الأنبياء ٦٧
کپی متن آیه |
---|
أُفٍ لَکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ |
ترجمه
الأنبياء ٦٦ | آیه ٦٧ | الأنبياء ٦٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«اُفٍّ لَّکُمْ»: اف بر شما. بیزارم از شما به سبب کاری که میکنید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء
- اشاره به وجه نامگذاری «تورات» به «فرقان»، «ضياء» و «ذكر»
- مقصود از اين كه فرمود: «قرآن، ذكر مبارك» است
- مقصود از اين كه فرمود: ما به ابراهيم، رشد او را داديم
- گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود
- ابراهيم «ع»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگترين آن ها را
- محاجّه ابراهیم «ع» با قوم خود، بعد از شكستن بت ها
- تنبّه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم «ع»
- سرد و سالم شدن آتش براى ابراهيم «ع»، به امرتكوينى خداى تعالى
- مراد از هدايت در آیه: «وَ جَعَلنَاهم أئمّةً یَهدُونَ بِأمرنا»، رساندن به مقصد است
- بحث روايتى: (روایاتی در باره به آتش افکندن ابراهیم«ع»)
- چند روايت راجع به اين كه خداوند امامت را در ابراهيم «ع» و ذرّيه او قرار داد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «67»
اف بر شما و بر هر چه كه غير از خدا پرستش مىكنيد، آيا نمىانديشيد؟!
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (67)
بعد از آن به جهت استهجان افعالشان و استقذار معبودانشان فرمود:
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: گند و ننگ باد براى شما و براى آنچه مىپرستيد غير از ذات يگانه خداوند سبحان. أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آيا پس خرد نداريد و نمىفهميد. يا پس چرا فكر نمىكنيد به عقل خود تا دريابيد كه اين اصنام قابل پرستش و ستايش نيستند، بلكه شماها از آنها برتريد؛ زيرا داراى قواى ظاهره و
جلد 8 - صفحه 412
حواس باطنه و عقل و ادراك مىباشيد. و البته معبود بايد اشرف و اكمل و جامع تمام صفات كماليه و منزه از كليه نقايص باشد، و اين معبودان شما اخس و ادون موجودات هستند.
تبصره: يگانه گوهر گرانبها كه در وجود انسانى وديعه گذارده شده، جوهر عقل و ادراك است كه باعث امتياز انسان از حيوان، و موجب سعادت و ترقيات و دائر مدار ثواب و عقاب مىباشد، چنانچه كارفرما شود، يعنى غالب و قاهر بر تمام قوا، و اعضاء و جوارح مطيع و منقاد او گردند؛ هر آينه صاحبش فوز و رستگارى يابد. و اگر چنانچه مغلوب شهوات شود، البته از جاده حق و صواب منحرف شده، صاحبش گمراه و زيانكار گردد؛ لذا خداوند سبحان در آيات قرآن در مقام مذمت منكران و معاندان تذكر بدين ناطقه قدسيه مىفرمايد و حضرت ابراهيم عليه السلام نيز بعد از اثبات و الزام حجت و برهان بر طايفه بتپرستان، در مقام ملامت و سرزنش فرمايد: پس چرا تعقل نمىكنيد و در نمىيابيد راه حق و نجات و هدايت را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ (62) قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ (63) فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (64) ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ (65) قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ (66)
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (67) قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (68) قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ (69) وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ (70)
ترجمه
گفتند آيا تو كردى اين كار را با خدايان ما اى ابراهيم
گفت بلكه كرد آنرا بزرگشان اين، پس بپرسيد از آنها اگر هستند كه سخن ميگويند
پس رجوع كردند بخودهاشان پس گفتند همانا شما خودتانيد ستمكاران
پس سرنگون شدند و گفتند بتحقيق ميدانستى تو كه نباشند اينها كه سخن گويند
گفت آيا پس ميپرستيد غير از خدا آنچه سود نميدهد شما را چيزى و زيان نميرساند بشما
افّ بر شما و بر آنچه ميپرستيد غير از خدا آيا تعقل نميكنيد
گفتند بسوزانيد او را و يارى كنيد خدايان خود را اگر هستيد كار كنندگان
گفتيم اى آتش بوده باش سرد و سلامت بر ابراهيم
و خواستند واقع سازند باو تدبيرى در هلاكش پس قرار داديم آنها را زيانكارترين زيانكاران.
