سوره هود
سوره يونس | سوره هود | سوره يوسف | |||||||||||||||||||||||
|
در حال بارگیری... |
|
متن سوره
الر. (بگو:) «(این) کتابی است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه، مفصل و جداسازی شده است (تا)»
«که جز خدا را نپرستید. بهراستی من از جانب او برای شما هشداردهنده و بشارتگری (شایسته) هستم.»
«و اینکه از پروردگارتان پوشش بخواهید (و) سپس به او بازگشت کنید تا شما را با بهرهای نیکو تا فرصتی معیّن بهرهمند سازد، و به هر صاحب فضیلتی، فضیلتش را بدهد. و اگر رویگردان شوید من بهراستی از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم.»
«بازگشت شما تنها سوی خداست و او بر هر چیزی تواناست.»
هان! آنان همواره سینههاشان را دو تَه و پنهان میگردانند (و میکوشند) تا (رازهای خود را) با کوشش از او نهفته دارند. هان! آگاه باشید آنگاه که آنان جامههایشان را بر سر میکشند، خدا آنچه را نهفته و آنچه را آشکار میدارند میداند. همانا او به ذات (و درون) سینهها بسی داناست.
و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر (اینکه) روزیش تنها بر عهدهی خداست و (همو) قرارگاه و تهیگاهشان را (در زمان و مکان) میداند. همه(ی اینها) در کتابی روشنگر است.
و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید- حال آنکه عرش (آفرینش) او (پیش از این) بر آب [:مادهی نخستین] بود- تا شما را بیازماید (که) کدام یک نیکوکارترید. و اگر بگویی: «شما پس از مرگ بیچون برانگیختگانید»، همواره کسانی که کافر شدند همی خواهند گفت: «این (انگیختگی و باز گردانیدن) جز سحری آشکارگر نیست.»
و اگر همواره عذاب را تا زمانی چند از آنان به تأخیر اندازیم، بیچون همی خواهند گفت: «چه چیزی آن را (از ما) باز میدارد؟» هان! روزی که (عذاب) به آنان در رسد، آن را بازگشتی نیست و آنچه را که مسخره میکردهاند (همان) آنان را فراخواهد گرفت.
و اگر همواره از خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او باز ستانیم، بیگمان بسی نومید و ناسپاس است.
و همانا اگر - پس از زیانی که به او رسیده - نعمتی به او بچشانیم، بیچون همی خواهد گفت: «گرفتاریها از من دور شد!» بیگمان او بسی شادمان و فخرکننده است.
مگر کسانی که شکیبایی ورزیده و کارهای شایسته(ی ایمان) کردند (که) برایشان پوشش و پاداشی بزرگ است.
پس شاید تو برخی از آنچه را که فراسویت وحی میشود ترککنندهای و سینهات بدان تنگ است (از آن رو) که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده، یا فرشتهای با او نیامده؟» تو فقط هشداردهندهای. و خدا بر هر چیزی وکیل (و) کارساز است.
یا میگویند: «آن [:قرآن] را به دروغ به خدا نسبت داده.» بگو: «اگر راستگو بودهاید، پس ده سورهی افترا بسته همچون قرآن بیاورید و غیر از خدا هر که را توانستید (در این فراگیری مقایسهای) فرا خوانید.»
«پس اگر [:به سود] شما اجابت نکردند، بدانید که قرآن بیگمان تنها به علم خدا نازل شده و اینکه معبودی جز او نیست. پس آیا شما (در برابر حق) تسلیمید؟»
کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را میخواستهاند (جزای) کارهایشان را در (همین) دنیا بیکم و کاست به آنان میدهیم؛ حال آنکه آنان در آن زیانبار نخواهند بود.
اینان همانانند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود و آنچه در دنیا ساختهاند به هدر رفته و آنچه انجام میدادهاند باطل است.
آیا پس کسی که از جانب پروردگارش بر حجتی روشن استوار بوده، و شاهدی (هم) از خودش در پیاش میآید و پیش از وی (نیز) کتاب موسی راهبر (موسویان به این حقیقت) و مایهی رحمت است، آنان به او ایمان میآورند؟ و هر کس از گروهها(ی مخالف) به او کفر ورزد، آتش، وعدهگاه اوست. پس از آن هرگز در تردیدی مباش. همان بهراستی از جانب پروردگارت حق است ولی بیشتر مردمان ایمان نمیآورند.
