الأعراف ١٨٤
کپی متن آیه |
---|
أَ وَ لَمْ يَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ |
ترجمه
الأعراف ١٨٣ | آیه ١٨٤ | الأعراف ١٨٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صاحِب»: همنشین. همدم. «جِنَّةٍ»: جنون. دیوانگی. (نگا: مؤمنون / ، سبأ / و ). «مُبِین»: واضح و آشکار. بیانگر (نگا: مائده / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: حسن بصرى و قتادة درباره سبب نزول این آیة چنین گویند: كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر كوه صفا رفت و قریش را بخواند و گفت: اى بنوفلان و بنوفلان، منظور وى از این ندا و خواندن، ترسانیدن آنها از عذاب و عقاب خداوند بوده است یكى از آن میان گفت: این، همسخن شما دیوانه است كه صبح مردم را ندا میكند و میخواند، سپس این آیه نازل گردید.[۳]
تفسیر
- آيات ۱۸۰ - ۱۸۶، سوره اعراف
- اختلاف و انشعاب مردم به دو صنف درباره اسماء و صفات خداى سبحان مراد از (( اسماءحسنى ((
- حقيقت بهترين اسم ها فقط و فقط از خداى سبحان است
- معناى جمله : (( فادعوه بها(( اين است كه خدا را با اعتقاد به اتصاف او به صفات حسنهو معناى جميله عبادت كنيد.
- معناى استدراج در عذاب (( والذين كفروا باياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون (( .
- معناى (( املاء(( در: (( واملى لهم (( و فرق آن با استدراج .
- اشاره به معناى (( ملكوت (( در عرف قرآن مجيد
- ۱- معناى اسماء حسنى
- درك وجود خداى تعالى و فقر همه چيز به او، نخستين درك و حكم ما است
- ۲- حد اسماء و اوصاف خداى تعالى چيست ؟ از بيانى كه درفصل اول گذشت روشن گرديد كه ما جهات نقص و حاجتى را كه در اجزاى عالم
- محدود نبودن خداوند و اينكه صفات او عين ذات او است
- ۳- انقسام هايى كه براى صفات خداى تعالى هست : از كيفيت و طرز سلوك فطرى كهگذشت بر آمد كه بعضى از صفات خدا صفاتى است كه معناى
- ۴- اسماء و صفات چه نسبتى به ما دارند؟ و چه نسبتى در ميان خود؟ ميان اسم و صفت هيچفرقى نيست جز اينكه صفت دلالت مى كند بر
- ۵- معناى اسم اعظم چيست ؟ در ميان مردم شايع شده كه اسم اعظم اسمى است لفظى ازاسماى خداى تعالى كه اگر خدا را به آن
- توجيه و تفسير رواياتى كه دلالت مى كنند بر اينكه اسم اعظم خدا اسم لفظى است .
- ۶- شماره اسماء حسنى : در آيات كريمه قرآن دليلى كه دلالت بر عدد اسماء حسنى كند وآن را محدود سازد وجود ندارد، بلكه از
- ۷- آيا اسماء خدا توقيفى است ؟ از آنچه گذشت روشن گرديد كه در قرآن هيچ دليلى برتوقيفى بودن اسماء خداى تعالى وجود ندارد
- رواياتى كه مى گويند براى خدا نود و نه اسم است ...
- آنچه در مورد اين روايات بايد گفت
- شرح و تفسير روايتى از امام صادق (ع ) درباره اسماء حسناى خداى تعالى
- روايات ديگرى درباره اسم اعظم و اسماء حسناى خداوند
- چند روايت در مورد اينكه در: (( و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون (( امت چهكسانى هستند؟
- چند روايت درباره سنت استدراج و املاء
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «184»
آيا آنان فكر نكردند كه همنشين آنان (پيامبر اسلام،) هيچگونه جنون ندارد؟ او جز هشداردهندهاى آشكار نيست.
نکته ها
«جنة»، به معناى جنون و در اصل به معناى پوشش است، گويا هنگام جنون، پوششى روى عقل قرار مىگيرد.
هنوز پيامبر به مدينه هجرت نكرده بود كه شبى بر كوه صفا تا پاسى از شب، مردم را به خدا دعوت كرده، از مجازاتهاى الهى بيم و اندرز مىداد. مشركان گفتند: رفيق ما ديوانه شده است كه چنين سخنانى بر زبانش جارى مىشود. آيات فوق نازل شد.
