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند، حال آنکه لباسشان را (هم) از ایشان میکَنْد تا عورتهایشان را برایشان نمایان کند. او و همانندانش بیگمان شما را میبیند، بدانگونه که شما آنان را نمیبینید. ما بیچون شیطانها را سرپرستان و دوستان کسانی نهادیم که ایمان نمیآورند.
و چون کار زشت تجاوزگرانهای کنند، گویند: «پدران خود را بر آن یافتیم و خدا بدان فرمانمان داد.» بگو: «خدا بیگمان به کار زشت تجاوزگرانه فرمان نمیدهد. آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟»
بگو: «پروردگارم به قسط [:تقسیم عادلانه] فرمان داده است و (اینکه) در هر مسجدی [:سجدهگاهی] رویهای خود را (با استقامت برای خدا) به پا دارید و در حالیکه طاعت خود را برای او خالص گردانیدهاید وی را بخوانید. همان گونه که آفرینش شما را آغاز کرد (سرانجام) به سوی او باز میگردید.»
گروهی را هدایت کرد و گروهی (دیگر) گمراهی بر آنان حق (و ثابت) است، زیرا آنان شیاطین را به جای خدا، اولیا(ی خود) گرفتهاند و میپندارند که همواره راهیافتگانند.
ای فرزندان آدم! زینت خود را در نزد هر سجدهگاهی برگیرید. و بخورید و بیاشامید و (اما) زیادهروی نکنید که او بیگمان اسرافکاران را دوست نمیدارد.
(ای پیامبر!) بگو: «زیورهای خدایی را که برای بندگانش پدید آورده -و (نیز) روزیهای پاکیزه را- چه کسی حرام گردانیده؟» بگو: «این (نعمت)ها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در حالی که روز قیامت ویژهی آنان میباشد.» اینگونه آیات (خود) را برای گروهی که میدانند جداسازی و روشن میکنیم.
بگو: «پروردگار من فقط زشتکاریهای متجاوز - چه آشکارش و چه پنهانش - را و گناه دنبالهدار را و تجاوز بنا حق را حرام گردانیده است و (نیز) اینکه چیزی را شریک خدا پندارید که دلیلی بر (حقانیت) آن نازل نکرده و اینکه چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت دهید.»
و برای هر امتّی زمانی پایانی [:اجلی] است؛ پس چون اجلشان فرا رسد نه (میتوانند) لحظهای (از آن) تأخیر بخواهند و نه (بر آن) پیشی جویند.
ای فرزندان آدم! اگر بهراستی پیامبرانی از خودتان برایتان بیایند حال آنکه آیات مرا بر شما میخوانند، پس هر کس پرهیزگاری و اصلاح کند، نه بیمی بر آنان خواهد بود و نه ایشان اندوهگین میشوند.
و کسانی که با آیات ما (همانها و ما را) تکذیب کردند و از (پذیرش) آنها تکبّر ورزیدند، ایشان همدمان آتشند (و) آنان در آن جاودانند.
پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا افترایی دروغین زند، یا با آیات او (همانها و او را) تکذیب کند؟ اینان کسانیاند که نصیبشان از آنچه نبشته شده به ایشان خواهد رسید تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند. درحالیکه جانهاشان را به کلی میستانند (فرشتگان) گویند: «آنچه غیر از خدا میخواندهاید کجاست؟» گویند: «از (چشم) ما گم گشتند.» و علیه خود گواهی میدهند که بیگمان (آنان) کافران بودهاند!
فرمود: «در میان امّتهایی از جن و انس - که پیش از شما بودهاند - داخل آتش شوید.» هر بار امتی (به آتش) در آید، همگنان خود را لعنت کند تا هنگامی که همگان در آن آماده شوند. (آنگاه) آخرینشان دربارهی اولینشان گوید: «پروردگارمان! اینان ما را گمراه کردند، پس عذابی از آتشی افزون به آنان بده.» (خدا) فرمود: «برای هر کدام (آتشی) افزون است، ولی شما نمیدانید.»
و اولینشان به آخرینشان گفت: «شما را بر ما هیچ برتری نبوده، پس به سزای آنچه به دست میآوردید عذاب را بچشید.»
بیگمان کسانی که با آیات ما (همانها و ما را) تکذیب کردند و از (پذیرفتن) آنها تکبّر ورزیدند، درهای آسمان برایشان هرگز گشوده نشود و به بهشت در نیایند، تا آنکه طناب شتر در سوراخ سوزن داخل شود. و بدینسان مجرمان را کیفر میدهیم.
برایشان از جهنّم بسترهایی و از بالایشان سرپوشهایی است و بدینگونه بیدادگران را سزا میدهیم.
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته(ی ایمان) کردهاند- هیچ کسی را جز به اندازهی گشایشش تکلیف نمیکنیم - آنان همدمان بهشتند. ایشان در آن جاودانند.
و هرگونه کینهای را از سینههایشان زدودیم. حال آنکه از زیر (قصرها و باغهای)شان نهرها روان است و گفتند: «ستایش خدای را که ما را به این (راه) هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمینمود ما خود هرگز راه نمییافتیم. بیگمان فرستادگان پروردگارمان بهراستی (تمامی) حق را آوردند.» و ندا داده شدند که:«این همان بهشت است که آن را به (سبب) آنچه انجام میدادهاید به میراث یافتهاید.»
و بهشتیان، دوزخیان را ندا در دادند که: «ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود راستی بحق یافتیم، آیا شما (نیز) آنچه را پروردگارتان وعده داده بود درست یافتید؟» گفتند: «آری.» پس ندا دهندهای میانشان ندا در داد که: «لعنت خدا بر ستمکاران باد!»
