يس ٢٠
کپی متن آیه |
---|
وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ |
ترجمه
يس ١٩ | آیه ٢٠ | يس ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَقْصی»: دورترین نقطه. «الْمَدِینَةِ»: شهر. مراد همان (الْقَرْیَةِ) در آیه سیزده است که انطاکیه است. «رَجُلٌ»: مردی که مؤمن بود و ایمان خود را پنهان میکرد، و در این لحظه حسّاس به یاری پیغمبران شتافت. گویا نام او (حبیب نجّار) بوده است. «یَسْعی»: جمله وصفیه و صفت (رَجُلٌ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
این آیه درباره حبیب نجار نازل شده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۳ - ۳۲ سوره «يس»
- انذار و تبشير سیه دلان، برای اتمام حجت است
- وجه اين كه مشرکان در تكذيب پيامبران گفتند: «شما بشری مانند ما هستید»؟
- معناى جملۀ: «طَائِرُكُم مَعَكُم»، كه رسولان «ع»، به مكذّبان خود گفتند
- استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه، در اين دو آيه
- مقصود از «جنت» در آيه، بهشت برزخی است، نه بهشت آخرت
- موارد استعمال وصف «اكرام شده»، در آيات قرآن
- حسرت بر مردمى است، كه رسولان الهى را استهزاء كردند
- بحث روايتى: روایاتی پیرامون فرستادگان حضرت عیسی«ع»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20»
و از دورترين منطقه شهر، مردى با شتاب آمد (و) گفت: اى قوم من! از اين انبيا پيروى كنيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20»
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ: و آمد در اين حال از دورترين جانبى از آن شهر يعنى از در دروازه، رَجُلٌ يَسْعى: مردى يعنى حبيب نجار كه بسرعت مىآمد تا برسيد نزد جماعت قوم و از روى شفقت و مرحمت، قالَ يا قَوْمِ: گفت اى قوم من، اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ: پيروى كنيد اين فرستادگان را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»
ترجمه
و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را
پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند
و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد
آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا
همانا من
جلد 4 صفحه 403
آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم
همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد
از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند
بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان.
تفسير
قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافتهاند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّهئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر
جلد 4 صفحه 404
من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفتهاند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ جاءَ مِن أَقصَا المَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعي قالَ يا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلِينَ «20»
و آمد از آخر شهر مردي که بسرعت و تعجيل تمام ميآمد گفت اي قوم من متابعت كنيد فرمايش پيغمبران را.
وَ جاءَ مِن أَقصَا المَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعي گفتند حبيب نجّار بود که منزل او در منتهاي شهرستان آنها بود چون شنيد که رسل الهي آمدهاند و مردم را دعوت به توحيد و ايمان ميكنند و معجزاتي اقامه كردهاند و مردم شهر آنها را تكذيب كردند و اراده سويي بآنها دارند با كمال سرعت آمد براي ياري مرسلين و در شأن، و جلال اينکه رجل- حبيب نجّار- بس است که چندين حديث از پيغمبر اكرم (ص) رسيده که فرمود سه نفر صديق داريم
لن يكفروا باللّه طرفة عين
مؤمن آل فرعون و حبيب نجّار که تعبير بمؤمن آل يس فرموده و امير المؤمنين (ع) علي و اينکه افضل آنها است.
قالَ يا قَومِ قومي بوده كسره بجاي ياء است و تعبير بقوم براي اينکه است که اهل انطاكيه بود.
اتَّبِعُوا المُرسَلِينَ متابعت مرسلين قبول فرمايشات آنها است ايمان بياوريد آنها را تصديق كنيد بدستورات آنها عمل كنيد احترام آنها را نگاهداريد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 20)- مجاهدی جان بر کف! در اینجا بخش دیگری از مبارزات رسولانی که در این داستان به آنها اشاره شده، آمده است، و آن مربوط به حمایت
ج4، ص88
حساب شده و شجاعانه مؤمنان اندک از آنهاست که در برابر اکثریت کافر و مشرک و لجوج ایستادند و تا سر حد جان از پیامبران الهی دفاع کردند.
نخست میفرماید: «و مردی (با ایمان) از نقطه دور دست شهر با سرعت و شتاب (به سراغ گروه کافران) آمد و گفت: ای قوم من! از فرستادگان خدا پیروی کنید» (وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ).