آنان به كسى تهمت جنون مىزدند كه قبل از رسالت، او را محمّد امين نام نهاده بودند.
پیام ها
1- تهمت و جسارت، شيوه و عمل اهل فكر و انديشه نيست. «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا»
2- پيامبر، مصاحب و همصحبت مردم است. اگر ديوانه بود، چرا قبلًا نگفتند و چرا سالها با او هم صحبت شدند؟ «بِصاحِبِهِمْ»
3- در نظام فاسد، به حقّگويان نسبت جنون مىدهند. «مِنْ جِنَّةٍ»
4- پيامبران، از طرف مخالفان گرفتار تهمت سحر يا جنون بودهاند. «مِنْ جِنَّةٍ» چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» «1»
«1». ذاريات، 52.
جلد 3 - صفحه 234
5- در شيوهى تبليغ و تربيت و مخاطب شناسى، براى تربيت غافلان بايد بيشتر نذير بود، نه بشير. «إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ»
6- براى مردم مغرور و خواب آلود، بايد صريح و آشكار حرف بزنيم. «مُبِينٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ (184)
أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ: آيا فكر نكردند اين معاندين و انديشه ننمودند در اين كه نيست صاحب ايشان را كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد هيچ جنونى، چه اين همان حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عاقل و كامل است كه او را قبل از اظهار دعوت «محمد امين» مىگفتند، چون دعوت حق آشكار نمود، ديوانهاش مىخوانند، بلكه نسبت جنون تطبيق شما است كه شخصى را كه مىدانيد با حلم و سكينه و وقار و كمال و عقل و ذكاء و داراى خصال حسنه است، ديوانه مىگوئيد، چه جمع ميان اين دو صفت متناقض از فعل كسى است كه مخبط العقل باشد. كفار مكه آن حضرت را گاه مجنون، گاه كاهن، گاه شاعر و گاه ساحر مىناميدند؛ بديهى است جنون و سحر، ضدان لا يجتمعاناند، پس اطلاق آن بر يك نفر صحيح نباشد، لكن از تحير و سر گشتگى چون اخبار غيب مىشنيدند، مىگفتند كاهن است، و به مشاهده معجزات مىگفتند ساحر است، و به استماع قرآن با آن نظم و اسلوب حسن مىگفتند شاعر است، و حق تعالى رد آنها فرمود كه منشأ اين اقوال سخيفه، عدم تفكر و تأمل و تدبر است. إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ: نيست پيغمبر مگر ترساننده است از عذاب الهى آشكار به نحوى كه صوت او را هميشه بشنويد و بر هيچكس مخفى نباشد.
جلد 4 صفحه 258
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 182 تا 184
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (182) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (183) أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ (184)
ترجمه
و آنانكه تكذيب نمودند آيتهاى ما را زود است بتدريج مىاندازيم آنها را بهلاكت از آنجا كه نميدانند
و مهلت ميدهم مر ايشانرا همانا مكر من محكم است
آيا انديشه نمىكنند كه نيست در يارشان جنونى نيست او مگر بيم دهنده آشكار.
تفسير
استدراج طلب درجه است كه آن نردبان است خداوند تشبيه فرموده است حال كفار را بنردبان در آنكه شخص را بتدريج بمحل عالى يا سافل ميرساند و آنها را بكسانيكه از آن پائين مىآيند و خود را بقائد آنها از اين نردبان براى آنكه آنها را ناگهان بچاه اندازد و اين بآنستكه نعمت را بر آنها روز بروز افزوده ميفرمايد تا گمان كنند كه خداوند لطف مخصوصى بآنها دارد و بر معصيت خود بيفزايند و مستحق عذاب شديد شوند چون استحقاق اين سلوك را بعمل خودشان پيدا كردهاند و لازمه اين مهلت است در انتقام و اينكه كيد ناميده شده براى آنستكه ظاهر آن احسان و باطنش خذلان است است و محكم است كه كسى نمىتواند رهائى از آن پيدا كند و قمى ره فرموده استدراج
جلد 2 صفحه 498