تفسير
پس از حضور حضرت ابراهيم نزد قوم گفتند آيا تو چنين عمل ناروائى را نسبت بخدايان ما بجا آوردى فرمود بلكه بزرگ آنها اينكه تبر بدوش دارد اين كار را كرده اگر بتها سخن ميگويند پس بپرسيد از آنها يعنى اگر بتها سخن نميگويند بت بزرگ اينكار را نكرده پس آنها سخن نگفتند و حضرت ابراهيم هم خلاف واقع و دروغ نفرموده چنانچه در عيون از امام صادق عليه السّلام اينمعنى را نقل نموده و در كافى از آن حضرت نقل نموده كه اين فرمايش را ابراهيم عليه السّلام براى اصلاح حال آنها فرمود كه متوجّه شوند بآنكه بتها كار كن نيستند و نميتوانند حلب نفع و دفع ضررى از خودشان بنمايند چه رسد از پرستش كنندگانشان و قسم بخدا آنحضرت دروغ نگفت و انها هم كارى نكرده بودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده كسيكه مصلح است دروغگو نيست خدا دوست دارد دروغ را در اصلاح و دوست ندارد در غير آن اين دو معنى مستفاد از چند روايت است كه در تفسير اين آيه در اين دو كتاب نقل شده با تفاوت مختصرى كه ناشى از تقديم و تأخير بعضى جملات است و حاصلش آنستكه از اشكالى كه بر ظاهر آيه نمودهاند كه چگونه حضرت ابراهيم پيغمبر اولو العزم خبر خلاف واقعى داد دو جواب دادند يكى آن كه خلاف واقع نفرمود چون فرموده اين كار بت بزرگ است اگر بتها نطق
جلد 3 صفحه 561
دارند و چون بتها نطق ندارند پس كار او نيست يعنى اگر آنها ادراك داشتند شما بايد بگوئيد اين كار بت بزرگ است كه تبر در گردن او است و چون ميدانيد آنها شعور ندارند و نكردند از من سؤال ميكنيد و با وصف اين چگونه آنها را خدا ميدانيد و پرستش ميكنيد مانند آنكه بگويند فلانى راست ميگويد اگر زير آسمان راه نميرود يعنى چون راه ميرود پس دروغ ميگويد و بنابراين جمله فاسئلوهم بين شرط ذيل آيه و جزاء مستفاد از صدر آن كه ففعله كبيرهم هذا باشد معترضه واقع شده و كلام مفيد حجّت بر مطلوب و صدق است و اشكالى ندارد ديگر آنكه آنحضرت اين كلام را بقصد اخبار نفرموده تا صدق و كذب در آن راه داشته باشد بلكه بقصد الزام و اراده اصلاح حال آنها فرموده كه تعقّل كنند و متوجّه بعمل ناشايسته خودشان شوند كه چنين موجوداتى لايق ستايش و پرستش نيستند و بنابراين هم كلام دروغ نيست علاوه بر آنكه اگر دروغ هم باشد چون مصلحت آميز است جائز است و قبيح نيست بلكه حسن است اگر چه گوينده پيغمبر باشد خصوص در اين مقامات كه معلوم است قصد اخبار ندارد چون هيچ كس چنين نسبتى را بجماد نميدهد لذا آنها هم نگفتند چرا چنين نسبت ناروائى را بخداى بزرگ ما دادى بلكه مراجعه بعقول خود نمودند و فهميدند كار ناشايستهئى مينمايند و گفتند با يكديگر همانا شما خودتان ظلم بخودتان نموديد كه بعبادت بتها پرداختيد و به ابراهيم كه عبادت خداى ناديده را مينمايد و شما نسبت ظلم باو داديد ولى تعصّب و نفس امّاره نگذاشت آنها مطيع عقولشان شوند و يكباره از عقيده حقّى كه پيدا كرده بودند سرنگون بباطل شدند و از استقامت به اعوجاج روى نمودند مانند كسيكه سرش بجاى پا و پايش بجاى سرش برگردد و ممكن است از شدّت خجلت و حيرت و سر بزيرى باين صورت درآمده باشند در هر حال در اين حال بحضرت ابراهيم گفتند تو ميدانستى كه بتها شعور ندارند و سخن نميگويند چرا بما گفتى از آنها بپرسيم و حجّت آنحضرت بر آنها تمام شد چون خودشان اقرار به بىشعورى آنها نمودند حال ملاحظه كنيد اگر حضرت ابراهيم آن نسبت را به بت بزرگ نداده بود ممكن بود چنين اقرارى از آنها بگيرد كسانيكه در طريق استنطاق وارد شدهاند ميدانند كه ممكن نبود لذا ميدان محاجّه براى
