سوره يس
سوره فاطر | سوره يس | سوره الصافات | |||||||||||||||||||||||
|
در حال بارگیری... |
|
متن سوره
یس.
سوگند به قرآن سرشار از (هرگونه) حکمت [:پیوند شایستهی گسستهها].
همانا تو همواره از (جملهی) پیامبرانی؛
بر راهی راست چیره و استواری!
(قرآنی را که) فروفرستادهای از جانب (آن) عزیزِ رحمتگر بر ویژگان است؛
تا قومی را هشدار دهی که پدرانشان هشدار داده نشدند. پس آنان (همچنان) در (ژرفای) غفلتند.
بیچون، گفتهی (خدا) بیگمان به زیان بیشترشان محقّق گردیده است. پس ایشان ایمان نمیآورند.
ما همواره در گردنهایشان، (گردنگیرها و) غُلهایی نهادیم. پس آنها تا چانههایشان است. پس هماینان (با چشمهای بسته از روی شرمساری) گردنهاشان بسته و در بند و زنجیر بلند و راستاست.
و ما فرا روی آنان بیگمان سدّی و پشت (سر)شان سدّی نهادیم. در نتیجه پردهای بر (سراسر وجود)شان فرو گستردهایم. پس اینان (هرگز) نمیبینند.
و آنان را چه بیم دهی (و) چه بیم ندهی (زیانشان یکسان است): ایمان نخواهند آورد.
تو تنها کسی را هشدار میدهی که این یادواره را پیروی کرد و در پنهانی از خدای رحمانِ پنهان هراسید. پس او را به پوشش و اجری پرکرامت [:بیشمار و پدیدار] نوید ده.
آری! همین ماییم که همواره مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و (نیز) آثارشان را ثبت و ضبط میکنیم و هر چیزی را در پیشوا و امامی روشنگر برشمردهایم.
و (داستان) مردم مجتمعی را که (آن) رسولان بدانجا آمدند برایشان مَثَلی بزن.
چون دو تن از ایشان را سوی آنان فرستادیم، پس آن دو را دروغگو پنداشتند. پس با (فرستادهی) سوّمین تأیید(شان) کردیم. پس (رسولان) گفتند: «ما همواره سوی شما فرستادهشدگانیم.»
(ناباوران آن دیار) گفتند: «شما جز بشری مانند ما نیستید و (خدای) رحمان چیزی نفرستاده و شما جز دروغ نمیپردازید.»
گفتند: «پروردگارمان میداند که ما بیگمان بهراستی سویتان فرستادهشدگانیم.»
و بر ما (کاری) جز رسانیدن رسای آشکارگر (پیام ربّانی) نیست.»
(گفتند:) «ما همانا شما را به شگون بد گرفتهایم. اگر دست برندارید، بیامان به سختی سنگبارانتان میکنیم و همواره عذاب دردناکی از ما بیچون به شما خواهد رسید.»
(رسولان) گفتند: «شومی شما با خودِ شماست. آیا اگر تذکر داده شدید (باز به ما شگون بد میزنید؟ نه!) بلکه شما (در انکار حقیقت)، قومی اسرافکارید.»
و (در این میان) مردی از دورترین جای قریه دوان دوان آمد (و) گفت: «ای قوم من! از (این) فرستادگان پیروی کنید.»
«از کسانی پیروی کنید که پاداشی از شما نمیخواهند، حال آنکه خود (نیز) راه بهخوبی یافتهاند.»
«مرا چیست؛ کسی را نپرستم که به فطرت توحیدیام آفرید و شما تنها سوی او بازگشت مییابید؟»
«آیا به جای او خدایانی را برگیرم، که اگر (خدای) رحمان بخواهد به من گزندی برساند، نه شفاعتشان هرگز به حالم سودی میبخشد و نه آنان مرا میرهانند؟»
«همواره در آن هنگام (و هنگامه) بیچون (غرق) در گمراهی آشکارگری هستم.»
«بهراستی من به پروردگارتان ایمان آوردم. پس (اقرار) مرا بشنوید.»
