النمل ٣٣

از الکتاب
کپی متن آیه
قَالُوا نَحْنُ‌ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ‌ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْکِ‌ فَانْظُرِي‌ مَا ذَا تَأْمُرِينَ‌

ترجمه

گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست؛ ببین چه دستور می‌دهی!»

|گفتند: ما صاحبان قدرت و سخت جنگاوريم و اختيار كار با توست، پس بنگر چه فرمان مى‌دهى
گفتند: «ما سخت نيرومند و دلاوريم، و[لى‌] اختيار كار با توست، بنگر چه دستور مى‌دهى؟»
رجال ملک به او اظهار داشتند که ما دارای نیروی کامل و مردان جنگجوی مقتدری هستیم، لیکن اختیار با شما تا به فکر روشن چه دستور فرمایی.
گفتند: ما دارای قدرت و مالک وسایل رزمی سختی هستیم، پس بنگر چه فرمان می دهی؟
گفتند: ما قدرتمندان و خداوندان نبرد سخت هستيم. كارها به دست توست. بنگر كه چه فرمان مى‌دهى.
گفتند ما نیرومندان و رزم‌آوران سهمگینی هستیم و حکم حکم توست، بنگر که چه می‌فرمایی‌
گفتند: ما نيرومندان پرتوان و خداوندان پيكار سختيم، و فرمان تو راست بنگر تا چه فرمايى.
گفتند: ما از هر لحاظ قدرت و قوّت داریم و در جنگ تند و سرسخت می‌باشیم. فرمان فرمانِ تو است، بنگر که چه فرمان می‌دهی.
گفتند: «ما سخت نیرومند و دلاوریم و (اما) کل فرمان (تنها) سوی توست. پس بنگر چه فرمان می‌دهی‌؟»
گفتند مائیم خداوندان توانائی و دارندگان نیروئی سخت و کار با تو است پس بنگر تا چه فرمان دهی‌

They said, “We are a people of might and great courage, but the decision is yours, so consider what you wish to command.”
ترتیل:
ترجمه:
النمل ٣٢ آیه ٣٣ النمل ٣٤
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُولُوا»: صاحبان. دارندگان. «بَأْسٍ»: شدّت و حدّت جنگ. «الأمْرُ إِلَیْکَ»: اختیار کار در دست تو است. فرمان فرمانِ تو است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ «33»

(اشراف) گفتند: ما سخت نيرومند و دلاوريم (و نبايد در برابر يك نامه از موضع ضعف برخورد كنيم)، ولى اختيار كار با توست، نظر خود را بيان فرما تا ببينيم چه دستور مى‌دهى؟ (و ما با قدرت انجام دهيم).

نکته ها

كلمه‌ى «فتوى» و «فتى» از يك ريشه است. «شاب» به هر جوانى گفته مى‌شود، ولى‌ «فَتًى» به جوانى گفته مى‌شود كه مدبّر، شجاع، عاقل و با صلابت باشد. «فتوى» نيز به معناى حرف عاقلانه، پخته و كامل است.

پیام ها

1- بلقيس، به اطرافيان خود بها مى‌داد و با آنان مشورت مى‌كرد. «ما كُنْتُ قاطِعَةً

جلد 6 - صفحه 418

أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ»

2- گاهى قدرت و امكانات، مانع پذيرفتن حقّ مى‌شود. «نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ» (قدرت ومقام، مشاوران بلقيس را مغرور كرده بود.)

3- در مسايل حكومتى، بايد حرف آخر را يك نفر بزند. «وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ» (ديگران نظر مى‌دهند ولى حقّ تصميم گيرى با يك نفر است). «فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ»

4- بلقيس، فرمانده نيروهاى مسلّح زمان خود بود. «نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ (33)

قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ: گفتند آن گروه: مائيم صاحب قوت و قدرت و اسلحه و آلات جنگ، وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ: و صاحب كارزار سخت و شجاعت، يعنى هم قوت داريم هم لشكر هم شجاعت، وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ‌: و اين كار به تو واگذار شده است، فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ‌: پس تأمل كن و ببين چه مى‌فرمائى از معامله و مصالحه كه ما مطيع و فرمانبردار امر تو هستيم در همه باب. و ممكن است معنى چنين باشد كه ما اهل حرب هستيم نه صاحب مشورت و تو صاحب رأى و تدبير، پس رأى تو هر چه باشد ما آن را تابع خواهيم بود. بلقيس از كلام آنها دريافت كه ميل مقاتله دارند، آن را نپسنديد و گفت:

ما را مصلحت جنگ نيست بلكه صلح اولى باشد كه مستلزم دفع شر است، لكن در حرب چنانچه ايشان غالب آيند ديار و اموال ما در معرض تلف است چنانچه فرمايد:

