سوره ص
سوره الصافات | سوره ص | سوره الزمر | |||||||||||||||||||||||
|
در حال بارگیری... |
|
متن سوره
ص. سوگند به قرآن دارای یادواره.
بلکه آنان که کفر ورزیدند در (ژرفای) بزرگمنشی، (مخالفت) و جداسازی (از حقّ)اند.
چه بسیار از نسلها (که) پیش از ایشان هلاک(شان) کردیم. پس (ما را) به فریاد خواندند، حال آنکه دیگر مجال گریزی نبود.
و از اینکه هشداردهندهای از خودشان برایشان آمد در شگفت شدند، و کافران گفتند: «این ساحری بس دروغپرداز است.»
«آیا خدایان (متعدّد) را خدایی یکتا قرار داده؟ این بهراستی چیزی بس شگفتانگیز است.»
و بزرگانشان (از این گیرودار خستند و) رستند (و گفتند:) «بروید و بر خدایان خود شکیبایی کنید. این (انحصارطلبی) همواره چیزی است (که بر ضد ما) اراده میشود.»
«ما این را در گروه دیگر نشنیدیم. این بجز (بافتهای) جعلی نیست.»
«آیا از میان ما یادواره [:قرآن] تنها بر او نازل شده؟» بلکه آنان دربارهی یادوارهی من دودلاند. بلکه هنوز عذاب مرا نچشیدهاند.
(آیا اینان خود خدایانند؟) یا گنجینههای رحمت پروردگار باعزت و عظمتِ بخشایشگرت نزد ایشان است؟
یا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آنان است؟ پس باید در اسباب (آسمانی و) بالا روند (تا هر چه خواهند دریابند)!
(این) سپاهکی از دستههای دشمن در آنجا (اسباب) در هم شکستنیاند.
پیش از ایشان (هم) قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب بنیانها و نیروها و میخبنها، (پیامبران را) تکذیب کردند.
و ثمودیان و لوطیان و اصحاب اَیْکَه (نیز به تکذیب پرداختند). اینان احزاب (تکذیبکننده)اند.
هیچ کدام نبودند جز اینکه پیامبران (ما) را تکذیب کردند. پس عقوبت من (بر آنان) بجا و پایبرجا آمد.
و اینان جز یک فریاد (مرگبار) را انتظار نمیبرند و نمینگرند (که) هیچ راحت و برگشتی ندارد.
و گفتند: «پروردگارمان! پیش از (رسیدنِ) روز حساب، باشتاب بهرهی قطعی (از عذابمان) را برایمان برسان.»
بر آنچه میگویند شکیبایی کن و داوود، بندهی ما را (که) دارای امکانات و نیروهای گوناگون بود به یاد آور؛ (آری) او بسیار بازگشتکننده (سوی خدا) بود.
ما همواره کوهها را با او مسخّر ساختیم. حال آنکه شامگاهان و بامدادان خدا را نیایش میکنند.
و پرندگان را (نیز با او مسخّر کردیم) که بر گِردش گردآورده شدهاند (و) همگان برایش بسی بازگشتکنندگانند.
و پادشاهیش را استوار کردیم و او را حکمت و خطابهی فیصلهدهنده دادیم.
و آیا خَبرِ مهم دشمنان، چون از محراب (داوود به سختی) بالا رفتند، به تو رسید؟
چون (ناگهان) بر داوود درآمدند، پس او از آنان به هراس افتاد. گفتند: «مترس (ما) دو دشمنیم؛ یکی از ما بر دیگری تجاوز کرده. پس میان ما به حقّ داوری کن و افراط و پراکندهگویی مکن و ما را به میانهی راه راست رهبری کن.»
«بهراستی این برادر من است. او را نَودونُه میش و مرا یک میش است. پس (به من) گفت آن (یک) را (هم) به من واگذار و در سخن(اش) با من چیرگی و زورگویی کرد.»
(داوود) گفت: «همانا او در مطالبهی میش تو - (اضافه) بر میشهای خودش - بر تو همواره ستم کرده. و بیگمان بسیاری از شریکان به همدیگر بیچون ستم روا میدارند؛ جز کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و اینان اندکند.» و داوود گمان (درستی) برد که ما او را بیگمان سخت آزمایش کردهایم. پس از پروردگارش پوشش خواست و در حال رکوعش (به سجده) فرو افتاد و (سوی پروردگار) پیاپی بازگشت.
