النمل ٢٠
کپی متن آیه |
---|
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لاَ أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ |
ترجمه
النمل ١٩ | آیه ٢٠ | النمل ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَفَقَّدَ»: جویا شد. پرس و جو کرد. «تَفَقَّدَ الطَّیْرَ»: از پرندگان سان دید. جویای حال و احوال پرندگان شد. «الْهُدْهُدَ»: شانهبسر. پوپک. پوپو. در اینجا هدهد ویژهای مراد است که چه بسا نوبت کشیک او بوده باشد.
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۴۴، سوره نمل
- نبوت و علم انبياء عليه السّلام اكتسابى نيست و از ديگران به ارث نمى برند
- مقصود از ((منطق الطير)) در سخن سليمان عليه السّلام ((علمنا منطق الطير...))
- بيان اينكه مراد از منطق طير در قرآن معناى ظاهرى آن نيست
- طوايف مخصوص از جن و انس و طير لشكريان سليمان عليه السّلام بوده اند
- عبور سليمان و لشكر او بر فراز وادى مورچه گان
- عدم منافات علم سليمان عليه السّلام به منطق الطير با فهميدن كلام مورچه
- سليمان عليه السّلام در دعاى خود، الهام شكر نعمت ، انجام عمل صالح و نيز صلاح ذاتى و نفسانى را مى طلبد
- ذكاتى كه در دعاى سليمان عليه السّلام مورد توجه است
- بيان آيات مربوط به داستان سليمان عليه السّلام و هدهد و ملكه سباء و...
- حكايت ملكه سبا و قوم او از زبان هدهد
- معناى ((خب ء)) و مفاد آيه : ((الا يسجدوا لله الذى يخرج الخب ء فى السموات و الارض...))
- و حجتى كه عليه پرستش آفتاب متضمن است
- واكنش سليمان عليه السّلام درباره اخبار هدهد
- توضيح سخن ملكه بعد از ديدن نامه سليمان عليه السّلام : ((قالت يا ايها الملوا انىالقى الى كتاب ...))
- اشكالات توجيه مفسرين كريم بودن نامه سليمان را
- تفسير مضمون نامه سليمان عليه السّلام به ملكه سبا
- مشاوره ملكه با قوم خود درباره جنگ يا تسليم
- راءى ملكه سبا پس از مشورت با قوم خود
- سبائيان براى سليمان هديه مى فرستند و او هديه آنان را رد مى كند
- تهديد سليمان عليه السّلام خطاب به رئيس هيت اعزامى سبا
- درخواست احضار تخت ملكه توسط سليمان عليه السّلام
- آورده شدن تخت بلقيس به وسيله كسى كه ((عنده علم من الكتاب ))
- اختلاف مفسرين در علم الكتاب و اسم اعظم احضار كننده عرش
- معناى ((ارتداد طرف )) و نقل سخن ديگران درباره آن و مخاطب به آن
- احضار تخت بلقيس اظهار معجزه اى با هر از آيات نبوت سليمان عليه السّلام است
- ورود ملكه به دربار سليمان عليه السّلام و ايمان آوردنش به رب العالمين
- گفتارى پيرامون داستان سليمان (عليه السّلام )
- ۲ - آياتى كه آن جناب را مى ستايد
- ۳ - سليمان (عليه السّلام ) در عهد عتيق
- ۴ رواياتى كه در اين داستان وارد شده
- احتجاج حضرت زهرا سلام الله عليها به آيه ((وورث سليمان داود)) عليه ابوبكر درمسئله غصب فدك
- اشاره به وجوهى درباره آوردن تخت بلقيس ((قبل ان يرتد اليك طرفك ))
- آصف بن برخيا وصى سليمان و حجت پس از او بوده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ «20»
و (سليمان) جوياى حال پرندگان شد و (هدهد را نديد،) گفت: مرا چه شده كه هدهد را نمىبينم؟ (آيا حضور دارد و من نمىبينم) يا از غايبان است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ «20»
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ: و باز جست مرغان را، «هدهد» در ميان آنها نبود؛ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ: پس گفت چيست مرا كه در جرگه مرغان نمىبينم هدهد را، يا چشم من بر او نمىافتد به جهت ساترى، أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ: يا هست از غايب شدگان از اين جمع. و حقيقت معنى آنكه چون سليمان هدهد را نديد، گمان برد كه او حاضر است اما او را به جهت مانعى نبيند. پس چون خوب نظر نمود، بر او ظاهر شد كه غائب است. از آن اعراض نموده گفت: آيا او غائب است؟ پس سؤال از جهت چيزى بود كه او را لايح شده بود از آن حضور يا مانع ديدن او يا غيبت او.
