الأنعام ٧٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که ابراهیم به پدرش [= عمویش‌] «آزر» گفت: «آیا بتهائی را معبودان خود انتخاب می‌کنی؟! من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌بینم.»

و آن‌گاه كه ابراهيم به پدرش آزر گفت: آيا بتان را به خدايى مى‌گيرى؟ حقيقت اين است كه من، تو و قومت را در گمراهى آشكار مى‌بينم
و [ياد كن‌] هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود «آزر» گفت: «آيا بتان را خدايان [خود] مى‌گيرى؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى‌بينم.»
و (یاد کن) وقتی که ابراهیم به پدرش آزر (عمو و مربیش بود) گفت: آیا بتها را به خدایی اختیار کرده‌ای؟! من تو و پیروانت را در گمراهی آشکار می‌بینم.
و [یاد کنید] هنگامی را که ابراهیم به پدرش آزر [شخصی که بنابر روایات اهل بیت، پدر خوانده یا عمویش بود] گفت: آیا بت هایی را به عنوان معبود خود انتخاب می کنی؟ قطعاً من تو را و قومت را در گمراهی آشکار می بینم.
و ابراهيم پدرش آزر را گفت: آيا بتان را به خدايى مى‌گيرى؟ تو و قومت را به آشكارا در گمراهى مى‌بينم.
و چنین بود که ابراهیم به پدرش آزر گفت آیا بتان را به خدایی می‌گیری؟ من تو و قومت را در گمراهی آشکار می‌بینم‌
و [ياد كن‌] هنگامى كه ابراهيم به پدر خود آزر- عمويش كه به جاى پدر مربّى او بود- گفت: آيا بتانى را به خدايى مى‌گيرى؟! همانا من تو و گروه تو را در گمراهى آشكار مى‌بينم.
و (برای مردمان بیان کن چیزهائی را که رخ داد) بدان گاه که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتهائی را به خدائی می‌گیری!! (مگر زشت نیست که انسان عاقل، سنگهای بی‌جان را پرستش و عبادت کند و در برابر تراشیده‌های دست خود کرنش برد؟!). به حقیقت من تو را و قوم تو را در گمراهی آشکار (و به دور از راه پروردگار) می‌بینم.
و چون ابراهیم به پدر (تربیتی) خود -آزر- گفت: «آیا بتان را معبودان (خود و دیگران) می‌گیری‌؟ من همانا تو و گروهت را در (ژرفای) گمراهی آشکارگری می‌بینم.»
و هنگامی که گفت ابراهیم به پدر خود آزر آیا می‌گیری بتان را خدایانی همانا می‌بینم تو و قومت را در گمراهی آشکار


الأنعام ٧٣ آیه ٧٤ الأنعام ٧٥
سوره : سوره الأنعام
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أبِیهِ آزَرَ»: پدرش که آزر نام داشت (نگا: مریم / - ، توبه / انبیاء / ، شعراء / ، زخرف / ، ممتحنه / . برخی واژه (أَب) را کنایه از عمو می‌دانند، همان گونه که در سوره بقره آیه آباء به معنی اجداد به کار رفته است. واژه (آزَرَ) عطف بیان است. «أَصْنَاماً»: جمع صنم. بتها. «آلِهَةً»: جمع إِله، خدایان. مفعول دوم فعل (تَتَّخِذُ) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «74»

و (ياد كن) آن هنگام كه ابراهيم به پدرش آزر گفت: آيا بتان را خدايان مى‌گيرى؟ بى شك تو و قومت را در گمراهى آشكار مى‌بينم.

نکته ها

كلمه‌ى «أب» بطور طبيعى به معناى پدر است، ولى به معناى جدّ مادرى، عمو و مربّى هم گفته مى‌شود. چنانكه فرزندان يعقوب به پدران و عموى پدر خود حضرت اسماعيل نيز اب گفتند: «نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ» «1» وپيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز فرمود: «أنا و علىّ أبَوا هذه الامّة» «2»، من و على، پدران اين امّتيم. آزر، عموى ابراهيم بود، نه پدرش. پدران ابراهيم همه موحّد بوده‌اند.