این مرد که نامش را «حبیب نجّار» ذکر کردهاند هنگامی که به او خبر رسید، در قلب شهر مردم بر این پیامبران الهی شوریدهاند، و شاید قصد شهید کردن آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست، با سرعت و شتاب خود را به مرکز شهر رسانید و آنچه در توان داشت در دفاع از حق فروگذار نکرد.
تعبیر به «رجل» به صورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادی بود، قدرت و شوکتی نداشت، و در مسیر خود تک و تنها بود، تا مؤمنان عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در آغاز اسلام که عده قلیلی بیش نبودند سرمشق بگیرند و بدانند حتی یک نفر مؤمن تنها نیز دارای مسؤولیت است و سکوت برای او جائز نیست.
نکات آیه
۱ - حبیب نجار، از حاشیه و کرانه شهر انطاکیه به دفاع از پیامبران تهدید شده به سنگسار و شکنجه، شتافت. (و جاء من أقصا المدینة رجل یسعى) بیشتر مفسران - براساس شواهد تاریخى و روایات مربوطه - بر این باورند که مقصود از «رجل» حبیب نجار است و آیه شریفه تا آیه ۲۷ درباره سرگذشت او مى باشد. گفتنى است که حبیب نجار در کرانه شهر انطاکیه مى زیست و به عبادت در غار و یا چرانیدن گوسفندان مشغول بود و آن گاه که شنید پیامبران به سنگسار و شکنجه تهدید شده اند، به میان مردم آمد و به دفاع از آنان برخاست. گفتنى است «الف» و «لامِ» «المدینة» براى عهد است و اشاره به شهر «اصحاب القریة» دارد.
۲ - حبیب نجار، مردى بزرگ و با شخصیت در پیشگاه خداوند (و جاء من أقصا المدینة رجل) برداشت یاد شده از نکره آمدن «رجل» که براى تعظیم و تفخیم است استفاده مى شود.
۳ - انطاکیه، در عصر حبیب نجار و آمدن رسولان الهى بدان جا، به صورت شهر بود. (و جاء من أقصا المدینة رجل)
۴ - حبیب نجار، بیرون از شهر و در حاشیه و کرانه آن مى زیست. (و جاء من أقصا المدینة رجل) «أقصا المدینة» به معناى دورترین جاى شهر است که مقصود از آن در آیه شریفه - به دلیل شواهد تاریخى و روایات مربوطه - حاشیه و کرانه شهر است.
۵ - حبیب نجار، مردى خیرخواه و در امر دین کوشا بود. (و جاء من أقصا المدینة رجل یسعى) برداشت یاد شده از تعبیر «یسعى» استفاده شده است که صفت براى «رجل» مى باشد.
۶ - حبیب نجار، مردى آشنا به پیامبران عصر خویش و مؤمن و پیرو ایشان (و جاء من أقصا المدینة رجل یسعى قال یقوم اتّبعوا المرسلین) دفاع حبیب نجار از پیامبران و توصیه به پیروى از آنان، گویاى برداشت یاد شده است.
۷ - حبیب نجار، فردى شجاع و فداکار در راه دین و عقیده (لنرجمنّکم و لیمسّنّکم منّا عذاب ألیم ... و جاء من أقصا المدینة رجل یسعى قال یقوم اتّبعوا المرسلین) دفاع حبیب نجّار از پیامبران و توصیه به پیروى از ایشان، در شرایطى که آنان به سنگسار و شکنجه تهدید شده بودند، بیانگر برداشت یاد شده است.
۸ - ابلاغ موفقیت آمیز پیام الهى، از سوى رسولان انطاکیه به مردمِ دورترین محله هاى آن شهر و حاشیه آن (و جاء من أقصا المدینة رجل یسعى) تعبیر «من أقصا المدینة» مى رساند که دعوت پیامبران به دورترین محله هاى شهر رسیده و به مرکز شهر محدود نشده بود.
۹ - لزوم نهى از منکر و حمایت از دین و مبلغان دینى، به وقت ضرورت و نیاز (و جاء من أقصا المدینة رجل یسعى) نقل داستان حبیب نجار، مى تواند هشدارى به همه مؤمنان باشد که مانند او به دفاع از دین و دینداران بپردازند.