تجديد نعم است در عقب معاصى و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود بنده گناه ميكند پس نعمت او افزوده ميشود و مشغول ميكند آن نعمت او را از طلب مغفرت از آنگناه و نيز از آنحضرت روايت شده است كه چون خدا بخواهد براى بنده خير را و او گناه كند در عقب آن ميرساند باو بلائى را تا متذكر استغفار شود و وقتى بخواهد براى بنده شر را و او گناه كند در عقب آن ميرساند باو نعمتى را تا فراموش كند استغفار را و باقى بماند در گناه و اين مراد است از قول خداوند سنستدرجهم من حيث لا يعلمون يعنى بنعم بعد از معاصى و كفار مكه وقتى ميديدند پيغمبر (ص) را كه حاضر نشد بهيچ قيمتى دست از دعوت بردارد با آنكه آنها حاضر بودند كه تأمين نظر او را بهر قيمتى بخواهد بنمايند ميگفتند خالى از جنون نيست چنانچه وقتى آيات قرآن را ميشنيدند كه مانند آنرا نشنيده بودند ميگفتند شاعر است و وقتى معجزات را مشاهده ميكردند ميگفتند ساحر است و امثال اين مهملات لذا خداوند باين تقريب آنها را ردّ فرموده كه اين شخص همان رفيق شفيق و يار ديرين و محمد امين است كه در ميان شما مسلّم در عقل و خلق و دانش بود چه شد بمجرّد آنكه شما را بدين حق دعوت نمود و از عذاب خدا بيم داد نسبت جنون باو داديد معلوم است سخن شما از روى فكر و تعقّل نيست بلكه از باب تكبّر و عناد است و روايت شده است كه آنحضرت بكوه صفا بر آمد و اهل مكه را قبيله قبيله خواند و از عذاب خدا ترساند و آنها اين نسبت را بآنحضرت دادند و اين آيه نازل شد و در مجمع كيد را بعذاب تفسير نموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ وَ لَم يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّةٍ إِن هُوَ إِلاّ نَذِيرٌ مُبِينٌ (184)
آيا اينکه كفار و مشركين فكر نميكنند نيست در ساحت قدس صاحب آنها محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم از عارضه جنون نيست اينکه وجود مقدس مگر انذار كننده از عذاب الهي با منطق و ادلّه واضحه روشن آشكار.
أَ وَ لَم يَتَفَكَّرُوا تفكر يكي از عبادات بسيار بزرگيست و اخبار در فضيلت بلكه افضليت او بسيار است، در جامع السعادات نقل ميكند
تفكر ساعة خير من
جلد 8 - صفحه 43
عبادة ستين سنة او سبعين سنة
و از كافي يك باب در فضيلت تفكر نقل فرموده، سكوني از حضرت صادق عليه السّلام فرمود
(کان امير المؤمنين [ع] يقول نبّه بالتفكر قلبك و جاف من الليل جنبك و اتّق اللّه ربّك)
و از حسن صيقل سؤال كرد از حضرت صادق [ع] از چگونگي تفكر فرمود
(يمرّ بالخربة او بالدار فيقول اينکه ساكنوك اينکه بانوك ما لك لا تكلمين)
و نيز فرمود
(افضل العبادة ادمان التفكر في اللّه و في قدرته)
و از حضرت رضا [ع] فرمود
(ليست العبادة كثرة الصلاة و الصوم انما العبادة التفكر في امر اللّه عز و جل)
و از حضرت صادق [ع] فرمود
(قال امير المؤمنين [ع] التفكر يدعو الي البرّ و العمل به)
الي غير ذلک از اخبار و بهترين فكرها فكر در بياعتباري دنيا و در اينکه سفر طولاني آخرت و رسوايي در قيامت و شدّت عذاب و محروميت از بهشت و حشر با اولياء و در صنايع الهي و قدرت نمايي و ريزهكاري در آنها و در ادله و براهين معتقدات و صحت و قبولي عبادات و عواقب وخيمه معاصي و كفريات و نحو اينها ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّةٍ جمله مستقله است مربوط بجمل قبل نيست زيرا جنون آثاري دارد مثل وجود مقدس نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که عقل کل و کل عقل است اقوالش، افعالش، دستوراتش، كتابش تمام با بيان روشن مطابق عقل سليم که تمام عقلاء بزرگ را بحيرت و تعجب آورده چگونه ميشود او را رمي بجنون كرد که يك قسمت از كلمات مستشرقين را ما در مجلد اول كلم الطيب در مورد اينکه وجود مقدس و كتابش متذكر شدهايم إِن هُوَ إِلّا نَذِيرٌ مُبِينٌ انذار تخويف از عقوبت است و بشارت ترغيب بمثوبات آنها هم در پرده نيست مثل آفتاب روشن و آشكار است
44
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 184)
شأن نزول:
مفسران اسلامی چنین نقل کردهاند: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگامی که در مکّه بود، شبی بر کوه صفا برآمد و مردم را به سوی توحید و یکتاپرستی دعوت نمود، مخصوصا تمامی طوائف قریش را صدا زد و آنها را از مجازات الهی برحذر داشت، تا مقدار زیادی از شب گذشت، بت پرستان مکّه گفتند: «رفیق ما دیوانه شده، از شب تا صبح نعره میکشید»! در این موقع آیه نازل شد و به آنها در این زمینه پاسخ دندانشکنی داد
تفسیر:
تهمتها و بهانهها- در این آیه نخست خداوند به گفتار بیاساس بت پرستان دائر به جنون پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین پاسخ میگوید: «آیا آنها فکر و اندیشه خود را به کار نینداختند که بدانند همنشین آنها (پیامبر) هیچ گونه آثاری از جنون ندارد» (أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ).
