الأعراف ٨٥
کپی متن آیه |
---|
وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَيْلَ وَ الْمِيزَانَ وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَ لاَ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذٰلِکُمْ خَيْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ |
ترجمه
الأعراف ٨٤ | آیه ٨٥ | الأعراف ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَدْیَن»: اسم قبیلهای است که از نسل مَدْیان یکی از فرزندان ابراهیم میباشند. این نام به مسکن ایشان هم اطلاق شده است (نگا: قصص / ). «بَیِّنَةٌ»: دلیل. معجزه. نوع این معجزه مانند بسیاری از معجزات دیگر روشن نشده است. «لا تَبْخَسُوا»: کم مکنید. نکاهید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ... (۲) وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ (۰) الَّذِينَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى... (۳) وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ... (۲) أَ لاَ يَظُنُ أُولٰئِکَ أَنَّهُمْ... (۰) لِيَوْمٍ عَظِيمٍ (۰) يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِ... (۳)
تفسیر
- آيات ۸۵ - ۹۳، سوره اعراف
- بيان آيات مربوط به رسالت شعيب (عليه السلام )
- تعاليم شعيب (ع ) به قوم خود
- اشاره به اينكه ازدياد نسل از نعمت هاى الهى و از پايه هاىتكامل بشر است
- امر به شكيبايى در برابر كفر كافران ، تعليم ديگر شعيب (ع ) بوده است
- اشتباه يك مفسر كه جمله : (( ان عدنا فى ملتكم (( رادليل بر مشرك بودن شعيب (ع ) قبل از نبوتش گرفته است .
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «85»
و به سوى (مردم) مَديَن، برادرشان شعيب را (فرستاديم. آن حضرت) گفت: اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستيد، جز او خدايى براى شما نيست.
همانا از طرف پروردگارتان (معجزه و) دليلىروشن برايتان آمده است.
پس پيمانه و ترازو را (در داد و ستدها) تمام ادا كنيد و كالاهاى مردم را كم نگذاريد و در زمين پس از اصلاح آن فساد نكنيد. اين (رهنمودها) برايتان بهتر است، اگر مؤمن باشيد.
نکته ها
اين پنجمين داستان پيامبران در اين سوره است. داستان شعيب عليه السلام در سورههاى متعدّدى از جمله در سوره هود، شعراء نيز بيان شده است.
مَديَن يكى از شهرهاى شام بود كه در جغرافياى امروز، نزديك اردن و نامش معان است، منطقهاى سرسبز، داراى مردمى بتپرست ومرفّه كه در معامله و تجارت كمفروش بودند.
حضرت شعيب عليه السلام بر آنان مبعوث شد، امّا سرانجام آنها به خاطر لجاجت و نافرمانى از او هلاك شدند. سپس آن حضرت بر مردم «ايكه» مبعوث شد و به ارشاد آنان پرداخت، امّا آنها نيز دستورهاى الهى را نپذيرفتند وسرانجام هلاك شدند. كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ ... «1»
البتّه احتمال دارد «مَديَن» همان «ايْكه» باشد، چون ايكه به منطقهى پر درخت و بيشهزار و نخلستان مىگويند. يعنى شهر شعيب دو نام داشته است: مَديَن و ايكه.
«1». شعراء، 176- 189.
جلد 3 - صفحه 112
انسان بىايمان همواره گرفتار انحراف و فساد است، امّا در هر زمانى به گونهاى. مثلًا در زمان حضرت لوط، لواط و فساد اخلاقى و در زمان حضرت شعيب، كم فروشى و فساد اقتصادى رواج داشته است.
پیام ها
1- رفتار حضرت شعيب نسبت به مردم، دلسوزانه و برادرانه بود و شايد نسبتى با اهل مدين داشته است. «أَخاهُمْ شُعَيْباً»
2- تبليغ و تربيت بايد همراه با عاطفه و محبّت باشد. «قالَ يا قَوْمِ»
3- توحيد و يكتاپرستى، محور دعوت انبياست. اعْبُدُوا اللَّهَ ...
