سوره النمل
سوره الشعراء | سوره النمل | سوره القصص | |||||||||||||||||||||||
|
در حال بارگیری... |
|
متن سوره
طس. اینهاست آیات قرآن و کتابی روشنگر.
حال آنکه هدایت و بشارتی است برای مؤمنان.
کسانی که نماز را بر پا میدارند و زکات را میدهند و آنان، (هم)آنان به آخرت یقین میآورند.
بیگمان کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، کردارهایشان را برایشان بیاراستیم؛ پس ایشان سرگشته میگردند.
آنان کسانیاند که بدی عذاب برایشان است و آنان در آخرت، همانا زیانکارترین (مکلفان)اند.
و همواره تو قرآن را بهراستی از نزد حکیمی بس دانا بهدرستی - به گونهای مماس - دریافت میداری.
چون موسی به خانوادهی خود گفت: «من بهراستی با آتشی انس گرفتم، به زودی برای شما خبری از آن خواهم آورد، یا شعلهی آتشی برای شما میآورم، شاید گیرانهای (از آن) برگیرید.»
پس چون نزد آن آتش آمد، آوازی بلند در رسیدش: «مبارک گردید آن که در این آتش [:نور وحی] و آن که پیرامون آن است و منزّه است خدا، پروردگار جهانیان.»
«ای موسی! همانا او، منم؛ خدای عزیز حکیم.»
«و اینکه عصایت را بیفکن.» پس چون آن را همچون ماری کوچک بدید که میجنبد، (بدان) پشت گردانید و به عقب (هم نگاهِ خود را) باز نگردانید: «ای موسی! مترس که فرستادگان (من) هرگز نزد من نمیترسند؛»
«مگر کسی که ستم کرد. سپس - بعد از بدی - نیکی را جایگزین (آن) گردانید، پس من همواره بسی پوشندهی رحمتگر بر ویژگانم.»
«و دستت را در گریبانت ببر تا سپیدی بیعیب برون آید؛ در نشانههای نُهگانهای (که باید) سوی فرعون و قومش (ببری). آنان بیگمان مردمی نافرمان بودهاند.»
پس چون نشانههای ما -بینا کننده- برایشان آمد گفتند: «این سحری آشکارگر است.»
و حال آنکه (از عمق) جانهایشان به آن (نشانههای ربانی) یقین داشتند، از روی ظلم و تکبّر آنها را انکار (و انگار) کردند. پس بنگر (که) فرجام افسادگران چگونه بود.
و همواره به داوود و سلیمان بهراستی علمی (وحیانی) دادیم، و آن دو گفتند: «تمام ستایشها در انحصار خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگانِ باایمانش برتری داده است.»
و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت: «ای مردمان! ما زبان پرندگان را آموختهایم و از هر چیزی (همانندش) داده شدهایم. بهراستی این همانا فضلیت روشنگر است.»
و برای سلیمان، سپاهیانش - از جنّ و انس و پرندگان- جمعآوری شدند، پس آنان (از پراکندگی) نگهبانی میشوند]: متفرق نمیشوند[.
تا آنگاه که به مکان مورچگان رسیدند. مورچهای (از فرماندهان مورچگان) گفت: «ای مورچگان! به جایگاههایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش - ندیده و ندانسته - به سختی شما را پایمال کنند.»
پس (سلیمان) از گفتارش- در حال خندهاش- تبسمی کرد و گفت: «پروردگارم! مرا از گسیختگی نگهدار تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادهای سپاس بگزارم و به کار شایستهای که آن را میپسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان شایستگانِ (از) بندگانت داخل گردان.»
و در جستجوی پرندگان برآمد. پس گفت: «مرا چه شده که هدهد را نمیبینم؟ یا (اینکه) از غایبان بوده است؟»
«بیگمان او را به عذابی سخت همواره عذاب میکنم یا سرش را همی بیچون میبرم، مگر آنکه بهراستی دلیلی روشنگر بهدرستی (بر غیبت خود) برایم بیاورد.»
پس دیری نپایید (که هدهد آمد). پس گفت: «از چیزی آگاهی یافتم که (تو) بدان آگاهی نیافتهای و برایت از (کشور) سبا گزارشی مهم (و) یقینی آوردهام.»
«من بهراستی زنی را یافتم که مالک (و اختیاردار) آنهاست و از هر چیزی (از مال و منال دنیا) به او داده شده، و برای او تخت (پادشاهی) بزرگی است.»
«او و قومش را چنان یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده میکنند، حال آنکه شیطان اعمالشان را برایشان آراسته، در نتیجه آنان را از راه (راست) باز داشته، پس ایشان راه (حق) را نمییابند.»