جلد 10 - صفحه 41


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ «27» اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ «28» قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ «29» إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (30) أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ (31)

قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ (32) قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ (33) قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (34) وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35)

ترجمه‌

گفت زود باشد كه تأمل نمائيم آيا راست گفتى يا بودى از دروغگويان‌

ببر اين نامه مرا پس بينداز آنرا بسوى ايشان پس روى گردان از آنها پس ببين چه مذاكره ميكنند

گفت اى جماعت همانا من افكنده شده‌


جلد 4 صفحه 148

بسويم نامه‌ئى سر بمهر

همانا آن از سليمان است و همانا آن بنام خداوند بخشنده مهربان است‌

كه بلندى نكنيد بر من و بيائيد نزد من منقادان‌

گفت اى جماعت رأى دهيد مرا در كارم نبودم فيصل دهنده امرى را تا حاضر شويد براى من‌

گفتند ما صاحبان قوّه و صاحبان كار زار سختيم پس تأمل كن چه ميفرمائى‌

گفت همانا پادشاهان چون وارد شوند در بلدى تباه ميكنند آنرا و ميگردانند عزيزان اهلش را ذليلان و اين چنين ميكنند

و همانا من فرستنده‌ام بسوى ايشان هديه‌اى پس نگرنده‌ام بچه چيز بر ميگردند فرستادگان.

تفسير

بعد از تمام شدن كلام هدهد كه در آيات سابقه بيان شد حضرت سليمان فرمود بعد از اين ما تأمل ميكنيم تا معلوم شود كه تو راست گفتى يا آنكه از جمله دروغگويان بودى و تاكنون معلوم نبود و اين تعبير ظاهرا براى اشاره بآنستكه اگر كسى يك دروغ بگويد اعتبار از قولش ميرود و جزو دروغگويان حساب ميشود تا موجب اجتناب از دروغ گردد و بعد از آنكه معلوم شد هدهد راست گفته نامه‌ئى مرقوم فرمود براى دعوت آنمردم آفتاب‌پرست بدين حق كه توحيد و اسلام است و هدهد را مأمور رساندن نامه بآنها فرمود و دستور داد كه بعد از ايصال نامه در كنارى مخفى از انظار آنها زيست نمايد و ببيند چه مذاكره‌اى در اطراف جواب نامه مينمايند و هدهد عرضه داشت كه بلقيس در عمارت محكمى است و در دسترس كسى نيست حضرت فرمود نامه را از بالاى قبه عمارت بينداز و هدهد اطاعت نمود و نامه را از روزنه‌اى انداخت در دامن بلقيس و او ترسيد و رؤساء لشگر خود را جمع نمود و بآنها گفت نامه سر بمهرى براى من انداخته شده كه آن از جانب سليمان است و مضمون آن اولا آنستكه بنام خداوند بخشنده مهربان و ثانيا آنكه برترى منمائيد بر من و بيائيد نزد من با آنكه موحّد و مسلمان باشيد و گفته‌اند بناى نامه انبياء بر اختصار و دعوت بطاعت بوده و حضرت سليمان اول كسى بود كه افتتاح ببسمله نمود و بعضى گفته‌اند كرامت نامه براى افتتاح آن بنام خدا بوده و بعضى گفته‌اند باعتبار فرستنده آن بود كه از هر جهت بزرگوار بود ولى در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كرامت نامه بمهر نمودن آنست و در بعضى از روايات اشاره به اين معنى شده است و بعد از اين اظهار با آنها مشورت كرد


