هود ٨

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ لَئِنْ‌ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ‌ الْعَذَابَ‌ إِلَى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَ‌ مَا يَحْبِسُهُ‌ أَلاَ يَوْمَ‌ يَأْتِيهِمْ‌ لَيْسَ‌ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ‌ وَ حَاقَ‌ بِهِمْ‌ مَا کَانُوا بِهِ‌ يَسْتَهْزِءُونَ‌

ترجمه

و اگر مجازات را تا زمان محدودی از آنها به تأخیر اندازیم، (از روی استهزا می‌گویند: «چه چیز مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، آن روز که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها بازگردانده نخواهد شد؛ (و هیچ قدرتی مانع آن نخواهد بود؛) و آنچه را مسخره می‌کردند، دامانشان را می‌گیرد!

و اگر عذاب را تا چند گاهى از آنان به تأخير اندازيم، [به ريشخند] خواهند گفت: چه چيزى مانع آن مى‌شود؟ آگاه باش، روزى كه عذابشان فرا رسد از آنها بازگردانده نشود، و آنچه مسخره‌اش مى‌كردند آنها را فرا گيرد
و اگر عذاب را تا چندگاهى از آنان به تأخير افكنيم، حتماً خواهند گفت: «چه چيز آن را باز مى‌دارد؟» آگاه باش، روزى كه [عذاب‌] به آنان برسد از ايشان بازگشتنى نيست، و آنچه را كه مسخره مى‌كردند آنان را فرو خواهد گرفت.
و اگر ما عذاب را از آن منکران معاد تا وقت معین (هنگام مرگ) به تعویق اندازیم آنها گویند: چه موجب تأخیر عذاب شده؟ آگه باشند که چون هنگام عذاب برسد هرگز از آنان بازگردانده نشود و آنچه بدان تمسخر می‌کردند سخت آنان را فرا گیرد.
و اگر عذاب را از آنان تا مدتی اندک به تأخیر اندازیم، مسلماً [از روی استهزا] خواهند گفت: چه عاملی آن را [از آمدن] باز می دارد؟! آگاه باشید! روزی که عذاب به آنان رسد، از آنان بازگشتنی و بازداشتنی نیست و عذابی را که همواره مسخره می کردند، آنان را فراخواهد گرفت.
و اگر چندگاهى عذابشان را به تأخير بيفكنيم مى‌پرسند: چه چيز مانع آن شده است؟ آگاه باشيد چون عذابشان فرا رسد، آن را باز نگردانند، و آنچه مسخره‌اش مى‌كردند آنان را در بر خواهد گرفت.
و اگر عذاب را به مدت اندکشماری به تاخیر اندازیم، خواهند گفت چه چیزی آن را بازداشت؟ بدانید روزی که بر آنان فرود آید، از آنان بازداشته نمی‌گردد، و آنچه به ریشخند می‌گیرند فرو می‌گیردشان‌
و اگر عذاب را از آنان تا مدّتى چند به تأخير اندازيم، [به ريشخند] خواهند گفت: چه چيز آن را باز مى‌دارد؟ آگاه باشيد، روزى كه آنان را فرارسد از آنها باز گردانده نشود و آنچه بدان ريشخند مى‌كردند آنان را فراگيرد.
اگر عذاب را تا مدّت زمان محدودی (که پایان عمر جهان و آغاز قیامت است) به تأخیر اندازیم، (از روی استهزاء) می‌گویند: چه چیز مانع آن (از رسیدن به ما الآن) شده است؟ (اگر وعده‌ی خدا راست است، عذاب را همین الآن بر سر ما بیاورد و ما را مهلت ندهد). هان! روزی عذاب به سراغ آنان می‌آید و دیگر از ایشان دور نمی‌گردد (و دست از سرشان برنمی‌دارد) وچیزی را که در (دنیا) مسخره می‌کردند، از هر سو دربرشان می‌گیرد.
و اگر همواره عذاب را تا زمانی چند از آنان به تأخیر اندازیم، بی‌چون همی خواهند گفت: «چه چیزی آن را (از ما) باز می‌دارد؟» هان! روزی که (عذاب) به آنان در رسد، آن را بازگشتی نیست و آنچه را که مسخره می‌کرده‌اند (همان) آنان را فراخواهد گرفت.
و اگر دور کنیم از ایشان عذاب را تا امّتی شمرده گویند چه بازدارد آن را همانا روزی که می‌آید ایشان را نیست برگرداننده از ایشان و فرود آمد بر ایشان آنچه بودند بدان استهزاءکنان‌