(آنان) کسانی (هستند) که (خود و مردمان را) از راه خدا باز میدارند و آن را به کژی میطلبند و همانان به (زندگی) آخرین کافرند.
و میان آن دو (گروه) پردهای است و بر فراز اعراف [:بلندیهای میان بهشت و جهنم] رادمردانی هستند، که هر یک (از آن دو دسته) را از چهرههایشان میشناسند و بهشتیان را- که هنوز وارد آن نشده در حالیکه (بدان) امید دارند- آواز میدهند که: «سلام بر شما!» داخل آن نشدهاند، حال آنکه طمع (داخل شدن) دارند.
و هنگامی که چشمانشان سوی دوزخیان گردانیده شود گویند: «پروردگارمان! ما را با گروه ستمکاران قرار مده.»
و اهل اعراف مردانی را که از سیمایشان میشناسند ندا در دادند (و) گفتند: «گردآوری شما (،گردآوری خودهاتان و اموالتان) و آنچه تکبّر و گردنکشی میکردهاید، (اینها) شما را (هرگز در این جهانِ پُرنیاز) بینیاز نکرد.»
«آیا اینان همان کسانی بودند که سوگند یاد میکردید خدا آنان را به رحمتی نخواهد رسانید؟ (اینک) به بهشت در آیید، نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین میشوید.»
و دوزخیان بهشتیان را ندا در دادند که: «از آب یا از آنچه خدا روزیتان کرده، بر (سر و سامان)مان بهره و فیضی دهید.» گفتند: «بیگمان خدا آنها را بر کافران حرام کرده است.»
(همان) کسانی که دین خود را (تنها) بازداری از حق و به بازی گرفتند و زندگی دنیا مغرورشان کرد. پس همانگونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار (و انگار) میکردند، ما (هم) امروز آنان را از یاد میبریم.
و بهراستی و درستی ما با کتابی آمدیمشان (که) از روی علم جداسازیش کردیم، حال آنکه برای گروهی که ایمان میآورند هدایت و رحمتی است.
آیا (آنان) جز نظر و انتظار تأویل آن را دارند؟روزی که تأویلش فرا رسد، کسانی که آن را پیش از آن به فراموشی سپردهاند گویند: «حقا (که) فرستادگان پروردگارمان (تمامی) حق را آوردند. پس آیا (امروز) ما را شفاعتگرانی هستند که برای ما شفاعت کنند یا (به دنیا) باز گردانیده شویم، تا غیر از آنچه انجام میدادهایم انجام دهیم؟» بهراستی آنان خود را باخته و زیان کردهاند و آنچه را که افترا میزدهاند از آنان گم گشته است.
بیگمان پروردگارتان خدایی است که آسمانها و زمین را در شش زمان آفرید، سپس بر عرش (جهانداری) استیلا یافت. روز را به شب - حال آنکه شتابان آن را میطلبد - میپوشاند، حال آنکه خورشید و ماه و ستارگان به فرمان او رامند. هان (که عالم) خلق و امر (خلقت) از آنِ اوست. فرخنده است خدا، پروردگار جهانیان.
پروردگارتان را در حال زاری و نهانی بخوانید؛ بیگمان او از حدّ گذرندگان را دوست نمیدارد.
و در زمین پس از اصلاح آن افساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید. همواره رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
و اوست کسی که بادها را پیشاپیش (باران) رحمتش مژدهرسان میفرستد، تا آنگاه که ابرهایی (برخاسته از بخار) گرانبار را (سبکبار) بر کَنَند. آن را برای (زنده ساختن) سرزمینی مرده برانیم، پس با آن، باران فرود آوریم؛ در نتیجه از هر گونه ثمرهای (از خاک و آب) بر آوریم. بدینسان مردگان را (نیز از قبرهاشان) بیرون آوریم؛ شاید شما بهدرستی یاد آورید.
و روییدنی زمین پاکیزه، به اذن پروردگارش برون میآید و آن (زمینی) که ناپاکیزه شد (گیاهش) جز به سختی و نکبتباری برون نمیآید. اینگونه، آیات (خود) را برای گروهی که شکر میگزارند، گونهگون (بیان) میکنیم.
همانا نوح را بهراستی سوی قومش فرستادیم. پس گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، برای شما هیچ معبودی جز او نیست، بهراستی من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم.»
سرشناسان قومش گفتند: «بیچون ما تو را بس در ژرفای گمراهی آشکارگری میبینیم.»
گفت: «ای قوم من! هیچگونه گمراهی در من نیست، بلکه من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیانم.»
«رسالتهای پروردگارم را به شما مکرر (و پیگیر) میرسانم و اندرزتان میدهم و چیزهایی از خدا میدانم که (شما) نمیدانید.»
«آیا و تعجب کردید که بر مردی از خودتان، یادوارهای از جانب پروردگارتان برایتان آمد، تا شما را هشدار دهد و تا شما پرهیزگاری کنید و شاید مورد رحمت قرار گیرید؟»
پس او را تکذیب کردند. در نتیجه ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب نمودند غرق کردیم. بیگمان آنان گروهی کور(دل) بودهاند.»
و سوی عادیان، برادرشان هود را (فرستادیم). گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید (که) برای شما معبودی جز او نیست. پس آیا پرهیز نمیکنید؟»
سرشناسان قومش - که کافر بودند - گفتند: «بیچون ما تو را بیگمان غرق در (ژرفای) سفاهت میبینیم و بیتردید تو را از دروغگویان گمان میکنیم.»
گفت: «ای قوم من! در من هیچ سفاهتی نیست، ولی من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیانم.»
«به خوبی و رسایی رسالتهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما نصیحتکنندهای امینم.»
