هود ١٠٥
کپی متن آیه |
---|
يَوْمَ يَأْتِ لاَ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌ وَ سَعِيدٌ |
ترجمه
هود ١٠٤ | آیه ١٠٥ | هود ١٠٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَفْسٌ»: فردی. کسی. «شَقِیٌّ»: بدبخت. «سَعِیدٌ»: خوشبخت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لاَ... (۰)
مَالِکِ يَوْمِ الدِّينِ (۱) وَ کَذٰلِکَ أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ... (۱) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ... (۱) قُلْ لَکُمْ مِيعَادُ يَوْمٍ لاَ... (۱) وَ کَذٰلِکَ أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ... (۱) لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ... (۱) رَبِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ... (۰) يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ... (۳) يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لاَ... (۰) يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۰۰ - ۱۰۸ سوره هود
- دو احتمال در معناى : أنباء القُرَى»
- مراد از اين كه آلهه مشركان، جز بر هلاكت و تباهى خوانندگان خويش نيفزودند
- چند وجه در معناى: «يَومَ يَأت...»، در آيه شريفه
- آشکار شدن حقایق، در روز قيامت، براى همگان
- معناى جمله: «يَومَ يَأتِ لَا تَكَلَّمُ نَفسٌ إلّا بِإذنِهِ»، و معناى تكلم در قيامت
- دلیل دروغ گفتن مشركان در روز قيامت، از باب ظهور ملكات است
- وجه دیگری، در باره جمع بين این دو دسته از آيات
- معناى تقسيم انسان ها، به سعادتمند و شقاوتمند
- نقد سخن فخر رازى، در معنای سعادت و شقاوت آدمى
- معناى «زفیر»و «شهيق»، و بيان حال اهل جهنم
- معناى «خلود» و مشتقات آن
- دو اشكال در باره «خلود»، در آیه شریفه
- دفع اشكال قاضى بيضاوى، در آيه شريفه
- بررسی وجوه ديگر، درباره «خلود»، در آيه شريفه
- معناى استثناء: «إلّا مَا شَاءَ رَبُّك»، در دو آيه مربوط به بهشتيان و دوزخيان
- وجوه ديگر، در معنای استثناء در آیه خلود
- نكته لطيفى كه از آيه: «وَ أمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا...» استفاده مى شود
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
- عالَم هستى، داراى دو وجه است: وجه «ضرورت و تقدير» و وجه «امكان و اختيار»
- بهشت اولياء خدا، با بهشت ديگران تفاوت دارد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ «105»
روزى كه (چون) بيايد، هيچ كس جز با اذن او حرفى نمىزند، پس (گروهى) از آنها بدبخت و سيه روز و (عدّهاى ديگر) خوشبخت و سعادتمندند.
نکته ها
كلمهى «سَعادت»، به معناى فراهم بودن اسباب نعمت و كلمهى «شَقاوت» به معناى فراهم بودن اسباب گرفتارى است.
جلد 4 - صفحه 122
پیام ها
1- زمان برپايى قيامت و به پايان رسيدن دنيا، از پيش مشخّص و معيّن شده است. «لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ»
2- فاصلهاى كه براى برپايى قيامت است، باز به خاطر دنبال كردن هدفى است.
«لِأَجَلٍ» و نفرمود: «الى اجل»
3- در روز قيامت سكوت بر همهى افراد حكمفرماست، مگر افرادى كه اجازهى تكلّم داشته باشند. «لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ (105)
يَوْمَ يَأْتِ: روزى كه بيايد و واقع شود جزا در آن، يا آن روز مشهود چون حادث شود، لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ: سخن نگويد هيچكس كه او را نفع رساند از جواب، يا شفاعت مگر به فرمان خداوند متعال، كقوله: «لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» و اين در موقفى خاص باشد. و اما موقف ديگر ابدا اجازه سخن گفتن نباشد چنانچه فرمايد: «هذا يَوْمُ لا يَنْطِقُونَ وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ» يا مأذون در جوابات حقه باشد و ممنوع از اعذار باطله. و ايضا اين آيه مناقض نيست با كريمه «يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها» به دليل «إِلَّا بِإِذْنِهِ» چه ممكن است حق تعالى ايشان را اجازه فرموده باشد در مجادله تا حجت بر ايشان لازم گرداند و يا آنكه آن آيه در وقت خاص و اين آيه در وقت ديگر باشد.