And if We postponed their punishment until a stated time, they would say, “What holds it back?” On the Day when it reaches them, it will not be averted from them, and what they used to ridicule will besiege them.
ترتیل:
ترجمه:
هود ٧ آیه ٨ هود ٩
سوره : سوره هود
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُمَّةٍ»: مدّتی از زمان (نگا: یوسف / ). «مَعْدُودَةٍ»: اندک. کم (نگا: یوسف / ). «یَحْبِسُهُ»: آن را باز می‌دارد و به تأخیر می‌اندازد. «یَوْمَ»: روزی. مراد قیامت است. «مَصْرُوف»: برگردانده. دفع شده. «حَاقَ بِهِمْ»: آنان را فرو گرفت. ایشان را احاطه کرد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابن جریج[۱] و قتادة[۲] گویند: وقتى که آیه اول سوره انبیاء «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ» نازل گردید. عده اى از مردم گفتند: اکنون که روز حساب و قیامت نزدیک است. بهتر است که از نابکارى ها دست برداریم سپس براى مدت قلیلى از نابکاری‌هاى خویش دست برداشتند و بعد دوباره مکر و حیله و زشت کارى هاى خویش را از سر گرفتند و این آیه به خاطر آن‌ها نازل شد.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «8»

وهرگاه عذاب را تا مدّت محدودى از آنان به تأخير بيندازيم، (به مسخره) مى‌گويند: چه عاملى جلوى عذاب ما را گرفت؟ بدانيد روزى كه قهر وعذاب ما به سراغشان بيايد، از ايشان بازگشتى نيست و آنچه بدان مسخره مى‌كردند، آنان را فراخواهد گرفت.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «أُمَّةٍ»، هم به گروهى كه هدف مشترك دارند گفته مى‌شود وهم به معناى زمان است. در اين آيه، مراد از «إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»، زمانِ مشخّص ومحدود است. چنانكه در سوره‌ى يوسف آيه‌ى 45 نيز مى‌خوانيم: «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» يعنى زندانىِ‌آزاد شده، پس از مدّتى به ياد يوسف افتاد.

طبق بعضى روايات، يكى از مصاديقِ‌ «أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» زمان قيام حضرت مهدى عليه السلام است، يعنى خداوند تا آن زمان عذاب را از اين امّت برداشته است. «1»

تأخير عذاب الهى مصالحى دارد؛ همچون توفيق توبه براى گنهكاران، تولّد فرزندانِ مؤمن از والدين منحرف، علاوه بر آنكه وجود افراد صالح و دعاى آنان، سبب تأخير در نزول عذاب الهى مى‌گردد.

پیام ها

1- برخى كارهاى خداوند، زمان‌بندى دارد. أَخَّرْنا ... إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ

2- قهر خداوند قابل تأخير است. أَخَّرْنا ...

3- مهلت ومدّت تأخير قهر وعذاب الهى، اندك است. «إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»


«1». تفسير كنزالدقائق.

جلد 4 - صفحه 26

4- تأخير در عذاب، نشانه‌ى لطف خداست، نه دليل ضعف خدا. پس آن را مسخره نكنيم. وَ لَئِنْ أَخَّرْنا ... لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ‌

5- قهر الهى، از مسخره‌كنندگان كافر برداشته نمى‌شود. «لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»

6- به مهلت خداوند مغرور نشويم كه عذاب الهى دير و زود دارد، امّا سوخت و سوز ندارد. «يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»

7- شيوه‌ى برخورد كفّار، مسخره كردن عقايد دينى است. «كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «8»

بعد از آن، نوع ديگر از اباطيل كفار را بيان فرمايد:

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ‌: و قسم به خدا اگر تأخير بياندازيم از اين جماعت كفار منكر معاد، عذاب استيصال را، به حكم و مصالحى كه مقتضى آن است. إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ: تا مدتى معلوم و اجلى محتوم. يا چون تاخير اندازيم عذاب را نسبت به جماعتى كه مصرّ بر كفر و هيچيك آنها ايمان نياورند، و بدين سبب معاقب شوند؛ چنانچه به قوم نوح عذاب را وارد ساختيم. يا آن كه اگر تأخير عذاب نمائيم از اين كفار معاند تا جماعتى كه بعد از اين آيند و مكلف شوند و لكن نافرمانى و مخالفت ورزند، پس به مقتضاى حكمت اهلاك ايشان لازم آيد و قيامت هم قائم شود. «1» تبصره: در تفسير برهان از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه امت در كتاب الهى به وجوه كثيره آمده:

1- به معنى مذهب، مثل قوله تعالى: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً».