از علماى اهل سنّت نيز، طبرى، آلوسى و سيوطى مى‌گويند: آزر پدر ابراهيم نبوده است. به علاوه، ابراهيم به پدر و مادر خويش دعا كرد: رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ‌ ... «3» در حالى كه مسلمان حقّ ندارد براى مشرك طلب مغفرت كند، هرچند فاميل او باشد.

از مجموع اينها برمى‌آيد كه «أب» در اين آيه به معناى پدر نيست. به علاوه نام پدر ابراهيم عليه السلام در كتب تاريخ، «تارُخ» ذكر شده است، نه آزر. «4»

استغفار حضرت ابراهيم براى عمويش آزر نيز قبل از روشن شدن روحيّه‌ى كفر او و به خاطر وعده‌اى بود كه به او داده بود، و چون فهميد كه حقّ‌پذير نيست، از او تبرّى جست و جدا شد. «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «5»

پیام ها

1- خويشاوندى، مانع نهى از منكر نيست. إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ‌ ...


«1». بقره، 133.

«2». بحار، ج 16، ص 364.

«3». ابراهيم، 41.

«4». تفسير الميزان.

«5». توبه، 114.

جلد 2 - صفحه 492

2- ملاك در برخورد، حقّ است نه سنّ و سال. «قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ»

(حضرت ابراهيم به عموى خود كه سن بيشتر داشته، آشكارا حقّ را بيان كرده و هشدار داده است.)

3- در شيوه‌ى دعوت به حق، بايد از بستگان نزديك شروع كرد. «لِأَبِيهِ» و بايد از مسائل اصلى سخن گفت. «أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً»

4- سابقه‌ى شرك وبت‌پرستى، به پيش از رسالت حضرت ابراهيم بازمى گردد.

«أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً»

5- اكثريّت، سابقه و سنّ، باطل را تبديل به حقّ نمى‌كند و همه جا ارزش نيست.

«أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ»

6- بت‌پرستى، انحرافى است كه وجدان‌هاى سالم و عقل، از آن انتقاد مى‌كنند.

أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً ... ضَلالٍ مُبِينٍ‌

7- گرچه ابراهيم عليه السلام حليم بود، «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» «1» و پيامبر بايد حتّى با فرعون هم نرم حرف بزند، ولى لحن برخورد حضرت ابراهيم در اين آيه، به خاطر اصرار عمويش بر كفر بود. «إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (74)

بعد احتجاج حضرت ابراهيم عليه السّلام و ذم عدم متابعت آن حضرت را مى‌فرمايد:

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ: و متذكر شو براى اهل مكه قصّه ابراهيم را كه ايشان دعوى فرزندى او كنند، پس اولى آنكه به او اقتدا نمايند در توحيد، وقتى كه فرمود عموى خود آزر را.

تنبيه- مراد «أب» عمو باشد و پدر آن حضرت تارخ بوده به اجماع اماميه و


«1» مجمع البيان ج 2 ص 321.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 309

دلايل نقليه از ائمه هدى عليهم السّلام و براهين عقليه ثابت گرديده كه پدران حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله تا حضرت آدم عليه السّلام همه ايشان مؤمن و موحد بوده‌اند نه كافر و مشرك. و حديث مشهور خاصه و عامه كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لا يزال ينقلنى اللّه من اصلاب الطّاهرين الى ارحام الطّاهرات حتّى اخرجنى فى عالمكم هذا لم يدنّسنى بدنس الجاهليّة. «1» كافى است در اين مدعى، يعنى هميشه مى‌گردانيد مرا خداى تعالى از اصلاب طاهره به ارحام مطهره تا خارج نمود مرا در زمان شما تدنّس نمود مرا نجاست كفر جاهليت. و نيز فرمود: اخرجت من نكاح و لم اخرج من سفاح من لدن ادم. ابن بابويه فرمايد: اعتقاد ما در پدران پيغمبر آنكه تمام مسلمان بودند از آدم عليه السّلام تا پدرش عبد اللّه عليه السّلام. بنابر اين مراد از «أب» در آيه «عمّ» باشد نه پدر چنانچه در قرآن مجيد هم اطلاق «أب» شده بر «عم» در آيه شريفه سوره بقره: «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» «2» اطلاق «اب» شده به اسماعيل در طى شماره آباء، و حال آنكه اسماعيل عموى يعقوب عليه السّلام بوده است. خلاصه حضرت به جهت انكار و سرزنش، به عمّ خود آزر فرمود: أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً: آيا اتخاذ مى‌كنى بتان را كه خود تراشيده‌اى به اولوهيت و خدائى‌ إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ‌:

