الأنعام ٨٣
کپی متن آیه |
---|
وَ تِلْکَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَ رَبَّکَ حَکِيمٌ عَلِيمٌ |
ترجمه
الأنعام ٨٢ | آیه ٨٣ | الأنعام ٨٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تِلْکَ»: این حُجَجِ باهرهی گذشته که ابراهیم از آنها سود جست.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ... (۲)
وَ کَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَ... (۱) أُولٰئِکَ الَّذِينَ أَنْعَمَ... (۰) أُفٍ لَکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ... (۰) إِنَ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ... (۱) وَ لَوْ جَاءَتْهُمْ کُلُ آيَةٍ حَتَّى... (۰)
تفسیر
- آيات ۸۳ - ۷۴، سوره انعام
- بررسى كيفيت مخصوص رفتار و محاجه ابراهيم (ع ) در اين آيات ، كه به رفتار فطرىيك انسان اوليه فرضى كه براى نخستين بار به مظاهر مادى عالم برخورد مى كند،شباهت دارد.
- هر چه اشتغال و سرگرمى به امور مادى بيشتر باشد، توجه به مبداء و معاد كمتر مىشود.
- اينكه غرض از اين تعبيرات تحقير بتها باشد از ادب ابراهيم (ع ) دور است .
- ضمير مذكر آوردن براى (( شمس )) در كلام ابراهيم (ع ): (( هذا ربى هذا اكبر )) شاهدبر اينست كه آن حضرت همچون انسانى فرضى كه خبر از هيچ چيز ندارد سخن گفته است.
- اختلاف مفسرين در معناى كلمه (( آزر )) و نسبت او با ابراهيم (ع ).
- استغفار و دعاى ابراهيم (ع ) براى آزر، دعاى صورى بوده و در دنيا واقع شده ، نه درآخرت براى شفاعت .
- آزر، پدر صلبى و حقيقى ابراهيم عليه السلام نبوده است .
- توهم عجيب و غريب بعضى از مفسرين در مورد داستانهايى كه در قرآن كريم نقل شده است .
- كلام الهى ، كلام حق و فصل است و هزل و خلاف واقع در آن راه ندارد.
- وجه اينكه قرآن مواد تاريخ و جزئيات داستان رانقل نمى كند.
- بت ها (اصنام ) چه بوده اند.
- مالكيت حقيقى خداى سبحان ، مانند مالكيت انسان است نسبت به قوا و افعالش .
- (( ملكوت )) همان وجود اشياء است به لحاظ انتسابشان به خدا و رؤ يت ملكوت به معناىديدن خدا است با ديدن اشياء و موجودات .
- ستاره اى كه مردم مى پرستيدند و ابراهيم (ع ) به آن اشاره فرمود و گفت : (( هذا ربى )) ستاره (( زهره )) بوده است .
- مراد از (( رب )) در كلام ابراهيم (ع ) (هذا ربى )، خداوند آفريدگار هستى نيست .
- اينكه ابراهيم (ع ) نخست ستاره و ماه و خورشيد را (( رب )) دانست ، از باب محاجه به زبان خصم بوده است .
- قضيه مورد بحث مربوط به زمان كودكى و قبل از بلوغ ابراهيم (ع ) است .
- ربوبيت ملازم با محبوبيت است و (( لا احب الآفلين )) يعنى من چيز متغير را رب خود نمىدانم .
- وجه آوردن ضمير مذكر براى (( شمس )) كه مؤ نث است در كلام ابراهيم (ع ): (( هذا ربىهذا اكبر )) .
- اقوال مختلفى كه در توجيه تذكير ضمير در جمله مزبور گفته شده است .
- سخن غريب و نادرست يكى از مفسرين كه مدعى است ابراهيم (ع ) به زبان عربى سخن مىگفته است .
- جمله : (( لا احب الآفلين )) حجتى است يقينى و برهانى بر مبناى محبت و عدم محبت ، نه حجتىعوامانه و غير برهانى .
- وحه اينكه ابراهيم (ع ) افول را در احتجاج آورد نه طلوع را. و بيان اينكه مشركين معتقدبه اينكه اجرام سه گانه داراى مقام ايجاد و تدبيرند، نبوده اند.