4- معجزه و دليلهاى انبيا، در مسير رشد و تربيت مردم و وابسته به ربوبيّت خداوند است. «بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»
5- پس از شرك و انحراف عقيدتى، انحرافهاى اقتصادى مهمترين مسألهى قوم حضرت شعيب بوده است. اعْبُدُوا اللَّهَ ... فَأَوْفُوا الْكَيْلَ
6- كمفروشى، تقلّب در معامله، كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم و ايجاد خلل در اقتصاد، حرام و از مصاديق فساد است. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا»
7- پيامبران، بر مسائل اقتصادى جامعه نيز نظارت داشته و درصدد سلامت و بهبود زندگى مردم بودند. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» دين و برنامههاى آن، از زندگى دنيا جدا نيست.
8- كم كارى هم مثل كم فروشى است، به جاى «أَمْوالَهُمْ» فرمود: «أَشْياءَهُمْ» تا شامل همه چيز بشود.
9- ايمان كامل واقتصاد سالم، تأمينكننده سعادت دنيا وآخرت است. «ذلِكُمْ خَيْرٌ»
10- هشدار و دستورهاى انبيا، سراسر خير است و موجب سعادت انسان مىشود. «ذلِكُمْ خَيْرٌ»
11- ايمان، ضامن كسب وكار صحيح وعدالت اجتماعى است. لا تَبْخَسُوا النَّاسَ ... إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 113
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (85)
«قصه پنجم- قوم شعيب» وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً: و فرستاديم به سوى اهل مدين و نواحى آن، برادر نسبى ايشان شعيب پيغمبر عليه السّلام را به رسالت خود. قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ: فرمود شعيب: اى قوم من، عبادت كنيد ذات احديت اللّه را كه مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليه نقائص مىباشد، ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: نيست براى شما معبودى غير از ذات احديت او سبحانه، قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ: بتحقيق آمد شما را حجتى ساطع و برهانى قاطع از جانب پروردگار شما بر معبوديت و توحيد الهى و بر صدق رسالت من. يا مراد بيّنه احكام خدا كه يكى از آن امر به عبادت خدا مىباشد.
فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ: پس وفا كنيد مكيلات را بكماله و موزونات را بتمامه. چون اهل مدين در كيل و وزن زياد مىگرفتند و كم مىدادند، لذا بعد از توحيد، امر به وفا و نهى از نقصان فرمود. وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ: و تنقيص و تقليل و ظلم و تخسير منمائيد حقوق اشياء موزونى و مكيلى مردم را، چه نقصان در كيل و وزن، خدعه و فريب و خيانت، و آنها عقلا و شرعا در جميع ملل و نحل منهى مىباشد. زمخشرى گفته: به اعتبار عموميت بخس و نقص، تمام انواع اشياء را شامل خواهد بود در كليه معاملات. و بعض علماء فرمودهاند
جلد 4 صفحه 135
كه در بخس و تطفيف داخل است جميع امور ممنوعه از جبر و ظلم و غصب و سرقت و رشوه و قطع و انتزاع اموال به جميع اقسام و اخذ بدون رضا.
تنبيه: قدرى به چشم بصيرت و تأمل ملاحظه نما عدل و انصاف و مهربانى خالق متعال را در اهتمام و انتظام عالم و آدم به نقصان و زيادتى جزئى در معاملات، به حدى كه بهمين سبب متمردين را معذب و جمعى را مسخ فرمود؛ پس اين عادل حكيم خبير، چگونه به زدن و كشتن و غارت كردن و اسيرى مردم به ناحق، راضى و آنها را به مقتضاى عدل جزا و سزا ندهد، البته دار جزائى، محقق و ميزان و حسابى مسلم خواهد بود.
وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها: و افساد مكنيد در زمين به كفر و خيانت و معاصى بعد از اصلاح آن زمين به بعث انبياء و نصب اوصياء و انزال صحف و كتب، زيرا به زحمات ايشان زمين و اهل آن به صلاح و فلاح دينى و دنيوى و آخرتى آمدهاند. آيه شريفه منع عام است از جميع مفاسد دين و دنيا و آخرت. ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ: اين امور خمسه از عبادت الهى و توحيد سبحانى و نبوت و رسالت شعيب و نهى از نقصان در كيل و وزن و نهى از افساد در زمين، بهتر است براى شما در دنيا و عقبى. إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ: اگر شما ايمان داريد به خدا و رسول و دين او، چه در دنيا به سبب عمل به آنها تكثير نعماء و اموال و نسل و رهائى از عذاب استئصال، و در عقبى ثواب ابدى و خلاص از عذاب سرمدى براى شما بهتر است در دنيا و آخرت اگر تصديق واقعى به ما داريد.