2- به معنى جماعتى از مردم، مثل قوله تعالى: «وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ».

3- به معنى يك نفر، مثل قوله تعالى: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ».

4- به معنى اجناس جميع حيوانات، مثل قوله تعالى: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ».


«1» تفسير مجمع البيان ج 5 ص 144.

جلد 6 - صفحه 27

5- به معنى امت محمد صلى اللّه عليه و آله، مثل قوله تعالى: «كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ».

6- به معنى وقت، مثل قوله تعالى: «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» و قوله تعالى: «إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ».

7- به معنى تمام خلق، مثل قوله تعالى: «وَ تَرى‌ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‌ إِلى‌ كِتابِهَا الْيَوْمَ». و امثال آن بسيار مى‌باشد. «1» قول ديگر آن كه مراد امت معدوده، اصحاب حضرت حجة عصر امام زمان عجل اللّه فرجه مى‌باشند، به جهت احاديث وارده. در برهان- از عبد الاعلى حلبى قال: قال ابو جعفر عليه السّلام: اصحاب القائم الثّلثمائة و البضعة عشر رجلا، هم و اللّه الامّة المعدودة الّتى قال اللّه فى كتابه: و لئن اخّرنا عنهم العذاب الى امّة معدودة قال يجمعون له فى ساعة واحدة قزعا كقزع الخريف. «2» حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اصحاب قائم سيصد و سيزده نفر مرد باشند. قسم به خدا ايشانند امت معدوده كه حق تعالى در كتاب خود فرموده: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ». جمع فرمايد خداى تعالى آنها را براى آن حضرت در يك ساعت، مانند قطعات سحاب متفرقه.

حاصل آيه شريفه آن كه اگر تأخير عذاب نمائيم تا وقت معلوم از اين منكرين قيامت. لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ‌: هر آينه بگويند بر وجه سخريه و استهزاء: چه چيز تأخير انداخت اين عذاب را از ما، اگر حق و صدق مى‌باشد. «3» حق سبحانه در جواب آنها فرمايد: أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ‌: آگاه باش روزى كه بيايد ايشان را عذاب موعود معين. لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ‌: هيچكس قدرت ندارد برگرداند از ايشان عذابى را كه خداى تعالى اراده فرموده. يعنى رافع و دافع عذاب از شما نخواهد بود، بلكه البته محققا واقع شود. وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ‌: و


«1» تفسير برهان ج 2 ص 209. (در مورد 5، آيه كذلك ارسلناك ...، با واو شروع نشده ولى در روايت آيه با واو آمده است)

«2» تفسير برهان ج 2 ص 209.

«3» تفسير مجمع البيان ج 5 ص 144.

جلد 6 - صفحه 28

احاطه نمايد و فراگيرد به ايشان عذابى را كه استهزا مى‌كردند به نزول و تحقق آن.

نكته: تعبير به لفظ ماضى در فرمايش: «جاء و حاقَ» براى تحقق و تيقن وقوع آن باشد. و اخبارات الهى از اين قبيل است كه مستقبل محقق الوقوع به لفظ ماضى استعمال شود. و در محاورات ادبيت ايضا اين قسمت شايع باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ «6» وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ «7» وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‌ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «8»

ترجمه‌

و نيست هيچ جنبنده‌اى در زمين مگر بر خدا است روزيش و ميداند قرارگاهش را و امانتگاهش را همگى باشد در كتابى آشكار

و او است آنكه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز و بود تخت سلطنتش بر آب تا بيازمايد شما را كه كدامتان نيكوتريد در كردار و اگر بگوئى كه همانا شما باشيد برانگيخته شدگان پس از مرگ هر آينه گويند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر جادوئى آشكار

و هر آينه اگر تأخير اندازيم از آنها عذاب را تا چندى شمرده شده هر آينه گويند چه بازداشت آنرا آگاه باشيد روز كه بيايد آنها را نيست بر گردانيده شده از آنها و لازم شود به آنها آنچه بودند كه بآن استهزاء مينمودند..