در تفسير ابو الفتح قدس الله سره مروى است كه «1»: روز قيامت چون خلايق را در صعيد سياست بدارند، از جانب رب العزة ندا رسد كه همه انبيا و صديقان و شهيدان حاضر آيند. ملائكه صفها كشيده ندا رسد: (من عبدنى حقّ عبادتى؟) كيست كه مرا پرستيده چنانچه حق پرستش من است؟ هيچكس را زهره جواب نباشد. ديگر باره ندا رسد، ملائكهاى كه همه عمر را از بدايت خلق عالم تا نهايت فنا در يك طاعت بسر برده باشند آواز برآرند و به زبان عجز و مذلت اعتراف كنند كه (سبحانك ما عبدناك حقّ عبادتك) و اين ملائكه آنها باشند كه همه عمر در يك ركوع يا يك سجود يا يك نوع تسبيح بسر بردهاند و كريمه «يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ».
فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ: پس بعضى از مردم بدبخت باشد كه به مقتضاى وعيد جاى او جهنم باشد، و برخى نيكبخت كه به موجب وعد بهشت مأواى او باشد.
«1» تفسير ابو الفتح ج 6 ص 319.
جلد 6 - صفحه 140
پس شقى كسى است كه نااميد گشته از ثواب و مستحق شده عقاب را به سبب سوء اختيار خود در كسب كفر و سركشى و گمراهى، و سعيد آنكه رستگار از عقاب و فايز به ثواب گرديده به سبب حسن اختيار خود در كسب ايمان و بندگى و فرمانبردارى.
تبصره: خداوند سبحان در اين آيه شريفه اخبار فرمايد كه مردمان دو قسمت باشند: يك دسته شقى، آنانكه در دنيا بالاختيار، بدون قهر و اضطرار، كفر و ضلالت را كه باعث شقاوت ابديه است، اختيار كردند؛ لا جرم در آخرت شقى مبعوث شوند. گروهى ديگر سعيد، كسانى كه به اختيار، بدون اجبار، ايمان و هدايت را كه موجب سعادت سرمديه است قبول نمودند لذا در قيامت سعيد محشور گردند. و الطاف الهيه از قدرت و تمكين و ارسال رسل و انزال كتب نسبت به هر دو طبقه مساوى و هر يك در كسب طريقه مختارند «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً».
موعظه: سعادت و شقاوت را علاماتى باشد. در حقايق سلمى بيان نموده كه علامت سعادت پنج چيز است: 1- نرمى دل. 2- بسيارى گريه. 3- نفرت از دنيا. 4- كوتاهى آرزو. 5- شرمناكى؛ و نشانه شقاوت هم پنج چيز است:
1- سختى دل. 2- خشكى ديده. 3- رغبت به دنيا. 4- درازى آرزو. 5- بىحيائى. شيخ ابو سعيد حرار فرموده كه: حق تعالى در اين سوره مباركه دو امر عظيم را بيان فرموده: يكى سياست جبارى و سطوت قهارى كه دمار از روزگار برآورده، و ديگر حكم شقى و سعيد را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ (104) يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ (105) فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ (106) خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ (107) وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (108)
ترجمه
و تأخير نمىاندازيم آنرا مگر براى مدتى شمرده شده
روز كه بيايد سخن نگويد كسى مگر بدستورى او پس بعضى از آنها بدبختند و برخى خوشبخت
پس امّا كسانيكه بدبخت شدند پس در آتشند مر آنها را است در آن فريادى مانند اوّل صداى خر و نالهاى مانند آخر صدايش
جاودانيانند در آن تا برپا است آسمانها و زمين مگر مقداريرا كه بخواهد پروردگار تو همانا پروردگار تو بجا آورنده است آنچه را بخواهد
و امّا كسانيكه خوشبخت شدند پس در بهشتند جاودانيان در آن تا بر پا است آسمانها و زمين مگر مقدارى را كه بخواهد پروردگارت اعطاء فرموده عطائى را بريده نشدنى.
