الزّکَاة
«زکات» به معناى وسیع کلمه، و طبق حدیث معروف: لِکُلِّ شَىْء زَکَاةٌ «براى همه نعمت ها و مواهب الهى، زکاتى هست»; تمام اعمال نیک را شامل مى شود. و اگر «زکات» را به معناى خصوص زکات مال تفسیر کنیم، ذکر آن از میان سایر وظائف الهى به خاطر اهمیتى است که در عدالت اجتماعى دارد.
ریشه کلمه
- زکو (۵۹ بار)
قاموس قرآن
اصل زكوة چنانكه طبرسى و راغب گفته به معنى نموّ و زيادت است همچنين است قول قاموس و اقرب و صحاح زكاء را نموّ كردن گفته است.«زكا الزرع يزكو زكاء نما». على هذا زكو و زكاء مصدر و زكوة مصدر است [بقره:43]. ولى ابن اثير در نهايه مىگويد: زكوة از اسماء مشتركه است و بر عين و معنى هر دو اطلاق مىشود. آيه «وَ وَحَنا مِنْ لَدُنّا و زَكوةً» كه خواهد آمد مؤيد قول ابن اثير است. نا گفته نماند زكوة در قرآن گاهى به معنى طهارت و پاكيزگى آمده مثل [شمس:9]، [نور:21]. يعنى نجات يافت آنكه نفس را پاك كرد. و اگر فضل آنكه نفس را پاك كرد. و اگر فضل و رحمت خدا نمىبود احدى از شما پاك نمىشد. و گاهى به معنى مدح است مثل [نجم:32]. خودتان را مدح نكنيد و پاكيزه نشان ندهيد خدا بپرهيزكار داناست. ايضاً [نساء:49]. در صحاح مىگويد «زكى نفسه تزكية:مدحها». اين معنى راجع به معناى اول است كه مدح نفس جز پاكيزه نشان دادن آن نيست. زكّى به معنى پاك است [مريم:19]. مؤنث آن زكيّه است [كهف:74]. از مىاسم تفضيل آن است [كهف:19]. * [كهف:81]، [مريم:13]. [مؤمنون:4]. در دو آيه اولى زكوة مصدر است به معنى پاكى و پاكيزگى و در آيه سوّم اگر لام «لِلزَّكوة» را چنانكه راغب گفته علت بگيريم زكوة مصدر است يعنى براى پاك شدن كار مىكنند ولى سياق آيه نشان مىدهد كه «لِلزَّكوة» مفعول «فاعلون» است. ولى در عين حال كلمه «فاعلون» قرينه است كه زكوة مصدر و به معنى تطهير مال است چنانكه در الميزان آمده و زكوة متعارف منظور نيست كه آيه مكّى و حكم زكوة در مدينه آمده است. اقرب الموارد گويد: زكوة در تمام قرآن جز آيه «وَحَناناً مِنْ لُدُنّا وَ زَكوةً» درباره مال است. و آن به معنى طهارت مىباشد. ولى ديديم كه آيه ديگرى نيز هست. و در دو ايه [مريم:31]، [مريم:55]. احتمال دارد كه پاكيزگى مراد باشد. نا گفته نماند پاكيزگى و مدح كه ذكر شد مخالف معنى اولى كه نموّ و زيادت باشد بلكه پاكيزگى همان نموّ نفس و ترقى ئ ارتقاء آن است.
