هود ٣٤
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ يَنْفَعُکُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ |
ترجمه
هود ٣٣ | آیه ٣٤ | هود ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نُصْحِی»: پند من. اندرز من. خلوص و خیرخواهی من. «یُغْوِیَکُمْ»: شما را گمراه کند. در اینجا مراد از گمراهی، نتیجه و اثر گمراهی است که عذاب و هلاک است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
ابوالطفیل از امام باقر|امام محمدباقر علیهالسلام نقل کند که این آیه درباره عباس نازل شده است[۱] و نیز ابوالطفیل از امام سجاد علیهالسلام روایت نماید که این آیه درباره عباس عموى پیامبر نازل گردیده است.[۲]
تفسیر
- آيات ۲۵ - ۳۵ سوره هود
- انگيزه بت پرستى قوم نوح «ع» و محاجّه آن جناب، با آنان در سطح فهمشان
- خروج از اسلام، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد
- دلايل مشرکان، در ردّ دعوت حضرت نوح«ع»
- پاسخ حضرت نوح «ع»، به استدلال كفار
- نفى اجبار و اكراه در پذیرش دين، در شريعت نوح «ع»
- پندارهاى جاهلانه عوام الناس، درباره انبياء «ع»
- گفتار فلسفی و قرآنی، پبرامون قدرت انبیاء و اولیاء
- ملاك فضيلت، پاكى نفس و صفاى باطن است، نه امتيازات ظاهرى
- جواب نوح «ع» به کافران: آوردن عذاب، به دست خداست
- وجوه گفته شده ديگر، در معناى جملۀ «إن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أن يُغوِيَكُم»
- مشابهت احتجاجات نوح «ع» و پيامبر اسلام «ص»، با مشركان زمان خود
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «34»
و اگر خداوند بخواهد شما را (به خاطر عدم لياقت) گمراه سازد، (ديگر) نصيحت من به حال شما سودى نخواهد داشت، هر چند بخواهم براى شما خيرخواهى كنم.
او پروردگار شماست و (شما) بسوى او بازخواهيد گشت.
نکته ها
كلمهى «نصح» به كار يا كلامى گفته مىشود كه به قصد اصلاح و از روى اخلاص باشد وكلمهى «غى» به جهلى گفته مىشود كه ناشى از اعتقاد فاسد باشد. فرق ميان «اضلال» و «اغواء»، آن است كه ضالّ هدف را مىداند، ولى راه را گم كرده، امّا در اغواء، مقصد وهدف، هر دو را گم كرده است.
نسبت اضلال و اغواء به خداوند، از باب كيفر لجاجت و فساد اخلاق گمراهان است، نه آنكه خداوند از ابتدا و بدون مقدّمه كسى را گمراه كند. «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» «1»
پیام ها
1- پيامبر مأمور ابلاغ است وكيفر و مجازات گمراهان بدست خداست. «إِنَّما يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ»
2- هيچ امرى خداوند را مجبور بر كارى (حتّى پس از تهديدهاى او) نمىكند.
«إِنْ شاءَ»
3- كفّار نه مىتوانند از نزول عذاب جلوگيرى كنند و نه مىتوانند خود را از آن
«1». بقره، 26.
جلد 4 - صفحه 53
برهانند. «ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ»
4- انبيا دلسوز مردمند. «نُصْحِي»
5- اراده خداوند، غالب بر تمام ارادههاست. وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي ... إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ (حتّى تأثير سوز و سخن و نصيحت پيامبر، به خواست اوست)
6- هدايت يا گمراهى مردم، از مدار ارادهى الهى خارج نيست. «يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ»
7- اغواى گمراهان پس از لجاجت و درخواست عذاب، «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» پرتوى از ربوبيّت الهى است. «أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ»
8- نپذيرفتن نصايح انبيا، قهر الهى است. لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي ... إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
9- برفرض در دنيا مجازات نشويم، سر و كار ما در قيامت با خداوند است. «هُوَ رَبُّكُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
10- بازگشت به سوى خداوند اجبارى است. «إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» نه «تُرْجَعُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (34)
وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي: و نفع و فايده نمىدهد نصيحت كردن من شما را.
إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ: اگر خواهم كه پند دهم مر شما را و نصيحت نمايم.
إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ: اگر خداى تعالى بخواهد عقوبت كند شما را.
تحقيق: اين مطلب به برهان عقلى و نقلى مسلم آمده كه نسبت اغواء و اضلال و كليّه قبايح، شايسته درگاه ربوبى نيست، زيرا منافى حكمت؛ و بعلاوه فعل قبيح كسى نمايد كه جاهل يا محتاج باشد، و ساحت قدس الهى منزه و مبرى است؛ لذا معنى آيه شريفه به يكى از وجوه مذكوره است:
1- آنكه فايده ندارد نصيحت من اگر خداى تعالى بخواهد عقاب فرمايد شما را به سبب شدت كفر و عناد و لجاج شما. و غوايت به معنى عقاب آمده مانند كريمه: «فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا «1»» اى عقابا.
2- به معنى نااميدى- يعنى ثمر ندارد پند دادن اگر حق تعالى نااميدى شما را از رحمت خود خواهد بواسطه رسيدن طغيان شما به حدى كه از فيض رحمت رحيميه محروم مانديد.
3- به معنى هلاكت- يعنى اگر حق تعالى بخواهد اهلاك شما را، نصيحت من فايده ندارد، زيرا ايمان مقبول نيست نزد نزول عذاب.
4- آنكه تسميه عقوبت است به اسم معاقب اليه كه غواية باشد، و اين در كلام عرب شايع است مانند (جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها).
5- نزد بعضى قوم نوح را اعتقاد آن بود كه حق سبحانه- نعوذ باللّه-
«1» سوره مريم آيه 59.
جلد 6 - صفحه 60
اضلال آنها نموده و آنچه مرتكب شوند از كفر و فسق موافق اراده او است كه اگر اراده او نبودى گمراه نشدندى و ديگران را هم گمراه نكردى. حضرت نوح عليه السّلام بر وجه تعجب و انكار فرمود: اگر چنان باشد كه شما مىگوئيد نصيحت من نفع به شما نرساند و شرط نصح به اراده در كريمه: «إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ» با وجود وقوع اين نصح به جهت استظهار در حجت است بر ايشان، زيرا اعتقادشان بود كه آنچه نوح عليه السّلام فرمايد نصيحت نيست. «1» هُوَ رَبُّكُمْ: ذات احديت الهى خالق و پروردگار شما است، و لازمه مربى حكيم آنكه لوازمات تربيت شما را فراهم فرمايد از ارائه آيات و بينات و ارشاد و هدايت و تمكين و قدرت و ارسال رسل و انزال احكام، چنانچه به ديده انصاف و حقبينى بنگريد تمام اين الطاف را نسبت به شما مرعى داشته؛ با وجود بر اين حق ناشناسى از بىانصافى است. گذشته از اثبات توحيد، حضرت نوح بدين كلمه جامعه الزام حجت بر آنها فرمود: وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ: و بسوى تدبير و حكم سبحانى بازگشت مىكنيد، پس جزا دهد شما را بر وفق اعمال شما به استحقاق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (32) قالَ إِنَّما يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (33) وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (34) أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرامِي وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ (35)
ترجمه
ترجمه- گفتند اى نوح همانا مجادله نمودى با ما پس زياد كردى جدال با ما را پس بياور براى ما آنچه را وعده ميدهى ما را اگر هستى از راستگويان
گفت جز اين نيست كه ميآورد بشما آنرا خدا اگر بخواهد و نيستيد شما عاجز كنندگان
و سود نميدهد شما را نصيحت نمودن من اگر بخواهم كه نصيحت كنم شما را اگر باشد خدا كه بخواهد آنكه خائب گرداند شما را او است پروردگار شما و بسوى او باز ميگرديد
بلى ميگويند افتراء ميبندد آنرا بگو اگر افتراء بستم آنرا پس بر من است و بال گناه من و من مبرّى هستم از آن گناهى كه شما ميكنيد.