تفسير
خداوند روز قيامت را تأخير نمىاندازد مگر براى انقضاء ايّام معدوده متناهيه تا در آنمدت كه هر قدر زياد باشد چون معدود و متناهى است كم است بندگان بوظائف خود عمل نمايند و بكمال لايق خود برسند و مستحقّ نعيم ابدى شوند و چون موعد مقرّر برسد ديگر جاى سخن گفتن در اطراف تقصير بندگان بعنوان اعتذار يا شفاعت يا توسل بوسائل نجات براى كسى نيست مگر با اذن و اجازه خداوند و اين در يكى از مواقف آنروز است و آنجا كه فرموده اين روزى است كه سخن نميگويند و اذن داده نميشود بآنها تا معذرت بخواهند در موقف ديگر است چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده است و مردم بر حسب اقتضاء ذات و طينت اصليّه خودشان بر دو قسمند بعضى شقى و برخى سعيدند چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه شقى كسى است كه شقى شده در شكم مادرش و سعيد كسى است كه سعيد شده در شكم مادرش و جاى اشقياء آتش جهنّم است كه مخلدند
جلد 3 صفحه 109
در آن مگر عنايت الهى و هدايت انبياء و اولياء و علماء و صلحاء شامل حال آنها شده باشد كه با ايمان مجرّد يا مقرون بعمل صالح از دنيا رفته باشند كه البتّه مخلّد در آتش نخواهند بود اگر چه معصيت كار باشند و مدتها بسوزند تا پاك شوند و جاى سعداء بهشت جاويد است مگر تقدير الهى و اغواء شياطين و اضلال معاندين موجب شده باشد كه اقتضاء ذات و فطرت اصليّه كسى باطل شود و بفعليّت نرسد و در آخر كار با صورت قبيحه كفر از دنيا برود كه البتّه اهل بهشت نخواهد بود ولى كسيكه با سعادت ذاتى يا اكتسابى يا شفاعت شفعاء يا پس از سوختن و پاك شدن ببهشت برود مخلد است در آن و عطاء الهى هيچگاه از او مقطوع نخواهد بود مؤيّد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در كافى نقل نموده و در ذيل آيه شريفه انّ اللّه لا يخفى عليه شىء در سوره آل عمران ذكر شد كه دلالت دارد بر آنكه شقاوت و سعادت طفل در شكم مادر مقدر ميشود با شرط بداء كه اشاره بامكان تغيير حال او است بتغيير موجبات سعادت و شقاوت در لوح محو و اثبات و بنابراين مراد از ما شاء ربّك در دو آيه كسانى هستند كه از استحقاق خلود در جهنّم و بهشت خارج شدهاند و استعمال كلمه ما باين معنى نادر نيست مانند سبّح للّه ما فى السّموات و فانكحوا ما طاب لكم من النّساء و امثال اينها و مراد از كسانيكه شقى يا سعيد شدهاند كه مستثنى منهم در دو آيه ميباشند آنانند كه شقاوت يا سعادت كه عبارت از معصيت و اطاعت بنده از خداوند است از آنها تحقّق پيدا كرده باشد اگر چه دوام نداشته باشد و باين اعتبار استثناء از آنها شده است و اشكالى ندارد ولى مفسّرين شقى و سعيد را بكسيكه مستحقّ دوزخ و بهشت شده باشد تفسير نمودهاند و در مراد از استثناء دچار اشكال شدهاند مخصوصا نسبت بمستحق بهشت كه بادلّه قطعيّه خلود آنها ثابت و محقّق است و در ذيل آيه هم اشاره بآن شده لذا در مجمع ده وجه از مفسّرين عامّه و خاصه براى حلّ اشكال نقل نموده و يك وجه را اختيار فرموده و نسبت بجمع كثيرى از مفسّرين عامّه و خاصه داده و حاصل اين وجه آنستكه كسانيكه مؤمن و معصيت كارند چندى در جهنّمند و پس از آن داخل بهشت ميشوند و اينها تا در جهنّمند در زمره اشقياء محسوبند و چون داخل بهشت شدند از سعداء ميباشند و استثناء از خلود در دو آيه بملاحظه اين جماعت است نهايت آنكه در آيه اوّل باعتبار انتهاء امر و در آيه دوّم باعتبار ابتداء امر است و براى
