يس ٦٧
کپی متن آیه |
---|
وَ لَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيّاً وَ لاَ يَرْجِعُونَ |
ترجمه
يس ٦٦ | آیه ٦٧ | يس ٦٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَمَسَخْنَاهُمْ»: ایشان را مسخ میکردیم. مراد از مسخ، دگرگون کردن و حال به حال نمودن است، یعنی به صورتهای بسیار زشت و پست و ناتوان و ناجور درآوردن. در اینجا بیشتر مراد تغییر و تبدیل انسان زیبا و توانا، به انسان نازیبا و درمانده و زار و نزار است. امّا مراد از مسخ میتواند تبدیل به حیوانات و مجسّمههای بیروح نیز باشد. «عَلی مَکَانَتِهِمْ»: بر جای خود. در محلّ توقّف خود. با وجود قوّت و قدرت و عظمت و منزلتی که ایشان دارند. (نگا: اضواء البیان، المنتخب). «مُضِیّاً»: رفتن. مصدر ثلاثی مجرّد (مَضی، یَمْضی) است (نگا: معجم الفاظ القرآن الکریم). با ضم و کسر میم آمده است، همچون (عُتِیّ و عِتِیّ) (نگا: روحالمعانی).
تفسیر
- آيات ۶۶ - ۸۳ سوره «يس»
- قدرت خداوند، بر گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقت کافران
- توضيح اين كه فرمود: ما به پيامبر، شعر نياموختيم و شاعرى، شايسته او نيست
- مقصود از اين كه فرمود: «انسان، مالك چهارپايان است»
- معناى جملۀ: «مشرکان»، در روز قیامت، احضار می شوند
- پاسخ خدای تعالی، به بعید شمردن معاد، توسط مشركان
- اقوال گوناگون، درباره مراد از «خلقت مثل کفار»، در قیامت
- بحثی پیرامون دگرگونی پیوستۀ بدن، و عدم دگرگونی «روح» انسان
- توضيح آيه شريفه: «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون»
- رد گفتار بعضى كه «كُن» را از مقولۀ لفظ دانسته اند
- معناى اين كه: «ملكوت هر چيزى به دست خدا است»
- بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ «67»
و اگر بخواهيم آنان را در جاى خود مسخ مىكنيم (و به مجسّمههايى بىروح مبدّل مىسازيم،) به گونهاى كه نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند.
نکته ها
اگر اين دو را ادامه آيات قبل در مورد عذاب كفّار در قيامت بدانيم، بيانگر ناتوانى كفّار در جستجوى راه بهشت و حيرت و سرگردانى آنها در صحراى محشر است. امّا اكثر مفسّران اين دو را مربوط به كيفر دنيوى كفّار دانسته و آن را نوعى تهديد در از دست دادن قوّه بينايى و يافتن راه خانه و كسب و كار دانستهاند. «1»
پیام ها
1- فكر نكنيد آن چه داريد بايد داشته باشيد يا جاودانه خواهيد داشت، از قهر و غضب الهى و تغيير نعمتها غافل نباشيد. «لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا»
2- علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. قبل از نزول عذاب بايد از لجاجت دست برداشت. لَوْ نَشاءُ ... لَوْ نَشاءُ ...
3- هر مكانى مىتواند ظرف قهر خدا باشد. «عَلى مَكانَتِهِمْ»
«1». تفسير نمونه.
جلد 7 - صفحه 554
4- قهر خدا كه آمد احدى توان تحمّل ندارد. فَمَا اسْتَطاعُوا ...
5- سنّت خداوند، آزاد گذاشتن انسانها است تا از راه ديدن و شنيدن حقايق ايمان بياورند، نه آنكه از طريق قهر و اجبار و فشار ايمان آورند. «لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ» (حرف «لَوْ» نشانه آن است كه سنّت خداوند، مسخ و زمينگير كردن مردم نيست.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ (67)
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ: و اگر خواهيم، هر آينه مسخ كنيم و متبدل سازيم صورت ايشان را به صورت حجر كه بىروح است، عَلى مَكانَتِهِمْ: بر همانجاى خود كه نشستهاند، يعنى همانجا كه هستند منجمد و افسرده شوند، فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا: پس نتوانند و قدرت نداشته باشند بر پيش رفتن از آن مكان، وَ لا يَرْجِعُونَ: و باز نگردند يعنى نتوانند باز گردند از آن. مراد آنكه قادر نباشند بر
«1» منهج الصادقين، ج 7، ص 493- 494.
جلد 11 - صفحه 92
پس و پيش رفتن. نزد بعضى آنكه زمين گير شوند و نتوانند پيش رفتن از عذابى كه نازل شده باشد تا خلاص شوند از آن و رجوع به حالت اوليه كه صورت انسانى بود. نزد ابن عباس مراد مسخ آنها است به صورت خوك و ميمون مانند بنى اسرائيل.