مروى است كه قوم شعيب اموال و اشياء مردم را مىگرفتند جبرا و قهرا و منع مىنمودند از رفتن نزد شعيب به توعيد و تهديد خود، لذا نهى فرمود از آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 85 تا 86
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (85) وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (86)
ترجمه
و فرستاديم بسوى مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من عبادت كنيد خدا را نيست مر شما را خدائى جز او بتحقيق آمد شما را معجزه از پروردگارتان پس تمام كنيد پيمانه و ترازو را و كم مكنيد از مردم چيزهاى ايشانرا و فساد مكنيد در زمين بعد از اصلاحش اين بهتر است از براى شما اگر هستيد گروندگان
و منشينيد بهر راهى كه بيم دهيد و بازداريد از راه خدا كسيرا كه ايمان آورد بآن و بجوئيد آنرا بكجى و ياد كنيد وقتى را كه بوديد اندك پس بسيار كرد شما را و بنگريد چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.
تفسير
خداوند فرستاد براى هدايت اهل مدين كه قمى ره فرموده آن نام بلدى است در راه شام شعيب (ع) را كه گفتهاند از اولاد مدين بن ابراهيم خليل (ع) بوده كه آن آبادى و آن قبيله بنام او خوانده شده بود و آنحضرت ملقّب بخطيب الانبياء بوده و بنابر اين وجه اطلاق برادر بر او قوميّت است چنانچه سابقا بيان شد و در اكمال از امام باقر (ع) نقل نموده كه آن بلد بچهل خانوار نميرسيد در هر حال ماموريت او هم دعوت بتوحيد بود و معجزه او فيض ره فرموده كه در قرآن ذكر نشده و در اخبار نيافتم ولى در منهج فرموده كه نقل شده است كه عصاى حضرت موسى با همه آن خصوصيات كه اژدها مىشد و مانند چراغ نور ميداد و مانند درخت هر ميوه كه ميخواست ميداد از حضرت شعيب باو رسيده بود و چون ميخواست از كوه بالا رود كوه براى او فرود مىآمد تا بسهولت صعود نمايد و در مجمع تاريخ اين عصا ذكر شده است و قوم او كم فروش بودند و در كيل كه مراد از آن مكيال
جلد 2 صفحه 450
است و در ترازو خيانت ميكردند و تمام نميدادند و آنحضرت ايشانرا نهى مىفرمود از آن عمل و فساد كه مراد كفر و ظلم و جور است بعد از آنكه انبياء عظام اصلاح نموده بودند زمين را باصلاح اهلش و اقامه شرائع و سنن و تمام شده بود حجّت از حق بر خلق با آنكه خير و صلاح دنيوى و اخروى آنها در اجتناب از اين امور بود اگر ميفهميدند صلاح خودشان را و تصديق مينمودند پيغمبرشان را گويا مىخواهد بفرمايد پس بفهميد و تصديق كنيد و عمل نمائيد تا بخير و اصل شويد از خيانت و كمفروشى كسى ترقى نكرده هر كس بجائى رسيده از درستى و صحّت عمل بوده و نيز نهى فرمود آنها را از آنكه مانند شيطان سر راه مردم ننشينند و آنها را از متابعت آنحضرت نترسانند و از راه هدايت باز ندارند و القاء شبهات بر مردم نكنند تا راه راست را بكجى معرّفى ننموده باشند چون گفته شده است كه آنها اينكارها را ميكردند و در خاتمه يادآورى فرموده از موهبت الهى كه شامل حال آنها شده بود چون گفتهاند مدين جدّ آنها دختر لوط (ع) را بزنيّت اختيار نمود و خداوند بنسل او بركت داد و بزودى زياد شدند و تحذير فرموده است از عاقبت امر كسانيكه با انبياء مخالفت نمودند و فساد كردند در زمين مانند قوم نوح و هود و صالح و لوط و امثال آنها كه بعذابهاى گوناگون مبتلا شدند و قريب العهد بآنها بودند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِلي مَديَنَ أَخاهُم شُعَيباً قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن إِلهٍ غَيرُهُ قَد جاءَتكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُم فَأَوفُوا الكَيلَ وَ المِيزانَ وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أَشياءَهُم وَ لا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ بَعدَ إِصلاحِها ذلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ (85)
و فرستاديم بسوي مدين برادر آنها شعيب را فرمود اي قوم من عبادت كنيد اللّه را نيست از براي شما خدايي غير از او بتحقيق آمد شما را بيّنه و دليل از جانب پروردگارتان پس تمام دهيد كيل و وزن را در معاملات و كمفروشي نكنيد با مردم در اجناس مردم و افساد در زمين نكنيد پس از آنكه اصلاح شده اينکه براي شما بهتر است اگر بوديد ايمان ميآورديد.