«آیا و تعجب کردید که بر مردی از خودتان، یادوارهای از پروردگارتان، برایتان آمد تا شما را بیم دهد؟ و به یاد آرید چون (خدا) شما را پس از قوم نوح، جانشین (آنان) قرار داد و در آفرینش(و) آفریدگان بر نیرویتان گشایشی افزون داد. پس نعمتهای خدا را به یاد آرید، شاید شما رستگار کنید.»
گفتند: «آیا سویمان آمدی که تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدرانمان میپرستیدند رها کنیم؟ اگر از راستان بودهای، آنچه را به ما وعده میدهی برایمان بیاور.»
گفت: «بهراستی پلیدی و خشمی (سخت) از پروردگارتان بر سر (و سامان)تان واقع شده. آیا دربارهی نامهایی که خودتان و پدرانتان (با آنها بتهایتان را) نامیدهاید، (و) خدا بر (حقانیت) آنها هیچ سلطهای فرو نفرستاده، با من مجادله میکنید؟ پس منتظر باشید که بیگمان من (هم) با شما از منتظرانم.»
پس او و کسانی را که با او بودند با رحمتی (بزرگ) از جانب خود رهانیدیم و دنبالهی [:اصل و نسل] کسانی را که با آیات ما (همانها و ما را) تکذیب کردند و مؤمن نبودهاند برافکندیم.
و سوی ثمودیان برادرشان، صالح را (فرستادیم). گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، برای شما هیچ معبودی جز او نیست. بیگمان برای شما از جانب پروردگارتان دلیلی آشکار آمده. این ماده شترِ خدا برای شما نشانهای (شگرف) است. پس آن را واگذارید تا در زمین خدا بخورد (و بچرد) و گزندی به او نرسانید، تا (مبادا) شما را عذابی دردناک در بر گیرد.»
«و به یاد آورید، چون خدا شما را پس از عادیان جانشینان (آنان) گردانید و در زمین به شما جایگاه گشاده (و پاکیزه) داد حال آنکه در دشتهای آن (برای خودتان) کاخهایی اختیار میکنید و از کوهها خانههایی میتراشید. پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین سر به افساد بر مدارید.»
از (میان) قومش، (آن) سرشناسان که استکبار ورزیدند، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا میدانید بهراستی صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟» گفتند: «بیگمان ما به آنچه وی بدان رسالت یافته است ایمان داریم.»
کسانی که استکبار کردند، گفتند: «ما به راستی به آنچه شما بدان ایمان آوردید کافریم.»
پس (آن) ماده شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر پیچیدند و گفتند: «ای صالح! اگر تو از پیامبرانی، آنچه را به ما وعده میدهی برایمان بیاور.»
پس زمینلرزه آنان را فرو گرفت؛ در نتیجه در خانهشان از پا در آمده (و) زمینگیر شدند.
پس (صالح) از ایشان رویگردان شد و گفت: «ای قوم من! بهراستی، من پیام پروردگارم را به شما به شایستگی و رسایی رساندم و برایتان نصیحت کردم، ولی شما نصیحتگران را دوست نمیدارید.»
و لوط را (فرستادیم) هنگامی که به قوم خود گفت: «آیا (آن) کار زشت تجاوزگرانه را مرتکب میشوید، (در حالی که) هیچ کسی از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته؟»
«شما بیگمان از روی شهوت، همواره به جای زنان با مردان در میآمیزید. بلکه شما گروهی (از) اسرافکارانید.»
و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «آنان را از شهرتان بیرون برانید، بیگمان آنان انسانهاییاند که به پاکی تظاهر میکنند.»
پس او و خانوادهاش را - غیر از زنش که از (غبار آلودههای) گذشتگان (و باقی مانده در ژرفای گمراهی) بوده است - نجات دادیم.
و بر سر (و سامان)شان بارشی (از سنگگل) بارانیدیم. پس بنگر فرجام مجرمان چگونه بود.
و سوی (مردم) مَدْیَن، برادرشان -شعیب- را (فرستادیم). گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید (که) برای شما هیچ معبودی جز او نیست. بیگمان، شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده. پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و چیزهای مردمان را زیانبار و بیمقدار نگردانید و در زمین - پس از اصلاح آن - افساد مکنید. این (رهنمودها) اگر مؤمن بودهاید برای شما خوب است.»
«و به هر راهی منشینید -حال آنکه مردمان را میترسانید- و کسی را که به خدا ایمان آورده از راه خدا باز میدارید و راه او را کج میخواهید. و به یاد آورید، چون اندک بودید، پس (خدا) شما را بسیار گردانید. و بنگرید فرجام افسادکاران چگونه بوده است.»
«و اگر گروهی از شما - به آنچه من بدان فرستاده شدهام - ایمان آورده بودند و گروهی (هم) ایمان نیاوردند، پس صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند و او بهترین داوران است.»
کسانی از سرکردگان قومش -که تکبّر ورزیدند- گفتند: «ای شعیب! تو و کسانی را که با تو ایمان آوردهاند، از شهر خودمان بیچون و بیگمان بیرون خواهیم راند، یا (آنکه) بهراستی همواره به ملتمان برگردید.» گفت: «آیا و هر چند از کراهتکنندگان بودهایم؟»
«اگر بعد از هنگامیکه خدا ما را از ملتتان نجات بخشید (باز) به کیش شما برگردیم، همانا به خدا دروغ بستهایم و برای ما (سزاوار) نیست که به آن بازگردیم، مگر آنکه خدا، پروردگارمان، بخواهد. علم پروردگار ما هر چیزی را در بر دارد (و ما) بر خدا توکل کردیم. پروردگارمان! میان ما و قوم ما به (تمامی) حق فیصله و گشایشی ده، حال آنکه تو بهترین گشایشدهندگانی.»
