لُوطا
ریشه کلمه
- لوط (۲۷ بار)
قاموس قرآن
«عليه السلام» نام مباركش 27 بار در قرآن مجيد ذكر شده است تورات فعلى نيز حال او را نقل كرده است ولى به آن حضرت اهانت نموده است چنانكه در «تورات» گذشت. او پيامبرى صاحب فضيلت بود [انعام:86]. خداوند به وى علم و حكمت عنايت كرده بود [انبیاء:74]. [صافات:133]. [انبیاء:75]. *** طبرسى ذيل آيه [عنكبوت:26]. از ابن عباس و ابن زيد و جمهور مفسّران نقل كرده كه لوط پسر خواهر ابراهيم «عليه السلام» بود در تورات سفر تكوين باب 14. گفته شده: لوط برادرزاده ابراهيم بود. طبرسى ذيل آيه 86 انعام آن را پذيرفته است. از اين آيه ظاهر مىشود كه موقع بعثت ابراهيم «عليه السلام» در بابل هنوز لوط به پيامبرى نرسيده بود و آن وقت به آن حضرت ايمان آورده است و از آيه «وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً اِلَى الْاَرْضِ الَّتى بارَكْنا فيها لِلْعالَمينَ» روشن مىشود كه آن حضرت با ابراهيم عليهماالسلام از بابل خارج شده و به فلسطين هجرت كرده است. على هذا بعثت لوط در فلسطين واقع شده و او در محيط زندگى خويش با آنكه ابراهيم «عليه السلام» نبوّت داشت بر قوم خويش مبعوث گرديده است و در «اخ» گفته شده با آنكه اهل بابل بود چرا در آيه [شعراء:161]. برادر قوم خويش خوانده شده است؟ *** از آيات به دست مىآيد كه در محلّ بعثت حتى يكنفر هم به او ايمان نياورده و زنش نيز از جمله غير مؤمنين بود كه با خود نبرد و مورد عذاب واقع گرديد [اعراف:83]. مراد از «اهل» كه نجات يافتند ظاهراً دو نفر دخترش بودند كه با پدرشان از آنجا بيرون شدند. در آنجا فقط يك خانه بود كه اهلش مسلمان بودند آن هم خانه لوط به استثناء زنش. [ذاريات:36-35]. شهرى كه چند نفر خداشناس در آن باشند و آنها هم از آن بيرون روند نزول عذاب بر آن حتمى است. *** از لفظ مؤتفكات در آيه [توبه:70]. و در [حاقة:10]. كه درباره قوم لوط است به دست مىآيد كه در عذاب قوم وى چندين شهر ويران شده است. چنانكه گفتهاند و در تورات سفر تكوين باب 13. هست كه محلّ سكونت لوط شهر سدوم بود و او بر آن شهر و شهرهاى اطراف كه گفتهاند مجموعاً چهار شهر بودند مبعوث شده بود و آنها عبارتند از: سدوم، عموره، صوغر و صبوييم. و در آيه [نجم:53]. ظاهراً نظر به سدوم محلّ سكونت لوط است يعنى خدا شهر زير و روشونده را هلاك كرد. *** اهالى شهرهاى مزبور ظاهراً بتپرست بودهاند گرچه در قرآن آيه صريحى در اين باره نيافتم. از شنيعترين اعمال آنها عمل لواط بود و اوّلين قومى بودند كه اين عمل در ميان آنها شايع شد چنانكه لوط به آنها مىگفت: [اعراف:80]. و چنان عادت و سنّت قومى شده بود كه حتى در مجالس پيش روى مردم آن را انجام مىدادند لوط «عليه السلام» به آنها مىگفت: [عنكبوت:29]. *** خداوند لوط را بر آنها مبعوث كرد، او آنها را به تقوى و طريق فطرت دعوت نمود ولى حاضر به شنيدن كلام حق نشدند و او را تهديد كردند كه در صورت ادامه اين سخنان از شهرشان بيرونش خواهند كرد [شعراء:167]. و