النمل ٩
کپی متن آیه |
---|
يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ |
ترجمه
النمل ٨ | آیه ٩ | النمل ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّهُ»: آن کس که با تو سخن میگوید. «اللهُ»: عطف بیان است. برخی ضمیر (هُ) در (إِنَّهُ) را ضمیر شأن، و (أَنَا) را مبتدا و (اللهُ) را خبر دانستهاند. در این صورت معنی آیه چنین میشود: بیگمان من خدای عزیز و حکیم هستم.
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۴، سوره نمل
- معناى ((شهاب )) و ((قبس )) در ((آتيكم بشهاب قبس لعلكم تصطلون
- وجوه مختلف درباره مراد از ((من فى النار)) در آيه شريفه
- بيان عدم منافات بين تشبيه عصاى موسى عليه السّلام بعد از القاء، به ((ثعبان مبين=مار بزرگ )) و به ((جانّ :مار كوچك ))
- توضيحى درباره جمله ((انى لا يخاف لدى المرسلون )) و بيان اينكه ترس موسىعليه السّلام مذموم نبوده است
- توضيح درباره ((الا من ظلم ثم بدل حسنا...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
اى موسى! همانا اين منم خداى عزيز حكيم.
نکته ها
در قرآن 136 مرتبه نام حضرت موسى و در 34 سوره داستان او ذكر شده و حدود 900 آيه دربارهى ماجراى بنىاسرائيل است.
حضرت موسى با همسر باردارش از مَدْيَن به سوى مصر در حركت بود. شب و سرما و طوفان بيابان از يك سو و وضع حمل همسرش از سوى ديگر موسى را به تكاپو واداشت؛ آيات مورد بحث به اين ماجرا نظر دارد.
جلد 6 - صفحه 394
در ميان تمام احتمالات، بهنظر مىرسد كه مراداز «مَنْ فِي النَّارِ» حضرت موسى است كه در منطقه آتش بود ومراد از «مَنْ حَوْلَها» خانواده او يا پيامبرانى كه در ارضمقدّسه بودهاند.
آتش در قرآن
- ابليس به آن افتخار كرد. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ» «1»*
- كافر به آن كيفر مىشود. «تَصْلى ناراً حامِيَةً» «2»
- ابراهيم در آن سالم ماند. «يا نارُ كُونِي بَرْداً» «3»
- موسى به سراغ آن رفت، ولى پيامبر شد. آنَسْتُ ناراً ... نُودِيَ «4»
- ذوالقرنين به وسيله آن فلزات را ذوب وسدسازى كرد. «قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً» «5»
پیام ها
1- داستان موسى قابل ذكر و مايهى تذكّر است ونبايد فراموش شود. إِذْ قالَ ...
2- گاهى در مسير كمك به همسر و خانواده، الطاف ويژهاى پيدا مىشود. آتِيكُمْ بِشِهابٍ ... نُودِيَ
3- مرد، مسئول اداره امور زندگى همسر است. «آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ»
4- انبيا زندگى عادّى داشتند. «آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ»
5- ما مأمور به ظاهريم، الطاف خفيّه كار خداست. «فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ»
6- سخن خداوند با موسى، گرفتن پيام رسالت و نمايش معجزات و بعثت ساير انبيا در آن منطقه رمز بركت است. «بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها»
7- نداهاى الهى به پيامبران را وهم وخيال نپنداريم. (در كنار كلمهى «نُودِيَ»، «سُبْحانَ اللَّهِ» آمده، يعنى خداوند منزّه است از اين كه اين ندا وهم و خيال و وسوسه باشد). 8- بعثت انبيا از شئون ربوبيّت الهى است. «نُودِيَ- رَبِّ الْعالَمِينَ»
«1». اعراف، 12.
«2». غاشيه، 4.
«3». انبياء، 69.
«4». نمل، 7- 8.
«5». كهف، 96.
جلد 6 - صفحه 395
9- لازمهى ربوبيّت، عزّت و حكمت است. رَبِّ الْعالَمِينَ ... الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: اى موسى بدرستى كه شأن چنين است منم خداى غالب بر همه، حكم كننده براستى و درستى. چون موسى عليه السّلام نداى اول را شنيد، از آن متعجب شده با خود گفت: آيا اين نداكننده كيست؟ باز ندا آمد: اى موسى ندا كننده منم خداى غالب بر هر چيز و فاعل آن بر وجه حكمت و تدبير. اختصاص اين دو صفت به ذكر به جهت آنست كه تا ممهّد آن چيزى باشد كه ظاهر فرمايد بر دست موسى و انقلاب عصا به مار و غيره از آيات بينات.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»
ترجمه
اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است
كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا
آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند
آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند
و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا
هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شدهئى شايد كه شما گرم شويد
پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد
جلد 4 صفحه 138
آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان
اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار
و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان
مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم
و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان
پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است
و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.