جلد 3 صفحه 60

تفسير

خداوند ضامن روزى هر جنبنده و ذير وحى است اگر چه كرمى باشد كه در وسط سنگى در قعر در قعر دريا متحرك باشد خداوند روزى او را به او خواهد رسانيد نهايت آنكه سعى و طلب با بندگان است مگر كسانيكه طالب علوم دينيّه باشند كه احتياج به سعى و طلب هم ندارند چون بر حسب روايت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خداوند خود كفيل رزق آنها است چنانچه سابقا هم بيان شد كه ضامن با كفيل فرق دارد ولى مشروط به خلوص نيّت و قصد قربت است. و ميداند خدا مقرّ و مسكن آنها را كه فعلا در آن قرار دارند و جايگاه آنها را كه قبلا در آنجا بودند و منتقل بجاى ديگر شدند مانند اصلاب پدران و ارحام مادران و تخم در حيوانات بلكه نباتات يا مراد آنستكه ميداند جايگاه دائمى و موقتى آنها را كه مبدء و معاد و مراحل متوسطه بين آن دو باشد خلاصه آنكه ميداند در كجا بايد زيست كنند و از كجا حركت نمايند و تمام حقايق اين جنبندگان و روزيهاشان و جاى اقامت و رحيلشان در لوح محفوظ كه دفتر ثبت الهى است مرقوم و مضبوط است در نهج البلاغه امام عليه السّلام ميفرمايد كه قسمت فرمود روزى بندگان را و ضبط نمود آثار و اعمال و شماره نفسها و حركات چشمها و مكنونات قلبيّه آنها را و محلّ قرار و جاى رحيلشان را از ارحام مادران و اصلاب پدران تا منتهاى سير و نهايت مسيرشان و بيان خلق آسمانها و زمين در شش روز و مراد از عرش در سوره اعراف ذيل آيه انّ ربّكم اللّه و در سوره بقره ذيل آية الكرسى با تحقيقات لازمه گذشت و تكرار نميشود و مراد از بودن عرش بر آب ظاهرا بودن آب است مقرّ سلطنت الهيّه در بد و خلقت قبل از پيدايش آسمانها و زمين چنانچه قمّى ره فرموده كه اين در بدو خلقت بود و آب بر هوا مستقرّ بود و هوا محدود نبود و خلق ديگرى غير از آن دو وجود نداشت و در توحيد و كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از آنحضرت پرسيدند كه مراد از بودن عرش بر آب چيست فرمود مردم چه ميگويند عرض شد ميگويند عرش روى آب بود و خدا روى عرش فرمود دروغ گفتند كسانيكه اين گمان را نمودند خدا محمول نميشود و بصفات خلق متّصف نميگردد و بنابراين لازم ميآيد آنچه حمل نموده است خدا را اقوى از او باشد پس از اين فرمود حمل نمود دين و علم خداوند را آب قبل از آنكه بوده باشد آسمان و زمين و جنّ و انس و آفتاب و ماه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل‌