جلد 3 صفحه 562
حضرت ابراهيم بعد از اين اقرار مفتوح گشت و با كمال شهامت و شجاعت يكتنه در مقابل نمرود و نمروديان فرمود آيا پرستش ميكنيد غير از خداوند يگانه جماداتى را كه نفع و ضررى بهيچ وجه نميتوانند بشما برسانند افّ و تف بر شما و دينتان و خدايانتان آيا عقل و شعور نداريد و تعقّل و تفكّر در كار خودتان نمىنمائيد كه چه عمل بىجاى ناروائى مينمائيد و افّ كلمهئى است كه عرب در مقام انزجار و تنفّر از چيزى ميگويد چنانچه در عجم هم معمول است و چون از محاجّه عاجز شدند چنانچه رسم جهّال است در مقام معارضه بر آمدند و گفتند بسوزانيد او را و يارى كنيد خدايان خودتان را بانتقام كشيدن از شكننده آنها اگر مرد كاريد و گفتهاند نمرود كه پادشاه مقتدر آنها بود آنحضرت را حبس نمود و تا چهل روز مردم هيزم جمع ميكردند در ميدان وسيعى خارج شهر و روغن زيادى هم روى هيزمها ريختند و باين اعمال تبرّك و تقرّب به بتها ميجستند و آتش زدند و بطورى مشتعل شد كه پرندهها در اطراف آن نميتوانستند پرواز كنند و ميسوختند و روايت شده كه نمرود وقتى كه ميخواست حضرت ابراهيم را در آتش بيندازد در قصر خود نشسته و تماشا ميكرد و مردم از شدّت حرارت نميتوانستند نزديك آتش بروند پس شيطان براى آنها منجنيق را ترتيب داد و آنحضرت را باين وسيله در آتش انداختند و زمين بدرگاه خدا ناليد كه كسى جز ابراهيم عليه السّلام بر پشت من نيست كه عبادت تو را نمايد و او را ميسوزانند و ملائكه عرضه داشتند پروردگارا اين خليل تو ابراهيم عليه السّلام است كه ميسوزد و جبرئيل عرض كرد خدايا در زمين كسى نيست كه عبادت كند تو را جز ابراهيم عليه السّلام كه خليل تو است و مسلّط نمودى بر او دشمنش را كه بسوزاند او را خدا فرمود ساكت شو اين سخن را كسى ميگويد كه مانند تو بنده باشد و بترسد كه امر از او فوت شود او بنده من است هر وقت بخواهم نجات ميدهم او را و اگر بخواند اجابت ميكنم او را پس خواند حضرت ابراهيم پروردگار خود را بسوره اخلاص يا اللّه يا واحد يا احد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفؤا احد نجّنى من النّار برحمتك و اين وقتى بود كه او را در منجنيق نشانده بودند پس ملاقات نمود جبرئيل با او در هوا و بعد از سلام عرضه داشت بآنحضرت كه آيا حاجتى دارى فرمود امّا بتو خير ولى بپروردگارم بلى و انگشترى باو داد كه نوشته
جلد 3 صفحه 563
بود در آن لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه الجأت ظهرى الى اللّه و أسندت امرى الى اللّه و فوّضت امرى الى اللّه پس خداوند بآتش فرمود اى آتش بوده باش سرد پس بلرزه در آمد دندانهاى حضرت ابراهيم از سرما تا خدا فرمود و سلامت بر ابراهيم كه جبرئيل فرود آمد و با او در آتش نشست و مشغول صحبت شدند و نمرود نگاه ميكرد بحضرت ابراهيم ديد در باغ سبزى وسط آتش با پير مردى نشسته صحبت مىكند گفت كسى كه بخواهد خدائى براى خود اختيار كند بايد مانند خداى ابراهيم باشد و حضرت لوط باو ايمان آورد و بحكم نمرود بشام هجرت نمودند و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه حضرت ابراهيم عليه السّلام وقتى در آتش افتاد عرضه داشت بار الها ميخواهم از تو بحقّ محمد و آل محمد كه نجات دهى مرا از آتش پس خداوند