عياشى به اسناد خود روايت نموده كه ابو حنيفه از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد: سبب تفقد سليمان هدهد را چه بود؟ فرمود: تا محل آب را بر او نمايد، چه او
«1» مجمع البيان، ج 4، ص 216.
جلد 10 - صفحه 30
آب را در زير زمين مىبيند همچنانكه يكى از شما روغن را در شيشه! ابو حنيفه چون اين بشنيد روى به اصحاب خود كرد و خنديد. حضرت فرمود: چرا مىخنديد؟
گفت: ظفر يافتم بر تو، چگونه آب را در زير زمين مىبيند و دام را در روى خاك نبيند كه در گردن او افتد؟ حضرت فرمود: اما علمت اذا نزل القدر عمى البصر، آيا ندانستهاى كه چون تقدير الهى نازل گشت چشم از بينائى كور شود «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ «20» لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «21» فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ «22» إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ «23» وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ «24»
أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ «26»
جلد 4 صفحه 145
ترجمه
و جويا شد پرندگانرا پس گفت چيست مرا كه نمىبينم هدهد را يا باشد از غايبان
بخدا عذاب كنم آنرا البته عذابى سخت يا بكشم آنرا يا بيايد نزد من با حجّتى روشن
پس درنگ نمود كمى پس گفت اطلاع پيدا كردم بچيزى كه اطلاع پيدا نكردى بآن و آوردم برايت از سبا خبرى يقينى
همانا من يافتم زنى را كه پادشاهى ميكند بر ايشان و داده شده از همه چيز و او را است تختى بزرگ يافتم
او و قومش را كه سجده ميكنند براى خورشيد غير از خدا و زينت داد براى آنها شيطان كارهاشان را پس بازداشت آنها را از راه حق پس آنها راه نمىيابند
براى آنكه سجده نكنند براى خداوندى كه بيرون ميآورد پنهان شده در آسمانها و زمين را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار ميسازيد
خداوند نيست خدائى مگر او پروردگار تخت بزرگ است.
تفسير
قمى ره فرموده كه حضرت سليمان وقتى كه بر تخت خود مىنشست تمام پرندگانى كه خدا مسخّر او فرموده بود ميآمدند و ببالهاى خودشان تخت و بساط آنحضرت را و هر كه با او بود سايه مينمودند پس از ميان پرندگان هدهد كه بفارسى شانه بسر است غائب شد و از جاى او آفتاب بدامن حضرت سليمان افتاد پس سر خود را بلند كرد و فرمود آنچه را خداوند حكايت فرمود و اين معنى را در نفحات از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و مستفاد از قول خداوند متعال آنستكه سليمان جستجو از پرندگان نمود و هدهد را در ميان آنها نديد و بدوا فرمود چه روى داده براى من كه هدهد را نمىبينم شايد در محلّى قرار گرفته كه از نظر من مخفى گشته و بعد از اندك تأمّلى در اطراف فرمود بلكه او از غايبان درگاه ما است و بايد سياست شود و قسم ياد فرمود كه عذاب كند آنرا بكندن پرش يا قرار دادنش در قفس با ناجنس خود عذاب سختى يا او را ذبح
جلد 4 صفحه 146