(بدو) گفته شد: «به بهشت درآی.» گفت: «ای کاش گروهم (حقیقت را) میدانستند،»
«آنچه را پروردگارم برایم پوشش نهاد و در زمرهی گرامیانم قرارم داد.»
پس از (شهادت) وی، هیچ سپاهی از آسمان بر قومش فرود نیاوردیم و (پیش از این هم) فروفرستنده نبودهایم.
تنها یک فریاد (مرگبار) بود و بس؛ ناگهان اینان خاموششدگانند.
دریغا بر (این) بندگان! هیچ فرستادهای سویشان نمیآید مگر آنکه او را مسخره میکردهاند.
آیا و ندیدند چه بسیار نسلها را پیش از آنان هلاک کردیم، که بیگمان آنان سوی ایشان باز نمیگردند؟
و همواره همهی آنان در آن هنگام (و هنگامه) به پیشگاهمان احضار شدگانند.
و زمین مرده، نمادی است برای (معاد)شان: آن را زنده گردانیدیم و دانهای از آن برون آوردیم، پس از آن میخورند.
و در آن (زمین) باغهایی از درختان سردرهم خرما و انگورها قرار دادیم و چشمههایی در آن بس روان کردیم؛
تا از میوهی وبازده آن - و (از) کارکردِ دستهایِ خودشان و یا آنچه خود به دست نیاوردهاند- بخورند. آیا پس (باز هم) سپاس نمیگزارند؟
منزه است کسی که از آنچه زمین میرویاند و (نیز) از خودهاشان و از آنچه نمیدانند، همه را جفتها آفریده است.
و نشانهای (دیگر) برای آنها (افق) شب است که روز را (مانند پوست) از آن برمیکنیم. پس به ناگاه آنان در تاریکی فرو روندگانند.
و خورشید برای قرارگاهی (ویژه) روانه است (که) تقدیر [:اندازهگیری]ِآن عزیز بس دانا همین است.
و ماه را (در) منزلگاههایی به اندازه نهادیم، تا چون شاخکِ خشکِ خوشهی خرما برگشت.
نه خورشید را سِزَد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشیگیرنده است و هر کدام (از زمین و ماه و خورشید) در گردونهای (فضایی) شناورند.
و نشانهای (دیگر) برایشان اینکه ما آنان را بهدرستی به حالت ذریه در کشتیِ انباشته (در صلبهای پدران و سینههای مادران) سوار کردیم.
و (نیز) از مانند آن برایشان - آنچه بر آن سواری گیرند - آفریدیم.
و اگر بخواهیم غرقشان میکنیم، پس هیچ فریادرسی برایشان نیست و نه اینان نجات مییابند.
مگر (اینکه) تا چندی رحمتی و برخورداریای از ما (برگیرند).
و هنگامی (که) به ایشان گفته شود: «آنچه را در پیش رو و پشت سر دارید (هراس و) پاس دارید، شاید مورد رحمت قرار گیرید» (نمیشنوند).
و هیچ نشانهای از نشانههای پروردگارشان ایشان را نمیآید، جز اینکه از آن رویگردان بودهاند.
و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا روزیتان داده انفاق کنید»، کسانی که کافر شدند، برای آنان که ایمان آوردند، گویند: «آیا کسی را بخورانیم که اگر خدا میخواست (خودش) وی را میخورانید؟ شما جز در گمراهی آشکارگری (بیش) نیستید.»
و میگویند: «اگر (از) راستان بودهاید، پس این وعده کی خواهد بود؟»
جز یک فریاد (مرگبار) را نظر و انتظار ندارند، (تا) هنگامی که سرگرم جدالند درگیردشان.
پس (آنگاه) نه میتوانند سفارشی کنند و نه سوی کسان خود برگردند.
و در صور [:بوق جانافزا] دمیده شد، پس به ناگاه از گورها(شان) شتابان سویِ پروردگارشان جدا شوند.
گفتند: «ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟» (به آنان گویند:) «این است همان وعدهی رحمان، و پیامبران راست گفتند.»
(این) بجز یک فریادی (جانخواه) نبود، پس ناگهان همگان در پیشگاهمان حاضرشدگانند.
پس امروز بر هیچ کسی هیچ ستمی نمیرود و جز آنچه میکردهاید پاداشی نخواهید یافت.