جلد 3 صفحه 110
تصحيح نفى خلود گفتهاند دوام چنانچه با منقطع الآخر بودن منافى است با منقطع الاول بودن هم منافى است و مراد از كلمه مادر ما شاء ربّك در اوّل اشخاص مذكورهاند و در ثانى وقت معيّن در بدو امر است و مؤيد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در صافى نقل فرموده كه اين دو آيه در غير اهل خلود است از اهل شقاوت و سعادت و در مجمع هم چند روايت از ابن عبّاس ره و غيره براى تأييد اين وجه ذكر شده و انصاف آنستكه اگر اشكالى باشد اين وجه احسن وجوه است و در نفحات وجه ديگرى ذكر فرموده و نسبت باكثر مفسّرين داده و ظاهرا آنرا اختيار نموده و آن اين است كه مقصود از استثناء بيان نفوذ اراده الهى است كه اگر بخواهد عذاب را از اشقياء رفع و نعمت را از سعداء قطع ميفرمايد ولى نخواسته و نميكند براى دلالت ادلّه قطعيّه بر خلود و مؤيّد اين معنى است ذيل آيه اوّل كه دلالت بر نفوذ اراده الهيّه دارد و ذيل آيه دوّم كه دالّ بر عدم انقطاع نعمت است و قمّى ره نار و جنّت را بعذاب برزخ و بهشت دنيا كه ارواح اهل ايمان منتقل بآن ميشود تفسير فرموده و عطاء غير مجذوذ را باعتبار اتّصال آن بنعيم آخرت دانسته و فرموده اين ردّ كسانى است كه منكر عذاب قبر و ثواب و عقاب در دنيا و عالم برزخ شدهاند و فيض ره فقط اين وجه را ذكر و تأييد فرموده بآنكه خلود در كلام الهى مقيّد بمادامت السّموات و الارض شده و ظاهر از سماوات و ارض آسمانها و زمين دنيا است و بروايتى كه از امام صادق عليه السّلام وارد شده است كه در قيامت صبح و شبى نيست و عذاب بامداد و شام اشقياء در آتش برزخ است كه خدا فرموده النّار يعرضون عليها غدوّا و عشيّا و يوم تقوم السّاعة أدخلوا آل فرعون اشدّ العذاب و بنابراين مراد از استثناء انقطاع عذاب و ثواب آنها است بفواصلى در برزخ يا بعد از فناء دنيا و قبل از تعيين تكليف آنها در آخرت و اين وجه را در مجمع نسبت بشيخ طوسى قدّس سرّه داده و از آنجناب نقل نموده نسبت آنرا بجمعى از مفسّرين خاصه و بنظر حقير اين معنى از جهاتى خلاف ظاهر است حتى از همان جهت كه فيض ره آنرا مؤيّد اين تفسير قرار داده چون ظاهر جمله مادامت السّموات و الارض آنستكه براى تأكيد خلود ذكر شده و آنكه اين جمله از الفاظ تأييد است يعنى از الفاظى است كه در كلام عرب از معناى حقيقى خود منسلخ شده و بطور كنايه در مقام اثبات دوام و ابديّت براى امرى ذكر ميشود چنانچه در مجمع بيان شده و
جلد 3 صفحه 111
امثله ديگرى هم ذكر فرمودهاند و والد ما جد حقير در شفاء الصّدور آن الفاظ را استقصاء فرموده لذا بعيد است در آيه شريفه معناى حقيقى اين جمله اراده شده باشد و بر فرض اراده مراد آسمان و زمين مناسب با عالم آخرت است چون از تفريع بر آيات سابقه معلوم ميشود كه اين دو آيه در مقام بيان حال اهل محشر و جمع شدگان در روز قيامت است و مربوط بعالم برزخ نيست و در اين مقام وجه ديگرى براى حلّ اشكال بنظر حقير رسيده و آن اين است كه مراد از استثناء در آيه اوّل