و چه کسی ستمکارتر از آن (نا)کس است که بر خدا دروغی را افترا بندد؟ ایشان بر پروردگارشان نمایش داده میشوند و گواهان خواهند گفت: «اینان بودند که بر پروردگارشان دروغ بستند. هان! لعنت خدا بر ستمگران.»
«کسانی که (مردمان را) از راه خدا باز میدارند و آن را به کژی میخواهند و آنان، (هم)آنان به آخرت کافرانند.»
اینان در زمین درماندهکنندگان (خدا) نبودهاند، و پس از خدا هرگز اولیائی برای آنان نبوده است. عذاب برایشان چندان میشود، زیرا آنان توان شنیدن (حق را) نداشتهاند و (حق را) هرگز -بهدرستی- نمیدیدهاند.
اینانند که خویشتن را زیان کردهاند، و آنچه را به دروغ برساخته بودند از آنان گم گشته است.
به ناچار آنان در آخرت، (هم)آنان زیانکارترین (مکلفان)اند.
بیگمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته(ی ایمان) کردهاند و سوی پروردگارشان بینیشان را به خاک ساییدهاند (هم)آنان -جاودانه- همدمان بهشتند.
مَثَل (این) دو گروه، چون نابینا و کر و (در مقایسهی با) بینا و شنواست. آیا در مَثَل یکسانند؟ پس آیا متذکر نمیشوید؟
و بهراستی نوح را همی سوی قومش فرستادیم. (گفت): «من همواره برای شما هشداردهندهای آشکارکنندهام،»
«که جز خدا را نپرستید؛ همانا من از عذاب روزی دردناک بر شما بیمناکم.»
پس، سران قومش -که کافر شدند- گفتند: «ما تو را جز بشری همانند خود نمیبینیم و در نگرش آغازین نمیبینیم (که) کسی تو را پیروی کرده باشد جز (جماعتی از) فرومایگان ما، و برایتان بر خودمان امتیازی نمیبینیم، بلکه شما را دروغگویان میانگاریم.»
گفت: «ای قوم من! آیا دیدید (که) اگر من از طرف پروردگارم بر حجتی روشن استوار بودهام و مرا از نزد خود رحمتی داده، پس این بر شما (با کوریتان) بسی کور (و مهجور) خوانده شده است. آیا ما شما را - در حالی که برای (پذیرش) آن کراهت (و نفرت) دارید - به آن وادار کنیم؟»
«و ای قوم من! بر این (رسالت) هرگز مالی از شما درخواست نمیکنم. مزد من جز بر خدا نیست و من کسانی را که ایمان آوردهاند طردکننده نیستم. بیگمان آنان پروردگارشان را (با معرفت و پاداشش) دیدارکنندهاند. ولی شما را قومی میبینم که نادانی میکنید.»
«و ای قوم من! اگر آنان را برانم، چه کسی مرا از (روی آوردن عذاب) خدا (بر این تخلف رسالتی) یاری خواهد کرد؟ آیا پس متذکر نمیشوید؟»
« و برای شما نمیگویم گنجینههای خدا نزد من است و نه غیب میدانم و (نیز) نمیگویم (که) من همانا فرشتهام، و دربارهی کسانی که دیدگان شما به خواری و نقصان در آنان مینگرد، نمیگویم خدا هرگز خیرشان نمیدهد. خدا به آنچه در جانهای آنان است داناتر است. (اگر جز این بگویم) من در این هنگام(و هنگامه)، بیگمان از ستمکاران خواهم بود.»
گفتند: «ای نوح! بیچون با ما جدل کردی، بسیار (هم) با ما جدل نمودی. پس اگر از راستان بودهای آنچه را (از عذاب خدا) به ما وعده میدهی برایمان بیاور.»
گفت: « (این) تنها خداست که اگر بخواهد، آن را برایتان میآورد و شما ناتوانکننده(ی او) نیستید.»
«و اگر بخواهم شما را اندرز دهم - در صورتی که خدا خواسته باشد که شما را گمراه گذارد - اندرز من شما را سودی نمیبخشد. او پروردگار شماست و تنها سوی او بازگردانیده میشوید.»