جلد 3 صفحه 61

نموده كه خداوند تمام موجودات را بعلم خود آفريد بيسابقه مثالى و آسمانها و زمين را چنانچه فرموده است و بود عرش او بر آب و ظاهر اين روايات آنستكه در بدو خلقت مورد حكم و متعلّق علم الهى آب بوده كه مايه حيات موجودات است و بنابراين ممكن است مراد از آب مايه حيات اجسام باشد كه ارواح آنها است و تقدّم عالم ارواح بر عالم اجسام مدلّل بعقل و مؤيّد بنقل است و روح كلّ مقرّ سلطنت الهيّه بوده و هست و خواهد بود و اللّه اعلم. و غرض و مقصود از خلقت آسمانها و زمين آن بود كه مسكن بندگان و مقرّ عبّاد و اهل معرفت شود و متنعّم شوند در آن به انواع نعمت و مكلّف گردند بتكاليفى كه در نتيجه عمل بآنها مستحقّ اجر و ثواب شوند مانند كسيكه خواسته باشد جمعى را آزمايش كند و هر كسيرا بفراخور حال و رفتارش اجر و مزد دهد و آزمايش الهى چنانچه مكرّر بيان شده است براى حصول علم نيست بلكه براى ظهور امر است بر عالميان كه بدانند خداوند هر موجودى را بكمال لايق خود ميرساند و هر عملى را بميزان قدر و قابليّت آن جزا و ثواب عنايت خواهد فرمود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد از عمل احسن كار بيشتر نيست بلكه مراد كار بهتر است و بهتر بودن به ترس از خدا و نيّت صادقه است. و با آنكه غرض از خلقت دنيا بدون دار جزا تمام نميشود اگر اخبار كند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمنكرين معاد از بعث و حشر خلق در روز قيامت و اثبات فرمايد صدق گفتار خود را به اعجاز قرآن خواهند گفت اين كتاب سحر واضحى است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه گويند اين اخبار گول زدن واضحى است عارى از حقيقت مانند سحر و شعبده و اين نهايت حمق است كه كسى تصوّر نكند اگر آخرت و دار جزا و بقائى نباشد خلقت دنيا و ما فيها عبث و لغو خواهد بود و اگر خداوند مهلت دهد و تأخير اندازد عذاب را از آنها تا چند زمانى شمرده شده كه كنايه از كمى آن مدّت است ميگويند از روى استهزاء چه موجب شد كه عذاب تأخير افتاد با آنكه در وقت مقدّر كه ميرسد بآنها نميتوانند از خود دفع نمايند و سزاوار شد بآنها آن عذابى كه بآن استهزاء مينمودند. گفته‌اند چون مستقبل محقّق الوقوع بمنزله ماضى است بلفظ حاق كه دلالت بر ماضى دارد تعبير شده ولى مراد مستقبل است و بنظر حقير اين در صورتى است كه حاق بمعناى احاط و نزل باشد ولى اگر بمعناى وجب و لزم باشد احتياج به اين توجيه ندارد و حاصل معنى آنستكه‌


جلد 3 صفحه 62

آنها به اين استهزاء مستحقّ عذاب شدند با آنكه اگر مراد احاطه هم باشد ميتوان گفت عذاب در دنيا بآنها احاطه دارد و در آخرت در آن واقع خواهند شد در هر حال قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه مراد از امّت معدوده وقت است و نيز از آنحضرت نقل نموده كه مراد از آن اصحاب امام زمانند و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد آنحضرت و اصحاب اويند كه عدد آنها مطابق با اصحاب بدر است و در كافى و مجمع نيز قريب باين معنى نقل شده با تأكيدات بليغه در روايات نسبت بوقوع اين امر و اصحاب بدر سيصد و سيزده نفر بودند و بنابراين مراد آنستكه اگر تأخير در عذاب آنها روى دهد تا رجعت و زمان ظهور امام عصر بطور استهزاء ميگويند پس چرا امام عصر ظاهر نميشود و ممكن است حمل شود روايت اولى بر معنى ظاهرى و بقيّه روايات بر معنى باطنى و بعضى گفته‌اند مراد تكميل عدّه كفّار و اصرار آنها بكفر است يعنى بايد عدد و استحقاق آنان برسد بحدّيكه حكمت مقتضى نزول عذاب شود و اين معنى بعيد است از ذهن اگر چه قريب است به لفظ امّت و معنى اوّل قريب است به ذهن و بعيد است از لفظ امّت و معنى دوم قريب است از هر دو جهت و خير الامور اوسطها و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَئِن‌ أَخَّرنا عَنهُم‌ُ العَذاب‌َ إِلي‌ أُمَّةٍ مَعدُودَةٍ لَيَقُولُن‌َّ ما يَحبِسُه‌ُ أَلا يَوم‌َ يَأتِيهِم‌ لَيس‌َ مَصرُوفاً عَنهُم‌ وَ حاق‌َ بِهِم‌ ما كانُوا بِه‌ِ يَستَهزِؤُن‌َ «8»

