هود ٦١
کپی متن آیه |
---|
وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ |
ترجمه
هود ٦٠ | آیه ٦١ | هود ٦٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِلَی ثَمُودَ»: عطف بر (إِلی عاد ...) در آیه است. «أخاهُمْ»: (نگا: اعراف / ، هود / ). «أَنْشَأَکُم مِّنَ الأرْضِ»: شما را از زمین آفریده است. مراد این است که آدم و حوّاء را از خاک آفریده است که پدر و مادر نخستین شما هستند و شما هم از نسل آنان میباشید (نگا: طه / ). «إِسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا»: توان آباد نمودن زمین را به شما داده است. از شما آبادکردن زمین را خواسته است. در زمین عمری به شما داده است و مدّت روزگاری بر جایتان داشته است. «ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ»: سپس هر وقت دچار لغزش و گناه شدید، توبه کنید و با انجام اعمال نیک به سوی خدا برگردید. «إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ»: پروردگار من قریب الرحمه است (نگا: اعراف / ). پروردگار من نزدیک است و از همهچیز آگاه است (نگا: بقره / . «مُجِیبٌ»: پاسخدهنده. پذیرنده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۱ - ۶۸ سوره هود
- معناى «إنشاء» و «استعمار»، در جمله: «هُوَ أنشَأكُم مِنَ الأرضِ»
- استدلال براى عدم جواز عبادت غير خدا
- پاسخ قوم ثمود، به دعوت صالح «ع»
- قوميت پرستى و مليت گرايى، دو عامل، در ردّد عوت حضرت صالح «ع»
- جواب حضرت صالح «ع»، به دلايل قوم خود
- بحث روايتى: (داستان ناقه صالح و قوم ثمود)
- گفتاری در باره داستان صالح «ع»، در چند فصل
- ۱- ثمود، قوم صالح «علیه السلام»
- ۲- بعثت صالح «عليه السلام»
- ۳- شخصيت صالح «عليه السلام»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ «61»
و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح (را فرستاديم) او گفت: اى قوم من! خداى يگانه را بپرستيد كه جز او معبود ديگرى براى شما نيست. اوست كه شما را از زمين پديد آورد و از شما خواست تا در آن آبادى كنيد، پس، از او آمرزش بخواهيد، سپس به سوى او بازگرديد، همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است.
نکته ها
حضرت صالح عليه السلام سومين پيامبرى است كه پس از حضرت نوح و هود عليهما السلام به رسالت رسيده است.
پیام ها
1- رابطهى انبيا با مردم، رابطهاى برادرانه بوده است. «أَخاهُمْ»
2- بهتر است مبلّغ، از اهالى همان منطقهى مورد تبليغ باشد. «أَخاهُمْ»
3- هدف همهى انبيا، پرستش خداى يگانه است. «اعْبُدُوا اللَّهَ، ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ»
4- دليل و فلسفهى عبادت خداوند، لطف بيكران او به انسانهاست. «اعْبُدُوا، أَنْشَأَكُمْ»
5- سرچشمهى آفرينش انسان از خاك است. «أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ»
6- اسلام، دين جامع بين دنيا و آخرت است. (هم آباد كردن زمين، هم استغفار و توبه) «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ»
7- خواست خداوند، عمران و آبادى زمين است. «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»
8- معبود موحّدان، داراى فهم و شعور، علم و قدرت، شنوايى و جوابگويى به آنهاست كه اين موارد در بُتها نيست. «قَرِيبٌ مُجِيبٌ»
جلد 4 - صفحه 82
9- برگشت به سوى خداوند، آسان و توبه زمينهى تقرّب به خداست. «تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ»
10- اگر استغفار و توبه بود، خداوند مىپذيرد. تُوبُوا ... قَرِيبٌ مُجِيبٌ
11- خداوند به همه نزديك است، اين ما و افكار و رفتار ماست كه سبب دورى ما از خداوند مىشود. «رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61)
بعد از آن ذكر قصه قوم ثمود را بيان فرمايد:
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً: و فرستاديم به سوى قبيله ثمود برادر نسّبى ايشان حضرت صالح عليه السّلام را، چون مبعوث به رسالت شد دعوت نمود. قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ: فرمود اى قوم من، ستايش و پرستش كنيد خداى متعال را به يگانگى. ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ: نيست براى شما خالق و معبودى غير از ذات اقدس سبحانى. هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ: آن ذات پاك به قدرت كامله آفريد شما را از زمين، يعنى پدر شما آدم را از خاك و شما را از نطفهاى كه توليد آن از غذا و حصول غذا از زمين مىباشد بتمامه. وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها: و زندگانى و بقا بخشيد شما را در زمين و شما را معمّر گردانيد. در مدارك نقل شده «1» كه عمر آنها از سيصد تا هزار سال بود. يا شما را قوه مرحمت فرمود بر عمارت زمين به
«1» تفسير منهج الصادقين چاپ علميه اسلاميه ج 4 ص 434.