یا (دربارهی قرآن) میگویند: «آن را (بر خدا) افترا زده است.» بگو: «اگر آن را افترا زدهام جرمم بر عهدهی خود من است و من از آنچه شما جرم میکنید، (برکنار و) بیزارم.»
و سوی نوح وحی شد: «از قوم تو بیچون، جز کسانی که (تاکنون) ایمان آوردهاند هرگز (کسی) ایمان نخواهد آورد، پس به آنچه میکردهاند بد حال مباش.»
« و با نظرات ما و به وحی ما کشتی را بساز، و در (بارهی) کسانی که ستم کردهاند با من همسخن مشو؛ بیگمان آنان غرقشدگانند.»
و [نوح] کشتی را (بدین گونه) میسازد و هر بار که گروهی چشمگیر [:اشرافی] از قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند. گفت: «اگر ما را مسخره کنید، همانگونه که مسخرهمان میکنید ما (هم) بیگمان (در امواج خروشان) مسخرهتان خواهیم کرد.»
«پس در آیندهای دور خواهید دانست چه کسی را عذابی که خوار(ش) کند در میرسد، و بر [سر وسامان]ش عذابی پایدار حلول میکند.»
تا هنگامی که فرمان ما در رسید و تنور (نار یا تنور نور یا تنور غضب الهی) فوران کرد، فرمودیم: «در آن کشتی از هر حیوانی (که نیاز به خشکی دارد) دو زوج، [:یک نر و یک ماده] با کسانت - مگر کسی که قبلاً دربارهی او سخن رفته است- و کسانی (از غیر کسانت) که ایمان آوردهاند - برگیر.» و جز (عدهی) اندکی با او ایمان نیاوردند.
و (نوح) گفت: «در آن (کشتی) سوار شوید، به نام خداست روان شدنش و (به نام خداست) لنگر انداختنش. بیگمان پروردگارم بسی پوشندهی رحمتگر بر ویژگان است.»
حال آنکه آن (کشتی) ایشان را در میان موجی همانند کوهها میبَرَد و نوح پسرش را - که در کناری جدا بود - بانگ در داد: «ای پسرک من! با ما سوار شو و با کافران مباش.»
گفت: «به زودی به کوهی پناه میجویم که مرا از (سیل) آب نگه میدارد.» (نوح) گفت: «امروز نگهدارندهای از امر خدا نیست. جز هر که خدا (بر او) رحم کند.» و موج میان آن دو حایل شد. پس (این پسر) از غرقشدگان بود.
و گفته شد: «ای زمین! آب خود را فرو بر؛ و ای آسمان! آبت را (از بیخ و بن) بر کن.» و آب فرو کاست و فرمان (خدا) انجام شد و کشتی بر (کوه) جودی قرار گرفت. و گفته شد: «دورباشی برای گروه ستمکاران!»
و نوح پروردگار خود را ندا در داد. پس گفت: «پروردگارم! پسرم همانا از کسان من است. و بهراستی وعدهی تو راست و پایبرجاست. و تو حکیمترین حکمکنندگانی.»
فرمود: «ای نوح! او (در حقیقت) از کسان تو نیست. او کرداری ناشایسته (و از ناکسان) است. پس چیزی را که بدان علم نداری از من مخواه. من به تو بسی اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی.»
گفت: «پروردگارم! من بهراستی به تو پناه میبرم (از این) که از تو چیزی از روی نادانی بخواهم و اگر برایم پوشش ننهی و به من رحم نکنی بیگمان از زیانکاران هستم.»
گفته شد: «ای نوح! با درودی از ما و برکتهایی بر تو و بر گروههایی از کسانی که با تو هستند، فرود آی. و گروههایی (هم هستند) که از نعمتها برخوردارشان خواهیم کرد، سپس از جانب ما عذابی دردناک به آنان خواهد رسید.»
«اینها از خبرهای مهم غیبند که آنها را به تو وحی میکنیم. تو چنان نبودی که از پیش آنها را بدانی و نه قومت (چنان بودند که آن را بدانند). پس شکیبایی کن (که) بیگمان فرجام (نیک) از آنِ تقواپیشگان است.»
و به سوی عادیان، برادرشان هود را (فرستادیم که) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید (که) جز او هیچ معبودی برای شما نیست (و) شما (کسانی) بجز افترازنندگان نیستید.»