جلد 4 صفحه 149

و دلجوئى از آنها نمود باين بيان كه تا شما حاضر براى امرى نشويد من اقدامى نكرده و نميكنم و خواست كه آنها در اين باب رأى خود را اظهار نمايند و آنها در جواب اظهار داشتند ما داراى قوه و عدّه و عدّه و صاحبان شهامت و شجاعت و شدت در كار زاريم و مطيع و فرمانبردار توئيم آنچه نظر مبارك معطوف بآن شود بفرما اطاعت خواهد شد بلقيس گفت آنچه تاكنون بتجربه رسيده آنستكه پادشاهان وقتى بقهر و غلبه وارد در بلدى شوند فاسد ميكنند آنرا بقتل و غارت و خرابى و اسارت و عزيزان از مردم را خوار و ذليل مينمايند بهتك عرض و اخذ مال و غيره و خداوند تصديق فرمود بيان بلقيس را كه فرمود و اينچنين ميكنند چنانچه قمى ره فرموده و بعضى آنرا جزء كلام بلقيس دانسته و تأكيد پنداشته‌اند و گفت من فعلا هديه‌ئى براى او ميفرستم و منتظر ميشوم ببينم كسانيرا كه حامل هديه هستند بچه حال برميگردند و چه خبرى مى‌آورند از قبول و ردّ هديه و قمى ره فرموده كه گفت اگر اين پيغمبر و از جانب خدا باشد ما طاقت مقاومت با او را نداريم چون خدا مغلوب نميشود و بهتر آنستكه من هديه‌ئى براى او بفرستم اگر پادشاه باشد مايل بدنيا ميشود و قبول مينمايد آنرا و معلوم ميشود كه قدرت بر ما پيدا نمى‌كند پس حقه‌اى كه در آن گوهر گرانبهائى بود فرستاد و بحامل آن دستور داد كه از حضرت تقاضا نمايد كه آنرا بدون آهن و آتش سوراخ فرمايد و او باين دستور عمل نمود و حضرت به كرمى امر فرمود كه اين عمل را انجام دهد و داد و نخى در دهان گرفته از آن سوراخ گذراند و هدايا و تحف ديگرى هم نقل كرده‌اند با تشريفات بسيار مهمّ و مفصّلى و از آن جمله گفته‌اند پانصد غلام بلباس زنانه و پانصد كنيز بلباس مردانه بود كه حضرت آنها را بعلائمى شناخت و ممتاز از يكديگر گردانيد و رئيس كسانيكه حامل هدايا بودند از اشراف بود و نامش منذر بن عمرو و همراهانش از مردمان عاقل و متين بودند.


جلد 4 صفحه 150

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا نَحن‌ُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأس‌ٍ شَدِيدٍ وَ الأَمرُ إِلَيك‌ِ فَانظُرِي‌ ما ذا تَأمُرِين‌َ (33)

گفتند ملاء ‌ما صاحب‌ قوت‌ و صاحب‌ بأس‌ شديد هستيم‌ ولي‌ امر امر تو ‌است‌ بگويي‌ جنگ‌ كنيم‌ آماده‌ هستيم‌ بگويي‌ صلح‌ كنيم‌ حاضر هستيم‌ ‌پس‌ آنچه‌ نظريه‌ تو ‌است‌ چه‌ نحو عمل‌ ميكنيم‌ ‌در‌ ‌هر‌ صورت‌ اختيار ‌با‌ سلطان‌ ‌است‌.

گفتند ‌که‌ ملأ ‌که‌ طرف‌ مشورت‌ ‌او‌ بودند سيصد و دوازده‌ بودند و ‌هر‌ كدام‌ هزار سوار جنگي‌ ‌با‌ اسلحه‌ تمام‌ ‌در‌ تحت‌ رايت‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ و اينها قشون‌ جنگي‌ بودند ‌غير‌ ‌از‌ افراد ملت‌ ‌است‌ لذا:

جلد 14 - صفحه 137

(قالوا) ‌در‌ مقام‌ مشورت‌.

(نَحن‌ُ أُولُوا قُوَّةٍ) قوه‌ و قدرت‌ و عده‌ و عده‌ ‌ما بسيار ‌است‌.

(وَ أُولُوا بَأس‌ٍ شَدِيدٍ) تمام‌ شجاع‌ و دلير و جنگي‌ هستيم‌ ولي‌ مأمور بامر تو هستيم‌ ‌هر‌ نحوي‌ ‌که‌ صلاح‌ ميداني‌ دستور ده‌ اطاعت‌ ميكنيم‌.

(وَ الأَمرُ إِلَيك‌ِ) تو سلطاني‌ ‌ما رعيت‌ اختيار مملكت‌ بدست‌ تو ‌است‌.

(فَانظُرِي‌) ‌پس‌ نظر بده‌ و دستور.

