الأعراف ١٦٨
کپی متن آیه |
---|
وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذٰلِکَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ |
ترجمه
الأعراف ١٦٧ | آیه ١٦٨ | الأعراف ١٦٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَطَّعْنَاهُمْ فِی الأرْضِ أُمَماً»: یهودیان را در اقطار زمین میان دیگران پراکنده ساختیم. «بَلَوْناهُمْ»: ایشان را آزمودیم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ نَجَّيْنَاکُمْ مِنْ آلِ... (۲)
وَ قُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي... (۱) وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا... (۲) وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ... (۲) ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۶۱ - ۱۷۱، سوره اعراف
- بيان آيات شريفه ، كه قسمت ديگرى از داستان هاى بنىاسرائيل و نافرمانى هايشان را نقل مى كند.
- جواب دسته اى از امت موسى (ع ) كه نهى از منكر مى كردند به دسته ديگرى كه سكوتپيشه كرده بودند
- مقصود از نسيان در آيه شريفه بى اثر شدن تذكرات در دلهاى بنىاسرائيل است .
- معناى : ان ربك لسريع العقاب
- اميدوارى به خدا، بدون اضطراب و بيم از گناه و گفتن اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست .
- توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر
- دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت نمى كند
- روايتى درباره نافرمانى قومى از اهل (( ايله (( در مورد ترحيم صيد ماهى در روز شنبه ومسخ شدنشان به ميمون .
- فقط فرقه اى كه نهى از منكر كردند از عذاب نجات يافتند و مرتكبين صيد و ساكتين دربرابر آنها عذاب شدند
- روايتى از امام صادق (ع ) در ذيل (فلما كنسوا ما ذكّروا به ...) و بررسى آن
- ۰هيچ اشكالى در اين معنا نيست ، جز اينكه علت عذاب ساكتين را خوددارى از صيد دانسته ، وحال آنكه مقام اقتضاء
- چند روايت در مورد قرار گرفتن كوه بر بالاى سر بنىاسرائيل و پذيرفتن آنان تورات را پى از آن
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «168»
و ما آنان (بنىاسرائيل) را در زمين به صورت امّتها و گروههايى پراكنده ساختيم، بعضى از آنان صالحند وبرخى (لجوج و حيلهگر و) غيرصالح، و آنان را با نيكىها و بدىها آزموديم، شايد كه برگردند.
نکته ها
بنىاسرائيل، گاهى به عزّت و قدرت رسيدند تا شايد شكرگزار شوند و گاهى به سختىها گرفتار شدند تا حسّ توبه و انابه در آنان زنده شود. البتّه در اين ميان، بعضى صالح و نيكوكار بودند و به حقانيّت اسلام ايمان آوردند و برخى هم در پى دنياپرستى و لجاجت خويش بودند.
پیام ها
1- انسان، در انتخاب راه و روش آزاد است. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ»
2- هنگام انتقاد از يك گروه، بايد حقّ خوبانشان ضايع نشود. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ»
3- حوادث تلخ و شيرين، ابزار آزمايش الهى است. «بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ»
4- تشويق و تنبيه، مهر و قهر، هر دو سازنده و تربيت كننده است. «بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
5- تحوّل روحى انسانها و بازگشت به سوى حقّ، از حكمتهاى آزمايش و امتحان الهى است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 210
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (168)
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً: و متفرق ساختيم بنى اسرائيل را جماعتها بر وجهى كه در هيچ ولايتى نيست كه در آن يهود نباشد دو دسته شدند. مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ: بعضى از آنها صالح بودند متدين به شريعت موسى عليه السّلام و به عيسى ايمان آوردند، يا مراد آنكه آنها را كه به حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايمان آوردند مانند عبد الله بن سلام و كعب الاحبار و غيره، يا آنها كه در شب معراج به آن سرور مؤمن شدند. وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ: و برخى ديگر از ايشان منحط از صلاح يعنى كفره و فسقه. وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ: و آزموديم ايشان را و معامله ممتحنين با آنها نموديم به نيكوئيها مانند طيب عيش و نعمت و غنا و صحت، وَ السَّيِّئاتِ: و بدىها مثل شدت و فقر و مصائب نفس و مال، لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ: براى اين كه ايشان برگردند به
«1» مجمع البيان، جلد دوّم، صفحه 494.