جلد 6 - صفحه 94
ساختن منازل بائره و حفر انهار و غرس اشجار، يا امر نمود شما را به تعمير زمين بقدر آنچه محتاجيد از منازل و زراعات و اشجار.
فَاسْتَغْفِرُوهُ: پس در مقابل شكر منعم كه عقل حاكم به آنست، طلب آمرزش نمائيد خدا را به ايمان. ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ: پس توبه و بازگشت به درگاه الهى به اطاعت اوامر و پرهيز از نواهى، يا طلب آمرزش كنيد از ستايش بتان و برگرديد به پرستش خالق منان و حضرت سبحان. إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ:
بدرستى كه پروردگار من نزديك است به رحمت نسبت به اميدواران. اجابت كننده است به فضل و منت نسبت به داعيان. مشهور آنست كه «1» صالح عليه السّلام پسر عبيد پسر آصف پسر ماشح پسر عبيد پسر حاذر پسر ثمود پسر عاثر پسر ارم پسر سام بود، و مانند انبياء سلف، كمال لطف و نصح را به قوم منظور مىداشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61) قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (62) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63) وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (64) فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (65)
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (66) وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (67) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (68)
ترجمه
و فرستاديم بسوى قوم ثمود برادرشان صالح را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست شما را هيچ خدائى مگر او، او آفريد شما را از زمين و عمر داد شما را در آن پس طلب آمرزش كنيد از او پس باز گشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است
گفتند اى صالح بتحقيق بودى تو در ميان ما محلّ اميد پيش از اين آيا نهى ميكنى ما را از آنكه بپرستيم آنچه را ميپرستيدند پدران ما و همانا ما هر آينه در شكّى هستيم از آنچه ميخوانى ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا اگر من باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و داده باشد مرا از خود رحمتى پس كيست كه يارى كند مرا از عذاب خدا اگر نافرمانى كنم او را پس زياد نميكنيد براى من مگر نسبت زيانكارى
و اى قوم من اين شتر خدا است براى شما با آنكه نشانه قدرت است پس بگذاريدش بخورد در زمين خدا و نرسانيد به آن آزارى پس ميگيرد شما را عذابى نزديك
پس پى كردند آنرا پس گفت برخوردار شويد در سراى خودتان سه روز اين وعدهايست غير دروغ
پس چون آمد فرمان ما نجات داديم صالح را و آنانكه ايمان آوردند با او برحمتى از خودمان و از رسوائى آنروز همانا پروردگار تو او است نيرومند توانا
و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح كردند در خانههاشان بر جاى ماندگان
گويا نبودند در آن هرگز آگاه باشيد همانا قوم ثمود كافر شدند بپروردگارشان آگاه باشيد دورى از رحمت است براى ثمود.
