النمل ٦

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنَّکَ‌ لَتُلَقَّى‌ الْقُرْآنَ‌ مِنْ‌ لَدُنْ‌ حَکِيمٍ‌ عَلِيمٍ‌

ترجمه

به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می‌شود.

و حقا اين قرآن از سوى حكيمى دانا بر تو القا مى‌شود
و حقاً تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى‌دارى.
و تو (ای رسول ما) آیات قرآن (عظیم) از جانب خدایی حکیم و دانا (به وحی) بر تو القا می‌شود.
یقیناً تو قرآن را از نزد حکیمی دانا فرا می گیری.
تو كسى هستى كه قرآن از جانب خداى حكيم و دانا به تو تلقين مى‌شود.
و تو قرآن را از پیشگاه فرزانه‌ای دانا فرا می‌گیری‌
و هر آينه تو را اين قرآن از نزد استواركارى دانا دهند- يعنى آن را فرا مى‌گيرى-.
و تو (ای محمّد!) کسی هستی که قرآن از سوی خداوند حکیم (در گرداندن امور آفریدگان، و) آگاه (از کار و بار سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی ایشان) به تو القاء و عطاء می‌گردد.
و همواره تو قرآن را به‌راستی از نزد حکیمی بس دانا به‌درستی - به گونه‌ای مماس - دریافت می‌داری.
و همانا تو داده می‌شوی قرآن را از نزد حکیمی دانا

You are receiving the Quran from an All-Wise, All-Knowing.
ترتیل:
ترجمه:
النمل ٥ آیه ٦ النمل ٧
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تلقّی»: به تو القاء و عطاء می‌گردد. به تو رسانده و آموخته می‌شود. «حَکِیمٍ»: خدائی که کارهایش از روی حکمت است و حساب و هدفی در آفرینش جهان و نازل کردن قرآن دارد. «عَلِیمٍ»: خدائی که دارای آگاهی بی‌پایان و فرزانه مطلق جهان است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6»

به يقين كه تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى‌كنى.

پیام ها

1- دريافت كننده‌ى وحى، رسول خدا صلى الله عليه و آله است. «وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ»

2- قرآن، تبلور علم و حكمت الهى است. «الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ» 3- علم پيامبر لدنّى است. «مِنْ لَدُنْ»


«1». كهف، 104.

جلد 6 - صفحه 393

4- در نزول ودريافت قرآن، هيچ واسطه‌ى غير امينى وجود ندارد. «لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ»

5- احكام دين، از سرچشمه‌ى علم الهى است و در هر دستورى، حكمتى نهفته است. «حَكِيمٍ عَلِيمٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6»

وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ‌: و بدرستى كه تو اى پيغمبر هر آينه تلقى كرده مى‌شوى قرآن را، يعنى فرا مى‌گيرى آن را به اين وجه كه جبرئيل القا مى‌نمايد و مى‌آورد براى تو و آن را اخذ مى‌كنى، مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ‌: از نزد خدائى كه حكيم است در افعال و اقوال، يعنى تمام كارها و اوامر او بر وفق مصلحت باشد، دانا باشد به جميع نهان و آشكارا و هر معلومى را دانا خواهد بود.

تنبيه: آيه شريفه دال است بر آنكه قرآن مجيد از جانب خداوند حكيم بر پيغمبر نازل گرديده و البته چنين كتابى در نهايت، محكم و متقن و فرامين آن مستحكم مى‌باشد. بنابر اين انكار قرآن شريف يا اعتقاد به اينكه پيغمبر آن را از پيش خود آورده كفر خواهد بود.

چون خداوند سبحان حكيم و عليم است، بر وفق حكمت و مصلحت قسمتى از گزارشات امم سابقه را براى عبرت و تنبه امت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله در قرآن مجيد بيان فرموده؛ از جمله شمه‌اى از واقعه حضرت موسى عليه السّلام را ذكر فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‌ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»

وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

ترجمه‌

اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است‌

كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا

آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند

آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند

و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا

هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شده‌ئى شايد كه شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد


جلد 4 صفحه 138

آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان‌

اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار

و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان‌

مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم‌

و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان‌

پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است‌

و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.