همانا امروز، بهشتیان کار و باری خوش در پیش دارند.
آنان با همگنانشان در (زیر) سایههایی بر تختها تکیهکنندگانند.
در آنجا برای آنان میوهای است و در آنجا هر چه بخواهند هست.
از جانب پروردگاری رحمان سخنی سلامتوار برایشان است.
و ای گناهکاران! امروز (از بیگناهان) جدا و نمایان شوید.
ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد (فطری، عقلانی و وحیانی) نکردم که شیطان را نپرستید (که) بیگمان وی دشمنی آشکارگر برای شماست؟
و اینکه مرا بپرستید (که) این راهی است بس راست!
و (شیطان) بیچون گروهی سخت و انبوه از میان شما را بیگمان گمراه کرد. آیا عقلهای خود(تان) را نمیتوانستید به کار برگیرید؟
این است جهنّمی که به شما وعده داده میشده است!
به (جرم) آنکه کفر میورزیدید، اکنون آن را بیفروزید!
امروز بر دهانهایشان مُهر مینهیم، درحالی که دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان بدانچه فراهم میساختهاند گواهی میدهند.
و اگر بخواهیم، همانا بر (چشمها)شان مُهر (نابینایی) میزنیم. پس در آن راه راست (بهشت) بر هم پیشی جویند؛ پس (راه راست را) کی و کجا میتوانند ببینند؟
و اگر بخواهیم، ایشان را بیگمان در عین توان و موقعیتشان مسخ میکنیم (به گونهای) که نه بتوانند بروند و نه برگردند.
و هر که را عمر دراز دهیم، او را در آفرینش فروکاسته (و نگونسار) گردانیم. آیا پس خردورزی نمیکنید؟
و (ما) به او شعر نیاموختیم و شایستهی او (هم) نیست. این (پیامبر، خود) جز یادواره و قرآنی روشنگر نیست.
تا هر که را (از نظر فطری، عقلانی و دانایی) زنده بوده است هشدار دهد و گفته(ی خدا) بر (علیه) کافران محقّق گردد.
آیا و ندیدند که ما به دستاوردهای خویش برای ایشان نعمتهایی حیوانی آفریدیم؛ پس آنان مالک آنهایند؟
و آنها را برایشان رام گردانیدیم، پس از آنها سواری میگیرند و از همانها میخورند.
و برایشان در آنها سودها و نوشیدنیهاست. پس آیا سپاس نمیگزارند؟
و غیر از خدا(یِ یگانه) خدایانی (به پرستش) برگرفتند، تا شاید (به وسیلهی آنان) یاری شوند.
(ولی آن بتان) نمیتوانند آنان را یاری کنند، حال آنکه اینان (چون) سپاهی برایشان (در نگهبانیشان) احضارشدگانند.
پس، گفتار آنان تو را غمگین نگرداند (زیرا) ما آنچه را پنهان میدارند و آنچه را آشکار میکنند، میدانیم.
آیا و مگر آدمی ندیده است که ما او را بهراستی از نطفهای آفریدیم. پس به ناگاه وی ستیزهگری آشکارگر است.
و برای ما مَثَلی زد- حال آنکه آفرینش خود را فراموش کرد. - گفت: «چه کسی این استخوانها را در حالیکه (پوسیده و) خاکستر شدهاند زنده میکند؟»
بگو: « همان کس که نخستین بار آنها را - بدون سابقه- پدید آورد، آنها را زنده میکند و اوست که به هر (گونه) آفرینشی بسی داناست.»
کسی که برایتان از درخت سبزفام اخگری نهاد، که از آن ناگهان (آتشی) میافروزید.
آیا و کسی که آسمانها و زمین را آفریده توانا نیست که (باز) مانند آنها را بیافریند؟ آری، اوست بسیار آفرینندهی بس دانا.
هنگامی که چیزی را اراده فرماید، کارش این بس که میگوید: «شو»، پس (بیدرنگ) میشود.
پس منزه است آن کسی که ملکوت (و واقعیت کلی) هر چیزی در دست (علم وقدرت و رحمت) اوست. و تنها سوی او بازگردانیده میشوید.