تنبيه:
اين مقدمه ثابت شده كه آيات قرآنى شامل است عموم مكلفين را در هر عصر و زمان. بنابراين آيه شريفه تهديد و وعيد عظيمى است به عاصيان و متجاسرين فرامين حضرت سبحان به مخاطره و ورود غضب ملك علام كه به محض اراده، در همان حال معصيت محو صورت يا مسخ حقيقت آنان گردد مانند بنى اسرائيل كه به يك لحظه عده بسيار به صورت ميمون و خوك مسخ و آثار شآمت طغيان و مخالفت آنان در صفحه روزگار باقيماند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (61) وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (63) اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (64) الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (65)
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66) وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ (67)
ترجمه
و آنكه بپرستيد مرا اينست راه راست
و بتحقيق گمراه كرد از شما خلق بسيارى را آيا پس نبوديد كه دريابيد بعقل
اينست دوزخى كه بوديد وعده داده ميشديد
برويد بمانيد در آن براى آنكه كفر ميورزيديد
امروز مهر مىنهيم بر دهنهاشان و سخن ميگويد با ما دستهاشان و گواهى ميدهد پاىهاشان بآنچه بودند
جلد 4 صفحه 415
كسب ميكردند
و اگر بخواهيم هر آينه كور كنيم چشمهاشان را پس پيش گيرند راه را پس چگونه مىبينند
و اگر بخواهيم برگردانيم صورتهاى آنها را در جاى خودشان پس نتوانند گذشتن را و نه برميگردند.
تفسير
از جمله خطاب خداوند بگناهكاران مذكور در آيات سابقه است كه بعد از نهى از عبادت شيطان امر بعبادت خود فرموده با توصيف آن به اين كه راه مستقيم بجانب بهشت اين است و بيان عداوت شيطان به اين كه تاكنون خلق كثيرى را از شما بنى آدم گمراه نموده بمعصيت يا كفر چرا نبايد تاكنون بعقل دريافته باشيد كه اطاعت هواى نفس و شيطان موجب گمراهى است شما كه منكر جهنّم بوديد اين آتش همان است كه انبياء و اولياء بشما وعده ميدادند كه در صورت معصيت خدا داخل در آن ميشويد امروز داخل شويد و بمانيد و ملازم با عذاب باشيد در آن براى كفرتان بخدا و تكذيبتان انبياء و اولياء را در دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مىنهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند باين كيفيّت كه دستها و پاهايشان را بسخن درميآوريم كه با ما تكلّم ميكنند و شهادت ميدهند باعمال ناشايستهئى كه از آنها در دنيا صادر شده و با اينحال ديگر آنها نميتوانند منكر شوند با آنكه اراده انكار دارند مانند كسيكه دهانش مهر شده و زبانش بند آمده باشد اين معنى بنظر حقير رسيده ولى مفسّرين فرمودهاند خداوند قوّه ناطقه را از زبان آنها ميگيرد و باعضاء ديگر ميدهد و بعضى گفتهاند اين بعد از آنستكه منكر گناهان خود شدند و بعضى گفتهاند علامتى در اعضاء آنها پيدا ميشود كه دلالت دارد بر صدور معصيت از آنها و قمّى ره نقل نموده كه چون روز قيامت شود و مردم را خداوند جمع فرمايد نامه عمل هر كس را بدست او دهد و آنها مينگرند و منكر ميشوند كه آن اعمال را بجا آورده باشند پس ملائكه شهادت ميدهند كه آنها بجا آوردهاند و آنها ميگويند پروردگارا ملائكه تو براى تو شهادت ميدهند و قسم ميخورند كه ما اين كارها را نكرديم و خدا از اين امر خبر داده آنجا كه فرموده روز كه مبعوث ميكند خدا آنها را تمامى پس قسم ميخورند براى او چنانچه قسم ميخورند براى شما و چون كار به اين جا ميكشد
جلد 4 صفحه 416
خدا زبان آنها را مهر ميكند و جوارح آنها نطق ميكنند بآنچه بودند كه بجا ميآوردند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه جوارح شهادت بر مؤمن نميدهند جز اين نيست كه شهادت ميدهند جوارح بر كسيكه مستحق عذاب شده امّا مؤمن پس عطا ميشود كتابش بدست راستش خدا فرموده پس امّا كسانيكه داده شده كتابشان بدست راستشان پس ايشان ميخوانند كتاب خودشان را و ستم كرده نميشوند ذرّهئى و نيز خدا ميفرمايد و اگر بخواهيم محو و نابود و كور كنيم چشمهاى كفّار را پس راه معتاد خودشان را پيش گيرند و نبينند راه را و نه جهتى را كه ميخواهند بجانب آن سير نمايند و نه چيزهاى ديگر را و اگر بخواهيم صورت آنها را تغيير ميدهيم بيكى از حيوانات و قواء آنها را ميگيريم هر جا باشند بطوريكه از جاى خودشان نتوانند حركت كنند و بجاى ديگر منتقل شوند و نتوانند برگردند بجاى قبل از مسخ خودشان و بصورت قبل از آن كه داشتند يا آنكه برنميگردند از تكذيبشان انبياء و اولياء را با اينحال كه در خود مشاهده مينمايند براى توغّلشان در تعصّب و عناد پس مستحق امثال اين عقوبتها هستند ولى بناى ما با خلق بر تعجيل در عقوبت نيست و مكاناتهم بصيغه جمع نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو نَشاءُ لَمَسَخناهُم عَلي مَكانَتِهِم فَمَا استَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرجِعُونَ (67)
و اگر ميخواستيم هر آينه آنها را مسخ ميكرديم در جايگاه آنها پس نميتوانستند از آن جايگاه بيرون روند و نه برگردند.