و کسانی از سرکردگان قومش که کافر شدند گفتند: «اگر از شعیب پیروی کنید، همانا شما در این هنگام بیگمان زیانکارید.»
پس زمینلرزهی شدید آنان را فرو گرفت؛ سپس در خانههایشان از پا در آمده (و) زمینگیر شدند.
کسانی که شعیب را تکذیب کردند، گویی خود در آن (دیار) مدتی در آن با نیازی (مبرم) سکونت نداشتند. کسانی که شعیب را تکذیب کردند، ایشان زیانکاران بودهاند.
پس (شعیب) از ایشان روی برتافت و گفت: «ای قوم من! بهراستی من همی رسالتهای پروردگارم را به گونهای رسا به شما رسانیدم و پندتان دادم. پس دیگر چگونه بر گروهی (از) کافران تأسف بخورم؟»
و در هیچ شهری، هیچ پیامبر بزرگی نفرستادیم، مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج و زیان دچار کردیم، تا شاید بسی زاری کنند.
سپس به جای بدی، نیکی قرار دادیم، تا انبوه شدند و گفتند: «پدران ما را (هم به حکم طبیعت) بیچون بسی رنجها و راحتیها میرسیده است.» پس در حالی که باریکبینی نمیکردند (ناگاه) آنان را (در) گرفتیم.
و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند (ما هم) بیگمان برکاتی از آسمان و زمین بر ایشان میگشودیم. ولی تکذیب کردند؛ پس آنان را به آنچه به دست آورده بودهاند برگرفتیم.
آیا پس (از این) ساکنان شهرها و آبادیها ایمن شدند، (از این) که عذاب ما شامگاهان - در حالی که خوابند - به آنان در رسد؟
آیا و ساکنان شهرها و آبادیها ایمن شدهاند، (از این) که مکر ما نیمروز - در حالی که به بازی سرگرمند - به ایشان در رسد؟
آیا پس مگر خود را از مکر خدا ایمن داشتند؟ ولی جز مردم زیانکار (کسی) خود را از مکر خدا ایمن نمیدارد.
و آیا برای کسانی که زمین را پس از ساکنان پیشینش به ارث میبرند، رهنمون نشده است که اگر میخواستیم آنان را به (کیفر) گناهانشان آسیبی میرساندیم و بر دلهایشان مُهر مینهادیم؛ پس ایشان نمیشنوند.
اینها مجتمعات انسانی است که برخی از خبرهای مهم آن را بر تو حکایت میکنیم. و پیامبرانشان بیگمان برایشان بهراستی دلایل روشن آوردند. پس آنان - به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند - هرگز ایمان نمیآورند. اینگونه خدا بر دلهای کافران مُهر مینهد.
و برای بیشتر آنان هیچ عهدی (استوار) نیافتیم (و) بیشترشان را همواره نافرمانان یافتیم.
سپس، بعد از آنان، موسی را با آیات خود سوی فرعون و سران قومش فرستادیم. پس آنها به آن (آیات) ستم ورزیدند. پس ببین فرجام مفسدان چگونه بوده است.
و موسی گفت: «ای فرعون! بهراستی من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم.»
«شایسته و بایسته است که بر خدا جز (سخن) حق نگویم. من بیگمان (دلیل) روشنی از سوی پروردگارتان برایتان آوردهام، پس فرزندان اسرائیل را با من بفرست.»
(فرعون) گفت: «اگر تو نشانهای آورده بودهای - اگر از راستان بودهای - پس آن را (با خود) بیاور.»
پس (موسی) عصایش را افکند. سپس بهناگاه اژدری آشکارگر است.
و دستش را (از گریبانش بیرون) کشید، پس ناگهان برای تماشاگران سپید و درخشان است.
سران قوم فرعون گفتند: «بیشک این (مرد) ساحری بس داناست.»
«میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند. پس چه دستور میدهید؟»
گفتند: «او و برادرش را بازداشت کن و گردآورندگانی را به شهرها بفرست،»
«تا هر ساحر بسیار دانایی را نزدت بیاورند.»
و ساحران نزد فرعون آمدند (و) گفتند: «اگر ما، (همین) ما پیروز شوندگان بودهایم، بهراستی برایمان پاداشی بس بزرگ خواهد بود؟»
گفت: «آری! و بیگمان شما بهراستی از مقربان (دربار من) میباشید.»
گفتند: «ای موسی! آیا تو میافکنی و یا اینکه (همین) ما خودمان افکنندگانیم!»
گفت: « (همین) شما بیفکنید.» پس چون افکندند، دیدگان مردم را افسون کردند و آنان را به ترس انداختند و سحری بزرگ (به میان) آوردند.
و سوی موسی وحی کردیم که: «عصایت را بیفکن.» پس (انداخت، ناگهان اژدری شد و) آنچه را به دروغ میساختند فرو میبلعد.»
پس حقیقت پایبرجا گردید و کارهایی که میکردند باطل گشت.
پس در آنجا مغلوب گشته و به خواری و بیمقداری برگشتند.
و ساحران (بیاختیار) به سجده افکنده شدند.
گفتند: «به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛»
«پروردگار موسی و هارون.»
فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما رخصت دهم به او ایمان آوردید؟ بیچون این (خود) نیرنگی است که همواره در شهر به راه انداختهاید تا مردمش را از آن بیرون کنید، پس در آیندهای دور خواهید دانست.»
«دستها و پاهایتان را بیگمان برخلاف یکدیگر بیامان خواهم برید، سپس بیچون همهی شما را همواره به دار خواهم آویخت.»