- اشكالاتى كه بر اقوالى كه در توجيه (( لا احب الآفلين )) بر مبناى اينكه افول مبناى برهان است وارد شده است .
- وجه جامى كه فخر رازى براى توجيه آيه بر همان مبنا ذكر كرده است واشكال آن وجه .
- نكته اى در مورد ترتيب احتجاجات ابراهيم (ع ) عليه بت پرستان و ستاره پرستان هدايت، هميشه از ناحيه خدا است و ضلالت از ناحيه انسان .
- هدايت هميشه ...
- هيچ چيز غروب كننده و از كف رونده ، شايسته محبت و تعلق خاطر نيست .
- معناى (( فطر )) و (( فطرات )) و (( حنيف )) .
- توجيه وجه به سوى خدا به معناى عبادت او است .
- اسلام ، دين مطابق با فطرت انسانى و نوع وجودى آدمى است .
- بخش دوم احتجاجات ابراهيم (ع ) كه محاجه آن حضرت است با مشركين بعد از اعلام بيزارىاز بت ها.
- حاصل كلام در تفسير سخن ابراهيم (ع ) (و لا اخاف ما تشركون به ...)
- اقوال متعدد مفسرين در توضيح و توجيه جملات ابراهيم (ع ) در محاجه با مشركين .
- اقوال مفسرين در توجيه (وسع بى كل شى ء علما) در كلام ابراهيم (ع )واشكال آنها.
- وجه اينكه ابراهيم (ع ) عدم وجود اذن و دليل از ناحيه خداوند را به عنوان دليل بر بطلان بت پرستى آورده است .
- (( امن )) و (( اهتدا )) از خواص و آثار ايمان است ، اگر با ظلم پوشيده نشود.
- (( ظلم )) داراى مفهوم وسيعى است ولى تمام اقسام آن به ايمان ضرر نمى رساند.
- گناه و ظلم اختيارى داراى مصاديق و مراتبى است كه شخص مؤ من مناسب با درجه تقوا ومعرفت و ايمانش از مصاديق و مراتب بيشترى از گناه دورى مى كند.
- ايمان به خدا فقط مشروط به دورى از شرك و گناهان كبيره نيست .
- سخن بعضى از مفسرين در تفسير آيه : (( للذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم ... )) . واشكال وارد بر آن .
- معناى لغوى و اصطلاحى (درجه ) و مراد از (نرفع درجات من نشاء...) در كلام خداوند.
- مناظره ماءمون يا امام رضا (ع ) درباره احتجاج ابراهيم (ع ) عليه بت پرستان .
- رواياتى در مورد تولد و نشو و نماى ابراهيم (ع ) در خفا، و اينكه (( آزر )) پدر يا عموىابراهيم (ع ) بوده است .
- آنچه درباره سرگذشت حضرت ابراهيم مورد اتفاق علماى حديث است .
- چند روايت درباره ارائه ملكوت به ابراهيم (ع ).
- رواياتى در خصوص جمله (( هذا ربى )) كه ابراهيم (ع ) بر زبان آورد.
- رواياتى در ذيل جمله : (( و لم يلبسوا ايمانهم بظلم )) .
- سخن بعضى كه در توجيه يك روايت گفته اند: امت ابراهيم فقط مكلف به ايمان بودند وبه فروع و احكام مكلف نبودند و بيان فساد اين ادعا.
- فروع و احكامى كه توسط ابراهيم (ع ) تشريع شده اند.
- سبب وجود قوانين (( حمورابى )) در تورات فعلى .
- ۱ داستان ابراهيم (ع ) از نظر قرآن .
- ۲ منزلت ابراهيم (ع ) نزد خداوند و موقف بندگى اش و مواهب خدا به او:
- ۳ آثار پربركتى كه آن حضرت از خود در جامعه بشرى به يادگار گذاشت :
- ۴ تورات فعلى درباره ابراهيم (ع ) چه مى گويد؟
- ۵ تناقضات تورات بهترين دليل بر دست خوردگى آن است .
- وجود نظير نسبت هاى نارواى تورات فعلى به ابراهيم (ع )، در بعض روايات اهل سنت .
- عدم صحت نسبت دروغ گفتن ، به ابراهيم (ع ) كه در روايات عامه آمده است .
- روايتى جامع از طريق ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) درباره قضاياى ابراهيم (عليهالسلام ).