وَ لَو نَشاءُ لَمَسَخناهُم چهار عنوان داريم نسخ و فسخ و رسخ و مسخ، مذاهب اربعه طبيعي و كفّار که گفتند انسان پس از مردن روحش تعلق ميگيرد به انسان ديگري بعضي گفتند به حيواني بعضي گفتند به اشجار و فواكه بعضي گفتند به ملك و شياطين و مسخ تغيير صورت با حفظ ماده و يكي از عقوبات كفّار در دنيا همين مسخ است که ميفرمايد وَ لَقَد عَلِمتُمُ الَّذِينَ اعتَدَوا مِنكُم فِي السَّبتِ فَقُلنا لَهُم كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ بقره آيه 61 و ميفرمايد فَلَمّا عَتَوا عَن ما نُهُوا عَنهُ قُلنا لَهُم كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ اعراف آيه 166. و در خبر است که حيوانات مسوخ القردة و الخنزير و الفيل و الذئب و الفارة و الضب و الارنب و
جلد 15 - صفحه 102
الطاوس و الدعموص و الجري و السرطان و السلحفاة و الوطواط و العنقاء و الثعلب و الذئب و اليربوع و القنفذ که در امم سابقه در اثر كفر و طغيان باين نوع حيوانات مسخ شدند و در حديث است که كفاري که باين نوع حيوانات مسخ شدند سه روز بيشتر در دنيا نماندند نه اينكه اينکه حيوانات از نسل آنها باشد و تعبير اينها بمسوخ براي شباهت آنها است باينها 18 نوع از حيوانات عَلي مَكانَتِهِم جهنم محبس الهيست بخصوص با غلها و زنجيرها آنها بسته شده قدرت بر حركت ندارند.
فَمَا استَطاعُوا مُضِيًّا از جاي خود حركت كنند و بجاي ديگر روند.
وَ لا يَرجِعُونَ نميتوانند از جهنم بيرون روند و نه از صورت مسوخيت بر- گردند بصورت انسانيت و نه ميتوانند برگردند بعالم دنيا يا بعالم برزخ يا به صحراي محشر يا بحال ديگر.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 67)- مجازات دردناک دیگر این که: «اگر بخواهیم آنها را در جای خود مسخ میکنیم (به مجسمههایی بیروح و فاقد حرکت یا اشکال حیوانی افلیج تبدیل مینماییم) به گونهای که نتوانند راه خود را ادامه دهند و یا به عقب بازگردند» (وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ).
روشن است که دو آیه فوق مربوط به عذابهای دنیاست.
نکات آیه
۱ - توانایى خداوند بر مسخ کردن کافران، به گونه اى که آنان آن چنان زمین گیر شوند که از برخاستن از جاى خود و حرکت به پیش و عقب ناتوان شوند . (و لو نشاء لمسخنهم على مکانتهم فما استطعوا مضیًّا و لایرجعون)
۲ - عذاب کافران با مسخ و زمین گیر شدن شان، جزء مشیت و سنت خدا نیست. (و لو نشاء لمسخنهم على مکانتهم فما استطعوا مضیًّا و لایرجعون)
۳ - مشیت و سنت خداوند در هدایت انسان ها، بهره جستن آنان از ابزارهاى متعارف شناخت است; نه کمک گرفتن از اعجاز و ارائه کارهاى بیرون از توان بشر (همچون مسخ و زمین گیر کردن آدمى). (و لو نشاء لمسخنهم على مکانتهم ... و لایرجعون) برداشت یاد شده مبتنى بر این نکته است که اگر خداوند مردم کافر را مسخ و یا زمین گیر مى کرد، آنان به قدرت خدا پى برده و به او ایمان مى آوردند; ولى چنین نکرده، بلکه خواسته است که آنان از راه دیدن حقایق الهى و شنیدن آنها (راه متعارف راهنمایى بشر) هدایت گردند.
۴ - انسان ها در برابر مشیت خداوند ناتوان اند. (و لو نشاء لمسخنهم على مکانتهم ... و لایرجعون)
موضوعات مرتبط
- انسان: عجز انسان ها ۴
- خدا: سنتهاى خدا ۲، ۳; قدرت خدا ۱; مشیت خدا ۲، ۳، ۴
- شناخت: ابزار شناخت ۳
- کافران: آثار مسخ کافران ۱; عجز کافران ۱; عذاب کافران ۲; مسخ کافران ۲
- هدایت: کیفیت هدایت ۳
منابع