هود ٧٦
کپی متن آیه |
---|
يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ |
ترجمه
هود ٧٥ | آیه ٧٦ | هود ٧٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَعْرِضْ»: صرف نظر کن. دست بکش. «غَیْرُ مَرْدُودٍ»: بدون ردخور. بدون بازگشت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ «76»
(امّا از آنجا كه فرمان قهر الهى در مورد قوم لوط حتمى بود، لذا فرشتگان در پاسخ به تقاضاى شفاعت و تأخير در عذاب به او گفتند:) اى ابراهيم! از اين (تقاضا) صرفنظر كن، كه به تحقيق فرمان قهر پروردگارت صادر شده و قطعاً عذاب غير قابل برگشت به سراغ آنهاخواهد آمد.
نکته ها
در آيهى 74، حضرت ابراهيم عليه السلام با فرشتگان در بارهى عذاب قوم لوط جدال كرد، در آيهى 76 مىفرمايد: اى ابراهيم! از اين جدال و اصرار دستبردار. در ميان اين دو آيه كه به جدال ابراهيم عليه السلام و تذكّر خداوند به او اشاره مىكند، براى حفظ شخصيّت و مقام او و اينكه جدال او تنها بر اساس دلسوزى براى امّت است، نه انكار و يا چيز ديگر، در آيهى 75 مىفرمايد:
ابراهيم عليه السلام حليم و اوّاه و مُنيب است.
پیام ها
1- انبيا، دلسوزترين رهبران جامعهى بشرى هستند، و با حلم و ناله وانابه، براى نجات مردم تلاش مىكنند. «لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ»
2- تذكّرات بايد با حفظ مقام و شخصيّت افراد همراه باشد. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ»
3- شفاعت ابراهيم براى مردم، قبل از اطلاع او به قطعى شدن عذاب بوده است.
«قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ»
جلد 4 - صفحه 96
4- عذاب الهى نيز در مسير تربيت انسان است. «أَمْرُ رَبِّكَ»
5- گاهى شفاعت انبيا هم پذيرفته نمىشود. زمانى كه فرمان حتمى خداوند صادر شد، هيچ مقامى نمىتواند مانع آن شود. «يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (76)
يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا: ملائكه گفتند اى ابراهيم، روى بگردان و درگذر از اين گفتگو و به ذكر و فكر خداى خويش مشغول باش. إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ: بدرستى كه بتحقيق آمده فرمان پروردگار تو به عذاب ايشان، و او اعلم است به حال آنها در استحقاق عذاب. وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ: و بدرستى كه آينده است ايشان را عذابى كه بازگرديده نشود به جدال و دعا و غير آن. حاصل آنكه اين فرمانى است حتم و واجب، و اين عذاب آمدنى، ورد شدنى نيست؛ پس ملائكه ابراهيم عليه السلام را وداع نموده رو به مؤتفكات نهادند، و آنها پنج شهر بود: سدوم، عاصورا، دادوما و صواهم، و تمام مردم اين شهرها كافر بودند و هر يك داراى صد هزار مرد جنگجوى، الّا شهر پنجم صعدا عدهاى از آن به لوط ايمان آورده. چون ملائكه به شهر سدوم رسيدند، لوط را ديدند در زمين مشغول زراعت است، پيش رفته سلام نمودند و گفتند: ما امروز مهمان توئيم.