تفسير
خداوند پس از حضرت هود حضرت صالح را مبعوث بر قبيله ثمود فرمود و آنها بنابر نقل اكمال از امام باقر عليه السّلام كمتر از چهل خانوار بودند اهل يك ده در كنار دريا و بعضى گفتهاند در وادى القرى بين شام و مدينه منزل داشتند و قوم عاد در يمن بودند در هر حال مأموريّت او هم مانند انبياء گذشته دعوت بتوحيد بود و نسبت برادر بقوم مكرّر بيان شده كه بملاحظه معمول عرب است كه اهل هر قبيلهاى يكديگر را برادر ميخوانند و آنحضرت پس از دعوت بتوحيد و نفى شرك فرمود خداوندى كه شما را در بدو امر از خاك آفريد و فعلا هم نطفهاى را كه شما از آن بوجود ميآئيد از موادّ ارضيّه خلق ميفرمايد و بشما طول عمر عنايت فرموده اگر استعمر كم مأخوذ از عمر باشد چون گفتهاند عمر آنها از سيصد تا هزار سال بوده يا شما را مأمور
جلد 3 صفحه 94
بعمران و آبادى زمين فرمود اگر مأخوذ از عمارت باشد زيرا اين عمل مطلوب و موجب طول عمر است يا شما را متمكّن از عمارت و محتاج بسكونت در زمين فرمود در هر حال چنين خداوندى مستحقّ پرستش و ستايش است نه بتهائيكه شما آنها را بدست خودتان ميسازيد پس طلب مغفرت نمائيد از خداوند براى گناهان گذشته خودتان و ثابت باشيد بر توبه و رجوع كنيد بپرستش حقّ از پرستش باطل و بدانيد كه رحمت خداوند نزديك به بنده موحّد است و اجابت ميكند دعاى او را و احاطه دارد بخلق و ميشنود دعاى آنها را و اگر صلاح باشد مستجاب ميفرمايد آنها در جواب گفتند اى صالح تو قبل از اين محلّ رجاء و مورد اميدوارى ما بودى در هر امر خيرى براى عقل و كفايت و درايت و خيرخواهى كه از تو بروز داشت نسبت بهمه ما ولى اينك اميدها از تو قطع شد چون ما را از عبادت بتها كه دين پدران ما بوده نهى ميكنى و دعوت مينمائى ما را بتوحيد و نفى شرك با آنكه ما يقين نداريم بصدق مدّعاى تو بلكه شك داريم بطوريكه موجب تزلزل خاطر ما شده نسبت بخودت و دينى كه آوردهاى حضرت صالح در جواب فرمود اى قوم من اگر براى من به بيّنه و برهان قطعى واضح توحيد خدا ثابت و مدلّل باشد و مرا مبعوث بر شما فرموده باشد و بخواهم با شما مماشاة نمايم و بوظيفه خودم كه دعوت است عمل ننمايم كدام يك از شما ميتوانيد با من همراهى كنيد و عذاب خدا را از من دفع نمائيد با آنكه مستحقّ عقابم پس متابعت من از شما و همراهى شما با من جز زيانكارى واقعى و نسبت آن براى من و شما فائدهاى ندارد چون تخسير مانند تفسيق بمعناى نسبت زيانكارى است خلاصه آنكه اين مدارا و مماطله براى من و شما چيزى جز نسبت زيانكارى و واقع خسران اضافه نمينمايد و اگر براى رفع تزلزل خاطر خودتان و اطمينان بصدق مدّعاى من محتاج بشاهد و معجزه باشيد اين ماده شتر كه بكيفيّت مخصوصه بهت آور براى شما از كوه بيرون آوردم و باين مناسبت ناقة اللّه خوانده ميشود كه اسباب عاديه در پيدايش او نبوده بلكه فقط باراده الهيّه موجود شده است و بر نفع شما است كه تمامتان از شيرش بهرهمند ميشويد معجزه قطعيّه و گواه صدق من است و ديگر نبايد شكّى داشته باشيد و مبادا آنرا آزار نمائيد بگذاريد در زمين خدا بچرد و از آب رودخانه بياشامد و بهمان ميزان بشما شير بدهد و اگر
جلد 3 صفحه 95