انتقال معصيت كاران از اهل ايمان باشد از جهنّم به بهشت و در آيه دوّم مراد استثناء سابقون مقرّبون باشد از خلود در بهشت جسمانى و اشاره بفائز شدن ايشان باشد بمقام رضوان و سايه عرش و مقامات رفيعتر و اين منافات ندارد با ادلّه خلود سعداء در بهشت چون اين مقامات هم از بهشت است نهايت آنكه بهشت روحانى است كه لذّت آن فوق لذائذ جسمانى است و جنّتى كه در آيه دوّم ذكر شده ظاهر در بهشت جسمانى است كه متبادر از جنّت در اذهان عامّه است و براى رفع توهّم زوال نعمت از سعداء بملاحظه ظاهر استثناء در ذيل آيه تصريح شده بآنكه عطاء الهى از ايشان قطع نخواهد شد اين چند وجه كه براى دفع اشكال ذكر شد غير از وجهى است كه در بدو امر از ظاهر آيات بنظر حقير رسيد و بيان شد و بر آن تقريب اشكالى وارد نيست تا محتاج بجواب باشد چنانچه اشاره شد و تعجّب از آنستكه حضرات مفسرين اين وجه را بعنوان دفع اشكال هم ذكر ننمودهاند و بذكر وجوه ركيكه پرداختهاند كه حقير از نقل آنها اعراض نمودم و بعضى گفتهاند خداوند داناتر است بمراد از استثنائى كه فرموده و اين كاشف از كمال اهمّيت باشكال است و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از بهشت و آتش در اين آيات دوستى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستى دشمنان ايشان است و بنابراين هم بايد تقرير استثناء بتقريب اوّل شود و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ يَأتِ لا تَكَلَّمُ نَفسٌ إِلاّ بِإِذنِهِ فَمِنهُم شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ (105)
روزي که ميآيد روز قيامت احدي قدرت بر تكلم ندارد مگر باذن و اجازه خداوند پس بعض از افراد جن و انس داراي شقاوت هستند و بعضي سعادتمند.
يَومَ يَأتِ همان ساعت که تمام خلق زنده ميشوند و دستگاه قيامت بر پا ميشود و اوضاع محشر مشاهده ميشود تمام حيران و سرگردان و مضطرب و پريشان حال يك طرف بهشت زينت كرده، عرش سايه انداخته منبر وسيله نصب شده، لواي حمد بر پا حوض كوثر كنار آنجا انبياء و اوصياء و اولياء مجتمع. نسيم بهشت ميوزد و لواي حمد در حركت و باد ميزند بر سر آنها که همين صحراي محشر است، و يك طرف در يسار محشر جهنم افروخته نعرهاش گوشها را كر كرده.
شعله او بالا ميرود، خورشيد يك ني بالاي سر آنها سياه شده، زمين مثل كوره حداد ميجوشد، كفار و مشركين و اهل ضلالت مجتمع مواقف قيامت بر پا که که حضرت صادق عليه السّلام فرمود
(انّ للقيمة خمسين موقفاً کل موقف مقام الف سنة ثمّ تلا قوله تعالي في يوم کان مقداره خمسين الف سنة)
لا تَكَلَّمُ نَفسٌ تمام نفوس ساكت و صامت قدرت بر تكلم ندارند اليَومَ نَختِمُ عَلي أَفواهِهِم يس آيه 65 دهنها مهر ميشود إِلّا بِإِذنِهِ مگر كساني که مأذون بر تكلم باشند پس از اذن بتكلم درآيند حتي اعضاء و جوارح يك جا ميفرمايد شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أَبصارُهُم وَ جُلُودُهُم فصّلت آيه 19 يك جا ميفرمايد وَ تُكَلِّمُنا أَيدِيهِم وَ تَشهَدُ أَرجُلُهُم يس آيه 65، يك جا ميفرمايد فَكَيفَ إِذا
جلد 11 - صفحه 125
جِئنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً نساء آيه 45، الي غير ذلک از آيات و اخبار.