جلد 6 - صفحه 108
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ (69) فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ (70) وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ (71) قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ (72) قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ (73)
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ (74) إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ (75) يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (76)
ترجمه
و بتحقيق آوردند فرستادگان ما ابراهيم را بشارت گفتند خواهانيم براى تو سلامتى گفت سلامتى براى شما باد پس درنگ نكرد كه آورد گوساله بريان پختهاى را
پس چون ديد دستهاشان نميرسد بسوى آن نپسنديد آنها را و در دل جاى داد از آنها ترسى گفتند نترس همانا ما فرستاده شديم بسوى قوم لوط
و زن او ايستاده بود پس خنديد پس بشارت داديم او را به اسحق و از پس اسحق بيعقوب
گفت اى واى بمن آيا فرزند آورم با آنكه من پير زنم و اين شوهر من است كه پير مرد است همانا اين هر آينه چيزى است شگفتآور
گفتند آيا تعجّب ميكنى از كار خدا رحمت خدا و بركتهايش بر شما اهل خانه همانا او ستوده و بزرگوار است
پس چون رفت از ابراهيم ترس و آمد او را بشارت گفتگو ميكرد با ما در باره قوم
جلد 3 صفحه 96
لوط
همانا بود ابراهيم هر آينه بردبار غمخوار بازگشت كنندهاى
ابراهيم روى گردان از اين همانا بتحقيق آمد فرمان پروردگار تو و همانا آينده است ايشانرا عذابى كه ردّ نخواهد شد.
تفسير
خداوند فرستاد بسوى حضرت ابراهيم عليه السّلام براى بشارت بولد ملائكهاى را و آنها چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده چهار نفر بودند جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كرّ و بيل و پس از ورود سلام نمودند براى عرض تحيّت و دعاى بسلامتى آنحضرت و جواب شنيدند و چيزى طول نكشيد كه آنحضرت براى ايشان گوساله پاكيزه بريان پختهاى حاضر فرمود چنانچه عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه حنيذ يعنى پاكيزه بريان پخته و بعضى گفتهاند حنيذ بريان شده بسنگ گرم كرده است و مناسبتر بودن معنى اوّل با مقام بر اهل خرد واضح است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه حضرت ابراهيم بآنها فرمود بفرمائيد عرض كردند نميخوريم تا قيمت آنرا بفرمائى فرمود قبل از خوردن بسم اللّه بگوئيد و بعد از فراغت الحمد للّه حقّ آنرا ادا نمودهايد جبرئيل كه رياست بر سايرين داشت بآنها توجّه فرمود و گفت حقّ خدا اين است كه چنين كسى را خليل خود قرار دهد ولى باز حضرت ابراهيم ديد كه آنها دست بسوى غذا دراز ننمودند با آنكه بصورت بشر بودند و چون در آنزمان معمول بود كه اگر ميهمان از تناول غذاى ميزبان خود دارى مينمود علامت سوء قصد او بود چنانچه در اينزمان هم حمل بر تكبّر يابى مهرى ميشود لذا از آنها براى اين عمل خوشش نيامد و قدرى خائف شد كه مبادا اراده مكروهى داشته باشند ولى اظهار نفرمود با اينحال آنها احساس نمودند و براى اطمينان خاطر مبارك عرضه داشتند مترس ما ملائكه نزول عذابيم بقوم لوط و غذاى بشر را تناول نمىنمائيم در اين حال زوجه و دختر خاله آنحضرت ساره بنت لا حج حاضر و ايستاده بود اين گفتگو را شنيد و خنديد از خوشحالى كه ميهمانهاى ايشان ملائكه و مقرّبان درگاه الهى هستند يا براى تعجّب از حال قوم لوط كه عذاب بآنها نزديك شده و هنوز در غفلتند يا مراد آنستكه از ترس حائض شد چون ضحك گاهى باين معنى استعمال ميشود و از اين باب است كه ميگويند ضحكت الشجرة وقتى صمغ آن جارى يا شكوفهاش ظاهر گردد و در علل و عيّاشى ره
جلد 3 صفحه 97