گفتند: «بهراستی سوی پروردگارمان بازگشتکنندگانیم.»
«و تو از ما انتقام نمیگیری، مگر برای اینکه ما به نشانههای پروردگارمان - هنگامیکه برایمان آمد - ایمان آوردیم. پروردگارمان! بر (سر و سامان)مان شکیبایی فرو ریز و ما را در حال تسلیم بمیران.»
و سران چشمگیر قوم فرعون گفتند: «آیا موسی و قومش را رها میکنی تا در (این) سرزمین افساد کنند، و تو و خدایانت را رها کند؟» (فرعون) گفت: «بهزودی پسرانشان را پیاپی همی میکشیم و زنانشان را زنده و بیحیا نگه میداریم و ما در بلندا(ی قدرت) بر (سر و سامان) آنان چیرهایم.»
موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید و (پایداری و) شکیبایی ورزید. بیگمان زمین از آنِ خداست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث (از دیگران) میدهد و (آن بزرگْ زندگی و) فرجام (نیک) برای پرهیزگاران است.»
(قوم موسی) گفتند: «پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و بعد از این (هم) که سویمان آمدی آزار شدیم.» گفت: «امید است پروردگارتان دشمنتان را هلاک کند و شما را روی زمین جانشین (آنان) سازد، پس بنگرد چگونه عمل میکنید.»
و بیگمان ما فرعونیان را بیچون به خشکسالی و کمبودی از محصولات دچار کردیم، شاید به خوبی (حقیقت را) یاد کنند.
پس هنگامی که (حالت) نیکی (به دلخواهشان) به آنان روی آورد گویند: «این برای (شایستگی) خود ماست و چون گزندی به آنان در رسد به موسی و همراهانش شگون بد میزنند. هان (که سرچشمهی) شگونشان نزد خداست، لیکن بیشترشان نمیدانند.
و گفتند: «هر (زمان)و هرگونه نشانهی ربانی - که به وسیلهی آن ما را افسون کنی - برایمان بیاوری، ما برایت ایمانآورندگان نیستیم.»
پس بر آنان طوفان و ملخ و شپش و قورباغهها و خون را - حال آنکه نشانههای جداسازی شده بود- فرستادیم. پس سرکشی کردند و گروهی مجرم بودند.
و هنگامی که اضطراب و نکبت بر آنان فرود آمد گفتند: «ای موسی! پروردگارت را به عهدی که نزد تو کرده برایمان بخوان، اگر این اضطراب را از ما بگشایی بیگمان برایت بهراستی ایمان خواهیم آورد و بنیاسرائیل را بیچون با تو بهدرستی روانه خواهیم ساخت.»
پس چون اضطراب نکبتبار را - تا سر رسیدی که آنان بدان رسندهاند - از آنها برگشودیم، ناگهان ایشان پیمان میشکنند.
پس (سرانجام) از آنان انتقام گرفتیم، آنگاه در دریا غرقشان ساختیم، به سزای آنکه با آیات ما (همانها و ما را) تکذیب کردند و از آنها غافل بودهاند.
و به آن گروهی که مستضعف بودهاند (بخشهای) باختر و خاور سرزمین (فلسطین) را - که در آن، برکت نهاده بودیم برایشان به میراث (از فرعونیان) عطا کردیم و به پاس آنکه صبر کردند نیکوترین کلمهی پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقق یافت و آنچه را که فرعون و قومش میساخته و میافراشتهاند ویران کردیم.
و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم. پس بر (سر و سامان) قومی (بر) آمدند دیدند بر (پرستش) بتهایی که برای خودشان بود همچنان پایدار و برقرارند. گفتند: «ای موسی! همان گونه که برای آنان خدایانی است، برای ما (نیز) خدایی قرار ده.» گفت: «بهراستی شما گروهی هستید که نادانی میکنید.»
بیگمان آنچه ایشان در آنند نابود و بریده شده است و آنچه انجام میدادهاند باطل است.
گفت: «آیا غیر از خدا معبودی برایتان بجویم، حال آنکه او شما را بر جهانیان برتری داده است؟»
و چون شما را از فرعونیان نجات دادیم، در حالی که شما را سخت شکنجه میکردند، پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده و بیحیا باقی میگذاشتند. حال آنکه در این (عذاب بزرگ) برای شما بلایی بزرگ از جانب پروردگارتان است.
و با موسی، سی شب وعده گذاشتیم و آنها را با ده شب دیگر به اتمام رساندیم؛ پس وقت (معینِ) پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسی (هنگام رفتن به کوه طور) به برادرش هارون گفت: «در میان قومم جانشینم باش و (کار آنان را) اصلاح کن، و راه افسادگران را پیروی مکن.»
و هنگامیکه موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارم! خود را به من بنمای تا سویت بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نتوانی نگریست. لیکن به کوه بنگر، پس اگر بر جای خود قرار گرفت، دیرا (که) مرا خواهی دید.» پس چون پروردگارش بر کوه جلوه (ی قدرتی برتر از توانش) نمود، آن را خرد کرد و موسی بیهوش بر زمین افتاد و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهی. سویت بازگشتم و من نخستین مؤمنانم.»
فرمود: «ای موسی! من تو را بهراستی با رسالتهایم و با سخنم بر مردمان (در دوران رسالتت) برگزیدم. پس آنچه را به تو دادم برگیر و از سپاسگزاران باش.»
و در الواح [:تورات] برای او از هر چیزی پندی و تفصیلی نگاشتیم. پس: «آن را به جد و جهدی کامل برگیر و قوم خود را فرمان ده با بهترین روش [:کاوش و کوشش] آن را فراگیرند. به زودی سرای نافرمانان را به شما مینمایانم.»