وَ إِلي مَديَنَ أَخاهُم شُعَيباً عطف بما قبل است يعني و ارسلنا الي مدين گفتند مدين اسم فرزند ابراهيم بود و جدّ حضرت شعيب بيك واسطه يا بدو واسطه چون شعيب فرزند ميكيل فرزند يشحب فرزند مدين بوده و بعضي گفتند يوئب و بعضي گفتند فرزند توته و بر هر تقدير مدين جدّ شعيب ميشود و جدّه شعيب که مادر پدر شعيب ميكيل دختر حضرت لوط بوده که شعيب از طرف پدر پدر بحضرت ابراهيم ميرسد و از طرف مادر پدر بحضرت لوط منتهي ميشود سپس اينکه قبيله را بنام جدّشان مدين ناميدند، و بعضي گفتند شهر خود را بنام مدين ناميدند، و حضرت شعيب هم بر دو قبيله مبعوث شد يكي قبيله خود مدين و يكي اصحاب ايكه، و گفتند ايكه درختي را گويند که قامهها و شاخههاي آن بهم پيچيده شده، و اصحاب ايكه اينکه درخت را ميپرستيدند و اصحاب مدين بصيحه هلاك شدند و اصحاب ايكه بعذاب يوم الظلّه، و در مجمع البحرين شعيب را فرزند ميكد
جلد 7 - صفحه 381
فرزند يشخره فرزند مدين شمرده و اينکه اخوة اخوة نسبي است نه ديني چنانچه گذشت قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ اولين دعوت تمام انبياء دعوت بتوحيد است.
تنبيه- اينجا معلوم ميشود که امم سابقه معتقد بوجود خداوند بودند فقط توحيد عبادتي نداشتند، و اما امروز ميتوان گفت که اكثر افراد روي زمين طبيعي و دهري و لا مذهب و منكر وجود حق تبارك و تعالي هستند.
ما لَكُم مِن إِلهٍ غَيرُهُ الوهيت مختص بذات مقدس او است پرستش را غير او لياقت ندارند چه ملائكه باشند چه انبياء فضلا از گوساله و بت و درخت و آتش و امثال اينها بلكه توحيد افعالي خالقيت و رازقيت و محيي و مميت و معزّ و مذل و ساير افعال ربوبي چه رسد بتوحيد ذاتي و صفاتي جميع مراتب توحيد را بايد معتقد باشيم.
قَد جاءَتكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُم در آيات شريفه و اخبار بياني نيافتيم که معجزه حضرت شعيب چه بوده و لذا بعضي انكار كردند که معجزه نداشته لكن اينکه دعوي فاسد است زيرا يكي از شرائط عقليه در باب نبوت دارا بودن دليل قطعي بر صدق دعوي است يا باقامه معجزه يا بنص قطعي باخبار نبيّ ثابت النبوة يا ثابت الوصاية يا ثابت العصمة تا حجت بر خلق تمام باشد و عدم ذكر معجزه دليل بر نبودن نيست چه بسيار از معجزات صادره از انبياء حتي از نبيّ ما صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و از ائمه (ع) ذكر نشده و ضبط نگرديده بعلاوه اينکه جمله نص است که حضرت شعيب بيّنه و معجزه داشته اما چه بوده معلوم نيست.
فَأَوفُوا الكَيلَ وَ المِيزانَ ايفاء تمام دادن و تمام نمودن است مثلا ايفاء دين آنكه تا دينار آخر از مديون اخذ شود و وفاء بعقد و عهد و نذر و قسم و شرط آنست که بر طبق قرارداد عمل كنند و ذكر كيل و ميزان از باب مثال است و الّا بعضي از اشياء بعدد مقدارش معين ميشود بعضي بمساحت معلوم ميشود و بالجمله
جلد 7 - صفحه 382
هر شيئي که بهر مقداري بايد معين كرد بكيل يا وزن يا عدد يا ذرع يا مساحت بايد معلوم باشد لذا در شرائط بيع بايد عوضين از جميع خصوصيات معلوم و معين باشد و بايد وفاء نمود و تمام داد ناقص نباشد.
وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أَشياءَهُم بخس بمعني كمفروشي است و يكي از گناهان كبيره است که وعده عذاب صريحا در قرآن و اخبار داده شده وَيلٌ لِلمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكتالُوا عَلَي النّاسِ يَستَوفُونَ وَ إِذا كالُوهُم أَو وَزَنُوهُم يُخسِرُونَ مطففين آيه 1 و 2 و 3، بعلاوه اشتغال ذمه و ظلم و جنبه حق الناسي هم دارد.
وَ لا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ فساد در زمين قتل و غارت و اذهاب نفوس و اموال و اعراض و اشاعه فواحش و ظلم و اذيت و طغيان و سركشي و امثال اينها است بَعدَ إِصلاحِها که كار انبياء و اولياء است که بايد فساد را ريشهكن كنند و صلاح را سرتاسر دنيا رواج دهند که يكي از ادله لزوم ارسال رسل و احتياج بوجود انبياء همين است که در باب نبوت عامه مذكور است و قيد بعد اصلاحها قيد توضيحي است زيرا در مفهوم افساد مندرج است زيرا افساد فاسد تحصيل حاصل است تا صلاح وجود نداشته باشد افساد معني ندارد.
ذلِكُم خَيرٌ لَكُم البته بعد از اينكه بحكم عقل و شرع فساد شرّ است صلاح خير است إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ يعني اگر ميپذيريد و بنبوت من اقرار و اعتراف داريد و خداوند را بوحدانيت ستايش ميكنيد دستور الهي و فرمان پروردگار شما اينکه است و صلاح شما است، و اما اگر بشرك و كفر باقي هستيد هر غلطي ميخواهيد بكنيد عذاب شما زيادتر ميشود فَذَرهُم يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي يُلاقُوا يَومَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ زخرف آيه 83 و معارج آيه 42.
383
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 85)- رسالت شعیب در مدین: شعیب که نسبش طبق تواریخ با چندین واسطه به «ابراهیم» میرسید، به سوی اهل مدین مبعوث گردید، «مدین» از
ج2، ص67
شهرهای شام بود و مردمی تجارت پیشه و مرفّه داشت، که در میان آنها بت پرستی و همچنین تقلب و کم فروشی در معامله کاملا رایج بود- شرح درگیری این پیامبر بزرگ با اهل «مدین» در سورههای متعددی از قرآن مخصوصا سوره «هود» و «شعرا» آمده است.
در این آیه خداوند میفرماید: «ما به سوی مردم مدین، برادر آنها شعیب را فرستادیم» (وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً).
سپس اضافه میکند که شعیب دعوت خود را همانند پیامبران دیگر از مسأله توحید شروع کرد و «صدا زد ای قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودی جز او برای شما نیست» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).
و گفت این حکم علاوه بر این که فرمان عقل است به وسیله «دلایل روشنی که از طرف خداوند برای شما آمده» نیز اثبات شده است (قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ).
پس از دعوت به توحید، به مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی آنها برخاسته نخست آنان را که آلوده کم فروشی و تقلب و تزویر در معامله بودند از این کار باز میدارد و میگوید: اکنون که راه خدا برای شما آشکار شده «حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزی کم نگذارید» (فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ).
سپس به یکی دیگر از کارهای خلاف آنها اشاره کرده، میگوید: «در روی زمین بعد از آن که (در پرتو ایمان و کوششهای انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید» (وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها).
مسلم است که از تولید فساد، اعم از فساد اخلاقی یا بیایمانی یا ناامنی، هیچ کس بهرهای نمیگیرد، لذا در آخر آیه اضافه میکند: «این به سود شماست اگر ایمان داشته باشید» (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
نکات آیه
۱- شعیب از انبیا و فرستادگان الهى (و إلى مدین أخاهم شعیباً)
۲- رسالت شعیب در محدوده مردم مدین (و إلى مدین أخاهم شعیباً)
۳- وجود رابطه خویشاوندى و نَسبى میان شعیب و مردم مدین (و إلى مدین أخاهم شعیباً) از اینکه شعیب برادر مردم مدین خوانده شده، یا اشاره به خویشى وى با مردم مدین دارد و یا حکایت از آن دارد که او حتى پیش از نبوتش، انسانى دلسوز براى قوم خویش بوده است. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.