- ذبيح ابراهيم (ع )، اسمعيل (ع ) بوده است نه اسحق (ع ).
- كلام نادرست طبرى در تاريخ خود كه اسحق (ع ) را ذبيح دانسته .
- تورات بر خلاف قرآن كريم :
- اشكال بعضى از مستشرقين به قرآن در مورد عدم نقل خصوصيات ابراهيم و اسمعيل (ع ) و داستان بناى كعبه و... در سور مكيه و پاسخ بدان اشكال .
- اشكال ديگر به آيات مربوط به احتجاجات ابراهيم (ع ) و در آتش انداختن آن حضرت .
- گفتار بيرونى و بلخى و مسعودى درباره عقائد ستاره پرستان ، بت پرستان و صائبين .
- دو نكته كه از بيانات گذشته بدست آمد.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ «83»
اين (نوع استدلال) حجّت ماست كه در برابر قومش به ابراهيم داديم، هر كس را كه بخواهيم (و شايسته بدانيم) به درجاتى بالا مىبريم. همانا پروردگارت حكيم و داناست (و بر اساس علم و حكمت مقام انسانها را بالا مىبرد).
نکته ها
آيات قبل دربارهى توحيد و شرك بود و اين آيات به منزلهى جمعبندى آيات گذشته است، چنانكه امام عليه السلام فرمود: مراد از ظلم در اين آيه شرك است. «1»
در بعضى روايات مراد از ظلم را شك و ترديد گرفتهاند. «2» البتّه شك گاهى غير اختيارى و مقدّمهى تحقيق است، ولى گاهى جنبه بهانه و تشكيك دارد كه اين نوع دوّم، ظلم است. «3»
امام باقر عليه السلام فرمود: اين آيه درباره حضرت على عليه السلام نازل شد كه لحظهاى در طول زندگى به سراغ شرك نرفت. «4»
كلمهى «لَبْسٍ» به معناى پوشاندن است. بنابراين ايمان چون فطرى است، نابود شدنى نيست بلكه غبارهايى آن را مىپوشاند.
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 2، ص 399.
«3». تفسير راهنما.
«4». بحار، ج 23، ص 367.
جلد 2 - صفحه 502
پیام ها
1- آفت ايمان، ظلم و شرك و به سراغ رهبران غير الهى رفتن است. «آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ»
2- ايمان به تنهايى كافى نيست، تداوم لازم است. «لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ»
3- امنيّت و هدايت واقعى، در سايهى ايمان و پرهيز از شرك است. آمَنُوا ... لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ
4- تا ايمان خالص نباشد، دلهره است. وَ لَمْ يَلْبِسُوا ... بِظُلْمٍ ... لَهُمُ الْأَمْنُ
5- علم و حكمت دو شرط لازم براى تدبير و مديريّت است. «إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» (با توجّه به اينكه كلمهى «ربّ» در لغت به معناى مدير و مربّى آمده است)
6- موحّدى كه با برهان و دليل در برابر انحرافهاى جامعه بايستد، داراى درجاتى است. «دَرَجاتٍ»
7- درجات الهى، حكيمانه به افراد داده مىشود. نَرْفَعُ دَرَجاتٍ ... حَكِيمٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (83)
«1» مجمع البيان ج 2 ص 327.
«2» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 413، حديث 3.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 320
وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ: و همه آنچه گذشت از احتجاج و استدلال ابراهيم بر قوم، حجت و برهان ما بود كه بر وجه خلّت عطا نموديم و ارشاد و القاى آن كرديم در دل او به وسيله توفيق و الطاف عميمه خود عَلى قَوْمِهِ: حجت خود را به ابراهيم عطا كرديم تا بسبب آنها حجت و غلبه نمود بر قوم خود نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ: بلند مىگردانيم مراتب هر كه را خواهيم در علم و حكمت از مؤمنان، كه مصدق وحدانيت ما و مطيع و منقادند امر ما را، و ما تفضيل بعضى از ايشان نمائيم بر بعضى به حسب احوالشان. يعنى هر يك از اهل ايمان را به مراتب عاليه و درجات رفيعه مىرسانيم بر قدرى كه مستحقاند إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ: بدرستى كه پروردگار تو حكيم است در ترفيع بعضى دون بعضى. عليم است به استحقاق و استعداد هر كس در رفع و خفض او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (83)
ترجمه
و اين حجّت ما است كه داديم آنرا بابراهيم بر قومش بلند ميكنيم بمراتبى كسيرا كه بخواهيم بدرستيكه پروردگار تو حكيم دانا است.