زودا کسانی را که در زمین به ناحق تکبر میورزند، از آیاتم رویگردان سازم. (به طوری که) اگر هر نشانهای (ربانی) را بنگرند، بدان ایمان نیاورند و اگر راه سراشیب رشد را ببینند، آن را راهی (درست) برنمیگیرند و اگر راه سراشیب گمراهی را ببینند آن را راهی (درست برای خود) برمیگیرند. این بدین سبب است که آنان با آیات ما (همانها و ما را) تکذیب کردند و (از)غافلان بودهاند.
و کسانی که با آیات ما (همانها و ما) و دیدار آخرت را تکذیب کردند اعمالشان تباه شده است. آیا جز آنچه میکردند کیفر میبینند؟
قوم موسی پس از (رهسپار شدن) او (به میعادگاهش) از زیورهای خود مجسمهی گوسالهای برای خود برگرفتند که (صدایی) همچون صدای گوساله داشت. آیا ندیدند که آن مجمسمه(ی گوساله) هرگز با ایشان سخن نمیگوید و راهی راهوار به آنها نمینماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند حال آنکه ستمکار بودهاند.
و چون (جریان شومشان) در برابرشان آشکارا سقوط داده شد و دیدند که واقعاً گمراه شدهاند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما همواره رحم نکند و برایمان نبخشاید، همانا بیگمان از زیانکاران خواهیم بود.»
و هنگامیکه موسی، خشمگین و اندوهگین سوی قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، چه بدچیزی وانهادید. آیا فرمان [:عذاب] پروردگارتان را شتاب کردید؟» و الواح را افکند و سر برادرش را بر گرفت حال آنکه او را به طرف خود میکشید. (هارون) گفت: «ای پسر مادرم! این قوم بیگمان مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود مرا بکشند. پس دشمنشادم مکن و در شمار گروه ستمکارانم قرار مده.»
(موسی) گفت: «پروردگارم! برای من و برادرم پوشش بنه و ما را در (پناه) رحمت خود در آور، حال آنکه تو رحم کنندهترین رحم کنندگانی.»
بیگمان، کسانی که گوساله را (به پرستش) گرفتند، به زودی خشمی از پروردگارشان و ذلّتی در زندگی دنیاشان به ایشان خواهد رسید و ما اینگونه افترازنندگان را کیفر میدهیم.
و کسانی که مرتکب گناهان شدند، سپس بعد از آن توبه کردند و ایمان آوردند، همواره پروردگارت پس از آن بسی پوشندهی رحمتگر بر ویژگان است.
و چون خشم از موسی فرو نشست، الواح را برگرفت، حال آنکه در نوشتهی آن - برای کسانی که برای پروردگارشان با اضطراب هراسانند- هدایت و رحمتی بود.
و موسی از گروه خود هفتاد مرد برای میقات ما برگزید. پس چون آن زلزله(ی جانفرسا) آنان را در گرفت، گفت: «پروردگارم! اگر میخواستی، آنان را پیش از این و مرا (نیز) هلاک میساختی. آیا ما را به آنچه کمخردان ما کردهاند هلاک میکنی؟ این جز آزمایش آتشین تو نیست. هر که را بخواهی با آن گمراه میکنی و هر که را بخواهی هدایت میفرمایی. تو سرور مایی، پس برایمان بپوشان و به ما رحم کن و تو بهترین پوشندگانی.»
« و برایمان در این (زندگی) دنیا نیکی ثبت و ضبط فرمای و در آخرت (نیز)؛ ما همواره به سوی تو رهنمون شدیم.» فرمود: «عذاب خود را به هر کس بخواهم میرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است. پس به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری میکنند و زکات میدهند و آنان که به آیات ما ایمان میآورند، مینویسم.»
کسانی که فرستادهی برجسته، پیامبر درس نخوانده را - که (نام) او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مییابند - پیروی میکنند، حال آنکه آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد و برایشان چیزهای پاکیزه را حلال و ناپاکیزهها را برایشان حرام میگرداند و بار گرانشان را و غلهایی که بر (سر و سامان)شان بود از ایشان بر میدارد، پس کسانی که بدو ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، ایشان همان رستگارکنندگان (خود و دیگران)اند.
بگو: «هان ای مردمان! من بهراستی پیامبر خدا سوی همهی شمایم. کسی که فرمانروایی آسمانها و زمین تنها از آن اوست. هیچ معبودی جز او نیست. زنده میکند و میمیراند. پس به خدا و فرستادهی او- پیامبر برجسته و درس ناخواندهای که به خدا و کلمات او ایمان دارد- بگروید و او را پیروی کنید، شاید شما هدایت شوید.»
و از (میان) قوم موسی گروهی هستند که به حق (مردمان را) راهنمایی میکنند و به عدالت، داوری مینمایند.
و آنان را به دوازده نواده - که هر یک امتی بودند - از یکدیگر جدا ساختیم و به موسی - چون قومش از او آب خواستند - وحی کردیم که: «با عصایت به سنگ بزن.» پس، از آن دوازده چشمه جستن گرفت (و) هر گروهی آبشخور خود را همی شناخت. و ابر را بر فرازشان سایبان کردیم و گزانگبین و آرامش را برایشان فروفرستادیم (و گفتیم:) «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید.» و بر ما ستم نکردند، ولی بر خودهاشان ستم میکردهاند.
و چون بدیشان گفته شد: «در این مجتمَع سکونت گزینید و از آن - هرگونه و (از) هرجا خواستید - بخورید و بگویید "پروردگارمان! گناهان ما را فرو ریز،" و سجدهکنان از دروازه(ی شهر) در آیید، تا گناهانتان را برایتان بپوشانیم. به زودی نیکوکاران را (پاداشی) افزون میدهیم.»