در كلام ديگر گفتند: لوط و خانوادهاش را از شهر خودتان بيرون كنيد كه از اينكار پاكى مىجويند ([نمل:56].) *** سرانجام خداوند ملائكهاى به هلاك آنها مأمور فرمود آنها ابتدا پيش ابراهيم «عليه السلام» آمده و جريان را به استحضار وى رساندند. ابراهيم با آنها به مجادله پرداخت به اميد آنكه منصرفشان كند و گفت: لوط در ميان آنهاست، ملائكه گفتند مىدانيم، لوط و خانوادهاش را خارج خواهيم ساخت مگر زنش را كه از ماندگان است ([عنكبوت:34-31]) ([هود:74]) بالاخره خطاب آمد [هود:76]. آنگاه فرشتگان به محلّ لوط «عليه السلام» آمدند لوط از ديدن آنها (كه نمىدانست فرشتهاند) غمگين شد و گفت امروز روز سختى است (كه مىترسيد قومش به ميهمانان نظر سوئى داشته باشند) قوم چون از ماجراى ميهمانان با خبر شدند به خانه لوط رو كردند (تا مگر جوانان را از دست لوط گرفته و عمل منافى عفت به جا آورند) لوط چون هجوم آنها را مشاهده كرد گفت: اى قوم اينك دختران من كه تزويج آنها بر شما حلال است آنها را تزويج كنيد از خدا بترسيد مرا درباره ميهمانانم رسوا نكنيد، آيا مرد كاملى در ميان شما نيست؟! گفتند: ميدانى كه حقى در دختران تو نداريم و مراد ما را از اين هجوم مىدانى، فرمود: ای كاش در مقابل شما نيروئى داشتم و يا به عشيره و خانوادهاى تكيه مىكردم. دراين هنگام فرشتگان به سخن درآمده و گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار تو هستيم اينها هرگز به تو نرسند در پاسى از شب خود با خانوادهات به جز زنت كه عذاب او را خواهد گرفت از اينجا برويد و كسى به پشت سر نگاه نكند هنگام صبح عذاب اينها را فرا خواهد گرفت لوط و دخترانش از آنجا خارج شدند و تا وقت صبح از محيط عذاب گذشتند، موقع صبح انتقام خدائى شروع گرديد، و ديار آنها زير و رو شد و سنگهائى بر آنها باريدن گرفت [هود:82]. درباره اينكه لوط «عليه السلام» دختران خويش را بر آنها عرضه كرد شكّى نيست در سوره هود آمده كه به آنها فرمود «هؤُلاءِ بَناتى هُنَّ اَطْهَرُ لَكُمْ». و [حجر:71]. قطعاً مراد آن حضرت زنا نبوده است غير ممكن است پيامبر خدا آنها را در مقابل لواط به زنا بخواند بلكه منظورش یقيناً ازدواج شرعى بود كه در شريعتش ازدواج با كفّار جايز بود و زنش نيز از كفّار بود چنانكه در صدر اسلام رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» دخترش را با ابىالعاص بن ربيع كه هنوز اسلام نياورده بود تزويج فرمود سپس نسخ شد. ولى درباره اينكه دختران لوط چند نفر بيش نبودند چطور به همه آنها ازدواجشان را عرضه كرد درست نمىدانيم در مجمع فرموده آنها دو نفر رئيس داشتند خواست كه دخترانش زعوراء و ريتاءرا آن دو تزويج كنند. نگارنده گويد اگر اين وجه اثبات شود وجه خوبى است، به قول بعضى مرادش زنان امّت بود كه پيامبر پدر امّت خويش است ولى جمله «لَقَدْ عَلِمْتَ مالَنا فى بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ» اين قول را ردّ مىكند. اگر مراد لوط زنان امّت بود ديگر به اين وجه وجهى نبود.