نمايد براى عبرت ساير پرندگان مگر دليل واضحى اقامه نمايد بر معذور بودن خود بعذر موجّهى و بعضى اوليأ تينّنى بدو نون كه اول آن دو مفتوحه مشدّده است قرائت نمودهاند و ترديد باعتبار آنستكه يكى از اين سه امر بايد محقّق شود و اين براى آن بود كه حيوانات از طرف خداوند مكلف بودند باطاعت آنحضرت و سياست آنها هم موكول بنظر شريف او بود در مجمع از عياشى ره نقل نموده كه ابو حنيفه از امام صادق عليه السّلام سؤال كرد كه چرا حضرت سليمان از ميان پرندگان جوياى هدهد شد حضرت فرمود براى آنكه هدهد آبرا در زير زمين ميديد مانند آنكه شما روغن را در ميان شيشه مىبينيد پس ابو حنيفه باصحابش نگاه كرد و خنديد و حضرت فرمود چرا ميخندى عرضه داشت فدايت شوم بر شما غالب شدم فرمود چرا عرض كرد آنكه آبرا در زير زمين مىبيند دام را در آن نمىبيند تا بگردنش افتد حضرت فرمود اى نعمان آيا نشنيدى كه چون بيايد قدر كور شود بصر و از روايت كافى از امام سجاد عليه السّلام استفاده ميشود كه جهت غضب نمودن حضرت سليمان هدهد را اين بود كه آن دلالت مينمود او را بر آب و آن پرندهئى بود كه خداوند باو عطا فرموده بود چيزى را كه بسليمان عطا نفرموده بود با آنكه باد و مور و جنّ و انس و متمردين شياطين مطيع او بودند و اين ظاهرا براى آن بود كه آنحضرت مغرور بعلم و دانش خود نشود و به بيند كه حيوان ضعيفى ميداند چيزى را كه او نميداند لذا حضرت سليمان درنگ نمود زمان كمى نه زياد كه هدهد آمد و گفت من واقف و مطّلع شدم و احاطه پيدا كردم بچيزيكه تو احاطه و اطلاع بر آن پيدا نكردى و از شهر سبا كه گفتهاند در يمن بوده خبر قطعى و محققى براى تو آوردهام و بعضى سبأ بفتح همزه و بدون آن قرائت نمودهاند و مكث بضمّ كاف نيز قرائت شده و بعضى مكث كننده را هدهد دانستهاند و گفتهاند آن كمى يا در جاى نزديكى درنگ نمود و با عذر موجّه خدمت حضرت سليمان رسيد و در هر حال هدهد بعد از اظهار اطلاع عرضه داشت پادشاه اهالى آن ديار زنى است كه بلقيس نام دارد دختر شراحيل بن مالك بن ريّان و خداوند تمام لوازم سلطنت را براى او جمع نموده و داراى تخت يا سلطنت بزرگى است ولى افسوس كه آنها آفتاب پرستند و شيطان اين
جلد 4 صفحه 147
عمل قبيح را در نظر آنها جلوه داده و از راه راست بازداشته پس بحق راه نيافتهاند براى آنكه سجده نكنند براى خداوندى كه بيرون مىآورد چيزى را كه مستور است از انظاره در آسمان مانند باران و چيزى را كه مخفى است در زمين مانند گياه و ميداند آنچه را بندگان پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مىنمايند با آنكه چنين خداوندى مستحق پرستش و ستايش است نه خورشيد كه آنرا هم مانند ساير كواكب خدا از كتم عدم بعرصه وجود آورده و منوّر فرموده است و بعضى يخفون و يعلنون در هر دو بياء قرائت نمودهاند و بعضى الا يسجدوا بتخفيف قرائت نمودهاند و گفتهاند الا براى تنبيه و تقدير كلام يا قوم اسجدوا است و بنظر بعيد ميآيد و بنابر قرائت معروف كه الّا بتشديد است فقط لام مقدّر است يعنى شيطان بازداشت آنها را از راه حق براى آنكه سجده نكنند براى خداوند و كلام مربوط بسابق است بخلاف قرائت تخفيف كه كلام مستقلى است از هدهد براى تبرّى از عمل اهل شرك يا امر خدا بخلق كه بمناسبت مقام ذكر شده و بيان مراد از عرش الهى و بزرگى آن و فرقش با كرسى در آية الكرسى گذشت و البته عظمت و بزرگى آن با تخت بلقيس كه گفتهاند سى ذراع در سى ذراع در سى ذراع حجم آن بوده و از تخت حضرت سليمان بزرگتر و مزيّنتر قابل مقايسه نيست و ظاهرا تا اينجا كلام هدهد است و جاى سجده مستحب محتمل است اينجا باشد و محتمل است در تعلنون باشد و هر دو را فرمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَي الهُدهُدَ أَم كانَ مِنَ الغائِبِينَ «20»
و مفقود شد طير پيدا نبود پس فرمود سليمان چه سبب شده که من نميبينم هدهد را با آنكه غيبت كرده و مخالفت نموده و رفته است.