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يعنى تعجّب نمود از قول آنها و در معانى و مجمع و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حائض شد و قمّى ره فرموده ضحكت يعنى حائض شد با آنكه مدّتها بود حيض نميديد و يائسه شده بود و بشارت دادند ملائكه او را از طرف خداوند بولادت حضرت اسحق و پس از او بولادت حضرت يعقوب از آنحضرت كه دو پيغمبر مرسل بودند و حضرت ابراهيم حضرت اسمعيل را از هاجر داشت ولى ساره اولاد نداشت و مأيوس شده بود لذا مخصوص ببشارت گشت و گفتهاند خنده او بعد از اين بشارت بود و در آيه تقديم و تأخير شده است و در مجمع اين معنى را بروايت از امام باقر عليه السّلام نسبت داده است در هر حال بعد از اين بشارت ساره بر سبيل تعجّب و عادت زنانه بزبانش جارى شد اى واى بر من آيا ميشود من پير زن از اين شوهر پير مرد اولاد دار شوم با آنكه كاملا مطمئن بود كه اين امور در جنب قدرت الهى سهل است در علل از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه ساره آنروز نود سال داشت و حضرت ابراهيم يكصد و بيست سال با اين وصف ملائكه باو گفتند آيا تعجّب مينمائى از قدرت خدا رحمت خدا و بركات او بر شما خانواده باد همانا خداوند مستحقّ ثنا و حمد است در افعالش، صاحب كرم و احسان است به بندگانش خصوصا بخانواده نبوّت و طهارت كه شمائيد و براى اين سؤال مقدّر شد كه اولاد او چهار صد سال بدست فراعنه معذّب باشند بوسائلى و بعدا تخفيفى در آن روى داد چنانچه عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده است و چون ترسيكه پيدا شده بود از دل حضرت ابراهيم خارج و مطمئن شد و بشارت باو رسيد شروع فرمود بگفتگوى با ملائكه در باره قوم لوط چون آن حضرت خاله زاده او بود چنانچه در سوره اعراف ذكر شد و حضرت ابراهيم بردبار و دلسوز و مهربان و غمخوار و اهل دعا و توبه و انابه بود و حتّى الامكان ميخواست آنها را از عذاب الهى نجات دهد و شرح گفتگوى آنحضرت با ملائكه كه بواسطه تكرار سؤال و جواب تعبير از آن بمجادله شده است در قصّه حضرت لوط بيايد انشاء اللّه تعالى و در خاتمه گفتگو ملائكه عرض كردند خوب است از اين معنى صرف نظر فرمائيد فائده ندارد قضا و حكم الهى جارى و حتمى شده است و قابل ردّ و شفاعت نيست.
جلد 3 صفحه 98
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا إِبراهِيمُ أَعرِض عَن هذا إِنَّهُ قَد جاءَ أَمرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُم آتِيهِم عَذابٌ غَيرُ مَردُودٍ (76)
اي ابراهيم از اينکه تقاضا در گذر محققا بدان که امر الهي رسيده و اينکه قوم را آمده عذابي که ديگر قابل تغيير نيست و بر نميگردد و چون ابراهيم فهميد که ديگر جاي ترحّم نيست و اينها قابل هدايت نيستند صرف نظر كرد و ملائكه رفتند براي اهلاك قوم و امتثال امر الهي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 76)- در این آیه میفرماید: «رسولان به زودی به ابراهیم گفتند: ای ابراهیم! از این پیشنهاد صرف نظر کن» و شفاعت را کنار بگذار که جای آن نیست (یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا).
«چرا که فرمان حتمی پروردگارت فرا رسیده» (إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ).
«و عذاب خداوند بدون گفتگو به سراغ آنها خواهد آمد» (وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ).
نکات آیه
روایات و احادیث
۱- شفاعت ابراهیم(ع) درباره قوم لوط (نازل نشدن عذاب بر آنها) به درگاه خداوند پذیرفته نشد.[۱] (یجدلنا فى قوم لوط ... یإبرهیم أعرض عن هذا)
۲- فرشتگان از ابراهیم(ع) خواستند تا از شفاعت درباره قوم لوط صرف نظر کند و بر آن اصرار نورزد. (یإبرهیم أعرض عن هذا) «هذا» اشاره به «جدالى» است که از «یجادلنا» در آیه قبل استفاده مى شود.
۳- عذاب تقدیر شده بر قوم لوط ، قطعى و غیر قابل تغییر و بازگشت بود. (إنه قد جاء أمر ربک و إنهم ءاتیهم عذاب غیر مردود) «آتى» اسم فاعل از اتیان (آمدن) و «ردّ» به معناى بازگرداندن است. بنابراین «إنهم ءاتیهم ...»; یعنى، همانا عذابى بر آنان وارد خواهد شد که بازگشت ناپذیر است.