فَمِنهُم شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ اهل محشر را دو قسمت فرموده يك قسمت سعداء و يك قسمت اشقياء و مراد مكلفين هستند و الا اطفال و مجانين و قاصرين از كفار خارج از اينکه دو قسمت هستند، و سعادت و شقاوت ببرهان عقل و نصوص قرآني و صريح اخبار و ضرورت دين و مذهب دائر مداير ايمان است اگر ايمان باشد و لو با گناه جن و انس باشد بالاخره سعادتمند ميشود و اگر نباشد و لو با عبادت جن و انس باشد در شقاوت است و از اينکه جهت تعبير به فمنهم فرموده که بعض آنها شقي و بعضي سعيد، و منافات ندارد که بعضي نه سعادت و نه شقاوت داشته باشند، و وجه تقديم شقي بر سعيد بواسطه كثرت اشقياء و قلّة سعداء است بلكه يك بهزار است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 105)- سعادت و شقاوت! در آیات گذشته اشارهای به مسأله قیامت و اجتماع همه مردم در آن دادگاه بزرگ شده بود. در اینجا گوشهای از سرنوشت مردم را در آن روز بیان کرده، نخست میگوید: «هنگامی که آن روز فرا رسد هیچ کس جز به اراده پروردگار سخن نمیگوید» (یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ).
ج2، ص378
مردم در آن روز مراحل مختلفی را میپیمایند که هر مرحله ویژگیهایی دارد، در پارهای از مراحل هیچ گونه پرسش و سؤالی از آنها نمیشود و حتی مهر بر دهانشان مینهند، فقط اعضای پیکرشان که آثار اعمال را در خود حفظ کردهاند با زبان بیزبانی سخن میگویند، اما در مراحل دیگر قفل از زبانشان برداشته میشود و به اذن خداوند به سخن میآیند و به گناهان خود اعتراف میکنند و خطاکاران یکدیگر را ملامت مینمایند بلکه سعی دارند گناه خویش را بر گردن دیگری نهند! به هر حال در پایان آیه اشاره به تقسیم همه مردم به دو گروه کرده، میگوید:
«گروهی در آنجا شقی و گروهی سعیدند، گروهی خوشبخت و گروه دیگری بدبختند» (فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ).
این شقاوت و آن سعادت چیزی جز نتیجه اعمال و کردار و گفتار و نیات انسان در دنیا نیست.
نکات آیه
۱- هیچ کس در قیامت جز به اذن و رخصت خداوند سخن نخواهد گفت. (یوم یأت لاتکلم نفس إلاّ بإذنه) ضمیر در «یأت» به «یوم» در آیات قبل، باز مى گردد و «یوم» در «یوم یأت» به معناى حین و زمان است. بنابراین «یوم یأت ...»; یعنى، در آن هنگام که روز قیامت برپا شود ... . قابل ذکر است که «لاتکلم» در اصل «لاتتکلم» بوده که بر اساس قواعد صرفى یک «تاء» از آن حذف شده است.
۲- روز قیامت ، روز بروز و ظهور حاکمیت مطلق خداوند بر بندگان (یوم یأت لاتکلم نفس إلاّ بإذنه) از آن جا که در دنیا هیچ فعل و انفعالى صادر نمى شود مگر اینکه اذن خدا را همراه دارد ، مى توان گفت مقصود از «لاتکلم نفس إلاّ بإذنه» این است که: در آخرت این حقیقت براى همگان مکشوف مى شود و انسانها آن را لمس خواهند کرد.
۳- اختیار و انتخاب در روز قیامت ، از انسانها سلب مى شود. (یوم یأت لاتکلم نفس إلاّ بإذنه) قرین بودن هر گونه سخن در قیامت با اذن خداوند، مى تواند به این معنا باشد که: صحنه قیامت مانند دنیا نیست که انسانها با اراده خویش سخن بگویند و یا افعال دیگرى انجام دهند و احیاناً کارى کنند که مورد رضایت خدا نباشد; بلکه اختیار از آنها سلب مى شود و نمى توانند هر چه را مى خواهند بگویند.
