حَرَج
ریشه کلمه
- حرج (۱۵ بار)
قاموس قرآن
تنگى. (صحاح، مجمع) راغب گويد: اصل آن محل جمع شدن شىء است و از آن تنگى به نظر آمده لذا به تنگى و گناه حرج گفتهاند . [مائده:6] خدا نمىخواهد براى شما تنگى و زحمت پديد كند. [اعراف:2] اين كتابى است كه بر تو نازل شده در سينه ات از تنگى نباشد. گاهى آن را گناه معنى كردهاند نظير اين آيه [توبه:91] آيه درباره جهاد است كه ضعيفان و مريضان و ناداران از آن معافند در صورتيكه به خدا و رسول نيكخواه باشند. ولى بهتر است «حرج» را تنگى معنى كنيم يعنى بر اينان تنگى نيست و نمىگوئيم حتماً بايد جهاد كنند ولى به خدا رسول خيرخواه باشند. همچنين است آيه 17 سورهفتح . [انعام:125] حرج در اينجا اسم است به معناى تنگ و آن «ضَيِّقاً» را تأكيد مىكند يعنى سخت تنگ و تنگ تنگ. ذيل آيه اين مطلب را روشن مىكند زيرا اگر كسى را به هوا بالا ببريم در اثر كم شدن و تمام شدن اكسيژن سينهاش شديداً تنگ شده و به خفقان خواهد افتاد. معنى آيه چنين مىشود: هر كه را خدا بخواهد اضلال كند سينهاش را كاملا تنگ مىگرداند گوئى به شدّت در آسمان بالا مىرود بعضى از بزرگان «حرج» را از «ضيقّاً» جدا كرده و گويد: «حَرَجاً كَاَنَّما يَصَعَّدُ فى السَّماءِ» بيان و نفسير «ضيّقاً» است. به نظرم اين احتمال چندان قوب نيست و «كَاَنَّما يَصَعَّدُ» به تنهائى مشبّه به كلام سابق است . [نور:61] در الميزان فرموده: ظاهر آيه درباره جعل حقّى براى مؤمنان است كه مىتوانند از خانههاى نزديكان خود و رفيقان خود و از خانههاى ديگر كه اطمينان دارند به مقدار حاجت بخورند... و ذكر كور و لنگ و مريض براى آن است كه قدرت بر كسب ندارند و گرنه فرقى ميان آنها و غير آنها نيست .