يس ٢٦
کپی متن آیه |
---|
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ |
ترجمه
يس ٢٥ | آیه ٢٦ | يس ٢٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قِیلَ»: این سخن، از طرف فرشتگان یا مستقیماً از سوی خدای جهان است. «أُدْخُلِ الْجَنَّةً»: بیشتر آیات قرآن بیانگر این واقعیّت است، شهادت و مرگ مؤمن همان است و داخل شدن به بهشت همان. انگار فاصلهای میان بدرود زندگی دنیوی و دخول به بهشت اخروی نیست (نگا: آلعمران / واقعه / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۳ - ۳۲ سوره «يس»
- انذار و تبشير سیه دلان، برای اتمام حجت است
- وجه اين كه مشرکان در تكذيب پيامبران گفتند: «شما بشری مانند ما هستید»؟
- معناى جملۀ: «طَائِرُكُم مَعَكُم»، كه رسولان «ع»، به مكذّبان خود گفتند
- استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه، در اين دو آيه
- مقصود از «جنت» در آيه، بهشت برزخی است، نه بهشت آخرت
- موارد استعمال وصف «اكرام شده»، در آيات قرآن
- حسرت بر مردمى است، كه رسولان الهى را استهزاء كردند
- بحث روايتى: روایاتی پیرامون فرستادگان حضرت عیسی«ع»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26»
(سرانجام او را شهيد كردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: اى كاش قوم من مىدانستند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26»
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ: گفتند مر او را داخل بشو در بهشت، قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ: گفت در آن موقع: اى كاش قوم من مىدانستند.
جلد 11 - صفحه 71
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»
ترجمه
و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را
پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند
و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد
آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا
همانا من
جلد 4 صفحه 403
آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم
همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد
از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند
بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان.
تفسير
قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافتهاند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّهئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر
جلد 4 صفحه 404
من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفتهاند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
163
قِيلَ ادخُلِ الجَنَّةَ قالَ يا لَيتَ قَومِي يَعلَمُونَ «26»
گفته شد به آن که داخل بهشت شو گفت اي كاش قوم من ميدانستند اينکه نعمت عظمي را.
از كلمه قيل و قال ميتوان استفاده كرد که اينکه جنّة جنّت آخرت و قيامت نيست چون بلفظ ماضي ادا شده بلكه همان جنّت عالم برزخ است که در اخبار دارد زمين وادي السّلام نجف است که ارواح انبياء و ائمّه و صلحاء آنجا متنعّم به نعم الهي هستند (مسئله مهمّه) اختلافيست که نسبت موت و حيات چه نسبت است! بعضي گفتند سلب و ايجاب، بعضي گفتند عدم و ملكه، بعضي گفتند تضاد، ما در مجلد سوم كلم الطيّب گفتهايم که نسبت به حيات حيواني و نباتي عدم و ملكه است و نسبت بحيات انساني تضادّ است انتقال نشئه است بناء علي هذا ميگوييم آيه شريفه لا تَحسَبَنَّ مخصوص شهداء نيست زيرا لفظ شهيد ندارد بلكه هر که در راه دين كشته شود مصداق قتلوا في سبيل اللّه است مثل ائمّه اطهار و بسياري از علماء دين و مؤمنين که در راه دين كشته شدند بلكه به تنقيح مناط قطعي شامل كساني که در راه خدمت به دين از دنيا ميروند ميشود بلكه اثبات شيء نفي ما عدا نميكند تمام مؤمنين اينها حيات ابدي پيدا ميكنند و متنعم بنعم الهي ميشوند و مرگ اول راحت آنها ميشود چنانچه اخبار بسياري در اينکه باب داريم حضرت ابا عبد اللّه الحسين (ع) ميفرمايد
(خطّ الموت علي ولد آدم مخطّ القلادة علي جيد الفتات و ما اولهني الي اسلافي
جلد 15 - صفحه 65
اشتياق يعقوب الي يوسف).
مثنوي ميگويد:
مرگ اگر مرد است گو پيش من آيبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 26)- اما ببینیم عکس العمل این قوم لجوج در برابر این مؤمن پاکباز چه بود؟ قرآن سخنی از آن به میان نمیآورد، ولی از لحن آیات بعد استفاده میشود که آنها بر او شوریدند و شهیدش کردند.
قرآن این حقیقت را با جمله جالب و سر بستهای بیان کرده، میگوید: «به او گفته شد وارد بهشت شو»! (قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ).
این تعبیر نشان میدهد که شهادت این مرد مؤمن همان، و داخل شدن او در بهشت همان.
البته روشن است منظور از بهشت در اینجا بهشت برزخی است، چرا که هم از آیات و هم از روایات استفاده میشود که بهشت جاویدان در قیامت نصیب مؤمنان خواهد شد همان گونه که دوزخ نیز در مورد بدکاران چنین است.