بیش از چهل سال در میان آنها رفت و آمد داشته، و همواره فکر، عقل و تدبیرش را دیدهاند، چگونه یکباره چنین وصلهای را به وی چسباندند، و به دنبال این جمله میگوید: «او فقط بیم دهنده آشکاری است» که جامعه خویش را از خطراتی که با آن رو برو است برحذر میدارد (إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
نکات آیه
۱- کفرپیشگان عصر بعثت، پیامبر(ص) را به سبب دعوت به توحید و معاد، فردى مجنون مى پنداشتند. (أو لم یتفکروا ما بصاحبهم من جنة) «جنة» به معناى دیوانگى است. به دلیل آیات بعد که مسأله قیامت و توحید مطرح شده است، مى توان گفت این دو مسأله در بین معارف الهى بیشترین نقش را در متهم کردن پیامبر(ص) به جنون داشته است.
۲- خداوند کفرپیشگان را به تفکر در ادعاى ناصوابشان (مجنون پنداشتن پیامبر) فراخواند. (أو لم یتفکروا ما بصاحبهم من جنة)
۳- خداوند با یادآورى همنشینى پیامبر(ص) با مردم، مشرکان را به بطلان پندارشان (مجنون بودن پیامبر) رهنمون ساخت. (أو لم یتفکروا ما بصاحبهم من جنة) به کارگیرى کلمه «صاحب» و اضافه آن به ضمیر (صاحبهم، یعنى همنشینشان) اشاره به حقیقتى دارد که تفکر در آن کافى در بطلان ادعاى مشرکان است. یعنى او همواره همنشین آنان بود و اگر اثرى از جنون در او وجود داشت، آشکار مى گشت.
۴- مردم عصر بعثت هیچ نشانى که حاکى از کمترین جنون در پیامبر باشد، سراغ نداشتند. (ما بصاحبهم من جنة)
۵- تفکر، روشى ارزشمند در راهیابى به حقایق (أو لم یتفکروا)
۶- ضرورت پایه ریزى عقاید و باورهاى دینى بر اساس تفکر (أو لم یتفکروا)
۷- پیامبر(ص) به گونه اى صریح و آشکار خطر تکذیب آیات را براى کفرپیشگان بیان مى کرد. (إن هو إلا نذیر مبین)
۸- انذار مردم و بیم دادن ایشان از فرجامهاى شوم، وظیفه پیامبر(ص) و از شؤون وى (إن هو إلا نذیر مبین)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۷
- تفکر: آثار تفکر ۵ ; اهمیت تفکر ۵، ۶ ; دعوت به تفکر ۲
- حقایق: ابزار کشف حقایق ۵
- خدا: دعوتهاى خدا ۲
- عقیده: مبانى فکرى عقیده ۶
- فرجام: شوم ۸
- کافران: ادعاهاى کافران ۲ ; کافران صدر اسلام ۱ ; کافران و محمد(ص) ۱، ۲ ; مسؤولیت کافران ۲
- محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۸ ; تاریخ محمد(ص) ۳، ۴ ; تبلیغ محمد(ص) ۷ ; تهمت جنون به محمد(ص) ۱، ۲، ۳ ; دعوتهاى محمد(ص) ۱ ; محمد(ص) در صدر اسلام ۳، ۴ ; محمد(ص) و جنون ۴ ; محمد(ص) و کافران ۷ ; مسؤولیت محمد(ص) ۸
- مردم: انذار مردم ۸
- مشرکان: و محمد(ص) ۳
- معاد: دعوت به معاد ۱
منابع