.«ای قوم من! بر این (رسالت) هرگز پاداشی از شما درخواست نمیکنم. پاداش من جز بر عهدهی کسی نیست که مرا بر فطرت (توحید) آفریده. پس آیا خردورزی نمیکنید؟»
« و ای قوم من! از پروردگارتان پوشش بخواهید و سپس به او برگردید تا از آسمان بر (سر و سامان)تان باران فراوان فرو فرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید. و مجرمانه (از خدا) روی مگردانید.»
گفتند: «ای هود! برای ما (دلیل) روشنی نیاوردی و ما برای سخن تو از خدایانمان دستبردار نیستیم، و هرگز برایت ایمانآورنده(ی به خدایت) نیستیم.»
.« (با تو چیزی) نمیگوییم، جز اینکه بعضی از خدایان ما تو را به (گونهای) بد (و ناروا از خرد) عریان کردهاند.» گفت: «بهراستی من خدا را گواه میگیرم و (شما هم) شاهد باشید که من از آنچه (با او) شریک میگیرید به راستی بیزارم؛»
«بجز او(خدایی نیست). پس همگان در کار من نیرنگ کنید، و سپس مرا مهلت (هم) مدهید.»
«من همواره بر خدا - پروردگار خودم و پروردگار شما - توکل کردم. هیچ جنبندهای نیست مگر اینکه خدا گیرندهی پیشانی (هستی) اوست. بهراستی پروردگارم بر راهی بس راست (و راهوار) محیط و استوار است.»
«پس اگر روی برگردانند، به راستی آنچه را که (برای آن) به سوی شما فرستاده شده بودم همواره به شما ابلاغ کردم، و پروردگارم قومی جز شما را جانشین(تان) خواهد کرد. حال آنکه به او هیچ زیانی نمیرسانید. بهراستی، پروردگارم بر هر چیزی نگهبان است.»
و هنگامی که فرمان ما در رسید، هود و کسانی را که با او (به خدا) گرویده بودند، به رحمتی (بزرگ) از خود، نجات بخشیدیم و آنان را از عذابی پرفشار (و خشونتبار) رهانیدیم.
آنان عادیانند (که) آیات پروردگارشان را انکار (و انگار) کردند و فرستادگانش را نافرمانی نمودند و به دنبال فرمان هر زورگوی ستیزهجویی رفتند.
و (سرانجام) در این دنیا و روز قیامت، لعنت، بدرقهی (راه) آنان گردید. هان! عادیان به پروردگارشان کفر ورزیدند. هان! (که) عادیان - قوم هود - از رحمت خدا دورند.
و سوی ثمودیان، برادرشان صالح را (فرستادیم). گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید. برای شما هیچ معبودی جز او نیست. او شما را از زمین نشأت داد و در آن شما را به آبادانی برگماشت. پس از او پوشش بخواهید، سپس به او باز گردید. پروردگارم همواره اجابتکنندهای نزدیک است.»
گفتند: «ای صالح! بهراستی تو پیش از این، میان ما مورد امیدی بودی. آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان میپرستیدند باز میداری؟ و بیچون، ما از آنچه تو ما را بدان میخوانی سخت در (ژرفای) شکی مستندیم!»
گفت: «ای قوم من! آیا دیدید، اگر (در این دعوا) بر حجّتی روشن از پروردگارم استوار بودهام، و او از جانب خود رحمتی به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانی کنم، چه کس از (عذاب) خدا مرا یاری میکند؟ در نتیجه شما مرا جز زیانباری نمیافزایید.»
«و ای قوم من! این ماده شتر خداست، حال آنکه برای شما نشانهای (شگرف) است. پس واگذاریدش (تا) در زمین خدا(یش) بخورد و با او به بدیای برخورد مکنید، که (در نتیجه) عذابی نزدیک گریبانگیرتان شود.»
پس آن (ماده شتر) را پی کردند. آنگاه (صالح) گفت: «سه روز در خانههایتان برخوردار شوید، این (هشدار عذاب)، وعدهای دروغین نیست.»
پس چون فرمان ما در رسید، صالح و کسانی را که با او (به خدا) ایمان آورده بودند، به رحمتی (ویژه) از خود، رهانیدیم و (هم) از رسوایی آن روزگار (دشوار، نجاتشان دادیم). بیگمان پروردگار تو همان پرتوان با عزت است.