به هر حال روح پاک این مرد به آسمانها، در جوار قرب رحمت الهی و در نعیم بهشتی، شتافت، و در آنجا تنها آرزویش این بود که «گفت: ای کاش قوم من میدانستند» (قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ). و این چنین مؤمن، عاشق هدایت مردم است و از گمراهی آنان رنج میبرد.
نکات آیه
۱ - مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، پس از اظهار ایمان به خداى یکتا و دفاع از پیامبران، به دست کافران به شهادت رسید. (قال یقوم اتّبعوا المرسلین ... إنّى ءامنت بربّکم فاسمعون . قیل ادخل الجنّة) جمله «قیل ادخل الجنّة» استئناف بیانى است; یعنى، ممکن است پس از مطالعه داستان مؤمن انطاکیه، به ذهن خواننده خطور کند که این مرد الهى پس از اظهار ایمان و دفاع از پیامبران به چه سرنوشتى دچار شد؟ که آیه شریفه پاسخگوى چنین سؤالى است.
۲ - اظهار ایمان به خداى یکتا و دفاع از پیامبران و دین الهى تا مرز شهادت، در محیط خفقان آور شرک و کفر، امرى پسندیده و عامل سعادت اخروى (بهشت) است. (قال یقوم اتّبعوا المرسلین ... إنّى ءامنت بربّکم فاسمعون . قیل ادخل الجنّة) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که داستان مؤمن انطاکیه همانند دیگر داستان هاى یاد شده در قرآن، به منظور الگوگیرى و درس آموزى نقل مى شود.
۳ - بهشت، پاداش و جایگاه مؤمن انطاکیه (قیل ادخل الجنّة) در این که مقصود از «الجنّة» چیست؟ میان مفسران دو نظریه وجود دارد: ۱- برخى آن را بهشت اخروى دانسته اند; ۲- برخى دیگر آن را بهشت برزخى گرفته اند. برداشت یاد شده مبتنى بر دیدگاه نخست است.
۴ - بهشت، پاداش جهاد و دفاع از دین تا مرز شهادت (قال یقوم اتّبعوا المرسلین ... إنّى ءامنت بربّکم فاسمعون . قیل ادخل الجنّة)
۵ - بهشت، هدف اصلى و آرزوى نهایى مؤمنان مجاهد (قیل ادخل الجنّة) برخى از مفسران برآنند که حذف «مقول له» (کسى که سخن درباره او است; یعنى، مؤمن انطاکیه) و ذکر «مقولِ» تنها (آنچه که درباره آن سخن به میان آمده است; یعنى، بهشت) براى بیان این حقیقت است که آنچه اهمیت دارد و باید غرض اصلى و هدف نهایى باشد، بهشت است.
۶ - بهشتِ برزخى پاداش و جایگاه مؤمن انطاکیه (قیل ادخل الجنّة)
۷ - وجود زندگى بهشتى در عالم برزخ (قیل ادخل الجنّة)
۸ - شهیدان، برخوردار از زندگى بهشتى در عالم برزخ (قیل ادخل الجنّة)
۹ - مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، پس از به شهادت رسیدنش، از آگاه نبودن مردم از جایگاه بهشتى خود، اظهار تأسف کرده و آرزو نمود که اى کاش آنان آگاه مى شدند. (یلیت قومى یعلمون) جمله «یا لیت قومى...» براى استئناف بیانى است; یعنى، بیانگر امرى است که پس از ورود به بهشت [برزخى] اتفاق افتاده است.
۱۰ - آگاهى از احوال انسان هاى موجود در برزخ براى مردم دنیا، میسر و ممکن نخواهد بود. (یلیت قومى یعلمون) برداشت یاد شده از به کار رفتن «لیت» در کلام - که براى آرزوى برآورده نشدنى و غیرممکن مى باشد - به دست مى آید.
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى بهشت ۵
- انبیا: اهمیت حمایت از انبیا ۲
- ایمان: ایمان به توحید ۲
- بهشت: بهشت برزخى ۶، ۷; پاداش بهشت ۳، ۶; موجبات بهشت ۴
- توحید: شهادت براى حفظ توحید ۲
- جهاد: پاداش جهاد ۴
- حبیب نجار: آرزوى حبیب نجار ۹; پاداش حبیب نجار ۳، ۶; حبیب نجار در بهشت برزخى ۹; حسرت حبیب نجار ۹; شهادت حبیب نجار ۱، ۹; قصه حبیب نجار ۱، ۹
- دین: اهمیت حمایت از دین ۲; پاداش حمایت از دین ۴
- زندگى: زندگى برزخى ۷
- شهادت (قتل در راه خدا): پاداش شهادت (قتل در راه خدا) ۴
- شهیدان: زندگى برزخى شهیدان ۸
- عالم برزخ: علم به عالم برزخ ۱۰; ویژگیهاى عالم برزخ ۱۰
- عمل: عمل پسندیده ۲
- مؤمنان: آرزوى مؤمنان ۵
- مجاهدان: آرزوى مجاهدان ۵
منابع