۴- شعیب، پیامبرى دلسوز و با محبت نسبت به مردم مدین (و إلى مدین أخاهم شعیباً)
۵- شعیب با برانگیختن عواطف مردم، دعوت خویش را آغاز کرد. (قال یقوم اعبدوا اللّه) شعیب با نسبت دادن مردم مدین به خویشتن با گفتن «یقومِ» (اى قوم من) در صدد تحریک عواطف آنان بوده تا به این وسیله به آنان تفهیم کند که رسالتش در جهت منافع ایشان است.
۶- دعوت به پرستش خداى یکتا، مهمترین و نخستین پیام شعیب براى مردم مدین (قال یقوم اعبدوا اللّه)
۷- باور به وجود خداوند، باورى ریشه دار در تاریخ بشر (قال یقوم اعبدوا اللّه ما لکم من إله غیره)
۸- انسان از گذشته هاى دور تاریخ برخوردار از روحیه پرستش بود. (قال یقوم اعبدوا اللّه ما لکم من إله غیره)
۹- ضرورت پرستش خداوند و باور به نبودن معبودى سزاوار پرستش جز او (قال یقوم اعبدوا اللّه ما لکم من إله غیره)
۱۰- مردم مدین مشرک بودند. (و إلى مدین ... ما لکم من إله غیره)
۱۱- مبارزه با شرک از وظایف اصلى شعیب بود. (قال یقوم ... ما لکم من إله غیره)
۱۲- توحید عملى مبتنى بر توحید نظرى است. (اعبدوا اللّه ما لکم من إله غیره)
۱۳- شعیب برخوردار از بینه و دلیلى روشن بر حقانیت بعثت و پیامهاى خویش (قد جاءتکم بینة من ربکم)
۱۴- شعیب با ارائه بینه اى روشنگر، قوم خویش را به توحید و ترک شرک دعوت کرد. (اعبدوا اللّه ما لکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم)
۱۵- بینه ارائه شده به مردم مدین، از ناحیه خداوند و براى تربیت و رشد آنان بوده است. (قد جاءتکم بینة من ربکم) برداشت فوق با توجه به کلمه «رب»، که به معناى رشد دهنده و تربیت کننده است، استفاده شده است.
۱۶- ارائه دلیلى روشنگر از سوى خداوند، برخاسته از ربوبیت اوست. (قد جاءتکم بینة من ربکم)
۱۷- هلاکت اقوام مشرک و فسادگر پیشین و رهایى موحدان آن اقوام از عذابهاى دنیوى، دلیلى روشنگر فراسوى قوم شعیب (قد جاءتکم بینة من ربکم) برخى به قرینه آیات گذشته، برآنند که مراد از «بینة» در آیه مورد بحث سرگذشت اقوامى است که مشرکانشان بر اثر شرکورزى، تکذیب انبیا و ابتلا به فسادهاى اجتماعى، به عذاب گرفتار آمدند و موحدان صلاح پیشه از آن عذابها رهایى یافتند.
۱۸- نابودى اقوام مشرک و فسادگر پیشین، روشنگر حقانیت توحید و رسالت پیامبران الهى است. (قد جاءتکم بینة من ربکم)
۱۹- شعیب(ع) از مردم خویش خواست تا در فروش اجناس پیمانه ها را پر کنند و از وزنه هاى ترازو نکاهند. (فأوفوا الکیل و المیزان) کلمه «کَیل» مصدر است و در آیه مورد بحث به معناى چیزى است که به وسیله آن کیل مى کنند ; یعنى پیمانه. «ایفاء» (مصدر اوفوا) به معناى اتمام مى باشد و «اتمام کیل» به این است که گنجایش پیمانه مورد استفاده کمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ایفاى میزان به این است که مقدار وزنه هاى مورد استفاده کمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده کمتر از مقدار وزنه ها نباشد.
۲۰- شعیب از قوم خویش خواست تا به هنگام خرید، اجناس مردم را کم تعدادتر و کم ارزشتر از آنچه هست جلوه ندهند. (و لا تبخسوا الناس أشیاءهم) «بَخس» به این معناست که چیزى را کمتر از واقع و حقیقتش نشان دهند. در مفردات آمده است: «بخس» یعنى چیزى را ظالمانه ناقص شمردن.