زكوة چنانكه گذشت مصدر و اسم مصدر كه مال زكوى باشد استعمال شده است. و آن سى ئو بار در قران مجيد به كار رفته و در بيشترين منظور مالى است كه در راه خدا مصرف مىشود. به نظرم اين تسميه از آن است كه زكوة سبب پاكى مال است و مال مزكّى پاك و قابل نموّ و بركت است نه مال غير مزكّى. به عقيده نگارنده مراد از زكوة كه در قرآن بيشتر با صلوة آمده فقط زكوة واجبى كه به 9 چيز (گندم،جو،خرما،كشمش،طلا،نقره،گوسفند، گاو، و شتر) تعلق مىگيرد نيست بلكه مراد مطلق انفاق در راه خداست اعم از واجب و مستحب. وقتيكه زكوة در اصل لغت به معنى زيادت و نموّ باشد و به كار بردن آن در مال انفاق شده به عنايت باشد چه داعى داريم كه زكوة را در آيات [بقره:43،83،110]، [نساء:162]، [توبه:71]. و آيات ديگر حمل بر زكوة واجب كنيم. شايد اين سخن قطع نظر از آنچه گفته شد آياتى است كه بعد از ذكر صلوة انفاق را پيشنهاد مىكنند مثل [بقره:3]، [انفال:3]، [حج:35]. و مثل آيات ديگر كه مطلق انفاق فى سبيل اللّه را تذكّر مىدهند. [بقره:261]، [بقره:195]. و مثل آيات ديگر كه مىگويند در مال مردم براى ديگران حقّى هست [ذاريات:19]. [معارج:24و25]. از مدّتها پيش راجع به اين مطلب فكر كرده و آنرا قوى و نزديك به يقين دانسته بودم اتفاقاً ديدم در الميزان ذيل آيه [مؤمنون:4]. به اين مطلب توجّه شده است مىگويد: شايد مراد از زكوة معناى مصدرى باشد و آن تطهير مال با انفاق است نه مقدار معين از مال كه اين سوره مكّى است و تشريع زكوة متعارف در مدينه بوده است سپس علم به غلبه گرديده است. و با اين اعتبار آمدن «فاعلون» صحيح مىشود نظير اين سخن را ذيل [فصّلت:6و7] فرموده است. محل مصرف زكوة و مطلق صدقات موارد هشتگانه زير است كه آيه شريفه معيّن مىكند [توبه:60]. به موجب اين آيه مباركه صدقات شكافهاى اجتماع را پر كرده و چرخ زندگى را به كار مىاندازد لازم است به يك يك اين مواردتوجه شود: 1- فقراء: و آنها كسانى اند كه در آمدشان به مخارج سالانه كفايت نمىكند مىتوانند كسر مخارج خويش را از زكوة دريافت دارند. 2- مساكين. فقهاء در تفسير آن مىگويند: مسكين كسى است كه حالش از فقير بدتر باشد يعنى كسانيكه در آمدى ندارند. ناقص العضو اند. مضطر و آواره هستند. نگارنده را درباره آن سخنى است كه در «سكن» خواهد آمد. 3- عاملين زكوة. حكم زكوة آن است كه حاكم شرع براى جمع آورى آن و نيز براى توزيع و مصرف آن مأمورانى از طرف خود تعيين كند چنانكه رويّه حضرت رسول صلى اللژه عليه و آله و سلم چنين بوده است. در اين صورت نه فقير مىداند مال كدام كس را مىخورد و نه زكوة دهنده مىداند كه زكوتش در اختيار كدام كس قرار داده شد بلكه حاكم شرع خود به وضع مستمندان رسيدگى مىكند و كار مأموران زكوة براى خود از آن حقوق بر مىدارند. 4- مؤلفة قلوبهم يعنى كسانيكه قلوبشان تأليف شده و آنها مردمان غير مسلمان اند كه براى خوشبين بودن به اسلام مىشود به آنهااز زكوة داد مثلا در كشورى غير مسلمان زلزلهاى اتفاق افتاده و عدّهاى بى خانمان شدهاند مىشود به آنها از زكوة كمك كرد تا به اسلام خوشبين باشند و يا مىشود مبلغى از زكوة كمك كرد تا به اسلام خوشبين باشند و يا مىشود مبلغى از زكوة به يكى از بيمارستانهاى آن كشور براى تداوى بيماران ارسال كرد بدين طريق ملاحظه مىشود كه اسلام براى جهانيان فكر كرده و راه باز نموده است نه فقط براى مسلمان فقير. 5- رقاب آنان بردگان اند كه از مال زكوة مىشود آنها را خريد و آزاد كرد. 6- غارمين. قرضداران اگر كسى باشد كه در آمدشان به مخارجش كفايت كند ولى قرضى دارد كه نمىتواند آن را بدهد. قرض او از زكوة ادا مىشود. 7- فى سبيل اللّه مراد از ان هر كار عام المنفعه است كه به درد مردم مىخورد از قبيل راهها، پلها، بيمارستانها، درمانگاهها، مساجد و غيره. كه محل مصرف زكوة اند. 8- ابن سبيل شخص غربيكه در غربت مال خود را از دست داده و يا تمام شده و معطل مانده است از سهم زكوة به محلش فرستاده مىشود. بدين طريق خواهيم ديد زكوة و انفاق در پر كردن شكاف جامعه سهم به سزائى دارد اگر روى حساب منظم و دقيق جمع آورى و توزيع شود بيشتر مشكلات را حل خواهد كرد.