و کسانی که ستم کردند، (آن) بانگ (مرگبار) فرو گرفت. پس در خانههایشان زمینگیر شده (و) از پا در آمدند.
گویا هرگز در آن خانهها با اقامتی آرامشبخش سکونت نداشتهاند. هان! که ثمودیان پروردگارشان را (از خود و دیگران) پنهان داشتند. هان! دورباشی سخت برای (سر و سامان) ثمودیان است.
و بهراستی، فرستادگانمان بیگمان برای ابراهیم مژده آوردند (و) سلام گفتند. گفت: «سلام.» پس دیری نپایید که گوسالهی بریان شدهای را (پیش) آورد.
پس چون دستهایشان را دید (که) بدان نمیرسد، انکار (و انگار)شان کرد و از ایشان ترسی (به دل) برگرفت. گفتند: «مترس، ما بهراستی سوی قوم لوط فرستاده شدهایم.»
در حالیکه زن او ایستاده بود، خندید. پس وی را به اسحاق و بعد از اسحاق به یعقوب مژده دادیم.
(همسر ابراهیم) گفت: «ای وای بر من! آیا فرزند آورم، با آنکه من پیرزنی بس عاجزم و این شوهرم در حالت پیری (و سالخوردگی) است؟ بهراستی این چیزی بس شگفتانگیز است.»
گفتند: «آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان (رسالت) است. بیگمان او ستودهای بزرگوار [:بزرگمنش و بزرگبینش] است.»
پس هنگامی که (هنگامهی) ترس از ابراهیم برفت و مژده(ی فرزنددار شدن) برایش آمد، دربارهی قوم لوط با ما (به قصد شفاعت به امید بازگشتشان سوی خدا) در حال چون و چرا بود.
همواره ابراهیم، بسی بردبار و آه کنندهای گریان و بازگشتکنندهای (سوی خدا) است.
(گفتیم:) «ای ابراهیم! از این (چون و چرا) روی برتاب. بیگمان فرمان پروردگارت بهراستی آمده، و بیچون عذابی بازناگشتنی بر آنان آمدنی است.»
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، آمدنشان برای او بدآمد شد، و توانش از حمایت ایشان (در برابر لوطیان) به تنگ آمد و گفت: «امروز، روزی سخت (و) پرماجراست.»
و قوم او ناگزیر شتابان و ترسان سویش روانه شدند و پیش از آن همهگونه کارهای زشت را مرتکب میشدهاند. (لوط) گفت: «ای قوم من! اینان دختران مناند. ایشان برایتان پاکیزهترند. پس از خدا پروا کنید و مرا نزد میهمانانم خوار و بیمقدار مکنید. آیا از (میان) شما رادمردی رشید نیست؟»
گفتند: «تو بیچون همی دانستهای که ما را در دخترانت هیچ حقی نیست، و بیگمان همچنان میدانی که ما چه میخواهیم.»
(لوط) گفت: «کاش برای مقابلهی با شما قدرتی میداشتم، یا به تکیهگاهی استوار [:خدا] پناه میبردم.»
(فرشتگان) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم. (اینان) هرگز به تو دست نخواهند یافت. پس در پاسی از شب خانوادهات را حرکت ده -و هیچ کس از شما مبادا (که) واپس بنگرد - مگر زنت، که آنچه بدیشان رسید به او (نیز) رسنده است. بیگمان، وعدهگاهشان صبح است. آیا صبح نزدیک نیست؟»
پس چون فرمان ما در رسید، بلندایش را (به) زیرینش نهادیم و باران سنگپارههایی از (نوع) سنگ گلی لایه لایه و منظم بر آن باریدیم.
(حال آنکه آن سنگها) نزد پروردگارت نشان زده بودند، و آن از ستمگران دور نیست.
و به سوی (اهل) مَدْیَن، برادرشان - شعیب - را فرستادیم. گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید (که) برای شما جز او معبودی نیست و پیمانه و ترازو(ی حال و مالتان) را کم مکنید. بهراستی شما را در خیری میبینم و همواره از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم.»
«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را بهگونهی وافی و همسان بدهید، و به (حقوق) مردمان (در جان و مالشان) زیان نرسانید، و تبهکارانه در زمین سرکشی نکنید.»
«اگر مؤمن بودهاید، باقیماندهی (حجت) خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.»
گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان میدهد که آنچه را پدرانمان میپرستند رها کنیم، یا در اموال خود آنچه میخواهیم انجام دهیم؟ بهراستی تو، بیچون (همین) تو، بردبار رشدیافتهای!»
گفت: «ای قوم من! آیا دیدید [:اندیشیدید] اگر از جانب پروردگارم بر (دلیل) روشنی استوار باشم و او از سوی خود روزی (معنوی) نیکویی به من داده باشد (آیا باز هم از پرستش او دستبردارم)؟ و من نمیخواهم فراسوی آنچه شما را از آن باز میدارم با شما مخالفت کنم. من قصدی جز اصلاح (شما) - تا آنجا که توانستم - ندارم. و توفیق من جز به (یاری) خدا نیست. تنها بر او توکل کردهام، و تنها سوی او پیاپی باز میگردم.»
« و ای قوم من! زنهار تا جدایی (از) من، شما را مجرمانه بدانجا کشاند که (بلایی) مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، به شما (نیز) در رسد. و قوم لوط (هم) از شما دور نیستند.»
« و از پروردگار خود پوشش بخواهید. سپس سوی او بازگردید (که) بیگمان پروردگارم رحمتگر بر ویژگان و بسی دوستدار (آنان) است.»
گفتند: «ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی نمیتوانیم بفهمیم، و همواره ما تو را در میان خودمان بس ناتوان میبینیم، و اگر کسانت نبودند بیچون سنگسارت میکردیم، و تو بر (سر و سامان)مان عزتی (و موقعیتی) نداری.»
گفت: «ای قوم من! آیا کسان من نزدتان از خدا عزیزترند، حال آنکه او را پشت سر خود برگرفتهاید (و فراموشش کردهاید) ؟ بهراستی، پروردگارم به آنچه انجام میدهید محیط است.»
«و ای قوم من! شما بر حسب امکان و توانتان عمل کنید، من (نیز) همانا (همان طور) عمل میکنم. در آیندهای دور خواهید دانست که عذاب رسواکننده چه کسی را در میرسد، و چه کسی (هم) او دروغگوست. و بسیار دیدهبانی (و نظاره) کنید که من (هم) با شما بیگمان بس نظارهگرم.»
و چون فرمان ما آمد، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی ویژه از جانب خویش نجات دادیم و کسانی را که ستم کرده بودند، فریاد (مرگبار) فرو گرفت. پس در خانههایشان زمینگیر شده از پای در آمدند.
گویی در آن (خانه) هرگز اقامتی گوارا (و خوشایند) و دیرپا نداشتهاند. هان! که مردمان مَدْیَن از رحمت خدا دورند؛ همانگونه که ثمود(یان) دور شدند.
و بهراستی، موسی را با آیات خود و حجتی روشنگر، همی فرستادیم:
به سوی فرعون و سران چشمگیر قومش. پس (این سران) از کار و فرمان فرعون پیروی کردند، حال آنکه فرمان و کار فرعون هرگز راهواریای ندارد.
(فرعون) روز قیامت پیشاپیش قومش میآید، پس آنان را (از پیش) به آتش در آورده (بود) و (دوزخ) چه بد ورودگاه و آبشخور (داغی) است برای واردان.
و در این دنیا و روز قیامت به لعنت بدرقه شدند (و) چه بد (خیر مقدم و) کمک و بخشودهای نصیب آنان است.
این، از خبرهای بزرگ مجتمعهاست. آن را بر تو برگزیده (و روایت میکنیم) و پیاپی گزارش میدهیم. بعضی از آنها (هنوز) بر سر پا هستند، و (بعضی هم) درو شدهاند (و از پا درآمدهاند).
و ما به آنان ستم نکردیم، ولی آنان به خودشان ستم کردند. پس چون فرمان پروردگارت آمد، خدایانی که به جای خدا(ی حقیقی) میخواندند هرگز بینیازشان نکردند، و ایشان را جز هلاکت و دور کردن (از خدا) نیفزودند.
و اینگونه است برگرفتن پروردگارت، وقتی جمعیتها را در حالی که ستمگرند برگیرد. آری، (به قهر) گرفتن او بسی دردناک و سخت است.
بهراستی در این (یادآوریها) برای کسی که از عذاب آخرت هراسید نشانهای است (و) این، روزی است که مردمان برای آن گرد آورده میشوند و همین (روز) مشهود (همگان) است.