تفسير
اشاره است باحتجاج حضرت ابراهيم (ع) با قوم خود در آيات سابقه كه بالهام الهى بوده است چنانچه از روايت عيون از حضرت رضا (ع) در ذيل آيه فلمّا راى- الشمس معلوم شد و خداوند بلند ميكند كسيرا كه بخواهد بمراتب و درجاتى از علم و حكمت و سيادت و امامت و رسالت و خلّت و محبّت از اهل ايمان و بعضى درجات را بدون تنوين قرائت نمودهاند و بنابر اين مرفوع درجات است نه شخص و در هر حال اين ارتفاع بر وفق مصلحت و حكمت و علم بقابليت اشخاص است و جزاف نيست چون خداوند حكيم و عليم است و درجات اضافه به من نشاء شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تِلكَ حُجَّتُنا آتَيناها إِبراهِيمَ عَلي قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجاتٍ مَن نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (83)
اينست حجة ما که بابراهيم عطاء كرديم و بر او فرستاديم که بر قوم خود مشركين اقامه نمايد بلند ميكنيم درجات هر که را لايق بدانيم محققا پروردگار تو حكيم است و عليم.
وَ تِلكَ حُجَّتُنا ادله توحيد و بيانات وافيه و ديدن ملكوت سماوات و ارض و رفع شبهات مشركين آتَيناها إِبراهِيمَ که خداوند باو عنايت فرموده هر نوع كمالي از ايمان و مراتب علميه و كمالات نفسانيه از اخلاق فاضله و اعمال
جلد 7 - صفحه 127
صالحه و هدايت و تقوي و غير اينها تماما از جانب حق است و لو جزو افعال اختياريه باشد
(العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء)
بَلِ اللّهُ يَمُنُّ عَلَيكُم أَن هَداكُم لِلإِيمانِ حجرات آيه 17 وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا عنكبوت آيه 69، و غير اينها از آيات.
عَلي قَومِهِ بر مشركين از عبده اصنام و كواكب.
نَرفَعُ دَرَجاتٍ مَن نَشاءُ تمام اينکه كمالات كليات مقول بتشكيك است داراي مراتب غير متناهيه است مثلا ايمان ضعفاء العقول تا برسد بايمان امير المؤمنين عليه السّلام که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بفرمايد اگر ايمان جنّ و انس را موازنه كنند ايمان پسر عمم علي بر مجموع آنها زيادتي دارد و خود آن بزرگوار بفرمايد
(لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا)
و همچنين سائر كمالات هر كس بقدر قابليت و استعداد و لياقت باو افاضه ميشود.
إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عالم بجميع حكم و مصالح و لياقت هر كسي هست عَلِيمٌ بتمام جزئيات و كليات دانا است.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- ادله و براهین ارائه شده از سوى ابراهیم (ع) در برابر مشرکان، آموخته هاى خداوند به آن حضرت بود. (و تلک حجتنا ءاتینها إبرهیم)
۲- احتجاجهاى ابراهیم (ع)، با قوم مشرک خویش، در نهایت اتقان و متانت و شایسته تأمل و دقت است. (و تلک حجتنا ءاتینها إبرهیم على قومه) اضافه شدن کلمه «حجت» به ضمیر متکلم مع الغیر «نا» بیانگر بزرگداشت و عظمت ادله اى است که ابراهیم (ع) در احتجاجهاى خویش بدان تمسک جسته است.
۳- ابراهیم (ع) داراى مقامى رفیع در پیشگاه خداوند است. (و تلک حجتنا ءاتینها إبرهیم على قومه نرفع درجت من نشاء)
۴- دریافت کنندگان براهین از جانب خداوند، داراى مقامى والا در پیشگاه او هستند. (و تلک حجتنا ءاتینها إبرهیم على قومه نرفع درجت من نشاء)
۵- دستیابى به درجات عالى معنوى، منوط به مشیت الهى است. (نرفع درجت من نشاء)
۶- مقامات معنوى، درجات و مراتب گوناگونى دارد. (نرفع درجت من نشاء) گزینش صیغه جمع «درجات» به جاى «درجة» مى تواند اشاره به تعدد درجات و مراتب گوناگون آن باشد.