جلد 4 صفحه 230
خدا از كفر به ايمان و از معصيت به طاعت، لكن ايشان بر معصيت مصرّ شده در نعمت، بطر «1» آغاز و ترك شكر گزارى كردند و گفتند: إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ. و در محنت، ترك صبر و گفتند: يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ. پس، از محك امتحان، تمام عيار بيرون نيامدند.
اگر گويند: چگونه فرمايد: لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ، و حال آنكه هرگز بر حق نبودند؛ جواب آنكه: مبطل مصرّ بر باطل، لامحاله رجوعش بر حق باشد؛ و ديگر: كلّ مولود يولد على الفطرت همه كس را فطرت ولادت، توحيد باشد، چون از آن برود بازآمدنش به آن رجوع باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 167 تا 169
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (167) وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (168) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (169)
ترجمه
و هنگاميكه اعلام نمود پروردگارت كه هر آينه برانگيزاند بر آنها تا روز قيامت كسى را كه بچشاند بآنها عذاب بدى همانا پروردگار تو هر آينه زود عقوبت است و همانا او هر آينه آمرزنده مهربان است
و متفرق نموديم آنها را در زمين فرقههائى بعضى
جلد 2 صفحه 488
از آنها بودند شايستگان و برخى بودند بر خلاف ايشان و آزموديم آنها را بخوبىها و بدىها باشد كه ايشان بازگشت نمايند
پس جانشين شدند بعد از آنها جانشينانى كه بميراث بردند كتاب را ميگيرند متاع اين دنياى دنى را و ميگويند زود باشد آمرزيده شويم ما و اگر آيد آنها را متاعى مانند آن ميگيرند آن را آيا گرفته نشد از ايشان پيمان كتاب كه نگويند از جانب خدا مگر حق و خواندند آنچه در آنست و سراى آخرت بهتر است براى آنانكه مىپرهيزند آيا پس تعقل نمىنمائيد.
تفسير
و ياد آور اى پيغمبر وقتى را كه اعلام فرمود خدا يا عزم فرمود و قسم ياد كرد كه هر آينه مبعوث فرمايد بر يهود تا روز قيامت كسيرا كه بچشاند و برساند بعنف بر آنها عذاب شديد را بكشتن و ذليل نمودن و جزيه گرفتن و در مجمع فرموده مراد از مبعوث امّت محمّد (ص) ميباشند نزد جميع مفسرين و آن مروىّ از امام باقر (ع) است و اين دلالت دارد بر آنكه يهود تا روز قيامت داراى سلطنت و عزت نمىشوند و مراد از بعث در اينجا امر و رخصت و كمك است و نيز گفته شده است خداوند مبعوث فرمود بر آنها بعد از حضرت سليمان بخت نصر را كه ديار آنانرا خراب نمود و مردان آنها را كشت و زنان و فرزندانشان را اسير كرد و وضع نمود بر بقيّه آنها جزيه را كه بعد از آن بمجوس ميدادند تا خداوند پيغمبر آخر الزمان را مبعوث فرمود كه كرد با آنها آنچه كرد و براى آنها جزيه مقرر فرمود كه باقى است حكم او تا آخر دنيا و بنظر حقير ظاهر آيه شريفه آنستكه خداوند يكنفر را مبعوث ميفرمايد كه اين معاملات را با آنها بنمايد چون لفظ من اگر چه در مفرد و جمع استعمال ميشود ولى اگر مراد جمع باشد ضمير راجع بآنرا معمولا جمع ميآورند و در اينجا يسومهم فرموده كه داراى ضمير مستتر مفرد است و اگر مراد جمع بود مناسب بود يسومونهم بفرمايد و دلالت ندارد بر آنكه اين عذاب بايد تا روز قيامت براى آنها باقى باشد بلكه دلالت دارد بر آنكه چنين عذابى تا روز قيامت بر آنها واقع خواهد شد اگر چه يكمرتبه باشد چون ظاهر آيه آنست كه الى يوم القيمه ظرف است براى بعث نه عذاب و باين جهت مقدّم شده است بر آن و الّا بايد موّخر شود و ما نبايد چيزى را بقرآن نسبت دهيم كه اگر خلافش ظاهر شود مورد اشكال گردد اگر مراد آن بود كه فرمودند بايد بفرمايد ليبعثنّ عليهم من يسومونهم سوء العذاب الى يوم القيمه و مراد از آن كس ظاهرا همان حضرت ختمى مرتبت است چون مناسب با بعث ماموريّت