تفسير
قوم حضرت نوح پس از استماع بيانات مشروحه در آيات سابقه در جواب اظهار نمودند كراهت خودشان را از قبول دعوت و ادامه صحبت آنحضرت باين تقريب كه محاجّه و مجادله و مخاصمه تو با ما بطول انجاميد و مؤثّر در ما نشد و
جلد 3 صفحه 77
نميشود اگر راست ميگوئى كه خدا بر ما عذاب نازل مينمايد در صورتى كه باقى بر طريقه خود باشيم از خدا بخواه كه بوعده خود عمل نمايد و حضرت نوح در جواب فرمود كه نزول عذاب منوط به اراده الهى است دير يا زود شما نميتوانيد آنرا دفع كنيد و نه از آن فرار نمائيد و اگر باز بخواهم شما را نصيحت كنم بحال شما فائده ندارد اگر خدا خواسته باشد شما را بحال خودتان واگذار فرمايد و هدايت بخير و ارشاد بحق نفرمايد چون اعراض از ذكر نموديد و اصرار بر كفر و معصيت داريد ولى لازم نيست من طلب عذاب كنم خداوند پروردگار شما است و هر وقت باشد باز گشت شما به او است و جزاى اعمال شما را خواهد داد و بنابراين مراد از اغواء خائب و محروم نمودن خداوند است آنها را از رحمت و ثواب خود بسوء اختيار خودشان و بعضى گفتهاند مراد عقاب يا هلاك آنها است چون اغواء باين معانى استعمال ميشود و قطعا مقصود وادار نمودن بكفر و ضلالت نيست چون خداوند منزّه از فعل قبيح است و در آيه اخيره اعراض از مطالب سابقه شده و تصريح به ادّعاء كفّار فرموده كه ميگويند حضرت نوح و يا پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بخدا افتراء بستند و بايد يكى از آن دو در جواب آنها بگويند كه اگر ادّعاء شما حق باشد گناه جرم من بعهده من است و مربوط بشما نيست چنانچه گناه جرم شما كه افتراء بمن بستيد در اين نسبت و تهمت بعهده شما است و من مبرّى و منزّهم از افتراء و گناه آن ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا يَنفَعُكُم نُصحِي إِن أَرَدتُ أَن أَنصَحَ لَكُم إِن كانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغوِيَكُم هُوَ رَبُّكُم وَ إِلَيهِ تُرجَعُونَ (34)
و نفع نميبخشد شما را نصيحت من اگر بخواهم شما را نصيحت كنم اگر خداوند اراده فرموده که شما در ضلالت و غوايت و گمراهي باشيد او است پرودگار شما و بسوي او است بازگشت شما.
مكرر گفتهايم که فرق است بين اراده تكويني حق که هيچ امري در عالم واقع نميشود تا مادامي که مشيئت و اراده حق تعلق نگيرد و اينکه منافي با اختيار عبد نيست زيرا اراده باين نحو تعلق گرفته که فعل باختيار عبد صادر شود اگر اجبارا باشد اراده تعلق نگرفته از ايمان و كفر و عبادت و معصيت و اراده تشريعي بارسال رسل و انزال كتب و اقامه حجت بر تمام جن و انس که راه عذري بر احدي باقي نماند لذا ميفرمايد وَ لا يَنفَعُكُم نُصحِي چون قلوب شما سياه شده و قساوت گرفته و كبر و نخوت و هزار عيب ديگر مانع از قبولي نصايح من است و انتفاع شما از آن إِن أَرَدتُ أَن أَنصَحَ لَكُم هر چه من بخواهم شما را نصيحت كنم نتيجه بدست
جلد 11 - صفحه 46
نميآورم إِن كانَ اللّهُ يُرِيدُ باراده تكويني نظر بعدم قابليت شما از براي هدايت أَن يُغوِيَكُم که بهمان كفر و شرك و ضلالت که گرفتار بوديد بمانيد و هدايت نشويد هُوَ رَبُّكُم ميداند هر بنده حد قابليتش چه اندازه است كي استحقاق عذاب دارد و كي لياقت ثواب وَ إِلَيهِ تُرجَعُونَ بازگشت همه شماها در محكمه عدل الهي است و در حق همه بعدل حكم ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- سپس اضافه میکند: «اگر خداوند (به خاطر گناهان و آلودگیهای
ج2، ص341
جسمی و فکریتان) بخواهد شما را گمراه سازد، هرگز نصیحت من برای شما سودی نخواهد بخشید هر چند بخواهم شما را نصیحت کنم» (وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ).
