الأعراف ٤٠
کپی متن آیه |
---|
إِنَ الَّذِينَ کَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ لاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِ الْخِيَاطِ وَ کَذٰلِکَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ |
ترجمه
الأعراف ٣٩ | آیه ٤٠ | الأعراف ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّمَآءِ»: مراد این است که دعاها و اعمالشان پذیرفته نمیشود. اعمالشان به سوی خدا اوج نمیگیرد (نگا: فاطر / ) و به سوی (علّیّین) بالا نمیرود و بلکه در (سِجّین) ثبت و ضبط میشود (نگا: مطفّفین / و ). ارواح آنان به سوی بهشت پر نمیکشد که در آسمانها و آن بالا بالاها قرار دارد (نگا: نجم / ). «یَلِجَ»: داخل شود. «سَمِّ»: سوراخ. «الْخِیَاطِ»: سوزن. «حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ»: تا آن گاه که شتر از سوراخ سوزن بگذرد. این سخن بر سبیل ضربالمثل است و بیانگر چیز ناممکن و ناشدنی است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
از امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام روایت كنند كه این آیه درباره طلحة و زبیر نازل گردیده است و منظور از جمل، جمل آنهاست. (در جنگ جمل)[۳]
تفسیر
- آيات ۳۷ - ۵۴، سوره اعراف
- مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .
- مشاجره و گفتگوى دوزخيان با يكديگر
- جمله : (( لاتكلّف نفسا الّا وسعها(( مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميعاعمال صالح است .
- معناى (( غل (( و اشاره به اينكه غل از بزرگترين ناملايمات است .
- توضيحى در مورد تعبير به اينكه مؤ منين بهشت را به ارث مى برند.
- وجه اختلاف تعبير در (( وعدنا ربنا(( و (( وعد ربكم (( در آيه شريفه
- اشاره به نفوذ حكم و امر انسان در قيامت
- معناى (( اعراف (( و مراد از آن در آيه شريفه
- رجال اعراف از طايفه جن يا ملك نيستند
- مراد از رجال اعراف ، مستضعفين نيستند
- اصحاب اعراف از جنس بشر هستند و خصوصياتى كه براى آنان ذكر شده با جمله : (( والامر يومئذ للّه (( منافات ندارد
- اشاره به اقوال متعددى كه درباره معناى اعراف و مراد از اصحاب اعراف گفته شده است .
- روايتى از آلوسى درباره مراد از رجال اعرافنقل كرده و صاحب المنار آن را بى اعتبار دانسته است .
- سخن ما با صاحب المنار كه با مقايسه مسائل قيامت با نظام جارى در دنيا روايت مذكور رامردود دانسته است .
- دو قول ديگر در معناى اعراف و بيان اصول اقوال در مسئله اعراف
- معناى اعراف در قرآن
- دلالت جمله : (( الذين اتّخذوا دينهم لهوا و لعبا(( بر اينكه انسان ناچار از تدين به ديناست .
- بحث روايتى (در ذيل آيات شريفه )
- روايتى از پيغمبر اكرم (ص ) درباره كيفيت مرگ مؤ من و كافر
- چند روايت ديگر درباره جهنم كافر و اهل دوزخ
- رواياتى در اين باره كه مراد از (( مؤ ذن (( در (( و اذّن مؤ ذن بينهم ...(( على (ع ) مىباشد
- مؤ ذن بودن على عليه السلام و اعلام حكم خداوند توسط او در آخرت ازفضائل آن حضرت به حساب مى آيد.
- رواياتى درباره اصحاب اعراف
- اشكال وارد بر رواياتى كه اصحاب اعراف را به كسانى كه داراى حسنات و سيئاتمساوى هستند تفسير مى كنند.
- چند روايت در مورد اينكه ائمه اهل بيت عليهم السلام اصحاب اعراف هستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ «40»
همانا كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و مستكبرانه از آن اعراض كردند، درهاى (رحمت) آسمان به روى آنان باز نمىشود و به بهشت وارد نمىشوند، تا آنكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد (يعنى نشدنى است)، و اينگونه مجرمان را كيفر مىدهيم.
نکته ها
امام صادق عليه السلام فرمودند: «اعمال و ارواح مؤمنان به سوى آسمان برده مىشود و درهاى آسمان به روى آنان گشوده مىشود؛ امّا ارواح و اعمال كافران را كه به آسمان بالا مىبرند ناگهان ندا داده مىشود كه «اهبطوا الى السّجّين» آن را به سوى دوزخ پايين ببريد». «1»
«جمل»، يا بهمعناى شتر است، يا طناب ضخيمى كه با آن كشتى را در ساحل مهار مىكنند.