۷- حاملان ادله و براهین توحید، برخوردار از جایگاهى بلند در پیشگاه خداوند هستند. (و تلک حجتنا ءاتینها إبرهیم ... نرفع درجت من نشاء)
۸- پیامبر (ص) برخوردار از ادله و براهین خداوند و داراى مقامى رفیع در پیشگاه اوست.* (و تلک حجتنا ... نرفع درجت ... إن ربک حکیم علیم) ضمیر «ربک» خطاب به پیامبر (ص) است. عدول از غیبت به خطاب، همراه با تأکید و تعلیل، اشاره به مرتبه والاى پیامبر(ص) و برخوردارى آن حضرت از حجتهاى الهى، مانند حضرت ابراهیم (ع)، مى تواند باشد.
۹- اعطاى برهانهاى توحیدى به رفعت یافتگانى از مردم (پیامبران)، جلوه اى از اتقان و استحکام بخشى خداوند به امور است. (و تلک حجتنا ... نرفع درجت ... إن ربک حکیم علیم) از جمله معانى «حکیم»، محکم است، یعنى اتقان بخشى به چیزى. در لسان العرب آمده است: «و الحکیم ... او هو الذى یحکم الاشیاء و متقنها».
۱۰- ارتقاى درجه پیامبران و اعطاى حجت به آنها، جلوه اى از حکیمانه و عالمانه بودن افعال الهى است. (تلک حجتنا ... نرفع درجت ... إن ربک حکیم علیم)
۱۱- گزینش و ترفیع درجات برخى انسانها و اعطاى برهانها به آنان، با دقت تمام و در پرتو علم الهى صورت مى پذیرد. (و تلک حجتنا ... نرفع درجت ... إن ربک حکیم علیم)
۱۲- حکمت و علم، دو شرط لازم در تدبیر و مدیریت است. (و تلک حجتنا ... إن ربک حکیم علیم) «رب» در لغت به معناى مدیر و مربى آمده است. توصیف رب در آیه به علم و حکمت، گذشته از دلالت آن بر علم و حکمت خداوند، اشاره اى به ضرورت وجود این دو در تدبیر و مدیریت مى تواند باشد.
۱۳- پروردگار پیامبر (ص) حکیم (استواربخش امور) و علیم (داراى علم گسترده) است. (إن ربک حکیم علیم)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم (ع): و مشرکان ۱، ۲ ; اتقان احتجاج ابراهیم (ع) ۲ ; مقامات ابراهیم (ع) ۳ ; ویژگى احتجاج ابراهیم (ع) ۱
- احتجاج: با مشرکان ۱، ۲
- اسماء و صفات: حکیم ۱۳ ; علیم ۱۳
- امور: اتقان امور ۹
- انبیا: ترفیع درجات انبیا ۱۰ ; حجتهاى انبیا ۱۰
- برگزیدگان: ترفیع درجات برگزیدگان ۱۱ ; حجتهاى برگزیدگان ۱۱
- برگزیدگى: منشأ برگزیدگى ۱۱
- تعقل: در احتجاج ابراهیم (ع) ۲
- توحید: حاملان براهین توحید ۴، ۷، ۸، ۹
- حکمت: اهمیت حکمت ۱۲
- خدا: افعال خدا ۱۰ ; حجتهاى خدا ۱، ۴ ; حکمت خدا ۱۰ ; علم خدا ۱۰، ۱۱ ; مشیت خدا ۵
- ربوبیت: حکمت در ربوبیت ۱۲ ; شرایط ربوبیت ۱۲ ; علم در ربوبیت ۱۲
- رشد: عوامل رشد ۵
- علم: اهمیت علم ۱۲
- محمّد (ص): مقامات محمّد (ص) ۸
- مدیریت: حکمت در مدیریت ۱۲ ; شرایط مدیریت ۱۲ ; علم در مدیریت ۱۲
- معنویات: عوامل وصول به معنویات ۵ ; مراتب مقامات معنوى ۶
- مقرّبان:۳، ۴، ۷، ۸، ۹
منابع