(ما ذا تَأمُرِين‌َ) ‌هر‌ نحوي‌ ‌که‌ امر ميكني‌. اينها تصور كردند ‌که‌ سليمان‌ يك‌ سلطانيست‌ ‌که‌ يك‌ قسمت‌ زمين‌ مملكت‌ ‌او‌ ‌است‌ و بلقيس‌ ‌هم‌ يك‌ سلطان‌ يك‌ قسمت‌ ‌در‌ تصرف‌ ‌او‌ ‌است‌ دو دولت‌ هستند و البته‌ ‌اينکه‌ دو دولت‌ يكي‌ ‌از‌ سه‌ امر ‌را‌ ناچارند ‌ يا ‌ بهم‌ بريزند و ‌با‌ ‌هم‌ جنگ‌ كنند ‌تا‌ ‌که‌ غالب‌ شود و ‌که‌ مغلوب‌ مثل‌ جنگ‌ عرب‌ ‌با‌ اسرائيل‌ ‌ يا ‌ ‌با‌ ‌هم‌ دوستي‌ و صلح‌ داشته‌ باشند و روابط ‌بين‌ ‌آنها‌ برقرار ‌باشد‌ واردات‌، خارجات‌ و رفت‌ و آمد و معاشرت‌ و مرا و ده‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ برقرار ‌باشد‌ ‌ يا ‌ كاري‌ ‌به‌ كار يكديگر نداشته‌ باشند ‌هر‌ كدام‌ مشغول‌ مملكت‌ ‌خود‌ ‌باشد‌ ولي‌ غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ حضرت‌ سليمان‌ پيغمبر ‌است‌ و دعوت‌ بدين‌ حق‌ ميكند ‌با‌ اينكه‌ مشاهده‌ ‌اينکه‌ معجزه‌ ‌را‌ ‌هم‌ كردند ‌که‌ يك‌ طير هدهد نامه‌ بمنقار ‌خود‌ ‌از‌ مملكت‌ سليمان‌ بياورد و ‌در‌ دامن‌ بلقيس‌ بيندازد و ‌در‌ نامه‌ بسم‌ اللّه‌ و دعوت‌ باسلام‌ نمايد ‌که‌ دست‌ ‌از‌ شرك‌ و آفتاب‌ پرستي‌ برداريد و خداپرست‌ شويد و ايمان‌ بياوريد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 33)- «اشراف قوم» در پاسخ او چنین «گفتند: ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست، ببین چه دستور

ج3، ص419

می‌دهی» (قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی ما ذا تَأْمُرِینَ).

به این ترتیب هم تسلیم خود را در برابر دستورات او نشان دادند، و هم تمایل خود را به تکیه بر قدرت و حضور در میدان جنگ!

نکات آیه

۱ - اطمینان بخشى درباریان سبا به فرمانرواى خود (بلقیس) نسبت به آمادگى کامل نظامى براى دفاع از کشور (قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شدید)

۲ - مملکت سبا در عهد سلیمان، داراى نیروى دفاعى و امکانات جنگى قوى و نیز رزم آوران سلحشور و بى باک (قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شدید) «قوة» به معناى نیرو و نکره آمدنش بیانگر عظمت و گستردگى آن است. بنابراین «نحن أُولوا قوّة»; یعنى، ما از نیرویى بسیار گسترده و عظیم برخورداریم. «بأس» به معناى شجاعت و دلاورى است. بنابراین «بأس شدید» برابر با سلحشورى و بى باکى است.

۳ - اعلام آمادگى امیران و درباریان سبا براى درگیرى نظامى با سلیمان(ع) (أفتونى فى أمرى ... قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شدید) تذکر قدرت و نیرومندى، اشاره به این دارد که آنان براى هر نبردى - ولو با سلیمان - آمادگى دارند.

۴ - اظهار آمادگى درباریان سبا براى پذیرش هرگونه تصمیم ملکه، در عین آمادگى براى نبرد (قالوا نحن أُولوا قوّة ... و الأمر إلیک) درباریان سبا با این که آمادگى خود را براى نبرد یادآور شدند، در عین حال کار تصمیم گیرى را به خود ملکه واگذار کردند.

۵ - نفوذ عمیق ملکه سبا در درباریان و پذیرش تدبیر و قدرت فکرى وى از سوى آنان (و الأمر إلیک فانظرى ماذا تأمرین) از نحوه برخورد بلقیس با عناصر اصلى نظام خود و نیز تصمیم هاى بعدى وى و وانهاده شدن رأى نهایى به او از سوى درباریان، مى توان مطلب یاد شده را به دست آورد.

۶ - ملکه سبا، تصمیم گیرنده نهایى درباره جنگ و صلح (و الأمر إلیک فانظرى ماذا تأمرین)

۷ - جایگاه ارجمند و والاى زن در جامعه سبا، على رغم حقارت وى در طول تاریخ (و الأمر إلیک فانظرى ماذا تأمرین)

موضوعات مرتبط

  • اطاعت: اطاعت از ملکه سبأ ۴
  • زن: ارزش زن ۷
  • سرزمینها: سرزمین سبأ در دوران سلیمان(ع) ۲
  • سلیمان(ع): جنگ با سلیمان(ع) ۳
  • قوم سبأ: آمادگى نظامى قوم سبأ ۱، ۲، ۴; اطمینان اشراف قوم سبأ ۱; اعلام آمادگى اشراف قوم سبأ ۳، ۴; اعلام آمادگى فرماندهان قوم سبأ ۳; تاریخ قوم سبأ ۱، ۲، ۳، ۴، ۵; تجهیزات نظامى قوم سبأ ۲; زن در قوم سبأ ۷
  • ملکه سبأ: اطمینان به ملکه سبأ ۱; اوامر ملکه سبأ ۴; تدبیر ملکه سبأ ۵; دلدارى به ملکه سبأ ۱; سلطه ملکه سبأ ۵; نقش ملکه سبأ ۶

منابع