تخلف نمائيد بزودى عذاب الهى بر شما نازل خواهد شد ولى اين نصايح مشفقانه بخرج آنقوم عنود نرفت و عاقبت يكنفر از آنها با رضايت سايرين متصدّى قتل آن حيوان شد و همه از گوشت او خوردند و شريك در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حيات داد و بعد از آن وعده عذاب قطعى كه دروغ و قابل تخلّف نيست و بعد از نزول عذاب آنحضرت و اهل ايمان مشمول رحمت الهى شدند و از ذلّت و رسوائى و عذاب آنروز و روز قيامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاريّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصيحه مهيب آسمانى مردند و برو بزمين افتادند و ديگر از جاى خودشان برنخاستند مانند آنكه هيچوقت در دنيا نبودند و بكلّى آثارشان محو شد و باقى نماند براى آنها جز تنبيه الهى اهل عالم را بكفرشان و تأكيد آنرا بلعن آنها براى افاده استحقاقشان يا اخبار از محروميّت آنها از رحمت الهيّه و تفصيل اين قصه در سوره اعراف با بيان وافى گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِلي ثَمُودَ أَخاهُم صالِحاً قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن إِلهٍ غَيرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَ استَعمَرَكُم فِيها فَاستَغفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61)
و هر آينه بتحقيق فرستاديم بسوي ثمود برادر خود آنها صالح را فرمود اي قوم من پرستش كنيد خداوند را نيست از براي شما خدايي غير از او اوست که از همين زمين و خاك ايجاد فرمود شما را و براي شما عمر طولاني و عمّار زمين که عمارتها بنا كرديد و سكني گرفتيد قرار داد پس طلب آمرزش كنيد از او که بر شرك و معاصي شما مؤاخذه نكند و گذشت فرمايد و توبه كنيد بسوي او و دست از شرك و كفر و معاصي برداريد محققا پروردگار من نزديك بشما است و اجابت ميكند شما را هم ميآمرزد و هم قبول توبه ميكند.
وَ إِلي ثَمُودَ عطف است بالي قومه مدخول وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً يعني و لقد ارسلنا الي ثمود و ثمود إبن عاشر إبن ارم إبن سام إبن نوح و اولاد و احفادش بسيار بودند و آنها را ثمود گفتند باسم جد آنها و گفتند عمر آنها طولاني بود بين سيصد سال تا هزار سال و محل آنها بين شام و مدينه نزديك يمن بوده و از اعراب اولي بودند لسانشان عرب بود.
أَخاهُم صالِحاً که حضرت صالح عليه السّلام هم از اينکه قبيله بوده اخوت نسبي داشت با آنها نه اخوت ديني و حضرت صالح بمقتضاي حديثي که در كافي از ابي حمزه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده که خلاصه آن را در سوره اعراف در ذيل آيه 71 بيان كرديم که در سن 16 سالگي مبعوث برسالت شد و تا سنش بالغ بر 120 سال رسيد 104 سال دعوت كرد ضعفاء و فقراء باو ايمان آوردند و متكبرين و اعيان
جلد 11 - صفحه 77
و اشراف قوم ايمان نياوردند فرمود من از دعوت شما ملول شدم شما هم از دعوت من ملول شديد بيائيد ميرويم نزد خدايان شما من از آنها حاجت ميطلبم اگر اجابت كردند ديگر دعوت نميكنم و از ميان شما خارج ميشوم و شما هم از خداي من حاجت طلبيد اگر اجابت فرمود ايمان بياوريد گفتند بسيار خوب انصاف دادي رفتند نزد بتها هر چه حضرت صالح [ع] حاجت خواست أ تري نبخشيد و آنها از خداي صالح حاجت طلبيدند که از اينکه سنگ شتري بيرون آيد باوصاف كذا و كذا فوري ناقه خارج شد گفتند بزايد فوري بچه آورد و بقدري شير ميداد که تمام قوم را كفايت ميكرد معاندين از راه كبر و عصبيت ديدند اينکه معجزه بزرگ باعث اينکه ميشود که مردم مشاهده ميكنند و ايمان ميآورند لذا ناقه را پي كردند تا آخر حديث.
قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن إِلهٍ غَيرُهُ گفتند هفتاد بت داشتند که پرستش ميكردند هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ چون خداوند بشر را از خاك زمين خلق فرمود حضرت آدم از گل خلق شد بعلاوه اصل خلقت انسان از حبوبات و فواكه که انسان تغذيه ميكند از زمين روئيده ميشود و جزو اعضاء بدن ميگردد و توليد نطفه ميكند و اطواري سير ميكند تا بدنيا بيايد و بالاخره بمقتضاي کل شيئي يرجع الي اصله دو مرتبه خاك ميشود و فرداي محشر هم همين خاك باز بدون اينکه تطورات انسان ميشود يا در بهشت يا جهنم وارد ميشود که معاد جسماني از ضروريات اسلامي است و منكر آن كافر و ضال است.
وَ استَعمَرَكُم فِيها يا از ماده عمر است يعني عمر زيادي بشما داده که بالغ بر هزار سال ميشود يا از ماده عمران است که عمارات عاليه و بناهاي محكمه و مساكن رفيعه بشما در روي زمين عنايت فرموده فَاستَغفِرُوهُ از شرك و بت پرستي و اعمال سيّئه که مرتكب شدهايد استغفار
جلد 11 - صفحه 78
كنيد ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ ايمان آوريد و عمل صالح بجا آوريد و تقواي از معاصي كنيد که گفتند توبه هر چيزي مناسب خود او است توبه از شرك و كفر و عناد و عصبيت و كبر در دين ايمان است و توبه از حقوق النّاس ردّ آنها است و توبه از ترك واجبات اتيان و تدارك آنها است.
إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ قرب رحمت او است که شامل حال مستغفرين ميشود مجيب اجابت ادعيه آنها را ميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 61)- آغاز سرگذشت قوم ثمود: سرگذشت قوم عاد با تمام درسهای عبرت انگیزش بطور فشرده پایان یافت و اکنون نوبت قوم ثمود است، همان جمعیتی که طبق نقل تواریخ در سرزمین «وادی القری» در میان مدینه و شام زندگی داشتند.
باز در اینجا میبینیم که قرآن مجید هنگامی که سخن از پیامبر آنها «صالح» میگوید به عنوان «برادر» از او یاد میکند برادری دلسوز و مهربان که جز خیرخواهی هدف دیگری ندارد آیه شریفه میفرماید: «ما به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم» (وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً).
«گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید که هیچ معبودی برای شما جز او نیست» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).
سپس برای تحریم حسن حق شناسی آنها به گوشهای از نعمتهای مهم
ج2، ص357
پروردگار که سراسر وجودشان را فرا گرفته اشاره کرده، میگوید: «او کسی است که شما را از زمین آفرید» (هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ).
پس از اشاره به نعمت آفرینش، نعمتهای دیگری را که در زمین قرار داده به این انسانهای سرکش یادآوری میکند: او کسی است که: «عمران و آبادی زمین را به شما سپرد و قدرت و وسائل آن را در اختیارتان قرار داد» (وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها).
قابل توجه این که قرآن نمیگوید خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت، بلکه میگوید عمران و آبادی زمین را به شما تفویض کرد، اشاره به این که وسائل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش زمین را آباد سازید و منابع آن را به دست آورید و بدون کار و کوشش سهمی ندارید.
«اکنون که چنین است، از گناهان خود توبه کنید و به سوی خدا بازگردید که پروردگار من به بندگان خود نزدیک است و درخواست آنها را اجابت میکند» (فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ).
نکات آیه
۱- صالح(ع) ، از پیامبران و رسولان الهى بود. (و لقد أرسلنا ... و إلى ثمود أخاهم صلحًا) «إلى ثمود» عطف بر «إلى قومه» و «أخاهم» عطف بر «نوحاً» در آیه بیست و پنجم است; یعنى: لقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صالحاً.