بدرستى كه من مى‌بينم و علم دارم تو را و گروهى كه تابع توأند، در گمراهى از حق، كه هويدا است دلالت ضلالت آن. در آثار آمده كه آزر بت مى‌تراشيد و به ابراهيم عليه السّلام مى‌داد كه به بازار برده بفروشد. حضرت ريسمانى در پاى او بسته به زمين مى‌كشيد و مى‌فرمود: كه مى‌خرد خدائى را كه نه مى‌شنود و نه مى‌بيند و هيچكس را نفع و ضرر نتواند رساند. پس بياوردى نزد آزر بينداختى و گفتى: كسى اين را نمى‌خرد. مردمان شكايت به آزر نمودند. او ابراهيم‌


«1» مجمع البيان ج 2 ص 322.

«2» بقره، آيه 133.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 310

عليه السّلام را عتاب و وعده عقاب داد. حضرت فرمود: شرم نداريد كه اصنام جماد را به خدائى گرفته‌ايد «انّى اريك و قومك فى ضلال مبين». در اين ترغيب است حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله را بر محاجه قوم كه او را به عبادت اصنام دعوت مى‌كردند و ترغيب آن سرور در اقتداء به ابراهيم عليه السّلام كه جدّ آن حضرت است در احتجاج و تسليه آن وجود مكرم به آن.

وجه منشأ عبادت اصنام- جمعى از حمقا تغير و اختلاف احوال عالم سفلى را از مقتضيات سير و تأثير احوال كواكب علوى دانسته و انتظام امورات معاش را مربوط به گردش سيارات از قبيل شمس و قمر و عطارد و زهره و مريخ و زحل و اورانوس و نپتون دانسته‌اند. هر صنفى كوكبى را كه اثر مقتضيه در كار خود تصور نموده تمثالى از فلز مشابه آن كوكب ساخته عبادت آن را منضم به عبادت حق تعالى نموده، مثلا زارعين كه محتاج به آب بودند چون اثرات رطوبيه كه سبب كثرت آب است از قمر دانسته صنعى از نقره به شكل قمر ترتيب و به ستايش مشغول شدند. جماعت آهنگران چون عمده ترقى كار خود را در تأثير آتش و قوه ناريه از مريخ كه ستاره‌اى است سرخ دانسته، لذا تمثالى سرخ مانند مريخ تهيه نمودند. زرگران چون رواج كسب خود را در طلا دانسته تمثال شمس را به رنگ طلائى ساخته و به ستايش آن مشغول شدند. همچنين ساير طبقات مردم بتدريج و به مرور ايام، كم كم عبادت اصنام مرسوم و عبادت خالق الانام متروك گردد. طبقه ديگر گفتند: خداى تعالى، مدبّر اين عالم طبيعت را روحانيون، مقرّر و هر اقليم را به ملكى واگذار نموده، لذا مجسمه ملائكه را ساخته و به عبادت آنها مشغول شدند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (74)

ترجمه‌

و هنگاميكه گفت ابراهيم بپدرش آزر آيا ميگيرى بتان را خدايان بدرستيكه من ميبينم تو را و قوم تو را در گمراهى آشكار.