پس برای او این (ماجرا) را پوشاندیم. و بهراستی برای او پیش ما بسی تقرّب و بازگشتی خوش است.
(به او گفتیم:) «داوود! ما تو را در زمین جانشینی (رسالتی از رسولان) گردانیدیم؛ پس میان مردمان بحقّ حکم کن و از هوا(ی نفس) پیروی مکن، که از راه خدا گمراهت کند.» بیگمان کسانی که از راه خدا به در میروند - به (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کردهاند - برایشان عذابی سخت است!
و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است باطل نیافریدیم. این گمان کسانی است که کافر شدند. پس وای از آتش برای کسانی که کافر شدند!
یا (مگر) کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کردند، چون مفسدانِ در زمین مینهیم، یا پرهیزگاران را چون فاجران قرار میدهیم؟
کتابی که آن را سوی تو نازل کردیم مبارک است، تا آیاتش را بیندیشند، و برای اینکه خردمندان ویژه (بدان) پند گیرند.
و سلیمان را به داوود بخشیدیم. چه نیکو بندهای است. بهراستی او (سوی آفریدگار) بسی رهسپار است.
چون شباهنگام، اسبهای اصیل صفاندرصف برایش به نمایش گذارده شدند،
پس (سلیمان) گفت: «من بهراستی دوستی آن خیر [:اسبهای جهاد] را دوست داشتهام [:برگزیدهام] (که) نشأتگرفته و برخاسته از یاد پروردگار من است. تا اینکه (آن اسبان) در پرده(ی شب) پنهان گشتند.»
(گفت: ) «اسبها را نزد من باز آورید.» پس شروع کرد به دست کشیدن بر ساقها و گردنهایشان.
و همواره سلیمان را بسی آزمودیم و بر تختش جسدی بیفکندیم ؛ سپس (به ما) پیدرپی برگشت.
گفت: «پروردگارم! پوششی برایم بنه و مُلکی به من ببخش که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد. بهدرستی تو (همین) تو بسی بخشندهای.»
پس باد را در اختیار او قرار دادیم، حال آنکه هر جا بهدرستی برفت به فرمان او به نرمی و راهواری روان میشد.
و شیطانها(ی رام) را (نیز که) هر یک را بنّا و غوّاصند؛
و دیگرانی (از شیطانها) را که با زنجیرها سخت بسته شده بودند (تحت فرمانش درآوردیم).
(گفتیم:) «این بخشش ماست. پس (آن را) بیشمار منّت بگذار یا نگاه دار.»
و بیگمان برای او در پیشگاهمان بهراستی تقرب و فرجامی نیکوست.
و بندهی ما ایّوب را به یاد آر، چون پروردگارش را ندا در داد: «شیطان همواره مرا به رنجها و عذابی بزرگ مبتلا کرده.»
(به او گفتیم:) «با پای خود روان شو (که) این، شستنگاهی سرد و آشامیدنی است.»
و (دوباره) کسانش و مانندشان را، همراهشان بدو بخشیدیم، تا رحمتی از جانبمان و یادوارهای برای خردمندان باشد.
و (به او گفتیم:) «یک بسته ترکهی نازک نرم به دستت بگیر. پس (همسرت را) با آن (به نرمی) بزن و سوگند(ت) را مشکن.» ما همواره او را شکیبا یافتیم. چه نیکو بندهای! بهراستی او بسیار بازگشتکننده (سوی ما) است.
و بندگانمان ابراهیم و اسحاق و یعقوب را - که نیرومندان و دیدهوران بودند- به یاد آور.
ما همواره آنان را با پاکسازی ویژهای - (که) یادآوریِ سرای (دنیا و آخرت است) - خالص گردانیدیم.
و آنان بهراستی در پیشگاهمان بیگمان از برگزیدگان (و) نیکانند.
و اسماعیل و یَسَع و ذالکفل را به یاد آور و (اینان) همگان از نیکانند.