۲۱- ابتلاى قوم شعیب به کمفروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى، بارزترین انحراف اجتماعى اقتصادى آنان بود. (فأوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس أشیاءهم)
۲۲- دعوت مردم به سلامت اقتصادى و رعایت عدالت در خرید و فروش، از مهمترین رسالتهاى شعیب براى قوم خویش پس از دعوت به توحید (یقوم اعبدوا اللّه ... فأوفوا الکیل و المیزان و لاتبخسوا الناس أشیاءهم)
۲۳- برنامه هاى انبیا حاوى مسائل عبادى، عقیدتى، اجتماعى و اقتصادى است. (اعبدوا اللّه ما لکم من إله غیره ... فأوفوا الکیل و المیزان)
۲۴- شعیب (ع)، مردم خویش را از فسادگرى در زمین نهى کرد. (و لاتفسدوا فى الأرض)
۲۵- کمفروشى و کم مقدار و کم ارزش جلوه دادن اجناس مردم، حرام و از مصادیق فسادانگیزى در زمین است. (فأوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس أشیاءهم و لا تفسدوا فى الأرض)
۲۶- قوم شعیب برخوردار از دلیلى روشن براى التزام به عدالت در امور اقتصادى و پرهیز از فسادگرى در زمین بودند. (قد جاءتکم بینة من ربکم فأوفوا الکیل و المیزان ... و لاتفسدوا فى الأرض) تفریع جمله «اوفوا الکیل» بر جمله «قد جاءتکم بینة» بیانگر این است که بینه ارائه شده به قوم شعیب به گونه اى بوده است که باور به آن در پى دارنده رعایت عدالت در امور اقتصادى و پرهیز از فسادگرى در زمین بوده است.
۲۷- گرایش طبیعت مردم به صلاح و رعایت عدالت در امور اقتصادى است. (و لاتفسدوا فى الأرض بعد إصلحها) آنچه در برداشت فوق آمده احتمالى است که درباره «بعد إصلحها» گفته شده است.
۲۸- خیر و صلاح واقعى انسانها در گرو یکتاپرستى، سلامت امور اقتصادى و پرهیز از فسادانگیزى است. (ذلکم خیر لکم) «ذلکم» اشاره به تمامى مسائلى است که شعیب قوم خویش را بدانها رهنمون ساخت.
۲۹- پیامهاى انبیا سراسر خیر و موجب سعادت انسانهاست. (ذلکم خیر لکم)
۳۰- تنها حق پذیران قادر به درک سعادت آفرینى پیامهاى الهى هستند. (ذلکم خیر لکم إن کنتم مؤمنین) چنانچه مشارالیه «ذلکم» تمام مسائلى باشد که در آیه مطرح شده، و از جمله اعتقاد به یگانگى خدا و لزوم پرستش او، باید گفت مراد از ایمان در «ان کنتم مؤمنین» داشتن روحیه حق پذیرى و اهل باور بودن است، نه ایمان به یگانگى خدا. و چون خیر بودن یکتاپرستى و عدالت پیشگى منوط به حق پذیرى نیست، یعنى چه انسانها حق پذیر باشند و چه نباشند مسائل مطرح شده داراى خیر است، معلوم مى شود شرط «ان کنتم ... » ناظر به درک خیر بودن است. یعنى اگر حق پذیر باشید مى فهمید که پیامهاى مطرح شده به خیر و صلاح شماست.
۳۱- عدالت در امور اقتصادى و پرهیز از فسادگرى، تنها در صورت پرستش خدا و ایمان به یگانگى او سعادت آفرین است. (ذلکم خیر لکم إن کنتم مؤمنین) برداشت فوق مبتنى بر این است که مشارالیه «ذلکم»، معنایى باشد که از «اوفوا الکیل ... و لاتفسدوا ... » استفاده مى شود. در این صورت مى توان گفت مراد از ایمان در «إن کنتم مؤمنین» ایمان به خداى یگانه و لزوم پرستش اوست. یعنى اگر به خداى یگانه ایمان داشته باشید و تنها او را بپرستید، عدالت در امور اقتصادى و پرهیز از فسادانگیزى متضمّن خیر و صلاح شماست و اگر موحد نباشید رعایت این مسائل سعادت آفرین نخواهد بود.