تفسير

در مجمع از زجّاج نقل نموده كه ميان علماء انساب اختلافى نيست در اينكه نام پدر حضرت ابراهيم (ع) تارخ بوده است و فرموده اين قول اصحاب ما را تقويت مينمايد كه فرموده‌اند آزر جدّ مادرى حضرت ابراهيم (ع) يا عموى او بوده است چون بصحت پيوسته نزد ايشان كه پدران پيغمبر خاتم (ص) تمام آنها موحد بوده‌اند و بر اين امر اجماع نموده‌اند و روايت كرده‌اند از پيغمبر (ص) كه آنحضرت فرمود پيوسته خداوند مرا از اصلاب طاهرين منتقل نمود بارحام مطهّرات تا آنكه بيرون آورد مرا در عالم شما و آلوده نكرد مرا بچرك كفر هيچ گاه و اگر يكى از پدران آنحضرت كافر بود موصوف نميشدند آنها بطهارت با آنكه خداوند فرموده است جز اين نيست كه مشركون نجسند و در نفحات چند روايت از ائمه عليهم السلام و پيغمبر (ص) نقل نموده كه دلالت بر طهارت مولد آباء آنحضرت دارد تا حضرت آدم (ع) و فرموده است عامّه تمام روايات‌


جلد 2 صفحه 338

نبويّه را حمل بر اين معنى يعنى طهارت مولد نموده‌اند و بعيد شمرده است براى آنكه اين فخر ديگرى است كه تمام اباء آنحضرت موحّد يا انبيا بوده باشند و اصلاب طاهرين ظهور در اين امر دارد و وجود مشرك را در ميان آنها عيب دانسته و بنظر حقير عيب نيست ولى نبودنش كمال است و چون خداوند تمام كمالات را در اين خانواده جمع نموده است اين كمال هم بايد باشد ولى بودن ولد الزّنا عيب است و البتّه نبوده است و اطلاق اب و پدر بر جد مادرى واضح است و بر عمو بمناسبت آنستكه با نبودن پدر بمنزله پدر است و در قرآن اطلاق بر آن شده است در سوره بقره آيه ام كنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت. در هر حال حضرت ابراهيم (ع) براى توبيخ او استفهام انكارى فرمود و قبح اين عمل را بوضوح عقلى آن واگذار كرد پس از آن تصريح فرمود كه من، تو و كسان تو را كه در اين امر با تو شركت نموده‌اند در گمراهى واضحى مستقر مى‌بينم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ قال‌َ إِبراهِيم‌ُ لِأَبِيه‌ِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصناماً آلِهَةً إِنِّي‌ أَراك‌َ وَ قَومَك‌َ فِي‌ ضَلال‌ٍ مُبِين‌ٍ (74)

و ياد كن‌ زماني‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ ‌از‌ ‌براي‌ پدرش‌ آزر آيا ميگيري‌ صنمهايي‌

جلد 7 - صفحه 115

‌را‌ خدايان‌ محققا ‌من‌ مي‌بينم‌ تو ‌را‌ و قوم‌ تو ‌را‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكارا.