پس، کسانی از آنان که ستم کردند، سخنی را که به ایشان گفته شده بود به سخنی مغایر با آن تبدیل کردند. پس به سزای آنکه ستم مینمودهاند، عذابی اضطرابآمیز از آسمان بر آنان فرو فرستادیم.
و دربارهی اهالی مجتمعی که کنار دریا بودند، از ایشان بپرس چون در روز شنبه تجاوز میکردند؛ آنگاه که روز شنبهی آنان، ماهیانشان بسیار و نمایان روی آب میآمدند، و روزهای غیر شنبه سویشان نمیآمدند. اینگونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانی میکردهاند، میآزمودیم.
و چون امتی از اینان گفتند: «چرا گروهی را که خدا هلاککنندهی ایشان، یا شدیداً عذابکنندهی ایشان است پند میدهید؟» گفتند: «تا پوزشی سوی پروردگارتان باشد و (تا) شاید آنان پرهیزگاری کنند.»
پس هنگامی که آنچه را بدان یادآوری شده بودند، فراموش کردند، کسانی را که از این (کار) بد باز میداشتند نجات دادیم و کسانی را (هم) که ستم کردند، به سزای آنکه نافرمانی مینمودند، به عذابی بس ناخوشایند گرفتار کردیم.
پس هنگامی که از آنچه از آن نهی شده بودند سرپیچی کردند [:حیله زدند] به آنان گفتیم: «بوزینگانی رانده شده باشید.»
و چون پروردگارت اعلام داشت همانا تا روز قیامت بر آنان [:یهودیان] کسانی را بیگمان خواهد گماشت که ایشان را به عذابی بد گرفتار کنند. بهراستی پروردگارت همانا زودکیفر است و بیچون او همواره بسی پوشندهی رحمتگر بر ویژگان است.
و آنان را در زمین (به صورت) گروههایی پراکنده ساختیم: برخی از آنان درستکارند و برخی از آنان بجز اینانند. و آنها را به نیکیها و بدیها آزمودیم، شاید ایشان (سوی خدا) بازگردند.
پس بعد از آنان جانشینانی ناخلف وارث کتاب (آسمانی) شدند در حالیکه متاع این دنیای پست را میگیرند و میگویند: «به زودی بخشوده خواهیم شد.» و اگر متاعی مانند آن به ایشان در رسد (باز) آن را میستانند. آیا از آنان پیمان کتاب (وحیانی) گرفته نشده که جز حق نسبت به خدا سخنی نگویند، حال آنکه آنچه در آن (کتاب) است آموختند؟ و سرای آخرت برای کسانی که پروا میکنند بهتر است. آیا پس خردورزی نمیکنید؟
و کسانی که به وسیلهی کتاب (وحیانی، خودهاشان و دیگران را) نگهبانی میکنند و نماز بر پا داشتند (بدانند که) ما بیگمان اجر اصلاحکنندگان را تباه نخواهیم ساخت.
و چون (کوه) طور را (بر) فرازشان همچون سایبانی برکندیم (و برافراشتم) و چنان پنداشتند که (کوه) بهراستی بر (سر)شان فرود آینده است. (و گفتیم:) «آنچه را که به شما دادهایم به جد و جهدی شدید برگیرید و آنچه را در آن است به یاد آرید. شاید شما (از این گناهان) پرهیز کنید.»
و چون پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّهی آنان [:فطرتهاشان را در بلندای دیدگان تکوین] برگرفت و ایشان را بر خودهاشان به گواهی گرفت (و گفت:) «آیا پروردگار شما نیستم؟» (در بعد تکوینشان با زبان حالشان) گفتند: «چرا، گواهی دادیم.» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این (امر) غافل بودهایم.
یا بگویید: «تنها پدران ما از پیش مشرک بودند و ما فرزندان و نوادگانی ناچیز (و گوش به فرمان) پس از ایشان بودیم. آیا پس ما را به خاطر آنچه باطلکنندگان (حکم فطرت و عقل و شریعت) انجام دادهاند هلاک میکنی؟»
و این گونه آیات (خود) را جداسازی میکنیم و شاید آنان (سوی حق) بازگردند.
و خبر مهم آن کس که آیاتی از خود را به او دادیم بر ایشان بخوان. پس از آنها جدایی گزید. آنگاه شیطان او را بیامان دنبال کرد. و (او) از گمراهان بود.
و اگر بخواهیم (قدر) او را به وسیلهی آنها بالا میبریم؛ اما او به زمین (و زمینهای) گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد. پس داستانش چون داستان سگ است (که) اگر بر آن حملهور شوی به لهله زبان از کام بر آرد و اگر رهایش کنی (باز هم) زبان از کام به لهله بر آرد. این نمایهی آن گروهی است که با آیات ما (همانها و ما را) تکذیب کردند. پس این داستانها را (برایشان) برخوان، شاید آنان بیندیشند.
چه زشت است داستان گروهی که با آیات ما (همانها و ما را) تکذیب و به خود ستم مینمودهاند.
هر کسی را خدا هدایت کند، هم(او) به خوبی راه یافته است و کسانی را که گمراه کند، آنان خودهاشان زیانکارانند.
بیگمان بسیاری از جنیان و آدمیان را بیچون برای دوزخ (در اثر اعمالشان) نمایان ساختهایم (چرا که) دلهایی دارند که با آنها (حقایق را) دریافت نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند. (آری،) ایشان (هم) اینان غافلانند.