جلد 2 صفحه 489
الهى است كه آنحضرت داشته نه مجرد جلوگيرى نكردن اگر چه بنحو معصيت واقع شود چنانچه بعضى گفتهاند بلى كسانيكه به تبع قانون اسلام اين سلوك را با يهود نمودهاند ممكن است گفته شود مبعوث باين امر بودند و شايد تصديق امام باقر (ع) از اين قول هم باين ملاحظه باشد و شايد بملاحظه تماميّت آن بدست امام زمان (ع) باشد در هر حال مناسب با سرعت عقوبت خدا آن است كه اين امر قبل از روز قيامت در دنيا واقع شود چنانچه مناسب با رحمت و مغفرت الهى قبول توبه و اسلام آنها است كه در دنيا است و اين معانى مناسبت با دوام عقوبت ندارد و خداوند آنها را متفرّق در بلاد نمود بطوريكه كمتر بلدى است كه از آنها خالى باشد و بعضى از ايشان مردمان خوبى بودند كه بعد از حضرت موسى بانبياء هر عصرى ايمان آوردند و در آخر الزمان بامّت خاتم النبيّين (ص) ملحق شدند و بعضى بر خلاف آنها بودند كه بكفر و عصيان خودشان ادامه دادند و در عناد و لجاج باقى ماندند و خداوند بانواع مختلفه از نعمت و نقمت و عزّت و ذلّت و دولت و مكنت آنها را امتحان فرمود براى آنكه متنبّه شوند و بحق بازگشت نمايند و ننمودند بلكه بجاى خودشان قوميرا بيادگار گذاشتند كه بدتر از خودشان بودند چون خلف بسكون لام غالبا در جانشين بد استعمال ميشود و آنها كسانى بودند كه در عصر پيغمبر ما بودند كه تورية از پدرانشان بآنها ارث رسيده بود و پول ميگرفتند احكام آنرا مطابق دلخواه مردم تغيير ميدادند يا معنى ميكردند و مىگفتند خدا مىآمرزد ما را و معلوم بود كه در اين اظهار طلب مغفرت هم تدليس ميكردند و پشيمان نبودند چون بار ديگر هم كه بآنها رشوه ميدادند قبول ميكردند و مقصود رشوه دهنده را انجام ميدادند با آنكه خداوند از آنها در تورية عهد گرفته بود كه بخدا افترا نه بندند و از تورية چيزى كم و بر آن زياد ننمايند و آنها با علم و عمد اين عمل را مينمودند چون تورية را خوانده بودند و معنى آن را فهميده بودند و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه خداوند دو الزام بر بندگان در كتاب خود نموده است يكى آنكه نگويند مگر بدانند ديگر آنكه ردّ نكنند چيزيرا كه نمىدانند دليل اول اين آيه است دليل دوم آنستكه فرموده بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه يعنى بلكه تكذيب نمودند چيزى را كه نميدانستند در مقام ملامت آنها و عيّاشى از آنحضرت و امام كاظم (ع) قريب باين مضمون را نقل نموده است و دار آخرت كه نعيم آن باقى است بهتر است براى كسانيكه پرهيز
جلد 2 صفحه 490
ميكنند از رشوه و ساير اموال حرام و استفادات كثيف موّقت آيا اينان رجوع بعقل خودشان نميكنند تا بدانند صحّت گفتار ما را اگر يعقلون بصيغه مغايب قرائت شود و اگر بصيغه مخاطب باشد معنى واضح است و مراد آنستكه پيغمبر (ص) بآنها بفرمايد آيا تعقل نمىكنيد تا بدانيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قَطَّعناهُم فِي الأَرضِ أُمَماً مِنهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنهُم دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوناهُم بِالحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ (168)