وَ إِذ قال‌َ إِبراهِيم‌ُ كلمه‌ اذ متعلق‌ بفعل‌ مقدر ‌است‌ مثل‌ اذكر ‌ يا ‌ ذكّر و امثال‌ اينها و ابراهيم‌ دومين‌ پيغمبر اولو العزم‌ ‌است‌ ‌که‌ ناسخ‌ شريعت‌ سابقه‌ و آورنده‌ شريعت‌ جديد ‌که‌ اولين‌ ‌آنها‌ نوح‌ بوده‌ ناسخ‌ شريعت‌ آدم‌ و سومين‌ ‌آنها‌ موسي‌ ‌در‌ خصوص‌ بني‌ اسرائيل‌ و قبطيان‌ و چهارمين‌ ‌آنها‌ عيسي‌ ‌عليهم‌ السّلام‌، و اما ‌در‌ بني‌ اسماعيل‌ شريعت‌ ابراهيم‌ باقي‌ ‌بود‌ ‌تا‌ زمان‌ پنجمين‌ ‌آنها‌ حضرت‌ ‌محمّد‌ ‌إبن‌ ‌عبد‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ زمان‌ نمرود بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ لسان‌ عجم‌ بكيومرس‌ نام‌ دارد و اولين‌ پادشاهان‌ بوده‌ (سر پادشاهان‌ كيومرس‌ ‌بود‌) و دعوي‌ خدايي‌ ‌هم‌ كرد و بجنگ‌ خداي‌ ابراهيم‌ ‌هم‌ رفت‌ بتوسط كركسها و تير بطرف‌ ‌خدا‌ ‌هم‌ انداخت‌ و ماهي‌ ‌را‌ خداوند هدف‌ تير ‌او‌ قرار داد و خون‌آلود برگشت‌ و ‌از‌ مزخرفات‌ عجيبه‌ بعض‌ مجسمه‌ ‌از‌ طوايف‌ اهل‌ تسنن‌ اينست‌ ‌که‌ تير نمرود اصابت‌ كرد بران‌ ‌خدا‌ و مجروح‌ شد و روز قيامت‌ تخت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ نصب‌ ميكنند و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ تخت‌ روي‌ كرسي‌ مي‌نشيند ‌براي‌ محاكمه‌ حسين‌ ‌بن‌ ‌علي‌ (ع‌) ميآيد و شكايت‌ ‌از‌ ظلم‌ يزيد ميكند، ‌خدا‌ ران‌ ‌خود‌ ‌را‌ باز ميكند و نشان‌ ميدهد ‌که‌ ‌از‌ تير نمرود هنوز مجروح‌ ‌است‌ و بحسين‌ (ع‌) ميگويد ‌من‌ نمرود ‌را‌ عفو كردم‌ تو ‌هم‌ يزيد ‌را‌ عفو كن‌ و تماما ميروند بهشت‌ و مباحثه‌ ابراهيم‌ ‌با‌ نمرود ‌در‌ سوره‌ بقره‌ جلد دوم‌ گذشت‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ شريفه‌ أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِي‌ حَاج‌َّ إِبراهِيم‌َ الاية ‌آيه‌ 26.

لِأَبِيه‌ِ آزَرَ ‌در‌ موضوع‌ آزر اختلاف‌ شديدي‌ ‌است‌ بسيار ‌از‌ مفسرين‌ عامه‌ ‌او‌ ‌را‌ پدر ابراهيم‌ ميدانند و ميگويند مانعي‌ ندارد پدر انبياء مشرك‌ باشند ‌حتي‌ پدر بزرگوار پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ حضرت‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌را‌ مشرك‌ ميدانند، و بعضي‌ گفتند جدّ ابراهيم‌ بوده‌، و بعضي‌ عم‌ّ ‌آن‌ حضرت‌ دانسته‌ چنانچه‌ عقيده‌ قاطبه‌ اماميه‌ ‌است‌ و ‌از‌ ضروريات‌ مذهب‌ اماميه‌ اينست‌ ‌که‌ آباء انبياء و ائمه‌ طاهرين‌ ‌از‌ آدم‌ بپائين‌ تمام‌

جلد 7 - صفحه 116

مؤمن‌ متقي‌ بوده‌ و امهات‌ ‌آنها‌ همه‌ طاهره‌ بودند چنانچه‌ حديث‌ شريفي‌ ‌در‌ مجمع‌ ‌از‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ فرموده‌

(انّه‌ ‌قال‌ ‌لم‌ يزل‌ ينقلني‌ اللّه‌ ‌من‌ اصلاب‌ الطاهرين‌ ‌الي‌ الارحام‌ المطهرات‌ ‌حتي‌ اخرجني‌ ‌في‌ عالمكم‌ ‌هذا‌ ‌لم‌ يدنسني‌ بدنس‌ الجاهلية)

و ‌در‌ زيارت‌ وارث‌ ‌که‌ سندش‌ بسيار معتبر ‌است‌ مي‌گويي‌

(اشهد انك‌ كنت‌ نورا ‌في‌ الاصلاب‌ الشامخه‌ و الارحام‌ المطهرة ‌لم‌ تنجسك‌ الجاهلية بانجاسها و ‌لم‌ تلبسك‌ ‌من‌ مدلهمات‌ ثيابها)

