مَرّة
ریشه کلمه
- مرر (۳۴ بار)
قاموس قرآن
مَرّ و مُرُور به معنى رفتن و گذشتن است. «مَرَّ الرَّجُلُ مَرّاً وَ مُرُوراً: جازَ وَ ذَهَبَ» [هود:38]. كشتى را مىساخت و هر وقت جمعى از قومش بر او مىگذشتند او را مسخره مىكردند. * [يونس:12]. ظاهراً «مَرّ» در تقدير «مَرَّ عَلى غَيِّهِ» است يعنى چون گرفتاريش را از بين برديم به گمراهیاش ادامه مىدهد گويا ما را براى گرفتارى خويش نخوانده است. ايضاً آيه [اعراف:189]. يعنى چون با او مقاربت كرد بار خفيفى برداشت و حمل را ادامه داد. * [فرقان:72]. آنانكه در باطل حاضر نشوند و چون بلغوى گذشتند محترمانه و بیآنكه آلوده بشوند مىگذرند. مُسْتَمِر: (به صيغه فاعل) ثابت و دائمى. «اِسْتَمَرَّ الشَّىْءُ: دامَ و ثَبَتَ». [قمر:2]. و اگر معجزهاى ديدند گويند سحر دائمى (و سحر بعد از سحر) است. بعضى آن را محكم و قوى گفتهاند. *** مَرارَة به معنى تلخى است [قمر:46]. بلكه قيامت وعده آنهاست و قيامت بلاى بزرگتر و تلختر است. مَرَّة: (به فتح اوّل) دفعه. گوئى آن يك مرور از زمان است [انعام:94]. [بقره:229]. [نور:58]. مِرَّة (به كسر ميم) قوّه و نيرو و عقل و حالت و مستمر است [نجم:6-5]. شايد مراد از مِرَّة نيرو يا بصيرت و عقل باشد يعنى: او را فرشته پر قوت تعليم داده كه صاحب بصيرت است كه به پا خواست و نمايان شد.