۲- رسالت صالح(ع)، محدود به قوم ثمود بود. (و إلى ثمود أخاهم صلحًا)
۳- خویشاوندى صالح(ع) با قوم ثمود (و إلى ثمود أخاهم صلحًا) تصریح به اینکه صالح(ع) ، برادر قوم ثمود بود (أخاهم صالحاً) مى تواند اشاره اى باشد به خویشاوندى صالح(ع) با قوم ثمود.
۴- صالح(ع) ، دلسوز براى قوم خویش و با محبت نسبت به آنان ، حتى پیش از بعثتش به پیامبرى (و إلى ثمود أخاهم صلحًا) مراد از اخوّت صالح(ع) براى قوم ثمود ، مى تواند مهربانى و دلسوزى او نسبت به آنان باشد.
۵- دعوت به پرستش خداى یکتا ، مهمترین و نخستین پیام صالح(ع) براى قوم ثمود (قال یقوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)
۶- قوم ثمود ، به وجود خداوند معتقد بودند. (یقوم اعبدوا الله)
۷- باور به وجود خدا ، باورى ریشه دار در تاریخ بشر (قال یقوم اعبدوا الله)
۸- قوم ثمود ، مردمى مشرک و معتقد به معبودهایى متعدد (یقوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)
۹- انسان ، از دیرباز برخوردار از روحیه پرستش و گرایش به معبود (ما لکم من إله غیره)
۱۰- توحید عملى ، مبتنى بر توحید نظرى است. (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره) جمله «ما لکم ...» تعلیل براى «اعبدوا الله» است; یعنى ، چون واقعیت این است که الهى جز خداوند نیست ، پس در مقام عمل نیز او باید پرستش شود نه غیر او.
۱۱- خداوند ، تنها حقیقتى که شایسته و بایسته پرستش است. (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)
۱۲- تنها خداوند ، ایجاد کننده و آفریننده انسان است. (هو أنشأکم من الأرض) ترکیبهایى همانند «هو أنشأکم» و «أنا قمت» - که مبتدا در معنا ، فاعل است و خبر آن فعل مى باشد - گاهى حاکى از تأکید است و گاهى دلالت بر حصر دارد. قرینه هاى موجود در کلام ، تعیین کننده آن است.
۱۳- خالق و آفریننده ، تنها حقیقتِ شایسته پرستش (اعبدوا الله ... هو أنشأکم من الأرض) جمله «هو أنشأکم ...» استدلالى است براى توحید و لزوم یکتاپرستى که از جمله «اعبدواالله ...» به دست مى آید; یعنى، چون خداوند خالق است، شایسته پرستش است و چون در آفریدن شریکى ندارد، پس نباید در پرستش نیز براى او شریکى بپندارید.
۱۴- عناصر زمینى ، خمیرمایه خلقت انسان است. (هو أنشأکم من الأرض)
۱۵- خداوند ، توان و استعدادِ آباد کردن زمین را به آدمیان عطا کرده و ایشان را به سوى آبادانى گرایش داده است. (واستعمرکم فیها) استعمره فیه، یعنى: «جعله یعمره; وى را آبادکننده آن قرار داد» (لسان العرب). بر این اساس «استعمرکم فیها» چنین معنا مى شود: خداوند شما را این گونه قرار داده و آفریده است که زمین را آباد سازید; یعنى، توان آبادسازى زمین را به شما عطا کرده و نیاز به آن را در شما ایجاد کرده است تا همواره به سمت آبادسازى زمین در حرکت باشید.
۱۶- خداوند ، به دلیل اعطاى توان و استعداد به بشر براى آبادسازى زمین ، شایسته و بایسته پرستش است. (اعبدوا الله ... استعمرکم فیها) جمله «استعمرکم فیها» نیز همانند «هوأنشأکم» دلیل براى «اعبدوا الله» مى باشد.