و از يكديگر جدا كرديم آنها را گروه گروه بعض آنها صالحين هستند و بعض آنها پستتر از صالحين و ابتلاء نموديم آنها را بحسنات و سيّئات بايستي آنها بر گردند وَ قَطَّعناهُم يعني دسته دسته هر دسته در يك شهر و يك مملكتي چنانچه امروز در نوع ممالك دنيا جماعتي از يهود هستند بلكه در نوع شهرهاي يك مملكت امما جمع امّة است و امة در آيات اطلاقاتي دارد و ظاهرا در اينجا تيره تيره که از حيث عقائد و اخلاق و اعمال و رفتار مختلف بودند مِنهُمُ الصّالِحُونَ بعض آنها از صلحاء هستند که از هر جهت مؤمن متقي مطيع انبياء و اوصياء آنها وَ مِنهُم دُونَ ذلِكَ و تعبير بدون يعني از هر جهت صالح نيستند و اينها هم گروه گروه هستند از مرتبه صالح مطلق پائينتر ولي مراتب مختلفه دارد تا درجه كفر و فساد و نفاق که اكثريت با اينها است هر چه بالا رود در طرف اقليت ميافتد تا بحد صالحين که اقلّ از کل طوائف و فرق هستند وَ بَلَوناهُم بِالحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ مراد از حسنات نعم و تفضلات از فراواني نعمتها و ارزاني و وسعت رزق و زيادتي مال و طول عمر و صحت بدن و امنيت و ساير نعمتها که تمام اينها امتحان است اگر شكرگزار شدند و بمصرف خود صرف كردند و طغيان و سركشي نكردند از نيكان ميشوند و اگر بر خلاف آن كردند از بدان و مراد از سيّئات بلاها و مصائب از فقر و ضيق معيشت و گرفتار ظالم و موت و مرض و ساير بلاها که آنها هم امتحان است اگر صبر كردند و دست از وظائف شرع برنداشتند و راضي بقضاء الهي شدند از نيكان و اگر بر خلاف آن كردند از بدان و اينکه دو قسم امتحان از خصيصه يهود نيست خداوند تمام بندگانش را بانحاء مختلفه امتحان ميكند بلكه بسا يك نعمت بيك بنده ميدهد هزار نفر بندگان را امتحان
جلد 8 - صفحه 19
ميكند يا يك بلاء بيك نفر ميرسد هزار نفر امتحان ميشوند لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ مكرر گفتهايم که لعلّ در اينکه موارد براي ترجي نيست زيرا جهل در مبدء راه ندارد بلكه بمعني بايد که البته بايد بندگان در موارد نعمتها و بلاها رو بخدا روند براي اينكه سلب نعمت از آنها نشود و دفع بليات از آنها بشود و معناي رجوع يعني دست از اعمال زشت و عقائد فاسده و اخلاق پست بردارند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 168)- در این آیه به پراکندگی یهود در جهان اشاره کرده، میگوید: «ما آنها را در زمین متفرق ساختیم به گروههای مختلفی تقسیم شدند، بعضی از آنها صالح بودند (به همین دلیل هنگامی که فرمان حق و دعوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله را شنیدند، ایمان آوردند) و جمعی دیگر ناصالح بودند» و حق را پشت سر انداختند و برای تأمین زندگی مادی خود از هیچ کاری فروگذار نکردند (وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ).
باز در این آیه این حقیقت تجلی میکند که اسلام هیچ گونه خصومتی با نژاد
ج2، ص108
یهود ندارد و به عنوان پیروان یک مکتب و یا وابستگان به یک نژاد، آنها را محکوم نمینماید بلکه مقیاس و معیار سنجش را اعمال آنها قرار میدهد.
سپس اضافه میکند: «ما آنها را با وسائل گوناگون، نیکیها و بدیها آزمودیم شاید باز گردند» (وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
گاهی آنها را تشویق کردیم و در رفاه و نعمت قرار دادیم، تا حس شکرگزاری در آنها برانگیخته شود و به سوی حق بازآیند، و گاهی به عکس آنها را در شدائد و سختیها و مصائب فرو بردیم، تا از مرکب غرور و خودپرستی و تکبر فرود آیند و به ناتوانی خویش پی برند، شاید بیدار شوند و به سوی خدا بازگردند، و هدف در هر دو حال مسأله تربیت و هدایت و بازگشت به سوی حق بوده است.