چرا که «او پروردگار شماست و به سوی او باز میگردید» و تمام هستی شما در قبضه قدرت اوست» (هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
نکات آیه
۱- نوح(ع) ، در پى درخواست قومش (تحقق بخشیدن به عذابهاى موعود) از ایمان آوردن آنان سخت به تردید افتاد. (فأتنا بما تعدنا ... قال ... لاینفعکم نصحى إن أردت أن أنصح لکم)
۲- نوح(ع) ، پس از تلاشهاى ناموفق خویش ، این احتمال را موجه دانست که خداوند خواسته تا اشراف و سران قومش ، به ورطه ضلالت و گمراهى سقوط کنند. (و لاینفعکم نصحى ... إن کان الله یرید أن یغویکم) «إن» در «إن کان الله ...» شرطیه است و جمله «لاینفعکم ...» به منزله جواب براى آن مى باشد. گرچه این احتمال نیز که مخففه از مثقّله باشد بعید به نظر نمى رسد. بر این اساس جمله «إن کان الله» بیانگر آن است که نوح(ع) به ایمان نیاوردن قومش اطمینان پیدا کرده بود. قابل ذکر است که نیامدن «لام» در خبر «إن» مخففه، به خاطر مشتبه نشدن آن با «إن» نافیه است.
۳- گمراهى ضلالت پیشگان از سوى خدا ، سزا و کیفر لجاجت و حق ناپذیرى ایشان است. (ینوح قد جدلتنا ... فأتنا بما تعدنا ... إن کان الله یرید أن یغویکم) وقوع جمله «إن کان الله» پس از بیان لجاجتها و حق ناپذیریهاى کفرپیشگان (قد جادلتنا ...) ، حاکى است که اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.
۴- تعالیم و نصیحتهاى پیامبران ، در کسانى که خداوند خواهان گمراهى ایشان باشد ، بى تأثیر است. (و لاینفعکم نصحى ... إن کان الله یرید أن یغویکم) «إن کان الله ...» به منزله تعلیل براى «لاینفعکم نصحى» است; یعنى ، چون خداوند گمراهى شما را خواسته است ، نصیحت من در شما تأثیرى ندارد.
۵- پیامبران و مبلغان دین ، به بیان و ابلاغ معارف براى هدایت ناپذیران ، موظف نیستند. (إن أردت أن أنصح لکم) نوح(ع)، پس از دریافت این واقعیت که خداوند، به خاطر لجاجتهاى قومش خواسته که آنان گمراه باشند، نصیحت کردن و ابلاغ دین را با جمله شرطیه (إن أردت ...) بیان مى کند تا به این نکته اشاره کند که: ابلاغ دین پس از این مرحله، بر من لازم و ضرورى نیست.
۶- امر به معروف و نهى از منکر ، در صورتى که احتمال تأثیر در آن نباشد ، واجب نیست. (و لاینفعکم نصحى إن أردت أن أنصح لکم إن کان الله یرید أن یغویکم)
۷- هدایت یابى انسانها و گمراه شدن آنان ، از خواست و اراده خداوند خارج نیست. (و لاینفعکم نصحى ... إن کان الله یرید أن یغویکم)
۸- نوح(ع) پیامبرى خیرخواه و دلسوز مردم (لاینفعکم نصحى إن أردت أن أنصح لکم)
۹- کفرپیشگان قوم نوح ، او را خیرخواه نمى دانستند و تعالیمش را سودمند نمى پنداشتند. (ینوح قد جدلتنا ... إن أردت أن أنصح لکم) اشراف قوم نوح ، تلاشهاى مستمر نوح(ع) را جدل (جرّ و بحث) نامیدند; ولى او در مقابل ، تعبیر نصیحت را به کار برد تا پندار آنان را تخطئه کند.