۱۰ - شتاب در کار خیر و در دفاع از دین و مبلغان دینى، کارى است شایسته و بایسته. (و جاء من أقصا المدینة رجل یسعى قال یقوم اتّبعوا المرسلین)
۱۱ - حبیب نجار، مردم انطاکیه را به اقتدا و پیروى از رسولان الهى، فراخوانده بود. (قال یقوم اتّبعوا المرسلین)
۱۲ - دعوت حبیب نجار به پیروى از انبیا، همراه با ملاطفت و اظهار محبت به مردم بود. (قال یقوم اتّبعوا المرسلین) برداشت یاد شده از تعبیر «یا قوم» (اى قوم من) - که معمولاً براى اظهار محبت و ابراز نزدیکى به کار مى رود- استفاده شده است.
۱۳ - داشتن ملاطفت و برخورد محبت آمیز، روشى پسندیده و بایسته در تبلیغِ دین و برخورد با افراد خاطى و گناه کار (قال یقوم اتّبعوا المرسلین)
۱۴ - عمل به مقتضاى دین و اقتدا به پیامبران، شرط دین دارى و سعادتمندى است. (قال یقوم اتّبعوا المرسلین) تصریح به اقتدا و پیروى از پیامبران - به جاى ایمان آوردن به آنان و... - مى تواند حاکى از برداشت یاد شده باشد.
۱۵ - داستان مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، داستانى مثل زدنى و درس آموز (واضرب لهم مثلاً أصحب القریة ... و جاء من أقصا المدینة رجل) برداشت یاد شده از آن جا است که آیات مربوط به حبیب نجار، به دنبال آیات مربوط به داستان مردم انطاکیه آمده و جزء آن مى باشد.
روایات و احادیث
۱۶ - «قال رسول اللّه(ص) الصدیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین الذى قال «یا قوم اتّبعوا المرسلین...»...;[۲] از رسول خدا روایت شده که صدیقین سه نفرند: [اول ]حبیب نجار همان مؤمن آل یاسین است که گفت: «یا قوم اتّبعوا المرسلین...»...».
موضوعات مرتبط
- آل یاسین: مؤمن آل یاسین ۱۶
- انبیا: آثار پیروى از انبیا ۱۴; پیروى از انبیا ى انطاکیه ۱۱; تبلیغ انبیاى انطاکیه ۸; تهدید انبیاى انطاکیه ۱; دفاع از انبیا ى انطاکیه ۱; مؤمنان به انبیاى انطاکیه ۶; موفقیت انبیاى انطاکیه ۶
- انطاکیه: تاریخ انطاکیه ۳; دعوت از اهل انطاکیه ۱۱; شهر انطاکیه ۳
- تبلیغ: روش تبلیغ ۱۳; مهربانى در تبلیغ ۱۳
- حبیب نجار: اهمیت قصه حبیب نجار ۱۵; ایثار حبیب نجار ۷; ایمان حبیب نجار ۶; تلاش حبیب نجار ۵; خیرخواهى حبیب نجار ۵; دعوتهاى حبیب نجار ۱۱، ۱۲; دفاع حبیب نجار ۱; شجاعت حبیب نجار ۷; عبرت از قصه حبیب نجار ۱۵; فضایل حبیب نجار ۲، ۵، ۷، ۱۶; قصه حبیب نجار ۱، ۶، ۱۱، ۱۲; مسکن حبیب نجار ۴; مهربانى حبیب نجار ۱۲
- خطاکاران: روش برخورد با خطاکاران ۱۳
- دین: آثار عمل به دین ۱۴; اهمیت دفاع از مبلغان دین ۹; دفاع از دین ۱۰; دفاع از مبلغان دین ۱۰
- دیندارى: شرایط دیندارى ۱۴
- سعادت: شرایط سعادت ۱۴
- صدیقین :۱۶
- عبرت: عوامل عبرت ۱۵
- عمل: تعجیل در عمل خیر ۱۰; عمل پسندیده ۱۰، ۱۳
- گناهکاران: روش برخورد با گناهکاران ۱۳
- نهى ازمنکر: اهمیت نهى ازمنکر ۹
منابع