از اينکه جمله استفاده ميشود که از انواع حيوانات پرندگان يك فرد را مقرر فرموده بود که در حضور باشد گفتند طيور مأمور بودند که بالها را باز كنند پهلوي يكديگر و سايه بيندازند بر بساط سليمان که آفتاب نتابد بر بساط جاي هدهد خالي بود آفتاب افتاد در دامن سليمان سر بلند كرد ديد هدهد جاي او خاليست و اينکه امر غريبيست زيرا طيور اگر بالهاي خود باز كنند در هوا پرواز ميكنند نميتوانند مكث كنند و اگر برهم گذارند بايد روي زمين باشند مگر بنحو اعجاز باشد و در آيه دلالت بر اينکه معني ندارد ممكن است بگوئيم که طيور هم مثل ساير حيوانات جنود سليمان بايد در حضور باشند چنانچه جن و انس حاضر بودند و هر كدام مأمور بامري بودند مخصوصا هدهد براي پيدا كردن آب که ميبيند آب را در زير زمين و در خبر است که ابو حنيفه از حضرت صادق (ع) پرسيد چه نحو هدهد از زير زمين آب را مشاهده ميكند حضرت فرمودند مثل اينكه شما روغن را از داخل شيشه ميبينيد زمين بمنزله شيشه است در نظر هدهد باري سليمان فرمود موقعي که:
(وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَ) که نديد هدهد را در معسكر خود در محل مقرر خود.
جلد 14 - صفحه 125
(فَقالَ ما لِيَ لا أَرَي الهُدهُدَ) که بجاي خود نميبينم جاي ديگري مكث كرده.
(أَم كانَ مِنَ الغائِبِينَ) يا از عسكر بيرون رفته و از تحت فرمان خارج شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 20)- داستان هدهد و ملکه سبا: در اینجا به فراز دیگری از زندگی شگفتانگیز سلیمان اشاره کرده، و ماجرای هدهد و ملکه سبا را باز گو میکند.
نخست میگوید: «سلیمان در جستجوی آن پرنده [هدهد] بر آمد» (وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ).
این تعبیر به وضوح بیانگر این حقیقت است که او به دقت مراقب وضع کشور و اوضاع حکومت خود بود و حتی غیبت یک مرغ از چشم او پنهان نمیماند! بدون شک منظور از پرنده در اینجا همان هدهد است، چنانکه در ادامه سخن، قرآن میافزاید، سلیمان «گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمیبینم» (فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ).
ج3، ص416
«یا این که او از غائبان است» (أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ).
یعنی آیا او بدون عذر موجهی حضور ندارد و یا با عذر موجهی غیبت کرده است؟
نکات آیه
۱ - بازدید سلیمان(ع) از گروه پرندگان به منظور جویا شدن از احوال آنها (و تفقّد الطیر) «تَفَقُّد» (مصدر «تفقّد») معادل «تعهد» (وارسى کردن) است. بنابراین «تفقد الطیر»; یعنى، از حال پرندگان جویا شد.