(آری، شیطان چنین کرده بود) تا برای خدایی که نهان را در آسمانها و زمین بیرون میآورد و آنچه را پنهان میدارید و آنچه را آشکار مینمایید میداند، سجده نکنند.
خدا -هیچ معبودی جز او نیست- پروردگار عرشِ بزرگ است.
گفت: «خواهیم دید آیا راست گفتی یا از دروغگویان بودهای.»
«این نامهی مرا ببر. پس آن را سویشان بیفکن. سپس از ایشان روی بگردان، تا بنگری (که) چه بازگشتی (و پیامدی) دارند.»
(ملکهی سبا) گفت: «هان ای سران چشمگیر (کشور)! بیگمان نامهای ارجمند سویم افکنده شده است.»
«بهراستی این نامه از طرف سلیمان است و بهدرستی (مضمونش این است): به نام خدای رحمتگر بر آفریدگان، رحمتگر بر ویژگان.»
«اینکه بر من برتری مجویید و با حالت تسلیم نزد من آیید.»
(ملکهی سبا) گفت: «ای سران چشمگیر (کشورم)! مرا در کارم (با مشورت) رأیی تازه و شایسته دهید، بیگواهیتان به نزدم کاری را (هرگز) فیصله نمیدادهام.»
گفتند: «ما سخت نیرومند و دلاوریم و (اما) کل فرمان (تنها) سوی توست. پس بنگر چه فرمان میدهی؟»
(ملکه) گفت: «همواره پادشاهان چون به مجتمعی درآیند، آن را تباه و بیمقدار و عزیزانش را خوار میگردانند و همینگونه (ویرانی) میکنند.»
«و من حتماً فرستندهی هدیهای سویشان هستم. پس نگرانم (که) فرستادگان با چه (حالی) باز میگردند.»
پس هنگامی که (فرستادهاش) نزد سلیمان آمد، (سلیمان) گفت: «آیا مرا با مالی (سوی خود) میکشید و کمک میکنید؟ پس آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده. (نه،) بلکه به ارمغان خود شادمانی میکنید.»
«به سویشان بازگرد تا بیچون (و) بیگمان با سپاهیانی سویشان روان میشویم که در برابر آنان تاب ایستادگی نداشته باشند و بیامان از آن (دیار) همواره به خواری و بیمقداری بیرونشان میکنیم.»
(سپس) گفت: «ای سران (کشور)! کدام یک از شما تخت او را - پیش از آنکه مطیعانه نزدم آیند - برایم میآورد؟»
بزرگواری از جنیان گفت: «من آن را پیش از آنکه از جایگاه خود برخیزی برایت میآورم. همانا من بر این(کار) سخت توانا و امانتدارم.»
کسی که نزد او دانشی از کتاب (ربانی) بود، گفت: «من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت آورندهام.» پس چون (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقر دید، گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید (که) آیا شکر میگزارم یا کفران میورزم. و هر که سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر که ناسپاسی کند، پس همانا پروردگارم بسی بینیاز کریم است.»
گفت: «تخت (ملکه) را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا (بدان) رهنمون میشود یا از کسانی است که (به آن) راه نمییابند.»
پس چون (ملکه) آمد، (بدو) گفته شد: «آیا تخت تو همینگونه است؟» گفت: «گویا این همان است و پیش از این هم ما آگاه شده و از تسلیمشدگان بودهایم.»
و آنچه را غیر از خدا میپرستید مانع (ایمان) او شده بود. همانا او از گروه کافران بود.
به او گفته شد: «وارد ساحت کاخ (پادشاهی) شو.» پس چون دیدش، آن را برکهای پنداشت و ساقهای پایش را برگشود. سلیمان گفت: «بیگمان این کاخی مفروش از آبگینههایی است.» (بلقیس) گفت: «من بیگمان به خود ستم کردم، و با (همراهی) سلیمان به پروردگار جهانیان (ایمان و) اسلام آوردم.»
و همانا سوی ثمود، برادرشان صالح را بهراستی فرستادیم که: «خدا را بپرستید.» پس به ناگهان آنان دو دستهاند (که) با هم بسی دشمنی میکنند.
(صالح) گفت: «ای قوم من! چرا پیش از نیکی، به بدی شتاب میجویید؟ چرا از خدا پوشش نمیخواهید؟ شاید شما مورد رحمت قرار گیرید.»
گفتند: «ما به تو و به هر کس (که) با تو است شگونِ (بد) زدهایم». گفت: «شگونتان نزد خداست. بلکه شما مردمی هستید که مورد آزمایشی آتشبار [:دشوار] قرار میگیرید.»