۴- انسانها در قیامت ، به دو گروه تیره بختان و سعادتمندان تقسیم خواهند شد. (فمنهم شقى و سعید)
۵- مشرکان و منکران رسالت پیامبران ، تشکیل دهنده گروهِ تیره بختان در سراى آخرتند. (و ما ظلمنهم و لکن ظلموا أنفسهم ... فمنهم شقى) آیات پیشین که سخن از شرک ورزى و انکار رسالت پیامبران داشت ، قرینه بر این است که مشرکان و منکران رسالت ، مصداق بارزى از شقاوتمندانند.
۶- موحدان و مؤمنانِ به رسالت پیامبران ، تشکیل دهنده گروه سعادتمندان قیامتند. (فمنهم شقى و سعید)
روایات و احادیث
۷- «عن عبدالله بن سلام مولى رسول الله(ص) انه قال: سألت رسول الله(ص) فقلت: ... فأولاد المشرکین فى الجنة أم فى النار؟ فقال: ... انه إذا کان یوم القیامة... فیأمرالله عزوجل ناراً... ثم یأمرالله تبارک و تعالى أطفال المشرکین أن یلقوا أنفسهم فى تلک النار فمن سبق له فى علم الله عزوجل أن یکون سعیداً ألقى نفسه فیها ... و من سبق له فى علم الله عزوجل أن یکون شقیاً إمتنع فلم یلق نفسه فى النار ... و ذلک قول الله عزوجل: «فمنهم شقىّ و سعید»...;[۱] از عبدالله بن سلام نقل شده است که گفت: از رسول خدا(ص) پرسیدم: ... آیا فرزندان مشرکان [که در کودکى مرده اند] بهشتى هستند یا جهنمى؟ فرمود: ... هنگامى که قیامت فرا رسد ... خداوند به آتش فرمان حضور مى دهد ... سپس به کودکان مشرکان دستور مى دهد تا خود را در آن آتش درافکنند. پس هر کدام از آن کودکان که در علم خداى عزوجل سعادتمندیش رقم خورده است خود را در آن آتش مى افکند ... و آنان که در علم خداى عزوجل برایشان شقاوتمندى رقم خورده، از پذیرش فرمان خدا امتناع نموده و خود را در آتش نمى اندازند ... و این سخن خداوند عزوجل است که فرمود: « فمنهم شقى و سعید »...».
۸- «عن على(ع) انه قال: حقیقة السعادة أن یختم الرجل عمله بالسعادة و حقیقة الشقاء أن یختم المرء عمله بالشقاء;[۲] از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است: حقیقت سعادت این است که انسان عمل خود را به سعادت ختم کند (عاقبت به خیر شود) و حقیقت شقاوت این است که انسان عملش را به بدبختى ختم کند».
موضوعات مرتبط
- انبیا: شقاوت مکذبان انبیا ۵; مؤمنان به انبیا ۶
- انسان: انسان ها در قیامت ۳; تقسیم انسان ها در قیامت ۴
- خدا: اذن خدا ۱; حاکمیت اخروى خدا ۲
- سعادت: حقیقت سعادت ۸; ملاک سعادت ۷
- سعادتمندان: ۶ سعادتمندان در قیامت ۴
- شقاوت: حقیقت شقاوت ۸; ملاک شقاوت ۷
- شقاوتمندان: شقاوتمندان در قیامت ۴، ۵
- قیامت: تکلم در قیامت ۱; سلب اختیار در قیامت ۳; ظهور حقایق در قیامت ۲; ویژگیهاى قیامت ۱، ۲، ۳
- مؤمنان: سعادت اخروى مؤمنان ۶
- مشرکان: شقاوت مشرکان ۵; فرزندان مشرکان در قیامت ۷
- موحدان: سعادت اخروى موحدان ۶
منابع