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 3 - صفحه 64
امّا در اينجا چون مقصود بيان محال بودن ورود كفّار به بهشت است، معناى شتر و عبور شتر از سوراخ سوزن، مناسبتر است. در تفسير نمونه مىخوانيم: كلمهى «جَمَل» بيشتر در معناى شتر استعمال شده است و با توجّه به روايات، اين معنا تناسب بيشترى دارد.
در انجيل لوقا نيز آمده است: «ورود شتر به سوراخ سوزن، آسانتر از ورود سرمايهداران و دولتمردان به ملكوت اعلى است». «1»
شايد بتوان از ظاهر آيهى 40 استفاده كرد كه بهشت در آسمانهاست و براى ورود به بهشت بايد از درهاى آسمانى گذشت. «2»
حضرت على عليه السلام فرمود: «درهاى آسمان در پنج موقع باز است: هنگام نبرد مجاهدان اسلام، زمان نزول باران، هنگام تلاوت قرآن، موقع فجر و وقت نداى اذان». «3»
بر خلاف آنكه درهاى رحمت آسمان و زمين به روى مؤمنان با تقوا باز مىشود، «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» «4»، درهاى آسمانى به روى كافران معاند و تكذيبگر بسته شده و گشوده نمىشود. لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ ...
پیام ها
1- در قيامت رهبران گمراه، پيروان خويش را شريك خود در عذاب مىدانند.
قالَتْ أُولاهُمْ لِأُخْراهُمْ ...
2- اعمال و رفتار انسان، در نزول رحمت الهى و عدم نزول آن مؤثّر است. كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ ...
3- تكذيب آيات الهى و نپذيرفتن معارف دين، سبب مسدود شدن تمام درهاى رحمت و ورود به بهشت است. لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ ... وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ
4- سنّت الهى، محروم كردن مجرمان از رحمت خويش در قيامت است. لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ ... وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ
«1». انجيل لوقا، باب 18، آيه 24.
«2». تفاسير الميزان و كبير.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». اعراف، 96.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 65
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ (40)
بعد از آن عود به وعيد فرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: بدرستى كه آنانكه تكذيب كردند به آيات ما و دروغ پنداشتند احكام كتاب ما را، وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها: و تكبر و سركشى نمودند از آنها، لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ: مفتوح و باز نشود براى ارواح ايشان درهاى آسمان، چنانچه براى روح مؤمن مفتوح گردد.
بيان: آيه را وجوهى است:
1- ابن عباس روايت نموده، فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: روح كافر را بالا برند، به ملائكه نگذرد مگر آنكه مىپرسند چه روح خبيثى است.
ملائكه قابضين گويند: روح كافر است، به اسم قبيحى ذكرش كنند تا به آسمان اول رسد، در را براى او نگشايند. پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه شريفه تلاوت: لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ الخ. صاحب تفسير لوامع- فرمايد: به همين مضمون اخبار كثير به طرق خاصه و عامه وارد شده.
2- براى صعود اعمال خير و دعاى كفار، فتح ابواب سماوات نمىشود و مؤيد آن آيه: إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ. «1» 3- براى صعود اعمال و دعوات و ارواح كفار، فتح ابواب سماوات براى
«1» سوره فاطر، آيه 10.
جلد 4 صفحه 66
دخول جنت نشود. مجمع البيان- عن ابى جعفر الباقر عليه السّلام انّه قال: امّا المؤمنون فترفع اعمالهم و ارواحهم الى السّماء فتفتّح لهم ابوابها، و امّا الكافر فيصعد بعمله و روحه حتّى اذا بلغ الى السّماء نادى مناد: اهبطوا به الى سجّين و هود واد بحضرموت يقال له برهوت. «1» حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: اما مؤمنين، پس بالا مىرود عملها و ارواح آنها به آسمان، پس فتح ابواب سماوات مىشود براى آنها. و اما كفار، پس عمل و ارواح آنها را هم بالا مىبرند به آسمان، منادى ندا مىكند فرود بريد آن را به سجين. و آن وادى است به حضر موت كه برهوت نام دارد، و در آن چاهى است بسيار عميق، ارواح مشركين و كافرين در آن چاه محبوس مىشوند تا قيامت.
آيه شريفه از اعظم توعيدات و تهديدات الهى است نسبت به كفار.
وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: و كفار ابدا داخل نشوند جنت را، حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ: تا اينكه داخل شود شتر به جثه و جسم خود از سوراخ سوزن به حال خود. و داخل شدن شتر از سوراخ سوزن در صورتى كه هر دو به جثه و حال خود باقى باشند، محال عقلى و ممتنع محض است. و در علم عقلى ثابت شده كه تعليق و حصول موقوف بر محال، محال باشد. يا مراد به جعل ريسمان و طناب ضخيم باشد، يعنى فتح باب آسمان و دخول جنت براى كفار ممكن نيست مگر آنكه داخل شود طناب ضخيم از سوراخ سوزن. وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ: و مثل آنچه بيان كرديم از جزا و سزاى مجرمان و گناهكاران، همچنين جزا و سزا مىدهيم همه انواع عصاة و كفار و فجار را. و اين توحيد ابدى به مؤمن عصاة عايد نمىشود، چه ايمان اصل و افضل اكمل الاعمال و واجب است، جزاى آن و بادامه تعذيبشان ظلم لازم است و آيه عدل: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ و نيز نصّ ايصال جزاى ايمان مىباشد.
تبصره: ابن عباس گويد: حق سبحانه در امتناع دخول كفار به جنت تشبيه احسنى فرموده به شتر؛ چه ريسمان، مناسب سوراخ سوزن است، اما در آن شتر اصلا مناسب و ممكن نيست در سوراخ سوزن، مگر بذكر فوائدى.
«1» مجمع البيان، جلد دوّم، صفحه 418.
جلد 4 صفحه 67
بعض اهل معانى فرمودهاند: هرگاه حق تعالى تعليق فرمود دخول كفار را در جنت به در آمدن شتر در سوراخ سوزن، آن را نفى ابدى قرار داد براى دخول آنها.
و عرب وقتى كه ممكن را معلق به محال سازد، ممكن را محال نمايد. و اين مثل آنست كه نيايم نزد تو تا سفيد شود كلاغ، رازى و بغدادى گفتهاند: شتر، اكبر حيوانات، و سوراخ سوزن، اضيق منافذ؛ پس ولوج شتر در اين سوراخ ضيقه محال است، و متوقف بر اين محال كه دخول كفار در بهشت باشد محال خواهد بود، زيرا موقوف بر محال، محال است عقلا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ (40)
ترجمه
همانا آنانكه تكذيب نمودند آيتهاى ما را و سركشى كردند از آنها گشوده نشود براى آنها درهاى آسمان و داخل نميشوند بهشت را تا آنكه در آيد شتر در سوراخ سوزن و همچنين سزا دهيم گناهكاران را.
تفسير
كسانيكه تكذيب نمودند آيات الهى را و سركشى كردند از قبول آنها ابواب رحمت و بركت و مغفرت بر آنها مسدود است دعاى آنها مستجاب نميشود و عمل آنها قبول نمىگردد و ارواح آنها بعد از مرگ بآسمان صعود نمىنمايد و محال است داخل بهشت شوند چنانچه محال است شتر داخل در سوراخ سوزن شود مگر آنكه شتر كوچك
جلد 2 صفحه 426
يا سوزن بزرگ گردد و آنها تغيير حال دهند و توبه نمايند و خداوند باين شدّت مجازات ميفرمايد تقصيركاران عنود را و در مجمع از امام باقر (ع) روايت نموده است اما اهل ايمان بالا ميرود اعمال و ارواح ايشان بآسمان پس باز ميشود براى آنها درهاى آن و اما كافر روح و عمل او را بالا ميبرند تا برسد بآسمان پس منادى حق ندا ميكند پائين ببريد او را بسوى سجّين و آن واديى است در حضرموت كه برهوت خوانده ميشود و حضرموت گفتهاند نام شهرى است كه نعلينهاى نظيف را از آنجا مىآوردند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ استَكبَرُوا عَنها لا تُفَتَّحُ لَهُم أَبوابُ السَّماءِ وَ لا يَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتّي يَلِجَ الجَمَلُ فِي سَمِّ الخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجزِي المُجرِمِينَ (40)
محققا كساني که تكذيب كردند بآيات ما و تكبر ورزيدند از آن آيات باز نميشود از براي آنها درهاي آسمان و داخل بهشت نميشوند تا اينكه شتر از سوراخ سوزني رد شود و همين نحو جزا ميدهيم كساني را که مجرم و گنهكار باشند.