آتش را براى او سرد و سلامت فرمود و آنها خواستند در باره حضرت ابراهيم تدبير و حيلهئى نمايند كه ببدترين عقوبت انتقام بتها را از او كشيده باشند ولى خداوند مكر آنها را باطل فرمود و زيانكارترين زيانكاران شدند چون بطلان عقيده و طريقه آنها بر عالميان ظاهر گرديد و مورد ملامت خلق و مستحق عقوبت حق شدند و نام نامى و اسم گرامى حضرت ابراهيم در عالم بخوبى و بزرگى مشهور گرديد و تا انقراض دنيا باقى و برقرار خواهد بود و گفتهاند سنّ مبارك آنحضرت در آنوقت شانزده سال بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ أَ فَتَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَنفَعُكُم شَيئاً وَ لا يَضُرُّكُم (66) أُفٍّ لَكُم وَ لِما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ أَ فَلا تَعقِلُونَ (67)
فرمود: آيا پس از اينکه که دانستيد اينکه اصنام و آلهه شما نطق نميكنند عبادت ميكنيد و ميپرستيد از غير خداوند متعال اللّه چيزي را که به شما نفعي نميرسانند و ضرري به شما وارد نميكنند اف بر شما و بر آنچه عبادت ميكنيد از غير اللّه آيا پس از اينکه تعقل نميكنيد و درك نمينمائيد!
(قالَ أَ فَتَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ): پرستش مختص به خداوندي است که قادر بر همه چيز باشد: «أَنَّ اللّهَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ و بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ» خدايي که به توسط يك تبر از بين برود و ريز ريز شود و نتواند از خود دفع ضرر كند چه لياقت خدايي دارد.
(ما لا يَنفَعُكُم شَيئاً وَ لا يَضُرُّكُم): تا كنون به مقدار خردلي نفعي از پرستش آنها نبردهايد يا ضرري در ترك عبادت آنها به شما متوجه شده!
(أُفٍّ لَكُم): اف گفتند: «كلمة لما تنضجر به» بدا به حال شما و بر شما لذا دارد در خبر:
«اذا قال الرجل لاخيه: اف انقطع ما بينهما من الولاية».
(وَ لِما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ).
سؤال: يك جمادي که هيچ گونه حس و حركت ندارد به او اف گفتن چه معني دارد!
جواب: اولا- مكرر تذكر دادهايم که تمام موجودات شعور و ادراك دارند و آيات شريفه بر آن كمال دلالت را دارد.
جلد 13 - صفحه 206
و ثانيا- به مقتضاي آيه شريفه در همين سوره آيه 98: «إِنَّكُم وَ ما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُم لَها وارِدُونَ». و نيز دارد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُم وَ أَهلِيكُم ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ ... الاية» تحريم آيه 6.
و نيز ميفرمايد: «فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ ... الاية» بقره آيه 22.
(أَ فَلا تَعقِلُونَ): بلكه ديوانه و سفيه هم پس از اينکه که فهميد و دانست که يك جمادي هيچ گونه اثري ندارد به آن توجّه نميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 67)- باز این معلم توحید، سخن را از این هم فراتر برد و با تازیانههای سرزنش بر روح بیدردشان کوبید و گفت: «اف بر شما، و بر این معبودهایی که غیر از اللّه انتخاب کردهاید»! (أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
«آیا هیچ اندیشه نمیکنید، و عقل در سر ندارید»؟ (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
ولی در توبیخ و سرزنششان، ملایمت را از دست نداد مبادا بیشتر لجاجت کنند.