تفسير
در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مىپنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت
جلد 4 صفحه 139
عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعلهئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نمودهاند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پارهاى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعلهور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مىكند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا
جلد 4 صفحه 140
جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمىترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفتهاند و فرمودهاند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانستهاند و بعضى گفتهاند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفتهاند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنهكاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهونتر است چون اصل
جلد 4 صفحه 141
عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّتآميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانستهاند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانستهاند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننمودهاند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كردهاند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزودهاند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.
جلد 4 صفحه 142
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا مُوسي إِنَّهُ أَنَا اللّهُ العَزِيزُ الحَكِيمُ «9»
مقام بسيار بلنديست که خداوند تعالي بدون واسطه ملك با انسان تكلم فرمايد و لذا موسي را كليم اللّه گفتند و اينکه موهبت خاص مقام انبياء بزرگ است.
(يا مُوسي) اينکه خطاب اعطاء مقام نبوت است که از جانب الهي باو خبر ميدهد.
(انه) ضمير شأن است يعني محققا بدان و شأن چنين است که طرف مكالمه خداوند است که من با تو تكلم ميكنم خداوند عالميان هستم که اسم شريفم:
(أَنَا اللّهُ) است و اسامي مقدسه ذات سه اسم است اللّه اسم ذات مقدس که جامع جميع كمالات و منزه از جميع عيوب و نواقص و حق ذات واجب الوجود و هو مقام غيب الغيوبي و بقيه اسماء اسماء صفات است مثل:
(العَزِيزُ) قادر متعال قاهر بر جميع ممكنات.
(الحَكِيمُ) عالم به جميع حكم و مصالح که تمام افعالش از روي حكمت و مصلحت است که از شئون علم است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- بار دیگر ندایی برخاست و موسی را مخاطب ساخته، گفت:
«ای موسی! من خداوند عزیز و حکیمم» (یا مُوسی إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
این جمله برای این بود که هر گونه شک و تردید از موسی، بر طرف شود، و بداند که این خداوند عالمیان است که با او سخن میگوید نه شعله آتش یا درخت خداوندی که «شکستناپذیر» و «صاحب حکمت و تدبیر» است.
نکات آیه
۱ - تأکید خداوند، بر الهى بودن نداى برخاسته از دل آتش وادى طور (نودى أن بورک من فى النّار ... یموسى إنّه أنا اللّه)
۲ - موسى، در شگفتى و حیرت از نداى برآمده از آتش وادى طور (نودى أن بورک من فى النّار ... یموسى إنّه أنا اللّه) تصریح خداوند به «إنّه أنا اللّه» مى تواند از آن جهت باشد که موسى با شنیدن ندا از درون آتش، در شگفتى فرو رفت و حیران ماند; به گونه اى که سخت نیازمند راهنمایى روشن و صریح بود.
۳ - سخن گفتن بىواسطه خدا با موسى در وادى طور (فلمّا جاءها نودى ... إنّه أنا اللّه العزیز الحکیم)
۴ - خداوند، عزیز (شکست ناپذیر) و حکیم (سنجیده کار) است. (أنا اللّه العزیز الحکیم)
۵ - طبیعت و جلوه هاى هستى، مقهور اراده خدا و هر پدیده آن در راستاى مصلحت و هدفى حکیمانه (نودى أن بورک من فى النّار... یموسى إنّه أنا اللّه العزیز الحکیم) از ارتباط آیه مورد بحث با آیه قبل، مى توان استفاده کرد که سخن گفتن خداى قاهر نشان دادن آیات خویش در آتشى چون آتش طور، براى او کارى است آسان و در راستاى مصلحت و هدفى حکیمانه.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: هدفدارى آفرینش ۵
- اسماء و صفات: حکیم ۴; عزیز ۴
- خدا: حاکمیت اراده خدا ۵; گفتگوى خدا با موسى(ع) ۳
- موسى(ع): تحیر موسى(ع) ۲; تعجب موسى(ع) ۲; فضایل موسى(ع) ۳; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۳; موسى(ع) در کوه طور ۳; موسى(ع) و آتش کوه طور ۱، ۲; ندا به موسى(ع) ۱، ۲
منابع