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا آيات الهي انبياء هستند که آنها را تكذيب كردند و كذاب و ساحر و مجنون دانستند و اوصياء و ائمه اطهار هستند که انكار وصايت آنها را كردند و قرآن است که او را محجور قرار دادند چنانچه از قول رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمايد وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً و دستورات و احكام الهيست که تغيير دادند و منكر شدند که اينکه جمله دلالت دارد و شامل جميع طبقات كفار و مخالفين و اهل بدعتها و منكرين پارهاي از احكام الهي شدند تماما تكذيب آيات الهي را كردند.
وَ استَكبَرُوا عَنها كفار بر انبياء تكبر كردند و ائمه جور بر ائمه هدي (ع) نخوت ورزيدند و ارباب ضلالت بر اهل هدايت و مبدعين بر احكام دين و اعداء دين بر قرآن مبين و مبلغين سوء بر معجزات صادره از هدات مهديين.
لا تُفَتَّحُ لَهُم أَبوابُ السَّماءِ بعضي گفتند مراد ارواح آنها است که بعد از قبض روح آنها بآسمان نميبرند و درهاي آسمان براي آنها باز نميشود و بر طبق آن اخباري هم داريم که روح مؤمن را ميبرند بآسمانها و ملائكه استقبال ميكنند و بشارت ميدهند آنها را برضاي الهي و بهشت و روح كافر را برميگردانند بوادي برهوت، و بعضي گفتند مراد اعمال آنها است که عمل مؤمن را ميبرند بسماء و عمل كافر را بر سر او ميزنند، و بعضي گفتند مراد بردن روح است در بهشت چون
جلد 7 - صفحه 320
بهشت در آسمان است و كافر را ميبرند در جهنم که در زمين است لكن ظاهر اينست که كنايه است از عدم شمول رحمت که شايبهاي از رحمت بمشام آنها نميرسد و مورد هيچگونه احترامي نميشوند و درهاي رحمت بروي آنها بسته ميشود بخلاف مؤمن که تمام ابواب رحمت بروي او باز ميشود چنانچه وَ لا يَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتّي يَلِجَ الجَمَلُ فِي سَمِّ الخِياطِ نيز كنايه است از اينكه محال و ممتنع است دخول شتر در سوراخ سوزن كَذلِكَ نَجزِي المُجرِمِينَ که از تمام فيوضات و تفضلات محروم ميشوند و از قابليت رحمت بكلي ميافتند و ممنوعند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 40)- بار دیگر قرآن به سراغ سرنوشت افراد متکبر و لجوج یعنی آنها که زیر بار آیات پروردگار نمیروند و در برابر حق تسلیم نیستند رفته، میگوید:
«کسانی که آیات ما را تکذیب کنند و در برابر آن تکبر ورزند درهای آسمان به روی آنان گشوده نمیشود» (إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ).
در حدیثی از امام باقر علیه السّلام چنین میخوانیم: «اما مؤمنان، اعمال و ارواحشان
ج2، ص46
به سوی آسمانها برده میشود و درهای آسمان به روی آنها گشوده خواهد شد، اما کافر روح و عملش را بالا میبرند تا به آسمان برسد در این هنگام کسی صدا میزند آن را به سوی سجّین (دوزخ) پایین ببرید».
سپس اضافه میکند: «آنها وارد بهشت نخواهند شد، تا زمانی که شتر از سوراخ سوزن بگذرد»! (وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ).
این تعبیر کنایه لطیفی از محال بودن این امر است، که راهی برای ورود افراد بیایمان متکبر در بهشت مطلقا موجود نیست! در پایان آیه برای تأکید و توضیح بیشتر اضافه میکند، «و این چنین گنهکاران را کیفر میدهیم» (وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ).
نکات آیه
۱- تکذیب کنندگان آیات الهى و آنان که از سر تکبّر و خودبرتربینى معارف الهى را نپذیرند، از رحمتهاى ویژه الهى در دنیا محرومند. (ان الذین کذبوا بأیتنا و استکبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء) چنانچه جمله «لاتفتح ...» بیان محرومیتى باشد که در دنیا دامنگیر تکذیب کنندگان مى شود، گشوده نشدن درهاى آسمان براى آنان، کنایه از شامل نشدن رحمتهاى خاص الهى بر آنان است.
۲- دستیابى به رحمتهاى ویژه الهى در گرو راهیابى به عالمى برتر از عالم دنیاست. (لاتفتح لهم أبوب السماء) بنابراین که مراد از «لاتفتح ...» محرومیت کافران از رحمتهاى ویژه الهى در دنیا باشد، کلمه «سماء»، اشاره به آن دارد که گنجینه آن رحمتها در جایگاهى فراتر از عالم ماده است.