۱۰- مؤثر بودن نصیحتها در آدمى ، در گرو توفیق و خواست خداوند است. (و لاینفعکم نصحى ... إن کان الله یرید أن یغویکم)
۱۱- خداوند ، پروردگار انسانها و تدبیرکننده امور ایشان است. (هو ربکم)
۱۲- اغواى گمراهان پس از اتمام حجت بر آنان و عنادورزى ایشان ، پرتوى از ربوبیت خداوند است. (إن کان الله یرید أن یغویکم هو ربکم)
۱۳- بازگشت انسانها به سوى خداوند است. (و إلیه ترجعون)
۱۴- بازگشت انسانها به خدا ، پرتوى از ربوبیت اوست. (هو ربکم و إلیه ترجعون)
۱۵- بازگشت انسانها به خدا ، قهرى و اجتناب ناپذیر است. (و إلیه ترجعون) برداشت فوق ، از مجهول بودن فعل «ترجعون» استفاده شده است.
۱۶- نپذیرفتن نصیحتهاى پیامبران ، زمینه گرفتار شدن به کیفرهاى اخروى است. (و لاینفعکم نصحى إن أردت أن أنصح لکم ... هو ربکم و إلیه ترجعون) از هدفهاى بیان این حقیقت که نصیحت ناپذیران به خدا بازمى گردند ، هشدار دادن آنان به عذابهاى اخروى است.
روایات و احادیث
۱۷- «عن أبى الحسن الرضا(ع) قال: قال الله فى قوم نوح: «و لاینفعکم نصحى إن أردت أن أنصح لکم إن کان الله یرید أن یغویکم» قال: الأمر إلى الله یهدى و یضلّ;[۳] از امام رضا(ع) روایت شده است که: خداوند ]از قول نوح [درباره قومش فرمود: اگر خدا بخواهد گمراهتان کند و من بخواهم شما را نصیحت کنم، نصیحت من براى شما سودى ندارد. امام فرمود: کار به دست خداست، او هدایت مى کند و گمراه مى سازد».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۶
- امر به معروف: احکام امر به معروف ۶; شرایط امر به معروف ۶
- انبیا: آثار رد موعظه انبیا ۱۶; شرایط تأثیر موعظه انبیا ۴; محدوده مسؤولیت انبیا ۵
- انسان: فرجام انسان ها ۱۳، ۱۵; مدبر انسان ها ۱۱; مربى انسان ها ۱۱
- بازگشت به خدا: ۱۳، ۱۴ حتمیت بازگشت به خدا ۱۵
- حق: کیفر حق ناپذیرى ۳
- خدا: اتمام حجت خدا ۱۲; اراده خدا ۲، ۴، ۷; اضلال خدا ۲، ۳، ۴، ۱۲، ۱۷; افعال خدا ۱۱; ربوبیت خدا ۱۱; مشیت خدا ۷; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱۲، ۱۴; نقش اراده خدا ۱۰; نقش توفیقات خدا ۱۰; نقش مشیت خدا ۷; هدایتهاى خدا۱۷
- عذاب: درخواست عذاب ۱
- قوم نوح: بینش قوم نوح ۹; خواسته هاى قوم نوح ۱; قوم نوح و نوح(ع) ۹; گمراهى اشراف قوم نوح ۲; یأس از ایمان قوم نوح ۱
- کیفر: زمینه کیفر اخروى ۱۶
- گمراهان: اتمام حجت با گمراهان ۱۲; حق ناپذیرى گمراهان ۳; دشمنى گمراهان ۱۲; لجاجت گمراهان ۳; هدایت ناپذیرى گمراهان ۴
- گمراهى: زمینه گمراهى ۳; منشأ گمراهى ۷
- لجاجت: کیفر لجاجت ۳
- مبلغان: محدوده مسؤولیت مبلغان ۵
- موعظه: شرایط تأثیر موعظه ۱۰
- نوح(ع): خیرخواهى نوح(ع) ۸; زمینه یأس نوح(ع) ۱; عقیده نوح(ع) ۲; فضایل نوح(ع) ۸; قصه نوح(ع) ۱; مهربانى نوح(ع) ۸
- نهى از منکر: احکام نهى از منکر ۶; شرایط نهى از منکر ۶
- هدایت: منشأ هدایت ۷
- هدایت ناپذیران: ابلاغ معارف به هدایت ناپذیران ۵
منابع