۴- فرمانهاى الهى در هستى قطعى است و بدون هیچ کاستى و تخلفى تحقق مى پذیرد. (إنه قد جاء أمر ربک) ظاهر آن بود که فرشتگان خبر از آمدن عذاب را با فعل مضارع بیان مى کردند; زیرا به هنگام گفتوگوى آنان با ابراهیم(ع) هنوز عذابى بر قوم لوط نازل نشده بود. بنابراین آوردن فعل ماضى (جاء) به جاى مضارع (یجىء) و تأکید آن با حرف «قد» گویاى قطعى الوقوع بودنِ فرمانهاى الهى است.
۵- امکان پذیرفته نشدن درخواست و شفاعت پیامبران به درگاه خداوند (یإبرهیم أعرض عن هذا)
۶- قطعى و تغییرناپذیر بودن نزول عذاب بر قوم لوط ، دلیل پذیرفته نشدن شفاعت ابراهیم(ع) درباره آنان (یإبرهیم أعرض عن هذا إنه قد جاء أمر ربک) جمله «إنه قد جاء ...» تعلیل براى «أعرض عن هذا» مى باشد.
۷- جر و بحث ابراهیم(ع) با فرشتگان و شفاعت او درباره قوم لوط ، پیش از اطلاع او بر قطعى شدن عذاب آنان بوده است. (یجدلنا فى قوم لوط ... یإبرهیم أعرض عن هذا إنه قد جاء أمر ربک)
۸- نزول عذاب بر اقوام تبه کار ، برخاسته از ربوبیت خداوند است. (إنه قد جاء أمر ربک)
۹- پذیرش شفاعت پیامبران ، مشروط به حتمى نبودن امرى است که مورد شفاعت واقع شده است. (یجدلنا فى قوم لوط ... یإبرهیم أعرض عن هذا إنه قد جاء أمر ربک)
۱۰- زمان نزول عذاب قوم لوط در سن پیرى و کهنسالى ابراهیم(ع) بوده است. (و هذا بعلى شیخًا ... یإبرهیم أعرض عن هذا إنه قد جاء أمر ربک)
۱۱- «عن أبى عبدالله(ع): ... فقال الله تعالى: یا ابراهیم أعرض عن هذا إنه قد جاء أمر ربک و إنهم آتاهم عذابى بعد طلوع الشمس من یومک محتوماً غیرمردود;[۲] از امام صادق(ع) روایت شده است ... خداوند فرمود: اى ابراهیم! از این سخن درگذر، فرمان خدا رسیده [اى ابراهیم] و عذاب من براى آنان همین امروز بعد از طلوع خورشید خواهد آمد، در حالى که حتمى و غیر قابل برگشت است».
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): ابراهیم(ع) و عذاب قومخلوط ۷; ابراهیم(ع) و قومخلوط ۲; ابراهیم(ع) هنگام عذاب قومخلوط ۱۰; دلایل رد شفاعت ابراهیم(ع) ۶; ردشفاعت ابراهیم(ع) ۱، ۱۱; شفاعت ابراهیم(ع) ۷; قصه ابراهیم(ع) ۷; مجادله ابراهیم(ع) ۷
- انبیا: امکان رد شفاعت انبیا ۵; شرایط قبول شفاعت انبیا ۹
- خدا: حتمیت اوامر خدا ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۸
- شفاعت: شفاعت در حتمیات ۹
- قوم لوط: تاریخ قومخلوط ۳; حتمیت عذاب قومخلوط ۳، ۶، ۷، ۱۱; دلایل رد شفاعت از قومخلوط ۶; رد شفاعت از قومخلوط ۱، ۲; زمان عذاب قومخلوط ۱۰; شفاعت از قومخلوط ۷
- مفسدان: منشأ عذاب مفسدان ۸
- ملائکه: خواسته هاى ملائکه ۲; ملائکه و ابراهیم(ع) ۲ و لما جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم
منابع