۳- کفر و شرک مانع راهیابى به عالم برتر براى کسب رحمتهاى ویژه الهى است. (إن الذین کذبوا بأیتنا و استکبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء)
۴- رحمت ویژه الهى داراى اقسام و انواع گوناگون (لاتفتح لهم أبوب السماء) چنانچه گشوده بودن درهاى آسمان کنایه از رحمت ویژه الهى باشد، جمع آوردن کلمه «ابواب» حکایت از تنوع رحمتهاى ویژه دارد.
۵- تکذیب کنندگان آیات الهى و مستکبران، محروم از ورود به بهشت (إن الذین کذبوا بأیتنا و استکبروا عنها ... لایدخلون الجنة)
۶- ورود تکذیب کنندگان آیات الهى و مستکبران به بهشت، امرى ناممکن، همچون عبور شتر از روزنه سوزن (و لایدخلون الجنة حتى یلج الجمل فى سم الخیاط) «جمل» به معناى شتر است و «سم» به معناى روزنه اى است که در انتهاى سوزن براى عبور نخ تعبیه شده است.
۷- ورود تکذیب کنندگان و مستکبران به بهشت، مخالف سنتهاى خداوند در نظام آفرینش (و لایدخلون الجنة حتى یلج الجمل فى سم الخیاط) ورود شتر به روزنه سوزن گرچه عقلا محال نیست، ولى بر خلاف نظام جارى در طبیعت است. بنابراین به کارگیرى ضرب المثل مذکور مى تواند بیانگر این باشد که ورود تکذیب کنندگان به بهشت اگر چه امتناع عقلى ندارد، ولى با سنن الهى ناسازگار است.
۸- بهشت، حقیقتى موجود در آسمان (لاتفتح لهم أبوب السماء و لایدخلون الجنة) برداشت فوق مبتنى بر این است که «السماء» در جمله «لاتفتح ...» حقیقتى مقابل زمین باشد. در این صورت مراد از نگشودن درهاى آسمان، به قرینه فراز بعد، باز نبودن آنها براى ورود کافران به بهشت خواهد بود.
۹- آسمان حاوى بهشت، داراى درهایى متعدد و راههایى گوناگون براى ورود به آن جایگاه برین (لاتفتح لهم أبوب السماء و لایدخلون الجنة)
۱۰- تکذیب آیات الهى و تکبّر در مقابل معارف دین، موجب مسدود شدن تمامى راههاى ورود به بهشت (لاتفتح لهم أبوب السماء و لایدخلون الجنة) در برداشت فوق جمله «و لایدخلون ...» تفسیر جمله «لاتفتح لهم ...» گرفته شده است.
۱۱- محرومیت ابدى از رحمت، سنت خداوند در کیفر مجرمان (و کذلک نجزى المجرمین)
۱۲- تکذیب کنندگان آیات الهى و آنان که از سر تکبّر معارف دین را نپذیرند، مردمى تجاوزگر و گناهکارند. (و کذلک نجزى المجرمین) «جرم» به معناى تعدى و گناه است.
موضوعات مرتبط
- آسمان: درهاى آسمان ۹
- آفرینش: عوالم آفرینش ۲
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۱، ۱۰; فرجام مکذّبان آیات خدا ۷; گناه مکذّبان آیات خدا ۱۲; محرومیت مکذّبان آیات خدا ۱، ۵، ۶
- استکبار: آثار استکبار ۱
- بهشت: در آسمان ۸، ۹; تعدد درهاى بهشت ۹; محرومان از بهشت ۵، ۶; مکان بهشت ۸، ۹; موانع ورود به بهشت ۷، ۱۰
- تشبیهات: تشبیه به عبور شتر از سوزن ۹
- تکبّر: آثار تکبّر ۱، ۱۰، ۱۲
- خدا: اقسام رحمت خدا ۴; رحمت خاص خدا ۲، ۳، ۴; سنتهاى خدا ۷، ۱۱; موانع رحمت خدا ۳; موجبات رحمت خدا ۲
- دین: آثار اعراض از دین ۱۰; گناه اعراض از دین ۱۲
- رحمت خدا: محرومیت از رحمت خدا ۱، ۱۱
- رشد: موانع رشد ۳
- شرک: آثار شرک ۳
- قرآن: تشبیهات قرآن ۶
- کفر: آثار کفر ۳
- گناهکاران:۱۲
- متجاوزان:۱۲
- متکبّران: محرومیت متکبّران ۱
- مجرمان: کیفر مجرمان ۱۱; محرومیت مجرمان ۱۱
- مستکبران: فرجام مستکبران ۷; محرومیت مستکبران ۵، ۶
منابع