۱۷- ضرورت استغفار به درگاه خدا و طلب آمرزش گناهان از او (فاستغفروه)
۱۸- لزوم حرکت به سوى خداوند و تقرب به درگاه او (ثم توبوا إلیه) عطف جمله «توبوا إلیه» بر «استغفروه» بیانگر این است که از توبه، معنایى غیر از استغفار اراده شده است. با توجه به معناى لغوى توبه (رجوع کردن) مى توان گفت: مراد از توبه در آیه شریفه، حرکت کردن به سوى خدا با اطاعت از اوامر و نواهى اوست.
۱۹- استغفار از گناهان ، پرستش خدا و پرهیز از شرک ، مقدمه هایى لازم براى تقرب به درگاه خداوند (فاستغفروه ثم توبوا إلیه) برداشت فوق ، با توجه به حرف «ثم» - که بر تأخر مرحله توبه از مرحله استغفار دلالت دارد - استفاده شده است.
۲۰- طلب بخشایش گناهان از خدا ، حرکت به سوى او و استغفار از شرک ، توصیه ها و پیامهاى صالح(ع) به قوم ثمود (قال یقوم ... فاستغفروه ثم توبوا إلیه)
۲۱- باور به انحصار خالقیت به خداوند ، وادار کننده انسان به پرستش او و پرهیز از شرک و دورى از گناه و استغفار از گناهان گذشته است. (هو أنشأکم من الأرض ... فاستغفروه) برداشت فوق، از حرف «فاء» که جمله «استغفروه ...» را بر «هو أنشأکم ...» تفریع کرده است به دست مى آید.
۲۲- خداوند ، به انسانها نزدیک است و درخواستهاى آنان را اجابت مى کند. (إن ربى قریب مجیب)
۲۳- تقرب به خداوند ، به خاطر نزدیکى او به بندگان ، امرى سهل و آسان است. (ثم توبوا إلیه إن ربى قریب) هدف از بیان نزدیکى خداوند ، پس از توصیه به حرکت و تقرب به درگاه او ، بشارت به سیرکنندگان به سوى خداست که او از شما دور نیست تا براى رسیدن به او زحمتى طاقت فرسا لازم باشد; بلکه نزدیک است و تقرب به او سهل و آسان مى باشد.
۲۴- خداوند ، درخواست طلب کنندگان آمرزش را اجابت مى کند و گناهانشان را مى آمرزد. (فاستغفروه ... إن ربى قریب مجیب) دو صفت «قریب» و «مجیب» به صورت لفّ و نشر غیر مرتب ، در ارتباط با «استغفروه» و «توبواإلیه» ایراد شده است.
روایات و احادیث
۲۵- «جاء رجل من أهل الشام إلى على بن الحسین(ع) فقال: أنت على بن الحسین؟ قال: نعم ، قال: أبوک الذى قتل المؤمنین؟ ... فقال: ویلک کیف قطعت على أبى أنه قتل المؤمنین ؟ قال: قوله: إخواننا قد بغوا علینا فقاتلناهم على بغیهم. فقال: ویلک أما تقرأ القرآن؟ قال: بلى. قال: فقد قال الله تعالى ... «و إلى ثمود أخاهم صالحاً» أفکانوا إخوانهم فى دینهم أو فى عشیرتهم؟ قال له الرجل: لا بل فى عشیرتهم. قال(ع): فهؤلاء إخوانهم فى عشیرتهم و لیسوا إخوانهم فى دینهم ... ;[۱] مردى از اهل شام نزد على بن الحسین(ع) آمد و گفت: تو على بن الحسین هستى؟ فرمود: آرى. او گفت: پدرت کسى است که مؤمنین را کشت ...، فرمود: واى بر تو چگونه حکم قطعى کردى که پدرم مؤمنین را کشت؟ آن شخص گفت: سخن او (أمیرالمؤمنین(ع)) که گفت:برادران ما علیه ما سرکشى کردند، پس ما هم به خاطر این سرکشى باآنان جنگ کردیم؟فرمود: واى بر تو! آیا قرآن نمى خوانى؟ گفت: چرا، فرمود: خداوند مى فرماید: «... و إلى ثمود أخاهم صالحاً» آیا صالح برادر دینى قوم ثمود بود یا برادر فامیلى آنان؟ گفت: برادر فامیلى آنان بود. فرمود: اینان نیز برادران فامیلى بودند نه برادران دینى ...».