موضوعات مرتبط
- ادیان: تاریخ ادیان ۷، ۸
- اصلاح اجتماعى: عوامل اصلاح اجتماعى ۲۸
- افساد: اجتناب از افساد ۲۶، ۲۸ ; موارد افساد ۲۵ ; نهى از افساد ۲۴
- اقتصاد: آثار سلامت اقتصادى ۳۱ ; آثار عدالت اقتصادى ۳۱ ; اهمیت سلامت اقتصادى ۲۲ ; اهمیت عدالت اقتصادى ۲۶، ۲۷ ; بیخعدالتى اقتصادى ۲۱
- انبیا: تعالیم اجتماعى انبیا ۲۳ ; تعالیم اقتصادى انبیا ۲۳ ; تعالیم عبادى انبیا ۲۳ ; خیر تعالیم انبیا ۲۹ ; دلایل حقانیت انبیا ۱۸ ; نقش تعالیم انبیا ۳۰
- انسان: عبودیت انسان ۸ ; گرایشهاى انسان ۸، ۲۷ ; مصالح انسان ها ۲۸
- اهل مدین: افساد اهل مدین ۲۴ ; انحرافات اجتماعى اهل مدین ۲۱ ; انحرافات اقتصادى اهل مدین ۲۱ ; بیخعدالتى اهل مدین ۲۱ ; احتجاج با اهل مدین ۱۵، ۱۷ ; شرک اهل مدین ۱۰ ; کمخفروشى اهل مدین ۱۹، ۲۰، ۲۱ ; مسؤولیت اهل مدین ۲۶
- ایمان: آثار ایمان به خدا ۳۱ ; ایمان به توحید عبادى ۹
- تبلیغ: تهییج عواطف در تبلیغ ۵ ; روش تبلیغ ۵
- ترازو: میزان در ترازو ۱۹
- تربیت: روش تربیت ۱۵
- توحید: آثار توحید ۲۸ ; آثار توحید عبادى ۳۱ ; اهمیت توحید عبادى ۶، ۹ ; توحید عملى ۱۲ ; توحید نظرى ۱۲ ; دعوت به توحید ۱۴ ; دعوت به توحید عبادى ۶ ; دلایل حقانیت توحید ۱۸
- جهانبینى: و ایدئولوژى ۱۲
- حق پذیرى: اهمیت روحیه حق پذیرى ۳۰
- حقطلبان: فهم حقطلبان ۳۰
- خدا: بینات خدا ۱۵، ۱۶ ; ربوبیت خدا ۱۶
- خداشناسى: در تاریخ ۷
- دین: و عینیت ۲۲ ; محدوده تعالیم دین ۲۲، ۲۳ ; نظام تعالیم دین ۲۳
- رسولان خدا:۱
- رشد: عوامل رشد ۱۵
- سعادت: عوامل سعادت ۲۹، ۳۰، ۳۱
- زمین: افساد در زمین ۲۵، ۲۶
- شرک: ترک شرک ۱۴ ; مبارزه با شرک ۱۱
- شعیب(ع): احتجاج شعیب(ع) ۱۴ ; بینات شعیب(ع) ۱۴ ; تعالیم شعیب(ع) ۱۹، ۲۰ ; حقانیت بعثت شعیب(ع) ۱۳ ; دعوت شعیب(ع) ۵، ۶، ۱۴، ۲۲ ; دلایل بعثت شعیب(ع) ۱۳ ; دلسوزى شعیب(ع) ۴ ; رسالت شعیب(ع) ۲۲ ; شعیب(ع) و اهل مدین ۲، ۳، ۴ ; قصه شعیب(ع) ۳، ۴، ۱۴، ۱۹، ۲۴ ; محبت شعیب(ع) ۴ ; محدوده رسالت شعیب(ع) ۲ ; مسؤولیت شعیب(ع) ۱۱ ; نبوت شعیب(ع) ۱ ; نواهى شعیب(ع) ۲۴
- صلاح: اهمیت صلاح ۲۷
- عبادت: اهمیت عبادت خدا ۹ ; عبادت در تاریخ ۸
- عدالت: دعوت به عدالت ۲۲
- عذاب: نجات از عذاب ۱۷
- عقیده: به خدا ۷
- قوم شعیب: تاریخ قوم شعیب ۱۰، ۱۹، ۲۰، ۲۱
- کمخفروشى: حرمت کمخفروشى ۲۵
- مال: کم ارزش کردن مال دیگران ۲۰، ۲۵
- محرمات:۲۵
- مشرکان:۱۰ هلاکت مشرکان ۱۰ ۱۷، ۱۸
- معامله: عدالت در معامله ۲۲
- مفسدان: هلاکت مفسدان ۱۷، ۱۸
- موحدان: نجات موحدان ۱۷
منابع