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ تأخير بيندازيم‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌تا‌ مدت‌ شمرده‌ ‌شده‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگويند ‌از‌ روي‌ استهزاء و سخريه‌ چه‌ باعث‌ ‌شده‌ ‌که‌ عذاب‌ نازل‌ نميشود و چه‌ چيز جلوگير ‌شده‌ آگاه‌ باشند روزي‌ ‌که‌ ميآيد ‌آنها‌ ‌را‌ عذاب‌ چيزي‌ و كسي‌ ‌را‌ ندارند ‌که‌ صرف‌ عذاب‌ ‌از‌ ‌آنها‌ كند و ميرسد بآنها آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بودند باو استهزاء ميكردند وَ لَئِن‌ أَخَّرنا عَنهُم‌ُ العَذاب‌َ حكمت‌ تأخير عذاب‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ نسل‌ ‌آنها‌ و ‌لو‌ بهزار واسطه‌ مؤمن‌ صالحي‌ بوجود آيد چنانچه‌ ‌در‌ جنگهاي‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌با‌ مشركين‌ و معاندين‌ كساني‌ ‌که‌ ميدانست‌ ‌در‌ نسل‌ ‌آنها‌ مؤمني‌ بوجود ميآيد ‌از‌ قتل‌ ‌آنها‌ صرف‌ نظر ميكرد ‌کما‌ اينكه‌ بمالك‌ اشتر فرمود ‌در‌ جنگ‌ صفين‌ ليلة الهريرية و همچنين‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ روز عاشورا و ‌در‌ مورد قوم‌ نوح‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ پيشگاه‌ احديت‌ عرض‌ كرد إِنَّك‌َ إِن‌ تَذَرهُم‌ يُضِلُّوا عِبادَك‌َ وَ لا يَلِدُوا إِلّا فاجِراً كَفّاراً نوح‌ ‌آيه‌ 27.

و ممكن‌ ‌است‌ ‌براي‌ ازدياد كفر و معاصي‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ عذاب‌ قيامت‌ ‌آنها‌ زيادتر شود چنانچه‌ ميفرمايد إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172، و ممكن‌ ‌است‌ حكم‌ ديگري‌ داشته‌ ‌باشد‌.

إِلي‌ أُمَّةٍ مَعدُودَةٍ امّة ‌در‌ قرآن‌ اطلاقاتي‌ دارد ‌بر‌ جماعت‌ اطلاق‌ ‌شده‌ وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَديَن‌َ وَجَدَ عَلَيه‌ِ أُمَّةً مِن‌َ النّاس‌ِ يَسقُون‌َ قصص‌ ‌آيه‌ 21، اي‌ ‌کل‌ جماعة و ‌بر‌ فرق‌ اطلاق‌ ‌شده‌ فَكَيف‌َ إِذا جِئنا مِن‌ كُل‌ِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ نساء ‌آيه‌ 145، اي‌ ‌من‌ ‌کل‌ فرقة. و ‌بر‌ شخص‌ جامع‌ خيرات‌ إِن‌َّ إِبراهِيم‌َ كان‌َ أُمَّةً قانِتاً لِلّه‌ِ نحل‌ ‌آيه‌ 121، و ‌بر‌ دين‌ و مذهب‌ إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي‌ أُمَّةٍ زخرف‌ ‌آيه‌ 21، ‌بر‌

جلد 11 - صفحه 14

طريقه‌ و مذهب‌ و كيش‌ و ‌بر‌ حين‌ و زمان‌ وَ ادَّكَرَ بَعدَ أُمَّةٍ يوسف‌ ‌آيه‌ 45 و ‌بر‌ انواع‌ حيوانات‌ أُمَم‌ٌ أَمثالُكُم‌ انعام‌ ‌آيه‌ 38.

و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌بر‌ زمان‌ معدود و وقت‌ محدود دلالت‌ دارد. و مراد ‌از‌ معدودة اشاره‌ بمدت‌ كمي‌ ‌است‌ ‌که‌ قابل‌ شماره‌ ‌است‌، و ‌در‌ اخبار ‌ما اخباري‌ داريم‌ ‌که‌ تفسير بزمان‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ عجل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌ ‌شده‌ و مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ نوع‌ اخبار بيان‌ اهم‌ّ المصاديق‌ و اعظم‌ المصاديق‌ ‌است‌ منافي‌ نيست‌ ‌با‌ عموم‌ ‌به‌ اينكه‌ بگوئيم‌ ‌هر‌ دسته‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بموقع‌ ‌خود‌ گرفتار عذابهاي‌ مختلف‌ شوند بلكه‌ چگونه‌ ميشود ‌که‌ مشركين‌ زمان‌ نبي‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ تأخير افتد عذاب‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ زمان‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ [عج‌] ‌با‌ تعبير بامّة معدودة.