و نیکوترین نامها ویژهی خداست. پس او را با آنها بخوانید و کسانی را که در مورد نامهای او به ژرفای کژی میگرایند رها کنید. زودا (که) به (سزای) آنچه انجام میدادهاند کیفر خواهند یافت.
و از (میان) کسانی که آفریدیم، گروهی هستند که با حق (وحیانی) هدایت میکنند و با آن عدالت و تعادل برقرار میسازند.
و کسانی که به وسیلهی آیات ما (همانها و ما را) تکذیب کردند، بهگونهای که نمیدانند غفلتزده آنان را در ژرفای گمراهی مینهیم،
و برایشان مهلت میدهم. بهراستی مَکر من پایدار و استوار است.
آیا و نیندیشیدند (که) همنشین آنان [:رسول گرامی] هیچ جنونی ندارد؟ او جز هشداردهندهای روشنگر نیست.
آیا و در ملکوت و حقیقت آسمانها و زمین - و هر چیزی که خدا آفریده است - ننگریستهاند، و اینکه شاید اجلشان نزدیک شده باشد؟ پس به کدامین حدیثی بعد از آن [:خدا و قرآن و رسولِ قرآن] ایمان میآورند؟
هر که (را) خدا گمراه کند، برای او هیچ راهبری نیست و (خدا) آنان را در ژرفای طغیانشان سرگردان وامیگذارد.
از تو دربارهی ساعت [:قیامت] میپرسند، که وقفهاش [:تحویل ساعت دنیا به ساعت آخرت] چه وقت است؟ بگو: «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او (هیچ کس) آن را به موقع خود آشکار نمیگرداند. (این حادثه) بر آسمانها و زمین گران است (و) جز (به) ناگهان شما را در نرسد.» از تو (به گونهای) میپرسند (که) گویا تو از (زمان وقوع) آن آگاهی. بگو: «علم آن تنها نزد خداست، ولی بیشتر مردمان نمیدانند.»
بگو: «برای خودم سود و زیانی در توان ندارم، جز آنچه خدا خواسته، و اگر غیب میدانستم، به راستی از خیر فزونی بر میگرفتم و بدی به من نمیرسید. من جز هشداردهنده و بشارتدهندهای - برای گروهی که ایمان میآورند - نیستم.»
اوست کسی که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را (نیز) از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد. پس چون (نسل وی) زنانی را باردار کردند، خدا، پروردگار خود را خواندند که: «اگر به ما (فرزندی) شایسته عطا کنی بیگمان از سپاسگزاران خواهیم بود.»
پس چون به آن دو، فرزندی شایسته داد، در آنچه (خدا) به ایشان داده بود، برای او شریکانی قرار دادند. پس خدا از آنچه (با او) شریک میگردانند برتر است.
آیا چیزی را (با او) شریک میکنند که چیزی را نمیآفریند، حال آنکه خودشان (هم) آفریده میشوند؟
و نمیتوانند آنان را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند.
و اگر آنها را به راه (راست) فراخوانید، از شما پیروی نمیکنند؛ چه آنها را بخوانید یا خاموش بمانید، بر شما یکسان است.
کسانی را که به جای خدا میخوانید، بیگمان بندگانی همانند شمایند. پس آنها را (در بد و خوب) بخوانید. اگر راست میگویید باید شما را اجابت کنند.
آیا برایشان پاهایی است که با آنها راه میروند، یا دستهایی دارند که با آنها حملهور میشوند، یا چشمهایی دارند که با آنها مینگرند، یا گوشهایی دارند که با آنها میشنوند؟ بگو: «شریکانتان را بخوانید، سپس دربارهی من حیلهای (ناروا) کنید. پس مرا مهلت ندهید.»
«بیگمان سرور من خدایی است که قرآن را فرستاد و او شایستگان را سروری و پشتیبانی میکند.»
«و کسانی را که بجز او میخوانید، نتوانند شما را کمک کنند و نه خودشان را کمک میکنند.»
«و اگر آنها را به راه راست فرا خوانید، نمیشنوند و آنها را میبینی که سوی تو مینگرند در حالی که نمیبینند.»
«گذشت را (پیش) بگیر و به (کار) شناخته شده [:پسندیده] فرمان ده و از نادانان روی بگردان.»
«و اگر بیگمان از شیطان وسوسهای افسادگر به تو در رسد (که تو را به کاری افسادگر با حیله برگمارد) پس به خدا پناه بر. بهراستی او بسیار شنوای بس داناست.»
بیگمان کسانی که (از خدا) پروا کردهاند، چون وسوسهای مماس، از گردشگری شیطان بدیشان در رسد (خدای را) بسی به یاد آورند؛ پس به ناگاه بینایند.
و برادرانشان (در شیطنت) آنان را در (ژرفای) گمراهی همی کشانند؛ سپس کوتاهی (هم) نمیکنند.
و هنگامی که برای آنان نشانهای (ربانی، موافق میلشان) نیاوری، گویند: «چرا آن را برنگزیدی؟» بگو: «من فقط آنچه را که از پروردگارم به من وحی میشود پیروی میکنم. این (قرآن) دیدگاههایی است از جانب پروردگارتان، و برای گروهی که ایمان میآورند هدایت و رحمتی (بزرگ) است.»
و هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا دارید و (خود و دیگران را) خاموش کنید ، شاید مورد رحمت قرار گیرید.
و در خودت [:جانت] پروردگارت را - بامدادان و شامگاهان - با تضرّع و ترس - بیصدای بلند - یاد کن و از غافلان مباش.
کسانی که نزد [:قرب معرفتی] پروردگارت هستند، از پرستش او تکبّر نمیورزند و او را به پاکی میستایند و تنها برای او سجده میکنند.