نکات آیه
۱- خداوند جامعه یهود را گروه گروه کرد و در پهنه گیتى پراکنده ساخت. (و قطّعنهم فى الأرض أمماً) «أمماً» هم مى تواند مفعول دوم براى «قطعناهم» باشد، که در این صورت در «قطّعنا» معناى «تصییر» تضمین شده است، و هم مى تواند حال براى ضمیر «هم» در «قطّعناهم» باشد.
۲- تحولات تاریخى و اجتماعى بشر به دست خدا و در اختیار اوست. (و قطّعنهم فى الأرض أمماً ... و بلونهم بالحسنت و السیئات)
۳- برخى از امتهاى پراکنده شده یهود، مردمى صالح و گروههایى از آنان ناصالح هستند. (منهم الصلحون و منهم دون ذلک) «دون» به معناى غیر مى باشد و «ذلک» اشاره است به صالح که از «الصلحون» به دست مى آید، یعنى: «منهم غیر صالحین».
۴- خداوند امتهاى یهود را گاهى با اعطاى نعمتها و آسایشها و زمانى با گرفتار ساختن به سختیها و ناخوشایندیها آزمود. (و بلونهم بالحسنت و السیئات) مراد از ضمیر مفعولى در «بلوناهم» مى تواند همه یهود، صالحان و ناصالحان، باشد و مى تواند مراد از آن تنها ناصالحان ایشان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.
۵- سختیها و آسایشها، امورى هدفدار و زمینه آزمون انسانها از سوى خداوند است. (و بلونهم بالحسنت و السیئات)
۶- بازگشت ناصالحان یهود به صلاح و صواب، از اهداف آزمون آنان با ایجاد سختیها و آسایشها در زندگانى ایشان بود. (و بلونهم بالحسنت و السیئات لعلهم یرجعون) چنانچه ضمیر در «بلوناهم» به ناصالحان برگردد، ارجاع ضمیر «لعلهم» به آنان طبیعى و روشن است. و اگر ضمیر در «بلوناهم» به همگان، صالح و ناصالح، برگردد، مرجع ضمیر «لعلهم» به طریقه استخدام، ناصالحان است.
۷- تغییر و تحول در زندگى انسانها، با روى آورى سختیها و آسایشها، امرى هشداردهنده و زمینه ساز روى آورى آنان به صواب و صلاح است. (و بلونهم بالحسنت و السیئات لعلهم یرجعون)
۸- آزمونهاى الهى به گونه اى است که در آدمى زمینه بازگشت به صلاح و صواب را ایجاد مى کند. (بلونهم بالحسنت و السیئات لعلهم یرجعون) چون بازگشت به صلاح و صواب هداف از آزمون قرار گرفته است، به این نکته اشاره مى کند که آزمونهاى الهى به گونه اى ترتیب مى یابد که زمینه گرایش آدمى را به حق و حقیقت فراهم کند. یعنى هدف از آزمونهاى الهى فقط ظهور و بروز نیکان از غیر نیکان نیست.
موضوعات مرتبط
- آسایش: فلسفه آسایش ۵، ۷
- اصلاح: زمینه اصلاح ۶، ۷، ۸
- امتحان: ابزار امتحان ۵ ; فلسفه امتحان ۸
- تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۲
- تحولات اجتماعى: آثار تحولات اجتماعى ۷ ; منشأ تحولات اجتماعى ۲
- خدا: افعال خدا ۴ ; امتحان خدا ۴، ۵، ۸
- سختى: فلسفه سختى ها ۵، ۷
- یهود: آسایش یهود ۴ ; امتحان یهود ۴ ; انحطاط یهود ۱، ۳ ; تاریخ یهود ۱، ۳، ۴ ; صالحان یهود ۳ ; فلسفه آسایش یهود ۶ ; فلسفه امتحان یهود ۶ ; فلسفه مشکلات یهود ۶ ; گروههاى یهود ۱ ; ناصالحان یهود ۳ ; نعمتهاى یهود ۴
منابع