و ما آن را جز تا زمانی شمارشیافته واپس نمیاندازیم.
روزی (که)، هیچ کس جز به اذن خدا سخن نگوید، پس بعضی از آنان شقاوتمند و (برخی هم) سعادتمندند.
پس اما کسانی که شقاوت کردهاند، برایشان در آتش، فریادی نفسگیرِ مرگبار و نالهای بس سهمگین و پربار است.
تا آسمانها و زمین بر جاست در آن ماندگارند؛ مگر آنچه پروردگارت خواسته. بیگمان پروردگارت همان را که بخواهد، بیچون انجامدهنده است.
و اما کسانی که سعادتمند شدند، تا آسمانها و زمین بر جاست، جاودانه در بهشتند؛ مگر آنچه پروردگارت خواسته. حال آنکه (این) بخششی است ناگسستنی.
پس در(بارهی) آنچه آنان [:مشرکان] میپرستند، غرق در ژرفای (شک و) تردید مباش. آنان جز همان گونه که از پیش، پدرانشان پرستیدند، نمیپرستند. و ما بیگمان بهرهی ایشان را بهراستی ناکاسته خواهیم داد.
بهدرستی، ما به موسی همانا کتاب (آسمانی) دادیم. پس در آن اختلاف شد، و اگر از جانب پروردگارت کلمهای پیشی نگرفته بود، بیگمان میان آنان داوری شده بود. و همواره آنان دربارهی آن بیچون در شکّی (با) مستند(ی باطل) میباشند.
همانا پروردگارت (نتیجهی) اعمال هر یک را بهراستی بیکم و کاست در آن هنگام (و هنگامه) به آنان خواهد داد. بهراستی او به آنچه انجام میدهند بسی آگاه است.
پس، همانگونه که دستور یافتهای ایستادگی کن و (نیز) هر که با تو سوی خدا بازگشته استقامت کند. و طغیان مکنید. او بهراستی به آنچه عمل میکنید بسی بیناست.
و فراسوی کسانی که ستم کردهاند تکیه نزنید، تا (مبادا) آتش به شما (در پی آنان) در رسد، و از غیر خدا برای شما اولیائی نباشد، (که) سپس یاری (هم) نشوید.
و در دو طرف روز [:اول و آخرش] و بخشهایی از شب نماز را بر پا بدار. بیگمان (اینگونه) خوبیها، بدیها را از میان میبرد. این برای یادکنندگان یادوارهای است.
و شکیبایی کن. پس خدا بیچون پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگرداند.
پس چرا از نسلهای پیش از شما نگهبانانی نبودند که (مکلفان را) از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی از میان آنان که نجاتشان دادیم. و کسانی که ستم کردند از آنچه ناز و نعمت - که در ژرفای آن غرق بودند - پیروی کردند، در حالیکه (از) بزهکاران بودهاند.
و پروردگارت (هرگز) بر آن نبوده است که مجتمعها را که مردمش اصلاحگرانند، به اندک ستمی هلاک(شان) کند.
و اگر پروردگارت میخواست، همهی مردمان را همواره امّت یگانهای، یکسان (در تشریع و تکوین و عقاید و اعمالشان) قرار میداد؛ حال آنکه پیوسته در اختلافند.
مگر کسانی که پروردگارت به آنان رحم کرده و برای همین (رحم هم) آنان را آفریده. و کلمهی پروردگارت (اینگونه) تمامیت یافته است (که): «همواره جهنم را از همهی جن و انس بیچون پُر خواهم کرد.»
و از هر یک، از اخبار مهم پیامبران (خود) را بر تو حکایت میکنیم- آنچه که دل فروزانت را بدان استوار میگردانیم- و در این(جهان همهی) حقیقت برای تو آمده، و برای مؤمنان اندرز و یادوارهای بزرگ است.
و به کسانی که ایمان نمیآورند بگو: «بر حسب امکان و توانتان عمل کنید، که ما (هم بر حسب امکان و توانمان) بیگمان عملکنندهایم.»
« و منتظر باشید که ما (نیز) حتماً منتظرانیم.»
و نهان آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست و همه چیز و همه کار و هر فرمان تنها سوی او باز گردانده میشود؛ پس او را پرستش کن و بر او توکل نمای. و پروردگارت از آنچه میکنید غافل نیست.