ج3، ص178
نکات آیه
۱- اظهار تنفر و انزجار شدید ابراهیم(ع) از بت پرستان و معبودهاى آنان (أُفّ لکم و لما تعبدون ) «أُفّ» کلمه اى است که به هنگام تنفر و انزجار از چیزى و یا شخصى، به کار مى رود. تنوین «أُفٍّ» براى تعظیم است; یعنى، انزجار قوى و شدید.
۲- لزوم اظهار تنفر و انزجار از مشرکان و عقاید انحرافى و باطل آنها و ارائه راه هدایت به آنان (إذ قال لأبیه ... أُفّ لکم و لماتعبدون )
۳- تنها خداوند یکتا، شایسته عبادت و پرستش است. (أُفّ لکم و لماتعبدون من دون اللّه )
۴- ابراهیم(ع) قوم بت پرست خویش را به خاطر تعقل نکردن در باورها و اندیشه هاى خود، مورد سرزنش قرار داد. (أُفّ لکم ... أفلاتعقلون ) همزه در «أفلاتعقلون» براى استفهام توبیخى است.
۵- قوم بت پرست ابراهیم، مردمى سطحى نگر و کم خرد بودند. (أفتعبدون من دون اللّه ما لاینفعکم شیئًا و لایضرّکم . أُفّ لکم ... أفلاتعقلون) برداشت یاد شده از عبادت بى حاصل قوم ابراهیم و سرزنش شدن آنان از سوى آن حضرت بر تعقل نکردن و اندیشه نورزیدن به دست مى آید. گفتنى است به کسى که عقل خود را به کار نیندازد و در حد قوّه نگه دارد، کم خرد اطلاق مى شود; به عبارت دیگر بى خردى یا کم خردى نسبت به خرد بالفعل است نه بالقوّه.
۶- به کارگیرى عقل، زمینه ره بردن انسان به توحید و معارف صحیح الهى (أُفّ لکم ... أفلاتعقلون ) سرزنش کردن ابراهیم(ع) از قوم بت پرست خود به خاطر خرد نورزیدن، گویاى این نکته است که خردمندى، زمینه ساز ره بردن به توحید و... است.
۷- بت پرستى، عملى بى خردانه و ابلهانه است. (أُفّ لکم و لماتعبدون من دون اللّه أفلاتعقلون )
۸- توحید، اندیشه و باورى است مطابق عقل. (أُفّ لکم و لماتعبدون من دون اللّه أفلاتعقلون ) حضرت ابراهیم(ع)، بت پرستان را به دلیل روى آوردن به شرک و دورى از توحید، مردمى کم خرد و بى فکر دانست. از این کلام استفاده مى شود که روى کردن به توحید و دورى از شرک، نشانگر خردمندى است و عقیده توحیدى مطابق با عقل و خرد است.
۹- پیوند خویشاوندى و عاطفى، باید تحت الشعاع روابط عقیدتى و دینى باشد. (إذ قال لأبیه و قومه ما هذه التماثیل التى أنتم لها عکفون ... أُفّ لکم و لماتعبدون من دون اللّه أفلاتعقلون)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): تبرى ابراهیم(ع) ۱; سرزنشهاى ابراهیم(ع) ۴; قصه ابراهیم(ع) ۴
- ایمان: ایمان به توحید ۶
- بت پرستان: تبرى از بت پرستان ۱
- بت پرستى: بى منطقى بت پرستى ۷
- تعقل: آثار تعقل ۶
- توحید: توحید عبادى ۳; عقلانیت توحید ۸
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۳
- خویشاوندى: اهمیت روابط خویشاوندى ۹
- دین: اهمیت دین ۹
- روابط: اهمیت روابط عاطفى ۹
- شرک: اهمیت تبرى از شرک ۲
- عقیده: اهمیت تبرى از عقیده باطل ۲
- عمل: عمل سفیهانه ۷
- قوم ابراهیم: بى عقلى قوم ابراهیم ۵; تاریخ قوم ابراهیم ۵; سرزنش قوم ابراهیم ۴; سطحى نگرى قوم ابراهیم ۵
- مشرکان: اهمیت تبرى از مشرکان ۲; اهمیت هدایت مشرکان ۲
- هدایت: زمینه هدایت ۶
منابع