و ‌در‌ بعض‌ اخبار دارد امّة معدودة اصحاب‌ حضرت‌ مهدي‌ صلوات‌ اللّه‌ ‌عليه‌ هستند ‌که‌ عدّه‌ ‌آنها‌ سيصد و سيزده‌ (313) مطابق‌ اصحاب‌ بدر و اصحاب‌ طالوت‌ ‌يعني‌ بدست‌ ‌آنها‌ انتقام‌ كشيده‌ ميشوند ‌يعني‌ ‌تا‌ زمان‌ قيام‌ ‌آنها‌ و بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ تفسير بگوئيم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ‌که‌ ظلم‌ برسول‌ اللّه‌ [ص‌] كردند بلكه‌ ظالمين‌ بانبياء سلف‌ و ظالمين‌ باهل‌ بيت‌ ‌رسول‌ و ائمه‌ هدي‌ رجعت‌ ميكنند بدنيا و حضرت‌ مهدي‌ عجل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ انتقام‌ ميكشد و ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ دليل‌ رجعت‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌در‌ دعاي‌ ندبه‌ ‌است‌

(‌اينکه‌ الطالب‌ بذحول‌ الانبياء و ابناء الانبياء ‌اينکه‌ الطالب‌ بدم‌ المقتول‌ بكربلا.

) (لَيَقُولُن‌َّ ما يَحبِسُه‌ُ) ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ وعده‌ عذاب‌ بآنها داده‌ و مفاد بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ ‌هم‌ هست‌ اينها بنحو سخريه‌ و استهزاء ميگفتند ‌پس‌ كو ‌اينکه‌ عذاب‌ موعود چه‌ چيز جلوگيري‌ ‌از‌ ‌آن‌ كرده‌.

أَلا يَوم‌َ يَأتِيهِم‌ همان‌ وقت‌ معين‌ ‌که‌ تخلف‌ پذير نيست‌ لَيس‌َ مَصرُوفاً عَنهُم‌ كسي‌ نيست‌ و چيزي‌ نيست‌ و قدرتي‌ نيست‌ ‌که‌ بتواند صرف‌ عذاب‌ ‌از‌ ‌آنها‌ كند

جلد 11 - صفحه 15

وَ حاق‌َ بِهِم‌ حاق‌ نزول‌ و توجه‌ بلاء ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ لا يَحِيق‌ُ المَكرُ السَّيِّئ‌ُ إِلّا بِأَهلِه‌ِ فاطر ‌آيه‌ 41. ما كانُوا بِه‌ِ يَستَهزِؤُن‌َ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ سخريه‌ و استهزاء ميكردند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- مؤمنان پر ظرفیت و افراد بی‌ایمان کم ظرفیتند! در سلسله آیات (8 تا 11) گوشه‌هایی از حالات روانی و نقاط ضعف اخلاقی افراد بی‌ایمان تشریح شده، همان نقاط ضعفی که انسان را به راههای تاریک و فساد می‌کشاند.

نخستین صفتی که برای آنها ذکر می‌کند، شوخی کردن با حقایق و مسخره نمودن مسائل سرنوشت ساز است، می‌فرماید: «و اگر مجازات را تا زمان محدودی

ج2، ص328

از آنها به تأخیر اندازیم (از روی استهزا) می‌گویند: چه چیز مانع آن شده است»! چه شد این مجازات، کجا رفت این کیفر؟ (وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ).

این شیوه همه جاهلان مغرور و بی‌خبر است، که هر چه با تمایلات آنها سازگار نباشد، در نظرشان مسخره است.

اما قرآن با صراحت به آنها پاسخ می‌گوید: «آگاه باشید آن روز که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها بازگردانده نخواهد شد» و هیچ قدرتی مانع آن نخواهد بود.

(أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ).

«و آنچه را مسخره می‌کردند بر آنان نازل می‌شود» و آنها را درهم می‌کوبد (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).

امت معدوده و یاران حضرت مهدی (عج): در روایات متعددی که از طرق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده امت معدوده به معنی نفرات کم، و اشاره به یاران حضرت مهدی (عج) گرفته شده است، ولی همانگونه که گفتیم معنی ظاهر آیه این است که امت معدوده به معنی زمان معدود و معین است، و اتفاقا در روایتی که از امیر مؤمنان علی علیه السّلام در تفسیر آیه نقل شده «امت معدوده» همین گونه تفسیر گردیده، بنابراین روایات مزبور ممکن است اشاره به معنی دوم آیه و به اصطلاح «بطن آیه» بوده باشد.