۲ - غایب یافتن سلیمان هدهد را در صف پرندگان (فقال ما لى لاأرى الهدهد أم کان من الغائبین)
۳ - پرسش سلیمان از علت ناپیدا بودن هدهد (فقال ما لى لاأرى الهدهد أم کان من الغائبین)
۴ - هدهد، از اعضاى سپاهیان سلیمان (و حشر لسلیمن جنوده... فقال ما لى لاأرى الهدهد)
۵ - نظارت دقیق سلیمان بر سپاه و نیروهاى تحت فرمان خویش (و تفقّد الطیر ... أم کان من الغائبین)
۶ - احتیاط و خویشتن دارى سلیمان در برخورد با نیروهاى تحت امر خویش (فقال ما لى لاأرى الهدهد أم کان من الغائبین) سلیمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نکرد; بلکه ابتدا ناپیدا بودن هدهد را مربوط به خطاى دید خودش دانست. این در حالى است که قدرتمندان قبل از هر چیز خشم گرفته و نیروى تحت فرمان خود را متهم مى کنند.
۷ - سلیمان، برخوردار از دانشى محدود (ما لى لاأرى الهدهد أم کان من الغائبین) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که سلیمان در عین آگاهى از زبان پرندگان و در اختیار داشتن سپاهى عظیم (از جن و انس و پرندگان) از غیبت هدهد و راز آن آگاه نبود و علت آن را از دیگران پرسید.
۸ - بازدید از نیروهاى تحت فرمان و کارگزاران، جستوجو از احوال آنان، نظارت دقیق بر کارهایشان و خویشتن دارى در برخورد با آنها، از اوصاف و وظایف فرماندهان سپاه و رهبران جامعه اسلامى. (و تفقّد الطیر فقال ما لى لاأرى الهدهد أم کان من الغائبین)
روایات و احادیث
۹ - در مجمع البیان آمده است: «و اختلف فى سبب تفقده الهدهد فقیل إنّه احتاج إلیه فى سفره لیدله على الماء قال أبوحنیفة لأبى عبداللّه(ع) کیف تفقّد سلیمان الهدهد من بین الطیر؟ قال: لأنّ الهدهد یرى الماء فى بطن الأرض کمایرى أحدکم الدهن فى القارورة;[۱] در انگیزه سؤال سلیمان از غیبت هدهد اختلاف شده است: بعضى گفته اند: سلیمان در سفرش نیاز به هدهد داشت تا وى را به وجود آب راهنمایى کند.[مجمع مى افزاید ]که ابوحنیفه از امام صادق(ع) سؤال کرد: چرا سلیمان از میان پرندگان سراغ هدهد را گرفت؟ فرمود: براى این که هدهد آب را در دل زمین مى بیند، همان گونه که فردى از شما روغن را در ظرف بلورین مى بیند...».
موضوعات مرتبط
- پرندگان: بازدید از پرندگان ۱
- حکومت: بازدید از کارگزاران حکومت ۸; روش برخورد با کارگزاران حکومت ۸; نظارت بر کارگزاران حکومت ۸
- رهبران دینى: مسؤولیت رهبران دینى ۸
- سلیمان(ع): بازدید سلیمان(ع) ۱; پرسش سلیمان(ع) ۳; خویشتندارى سلیمان(ع) ۶; روش برخورد سلیمان(ع) ۶; سپاه سلیمان(ع) ۴، ۶; فلسفه پرسش سلیمان(ع) ۹; قصه سلیمان(ع) ۱، ۲، ۳ ، ۴، ۵، ۶، ۹; محدوده علم سلیمان(ع) ۷; نظارت سلیمان(ع) ۵; ویژگیهاى فرماندهى سلیمان(ع) ۵، ۶; ویژگیهاى مدیریت سلیمان(ع) ۵، ۶
- فرماندهان نظامى: مسؤولیت فرماندهان نظامى ۸
- هدهد: پرسش از غیاب هدهد ۳; غیاب هدهد ۲; نقش هدهد ۴، ۹
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۰; نورالثقلین، ج ۴- ، ص ۸۵، ح ۵۰.