موضوعات مرتبط
- استغفار: آثار استغفار ۱۹; استغفار از شرک ۲۰; اهمیت استغفار ۱۷; توصیه به استغفار ۲۰; عوامل استغفار ۲۱
- اسماء و صفات: قریب ۲۲; مجیب ۲۲
- انبیا: خویشاوندى با انبیا ۳
- انسان: انسان از زمین ۱۴; خالق انسان ها ۱۲; عنصر خلقت انسان ها۱۴; گرایشهاى انسان ۹، ۱۵; منشأ استعدادهاى انسان ۱۵، ۱۶
- انگیزش: عوامل انگیزش ۲۱
- ایمان: آثار ایمان ۲۱; ایمان به خالقیت خدا ۲۱; ایمان به خدا ۷
- بازگشت به خدا: ۱۸، ۲۰ اهمیت بازگشت به خدا ۱۸
- تقرب: اهمیت تقرب ۱۸; زمینه تقرب ۱۹; سهولت تقرب ۲۳
- توبه: توصیه به توبه ۲۰
- توحید: اهمیت توحید عبادى ۵; اهمیت توحید نظرى ۱۰; توحید افعالى ۱۲; توحید در خالقیت ۱۲; توحید عبادى ۱۱; دعوت به توحید عبادى ۵; زمینه توحید عملى ۱۰
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۱، ۱۲; جهان بینى و ایدئولوژى ۲۱
- خدا: آثار قرب خدا ۲۳; آمرزشهاى خدا ۲۴; اختصاصات خدا ۱۱، ۱۲، ۲۱; تاریخ خدا شناسى ۷; خالقیت خدا ۱۲; خدا و آبادانى زمین ۱۵; عطایاى خدا ۱۵، ۱۶; قرب خدا ۲۲
- دعا: اجابت دعا ۲۲
- رسولان خدا: ۱
- شرک: آثار اجتناب از شرک ۱۹; عوامل اجتناب از شرک ۲۱
- صالح(ع): تعالیم صالح(ع) ۵، ۲۰; خویشاوندان صالح(ع) ۳; دعوتهاى صالح(ع) ۵; صالح(ع)قبل از نبوت ۴; صالح(ع) و قوم ثمود ۳، ۴، ۲۰، ۲۵; فضایل صالح(ع) ۴; مقامات صالح(ع) ۱; محدوده رسالت صالح(ع) ۲; مهربانى صالح(ع) ۴; نبوت صالح(ع) ۱
- عبادت: آثار عبادت خدا ۱۹; دلایل عبادت خدا ۱۶; عوامل عبادت خدا ۲۱
- عقیده: تاریخ عقیده ۶، ۷
- قوم ثمود: پیامبر قوم ثمود ۲; خداشناسى قوم ثمود ۶; دعوت از قوم ثمود ۵; شرک قوم ثمود ۸; عقیده باطل قوم ثمود ۸; عقیده قوم ثمود ۶; معبودان باطل قوم ثمود ۸
- گرایشها: گرایش به آبادانى زمین ۱۵; گرایش به عبادت ۹; گرایش به معبود ۹
- گناه: عوامل ترک گناه ۲۱
- گناهکاران: آمرزش گناهکاران ۲۴; اجابت دعاى گناهکاران ۲۴
- مشرکان: ۸
- معبود: خالقیت معبود ۱۳
- معبودیت: ملاک معبودیت ۱۳
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۲۰، ح ۵۳; بحارالأنوار، ج ۳۲، ص ۳۴۵، ح ۳۲۹.