تفسير

در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت‌


جلد 4 صفحه 139

عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعله‌ئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نموده‌اند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پاره‌اى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعله‌ور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مى‌كند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا


جلد 4 صفحه 140

جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمى‌ترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفته‌اند و فرموده‌اند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانسته‌اند و بعضى گفته‌اند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفته‌اند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنه‌كاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهون‌تر است چون اصل‌


جلد 4 صفحه 141

عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّت‌آميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننموده‌اند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كرده‌اند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزوده‌اند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.


جلد 4 صفحه 142

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِنَّك‌َ لَتُلَقَّي‌ القُرآن‌َ مِن‌ لَدُن‌ حَكِيم‌ٍ عَلِيم‌ٍ «6»

و محققا تو تلقي‌ كرده‌اي‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌از‌ نزد حكيم‌ عليم‌.

نوع‌ مفسرين‌ تفسير كردند ‌به‌ اينكه‌ توسط وحي‌ و روح‌ الامين‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگار و ‌لو‌ ‌به‌ واسطه‌ لكن‌ ‌آن‌ چه‌ ‌به‌ نظر مي‌رسد ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ مرتبه‌ اول‌ نزول‌ قرآن‌ ‌را‌ بيان‌ مي‌فرمايد ‌که‌ خداوند چون‌ نور مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌را‌ خلق‌ فرمود و انوار مقدسه‌ ائمه‌ ‌را‌، تمام‌ علوم‌ و كمالات‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌آنها‌ عنايت‌ كرد ‌که‌ فرمود:

«اول‌ ‌ما خلق‌ اللّه‌ نوري‌»

پيش‌ ‌از‌ اينكه‌ ملكي‌ ‌ يا ‌ عرش‌ و كرسي‌ و لوح‌ و قلم‌ ‌را‌ خلق‌ فرمايد و ‌در‌ خبر ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ خلقت‌ نور ‌آن‌ حضرت‌ خداوند دوازده‌ حجاب‌ خلق‌ فرمود و ‌اينکه‌ نور مقدس‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دوازده‌ حجاب‌ سير داد و ‌در‌ ‌هر‌ حجابي‌ ذكري‌ داشت‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ عرش‌ ‌را‌ آفريد و ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ عرش‌ قرار داد دارد ‌در‌ حجاب‌ اول‌ دوازده‌ هزار سال‌ ‌تا‌ ‌در‌ حجاب‌ دوازدهم‌ هزار سال‌ و ‌در‌ عرش‌ هفت‌ هزار سال‌ ‌که‌ مجموع‌ ‌آنها‌ هشتاد و پنج‌ هزار سال‌ مي‌شود و يكي‌ ‌از‌ حجاب‌ها ‌را‌ حجاب‌ نبوت‌ مي‌فرمايد ‌در‌ ‌آن‌ حجاب‌ مقام‌ نبوت‌

جلد 14 - صفحه 109

باو عنايت‌ شد و معناي‌ نبوت‌ خبر داشتن‌ ‌از‌ جانب‌ خداوند ‌به‌ جميع‌ دستورات‌ ‌که‌ ‌من‌ جمله‌ قرآن‌ مجيد ‌است‌ و ‌اينکه‌ انوار مقدسه‌ ائمه‌ ‌با‌ نور مقدس‌ رسالت‌ يك‌ نور ‌بود‌ چنانچه‌ فرمود:

«انا و ‌علي‌ ‌من‌ نور واحد»

و ‌در‌ زيارت‌ جامعه‌

«خلقكم‌ اللّه‌ انوارا و جعلكم‌ بالعرش‌ محدقين‌ ‌حتي‌ ‌من‌ علينا فجعلكم‌ ‌في‌ بيوت‌ اذن‌ اللّه‌ ‌ان‌ ترفع‌ و يذكر ‌فيها‌ اسمه‌»

و ‌از‌ شواهد ‌اينکه‌ دعوي‌ فرمايش‌ حضرت‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود:

«كنت‌ نبيا و الادم‌ ‌بين‌ الماء و الطين‌»

و ‌از‌ شواهد اينكه‌ چون‌ امير المؤمنين‌ متولد شد و پيغمبر آمد زبان‌ ‌در‌ دهان‌ ‌علي‌ گذاشت‌ مكيد ‌بعد‌ فرمود «اقرء» امير المؤمنين‌ قرائت‌ كرد سوره مؤمنين‌ ‌را‌ بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ قَد أَفلَح‌َ المُؤمِنُون‌َ حضرت‌ فرمود:

«‌قد‌ افلحوا بك‌ ‌ يا ‌ ‌علي‌»

و نيز ‌از‌ شواهد اينكه‌ ‌علي‌ (ع‌) استاد جبرئيل‌ ‌بود‌ ‌که‌ دارد جبرئيل‌ ‌بر‌ پيغمبر نازل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ امير المؤمنين‌ وارد شد جبرئيل‌ برخاست‌ و احترام‌ گذاشت‌ حضرت‌ سببش‌ ‌را‌ پرسيد عرض‌ كرد موقعي‌ ‌که‌ خداوند مرا خلق‌ فرمود خطاب‌ رسيد

«‌من‌ انا و ‌من‌ انت‌»

‌من‌ ندانستم‌ چه‌ جواب‌ بگويم‌ نور ‌علي‌ حاضر شد و فرمود بگو

(انت‌ الرب‌ الجليل‌ و انا العبد الذليل‌»

لذا مي‌فرمايد:

(و انك‌) شخص‌ ‌شما‌.

(لَتُلَقَّي‌ القُرآن‌َ) تلقي‌ اخذ و گرفتن‌ ‌است‌.

(مِن‌ لَدُن‌ حَكِيم‌ٍ عَلِيم‌ٍ) بي‌واسطه‌ ‌از‌ جانب‌ خداوندي‌ ‌که‌ حكيم‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ افعال‌ ‌او‌ ‌از‌ روي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ القاء بتو فرمود عين‌ صلاح‌ ‌بود‌ و تمام‌ دستورات‌ و فرمايشات‌ قرآن‌ حكيمانه‌ ‌است‌ و عالمانه‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ ‌در‌ جواب‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند ‌که‌ شياطين‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ نازل‌ كردند ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ قبل‌ بيان‌ شد ‌که‌ فرمود: «وَ ما تَنَزَّلَت‌ بِه‌ِ الشَّياطِين‌ُ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌‌-‌ عَن‌ِ السَّمع‌ِ لَمَعزُولُون‌َ» شرحش‌ بيان‌ شد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 6)- و در این آیه به عنوان تکمیلی بر اشارات گذشته در زمینه عظمت محتوای قرآن، و مقدمه‌ای برای داستانهای انبیا که بلا فاصله بعد از آن شروع می‌شود می‌فرماید: «بطور مسلم این قرآن از سوی حکیم دانایی بر تو القا می‌شود» (وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ).

گر چه «حکیم» و «علیم» هر دو اشاره به دانایی پروردگار است، ولی «علیم» از آگاهی بی‌پایان خدا خبر می‌دهد، و «حکیم» از حساب و هدفی که در ایجاد این

ج3، ص410

عالم و نازل کردن قرآن به کار رفته است.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، دریافت کننده قرآن از جانب خداوند (و إنّک لتلقّى القرءان من لدن حکیم علیم)

۲ - قرآن، جلوه علم و حکمت خداوند (و إنّک لتلقّى القرءان من لدن حکیم علیم)

۳ - ردّ اتهام کافران از سوى خداوند نسبت به ساختگى بودن قرآن (و إنّک لتلقّى القرءان من لدن حکیم علیم)

۴ - قرآن، مبرّا از هرگونه سخنان نسنجیده و بى اساس (و إنّک لتلقّى القرءان من لدن حکیم علیم)

۵ - خداوند، حکیم (سنجیده کار) و علیم (دانا) است. (من لدن حکیم علیم)

۶ - خداوند، حکیمى بى مانند و دانایى بى همتا است. (من لدن حکیم علیم) تنکیر در «حکیم» و «علیم» براى بیان تفخیم است; یعنى، «حکیم أىّ حکیم» و «علیم أىّ علیم».

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: حکیم ۵; علیم ۵
  • خدا: اختصاصات خدا ۶; بى نظیرى خدا ۶; حکمت خدا ۶; علم خدا ۶; نشانه هاى حکمت خدا ۲; نشانه هاى علم خدا ۲
  • قرآن: تنزیه قرآن ۴; تهمت ساختگى به قرآن ۳; رد تهمت به قرآن ۳; نقش قرآن ۲; وحیانیت قرآن ۱; ویژگیهاى قرآن ۴
  • کافران: رد تهمتهاى کافران ۳
  • محمد(ص): نزول قرآن بر محمد(ص) ۱

منابع