نکات آیه

۱- کافران به قرآن و پیامبر(ص) و قیامت ، مستحق عذاب دنیوى اندو به آن تهدید شده اند. (و لئن أخّرنا عنهم العذاب) جمله «ما یحبسه» (چه چیز مانع نزول آن عذاب است؟) مى رساند که مراد از «العذاب» عذاب دنیوى است و نیز حکایت از این دارد که کفرپیشگان ، به آن عذاب تهدید شده بودند.

۲- زمانهاى تعیین شده براى عذابها و وعیدهاى خداوند ، قابل تأخیر و به تعویق افتادن است. (و لئن أخّرنا عنهم العذاب) کلمه تأخیر (مصدر أخّرنا) گاهى به معناى قرار دادن چیزى در زمان بعد است و گاهى به معناى به تعویق انداختن و از زمان تعیین شده دیرتر آوردن است. برداشت فوق ، براساس معناى دوم است. جمله «ما یحبسه» مى تواند مؤید این معنا باشد.

۳- زمان تأخیر و تعویق عذاب کافران ، زمانى اندک است. (و لئن أخّرنا عنهم العذاب إلى أُمّة معدودة) کلمه «اُمّة» در آیه شریفه ، به معناى وقت و زمان است.

۴- کفرپیشگان ، تأخیر عذاب را نشانه بى پایه بودن تهدیدهاى پیامبر دانسته و آنها را به استهزا مى گیرند. (لئن أخّرنا ... لیقولنّ ما یحبسه) استفهام در جمله «ما یحبسه» به قرینه «ماکانوا به یستهزءون» به داعى استهزا و تمسخر ایراد شده است. بنابراین «لیقولنّ ...;»; یعنى ، از سر استهزا و تمسخر مى پرسند: چه چیز مانع نزول آن عذاب و تحقق تهدیدها شده است؟

۵- کفرپیشگان ، در زمانى نه چندان دور به عذاب الهى گرفتار خواهند شد. (إلى أُمّة معدودة ... ألا یوم یأتیهم لیس مصروفاً عنهم) ضمیر فاعلى در «یأتیهم» به عذاب برمى گردد و «یوم» ظرف براى «مصروفاً» است.

۶- عذاب الهى پس از نزول بر کفرپیشگان، از آنان برداشته نخواهد شد. (ألا یوم یأتیهم لیس مصروفاً عنهم)

۷- عذاب الهى ، کفرپیشگان را احاطه خواهد کرد. (ألا یوم یأتیهم ... و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) جمله «حاق بهم» عطف بر «لیس مصروفاً» است و به قرینه «یأتیهم» فعل ماضى «حاق» به معناى مضارع «یحیق» (احاطه خواهد کرد) مى باشد. مراد از «ما کانوا ...» عذابهاى الهى است.

۸- کفرپیشگان ، در صورت مواجه شدن با عذابهاى الهى ، از نجات دادن خویش ناتوان خواهند بود. (و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون) جمله «لیس مصروفاً عنهم» بیان مى دارد که عذاب از کفرپیشگان بازگردانده نمى شود و جمله «حاق بهم ...» به این نکته اشاره مى کند که آنان نیز نمى توانند از عذاب بگریزند.

۹- کفرپیشگان ، عذابهاى موعود از ناحیه پیامبران را همواره به استهزا و تمسخر مى گیرند. (و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون)

موضوعات مرتبط

  • انبیا: استهزاگران انبیا ۹; استهزاى تهدیدهاى انبیا ۹
  • خدا: احاطه عذابهاى خدا ۷; استهزاىوعیدهاى خدا ۹ ; تأخیر در عذابهاى خدا ۲;تأخیر در وعیدهاى خدا ۲;عذابهاى خدا ۵،۶
  • عذاب: انذار از عذاب دنیوى ۱; اهل عذاب ۱
  • قرآن: کافران به قرآن ۱
  • قیامت: کافران به قیامت ۱
  • کافران: استهزاهاى کافران ۴، ۹; بینش کافران ۴; تأخیر عذاب کافران ۳; تداوم عذاب کافران ۶; تهدید کافران ۱; حتمیت عذاب کافران ۵، ۸; عجز کافران ۸; عذاب کافران ۷; کافران و محمد(ص) ۴;کافران هنگام عذاب ۸; ویژگیهاى کافران ۹
  • محمد(ص): استهزاگران محمد(ص)۴; استهزاى تهدیدهاى محمد(ص) ۴; کافران به محمد(ص)۱

منابع

  1. تفسیر جامع البیان.
  2. تفسیر ابن ابى‌حاتم.