و در (آن) شهر نُه دسته بودند، که در آن سرزمین فساد میکردند و اصلاح نمینمودند.
(با هم) گفتند: «با همدیگر به خدا سوگند یاد کنید که حتماً به او [:صالح] و کسانش شبیخون زنیم. سپس بیچون به ولیِّ (دم و وارث) او همی خواهیم گفت: ما در محلّ هلاکت اهلش [:صالحیان] حاضر نبودیم. و بهراستی ما همواره راستگویانیم.»
و دست به نیرنگی (بزرگ) زدند و (ما نیز) دست به نیرنگی (بزرگ) زدیم در حالیکه (آنان) باریکبینی نمیکنند.
پس بنگر فرجام نیرنگشان چگونه بود، که ما بیگمان آنان و قومشان، همگی را هلاک کردیم.
پس آنها (همان) خانههای آنان است که به (سزای) بیدادگریشان ویران است. بهراستی در این (کیفر) برای مردمی که میدانند همواره نشانهای است.
و کسانی را که ایمان آوردهاند و پرهیزگاری میکردهاند رهانیدیم.
و (یاد کن) لوط را چون به قومش گفت: «آیا در حالی (که) مینگرید مرتکب (این) عمل ناشایست تجاوزگر میشوید؟»
«آیا شما بیگمان به جای زنان، همواره از روی شهوت با مردان در میآمیزید؟ بلکه شما مردمی هستید (که) نادانی میکنید.»
پس پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند: «خاندان لوط را از مجتمعتان بیرون کنید. آنها مردمانی هستند که سخت به پاکیزگی تظاهر مینمایند.»
پس او و خانوادهاش را نجات دادیم، جز زنش را که مقدّر کردیم از بازماندگان در غبار کفر باشد.
و بارانی (شدید از سنگ گل) بر سر (و سامان)شان فرو بارانیدیم. پس بارانِ هشداردادهشدگان چه بد بود.
بگو: «همهی سپاسها برای خداست و درودی (فراوان) بر بندگان ویژهاش که آنان را به شایستگی برگزید.» آیا خدا بهتر است یا آنچه (با او) شریک میگردانند؟
(آیا آنچه شریک میپندارند بهتر است) یا کسی که آسمانها و زمین را آفرید و برای شما آبی از آسمان فرود آورد؛ پس با آن بستانهایی فرحانگیز به بار آورد؟ برای شما (هرگز چنان) نبوده است که درختش را برویانید. آیا با خدا، خدایی است؟ بلکه اینان گروهی میباشند که برای خدا همتا برمیگزینند.
(آیا شریکانی که میپندارند بهترند) یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در جایاجایش رودهایی پدید آورد و برای آن (زمین کشتیوار) کوههایی همچون میخها (مانند لنگرها) قرار داد و میان دو دریا پردهای (ناپیدا) گذاشت؟ آیا معبودی با خداست؟ (نه) بلکه بیشترشان نمیدانند [:نادانی میکنند].
آیا کیست (کسی) که درمانده را - چون وی را بخواند - (به خوبی) اجابت میکند و گرفتاری(اش) را برطرف میگرداند و شما را جانشینان (دیگران در) زمین قرار میدهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم است آنچه را یادآور میشوید.
یا کیست (آنکه) شما را در (دل) تاریکیهای خشکی و دریا راه مینماید و آن کس که بادها(ی رحمتزا) را پیشاپیش رحمتش به بشارتگری میفرستد؟ آیا معبودی با خداست؟ خدا برتر (و بزرگتر) است از آنچه (با او) شریک میگردانند.
یا کیست (که) آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند؟ و کیست (که) از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ آیا معبودی با خداست؟ بگو: «اگر (از) راستان بودهاید برهانتان را بیاورید.»
بگو: «هر (که) در آسمانها و زمین است - جز خدا غیب (ویژهی خدا) را نمیداند و هرگز نمیفهمند کی برانگیخته میشوند.»
(نه،) بلکه علم آنان در آخرت تدارک یافته ! (که درآن جهل از روی عنادشان برطرف میشود)، بلکه ایشان در ژرفای شکی از آنند. بلکه آنان در مورد آن کور(دلان)اند.
و کسانی که کافر شدند، گفتند: «آیا وقتی ما خاک باشیم و پدرانمان (نیز خاک باشند) آیا بهراستی همی (زنده از گور) بیرونشوندگانیم؟»
بیگمان، ما و پدرانمان از پیش بیچون (به) این (رستاخیز) وعده داده شدیم. این جز افسانه و بافتههای پیشینیان نیست.»