این یادوارهای است (بزرگ) و همواره برای پرهیزگاران بیگمان بازگشتی پیاپی و بس نیک است:
باغهای با درختان سردرهم جاودان، حال آنکه دربها(شان) برایشان بس گشودهاست.
در آنجا تکیهزنان، میوههای فراوان و نوشیدنی(شان را) بخواهند.
و در نزدشان (همسرانی) با چشمان فروهشته، همسال و همسانند.
این است آنچه برای روز حساب وعده داده میشوید.
(میگویند:) «همواره، این بهراستی روزیِ ماست. آن را هیچ نابودی نیست.»
این است (حال بهشتیان) و (امّا) برای طغیانگران بیگمان بدترین بازگشتی است،
جهنم (که) میافروزندش. پس چه بد آرامگاهی است.
این جوشاب و چرکابی بس گلوگیر است. پس باید آن را بچشند.
و از همینگونه، نوعی دیگر همانندهاست!
این گروهی است که با شما ناگزیر (در آتش) درمیآیند (و) هیچگونه شادباشی برایشان نیست. بیگمان آنان آتشافروزانند.
گفتند: «بلکه شما هرگز شادباشی برایتان نیست، به سبب آنچه پیش فرستادید. پس چه بد قرارگاهی است.»
گفتند: «پروردگارمان! هر کس این (عذاب) را برای ما پیش فرستاد، عذابش را در آتش چندان کن.»
و گفتند: «ما را چه شده است، که مردانی را که ما آنان را از (زمرهی) اشرار برمیشمردهایم (اینجا) نمیبینیم؟»
«آیا آنان را (در دنیا) به ریشخند میگرفتیم یا چشمها(یمان) از آنان منحرف و منصرف شده است؟»
این (ذلت) بهراستی راست و بسی پایبرجاست: مجادلهی اهل آتش.
بگو: «من تنها هشداردهندهای هستم و جز خدای یگانهی قهّار معبودی دگر نیست.»
«پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است. (همان) عزیزِ بسی پوشنده.»
بگو: «آن خبری مهم (و) بزرگ است.»
«شما از آن روی برمیتابید.»
«مرا دربارهی ملأ اعلی هیچ آگاهی نبوده است، چون با هم مجادله میکردند.»
«به من هیچ (چیز) وحی نمیشود، جز اینکه تنها من بهراستی هشداردهندهای روشنگرم.»
چون پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بیگمان آفرینندهی بشری از گل هستم.»
«پس هنگامیکه درستش کردم و از روح برگزیده(ی آفرینش)ام در او دمیدم، سجدهکنان برای او (در برابر من) فرو اُفتید.»
پس فرشتگان همگان با هم سجده کردند.
مگر ابلیس (که) تکبّر جُست و از کافران بود.
فرمود: «ای ابلیس! چه چیز تو را مانع شد برای چیزی که به دو دست (قدرت) خویش آفریدم سجده آوری؟ آیا تکبّر نمودی یا از مهتران و برجستگان بودهای؟»
گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدی و او را از گل آفریدی.»
فرمود: «پس، از آن (باغ) برون شو، پس تو بیگمان رانده شدهای.»
«و تا روز بُروز طاعت [:قیامت] همواره بر تو لعنت و دورباش من است.»
گفت: «پروردگارم! پس مرا تا روزی که برانگیخته میشوند مهلت ده.»
فرمود: «پس بیگمان، تو از مهلتیافتگانی»
«تا روز وقت معلوم» [:قیامت مرگ].
گفت: «پس به عزّتت سوگند (که) همگان را بیگمان بس گمراه میکنم.»
«مگر بندگان اخلاصیافتهات را.»
فرمود: «پس (من تمامی) حق (هستم) و (همهی) حقّ را میگویم (که)،»
«همواره جهنّم را از تو و از هر کس از آنان که تو را پیروی کرد، از همگیشان، بیگمان خواهم انباشت.»
بگو: «(من) هیچ مزدی بر این (قرآن) از شما نمیخواهم. و من از کسانی نیستم که خود را (برای شما) به زحمت و رنج طاقتفرسا افکنم.»
«این (قرآن) جز یادوارهای برای جهانیان نیست.»
«و همواره پس از چندی خبر بزرگش را بهراستی خواهید دانست.»