وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ «6» ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ «7» أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ «8» أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ «9» أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ «10»
ترجمه
و روان شدند جماعت اشراف از آنها گفتند كه برويد و شكيبائى ورزيد بر معبودهاتان همانا اين چيزى است كه خواسته ميشود
نشنيديم اينرا در كيش اخير نيست اين مگر ساختگى و دروغ
آيا فرستاده شد بر او قرآن از ميان ما بلكه آنها در ترديدى از كلام منند بلكه هنوز نچشيدهاند عذاب مرا
آيا نزد آنها است خزانههاى رحمت پروردگارت كه غالب بخشاينده است
يا براى آنها است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آندو است پس بايد كه بالا روند بوسائلى.
تفسير
در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره در شأن نزول اين آيات قريب بآنچه در آيات سابقه از مجمع اخيرا نقل شد كه بمفسّرين نسبت داده بود با مختصر اختلافى روايت نموده و قمّى ره اضافه فرموده كه قريش گفتند اگر احتياج بمال برادرزاده تو را وادار باين ادعاء نموده ما براى او آنقدر مال جمعآورى مينمائيم كه ثروتمندترين ما شود و سلطنت ميدهيم او را بر خودمان و چون حضرت ابو طالب اينمعنى را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله اظهار فرمود حضرت جوابيرا كه از مجمع بعنوان روايت نقل شد فرمود و اين آيات نازل شد و بنابراين خداوند متعال بيان فرموده اعراض آنها را از مجلس حضرت ابو طالب و آنكه چون بيرون آمدند با خود ميگفتند برويد و ثابت قدم باشيد در دينتان و صبر نمائيد بر پرستش و ستايش بتانتان براى تقرّب بخدا با اينمرد مكالمه نمودن فائده ندارد آنچه بايد بسر ما بيايد خواهد آمد اين گرفتارى براى ما خواسته شده يا اين رياست خواسته هر كسى است اختصاص بمحمّد ندارد چنانچه در تفسير انّ هذا لشيء يراد ذكر شده ولى بنظر حقير مراد آنستكه اين ثبات قدم و صبر در حمايت از دين چيزى است كه بايد مطلوب و مراد هر عاقلى باشد و در هر حال
جلد 4 صفحه 459
گفتند ما چنين چيزى كه بايد عبادت خداوند يگانه را نمود در ملّت اخيره نصارى كه قائل بسه معبودند يا در دين پدران خودمان كه ملّت آخر الزّمان است نيافتيم اينكه محمّد ميگويد فقط دينى است كه خودش اختراع نموده و از پيش خود ساخته و پرداخته است آيا در ميان ما قريش چه مزيّت مالى و ثروتى براى او هست كه بايد كتاب آسمانى براى او نازل شود و براى ما نشود با اينكه در بين قريش اشخاص متشخّصتر از او زياد است و اين دليل است بر قصور نظر آنها از درك كمالات معنوى و انحصار توجّه آنان بمال و جاه دنيوى در نتيجه حسد و تكبّر و عناد كه نميخواستند از يكنفر از كسان خودشان كه از حيث مال و جاه بآنها نميرسد تمكين نمايند لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده كه اينها تأمّل و تفكّر در آيات قرآن ننمودند تا يقين كنند كه آن حق و آورنده آن پيغمبر بر حق است بلكه در شك و ترديدند از صحّت معانى و استحكام مبانى قرآن و نبوّت تو براى تقليد و تعصّب از دين آباء خود و هنوز طعم عذاب الهى را نچشيدهاند تا تمكين نمايند از حق و يقين كنند بصدق مواعيد الهيه و خواهى نخواهى مسلمان شوند و آيا تصوّر ميكنند كه خداوند كليد خزائن رحمت و نعمت خود را بآنها داده كه بتوانند تو را از مال دنيا بىنياز كنند و خدا نتواند يا آنكه بتوانند كسيرا به مقام نبوّت برسانند كه دلخواه آنها باشد با آنكه خداوند عزيز و غالب و توانائى است كه كسى بر او غلبه نمىنمايد و بخشنده بىعوض و غرضى است كه هر چه را بهر كس بخواهد ميدهد بحسب قابليّت و بر وفق مصلحت يا مگر سلطنت آسمانها و زمين و ما بين آن دو با آنها است كه بتدبير بتوانند اسباب سلطنت تو را بر خودشان فراهم نمايند يا وسائل ارتقاء خودشان را بآسمان فراهم نموده از آنجا تدبير امور زمين را بميل خودشان بنمايند و هر كس را بخواهند بمقام نبوّت برسانند آنچه در اين دو آيه اخيره بطور ترديد ذكر شده يكى نظريّه حقير و ديگر منقول از مفسّرين است و بيانات ديگرى هم شده است كه چون لازم نديدم ذكر ننمودم از قبيل آنكه مراد باسباب ابواب آسمان يا خود آسمانها است و اللّه اعلم.
جلد 4 صفحه 460