بگو: «در زمین سیر (و نگرش) کنید؛ پس بنگرید فرجام مجرمان چگونه بوده است.»
و بر آنان غم مخور و از آنچه مکر میکنند (هرگز) در تنگنایی مباش.
و میگویند: «اگر (از) راستان بودهاید، این وعده کی خواهد بود؟»
بگو: «شاید برخی از آنچه را به شتاب همی خواهید، برایتان ردیف (و) پیاپی بیاید.»
و بهراستی پروردگارت بیگمان بر مردمان کانون فضیلت است ولی بیشترشان سپاس نمیگزارند.
و همانا پروردگار تو آنچه را در سینههایشان نهفته دارند و آنچه را آشکار میدارند همواره میداند.
و هیچ (حالتی) پنهانی در آسمان و زمین نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر است.
بیگمان، این قرآن بر فرزندان اسرائیل بیشترِ آنچه را که آنان دربارهاش اختلاف دارند گزارش [:و برش تاریخی پیگیر] میدهد.
و بهراستی این (قرآن) برای مؤمنان همواره هدایت و رحمتی (کامل) است.
بهدرستی پروردگارت به حکم خود میان آنان داوری قطعی میکند. و اوست همان عزیز حکیم.
پس بر خدا توکّل کن که تو همواره بر(سرو سامان) تمامی حقِ آشکارگری.
البته تو مردگان را نمیشنوانی و خواستهات را به کران - چون پشت گردانند - نمیشنوانی.
و تو راهبر کوردلان (و بازگردانندهی آنان) از گمراهیشان نیستی. تو جز کسانی را که به نشانههای ما ایمان میآورند پس (برابر خدا) تسلیمند، نمیتوانی بشنوانی.
و چون سخن (عذاب) بر ایشان فرود آید، جنبندهای را از زمین برایشان بیرون میآوریم، در حالیکه با ایشان (اینگونه) سخن میگوید؛ مردمان بیگمان به نشانههای ما یقین نمیآوردهاند.
و روزی از هر امّتی گروهی شتابان (در تکذیب حق) از کسانی را که با نشانههای ما (همانها و ما را) تکذیب میکنند محشور میگردانیم ، تا آنان، همگان، با نگهبانی (ربانی) گردآوری شوند؛ پس پراکنده نگردند.
تا چون (آن تکذیبکنندگان) بیایند، فرماید: «آیا با نشانههایم (همانها و ما را) تکذیب کردید، در حالی که احاطهی علمی به آنها نداشتید؟ یا چه میکردهاید؟»
و به (کیفر) آنچه ستم کردند، (آن) گفته و وعده(ی عذاب) بر آنان فرود آید. پس ایشان دم برنیاورند.
آیا ندیدهاند که ما شب را قرار دادهایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنیبخش (گردانیدیم)؟ همانا در آن (جریان) برای مردمی که ایمان میآورند بیگمان نشانههایی (بزرگ) است.
و روزی که در صور [:بوق جانفرسا] دمیده شود، پس هر کس در آسمانها و زمین است (سخت) به هراس (و بیهوشی) اُفتد - مگر آن کس که خدا خواسته - و جملگی با زبونی رو سوی او آوردند.
و کوهها را میبینی در حالیکه آنها را بیحرکت میپنداری، حال آنکه آنها (همچون) مرور ابر حرکت میکنند. ساختهی خدا را (ببینید) که هر چیز را سازوار کرده. او بیگمان به آنچه انجام میدهید بسی آگاه است.
کسانی که با نیکی بیایند، در نتیجه پاداشی بهتر از آن برایشان است و حال آنکه آنان از هراسی بزرگ در چنان روزی در امانند.
و کسانی که با بدی بیایند، در نتیجه به رو در آتش (دوزخ) سرنگون شوند، (و به آنان گفته شود:) «آیا جز آنچه میکردهاید سزا داده میشوید؟»
«جز این نیست که من مأمور شدم تنها پروردگار این مجتمع را -که محرّم و محترم و قُرُقگاه شمرده و هر چیزی از اوست – بپرستم و فرمان یافتم (در برابرش) از تسلیمکنندگان (خود و دیگران) باشم.»
«و اینکه قرآن را بخوانم و (آن را) پیروی کنم.» پس هر کس راه یابد در نتیجه تنها به سود خود راه مییابد و هر کس گمراه شود پس بگو: «من تنها از هشداردهندگانم.»
و بگو: «تمام ستایشها برای خداست. به زودی آیاتش را به شما نشان خواهد داد، پس آنها را خواهید شناخت.» و پروردگارت از آنچه میکنید غافل نیست.