و اما دليل‌ ‌از‌ قرآن‌ مجيد يكي‌ آنكه‌ اطلاق‌ اب‌ ‌بر‌ عم‌ّ ‌شده‌ ‌در‌ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 127 أَم‌ كُنتُم‌ شُهَداءَ إِذ حَضَرَ يَعقُوب‌َ المَوت‌ُ إِذ قال‌َ لِبَنِيه‌ِ ما تَعبُدُون‌َ مِن‌ بَعدِي‌ قالُوا نَعبُدُ إِلهَك‌َ وَ إِله‌َ آبائِك‌َ إِبراهِيم‌َ وَ إِسماعِيل‌َ وَ إِسحاق‌َ إِلهاً واحِداً وَ نَحن‌ُ لَه‌ُ مُسلِمُون‌َ و حال‌ آنكه‌ اسمعيل‌ عم‌ّ يعقوب‌ ‌بود‌، و دليل‌ محكم‌تر آنكه‌ ‌در‌ سوره‌ توبه‌ ‌آيه‌ 115 ميفرمايد وَ ما كان‌َ استِغفارُ إِبراهِيم‌َ لِأَبِيه‌ِ إِلّا عَن‌ مَوعِدَةٍ وَعَدَها إِيّاه‌ُ فَلَمّا تَبَيَّن‌َ لَه‌ُ أَنَّه‌ُ عَدُوٌّ لِلّه‌ِ تَبَرَّأَ مِنه‌ُ الايه‌ صريح‌ ‌آيه‌ شريفه‌ اينست‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ تبري‌ ابراهيم‌ ديگر ‌براي‌ آزر استغفار ننمود و ‌اينکه‌ ‌در‌ مورد جواني‌ و شباب‌ ابراهيم‌ بوده‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ اعتزال‌ فرمود، و ‌در‌ سوره‌ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 41 و 42 ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌از‌ قول‌ ابراهيم‌ ميفرمايد الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِي‌ وَهَب‌َ لِي‌ عَلَي‌ الكِبَرِ إِسماعِيل‌َ وَ إِسحاق‌َ ‌تا‌ آنجا ‌که‌ ميگويد رَبَّنَا اغفِر لِي‌ وَ لِوالِدَي‌َّ وَ لِلمُؤمِنِين‌َ يَوم‌َ يَقُوم‌ُ الحِساب‌ُ ‌پس‌ مسلّما والد ابراهيم‌ ‌غير‌ آزر بوده‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ تبري‌ جسته‌.

أَ تَتَّخِذُ أَصناماً آلِهَةً همزه‌ استفهام‌ توبيخي‌ ‌است‌ ‌يعني‌ نبايد اتخاذ كني‌، اصنام‌ جمع‌ صنم‌ ‌است‌ و فرق‌ ‌بين‌ صنم‌ و وثن‌ اينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ مصور ‌است‌ صنم‌ ميگويند و بتخيل‌ اينكه‌ صورت‌ ‌خدا‌ ‌ يا ‌ ملائكه‌ ‌ يا ‌ انبياء ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌غير‌ مصور ‌است‌ متشكل‌ بكواكب‌ و اشجار ‌است‌ وثن‌ ميگويند و جمع‌ اوثان‌ ‌است‌ و آلهة جمع‌ اله‌ ‌است‌ ‌يعني‌ معبود ‌که‌ عبادت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميكردند و باعث‌ تقرب‌ بخداوند ميدانستند چنانچه‌ گفتند ما نَعبُدُهُم‌ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي‌ اللّه‌ِ زُلفي‌ زمر ‌آيه‌ 4، و نظير ‌آنها‌ عبده‌ شمس‌

جلد 7 - صفحه 117

و عبده‌ نار و عبده‌ عجل‌ و امثال‌ اينها ‌حتي‌ صوفيه‌ ‌که‌ گفتند صورت‌ مرشد ‌را‌ بايد ‌در‌ نظر گرفت‌ ‌در‌ عبادت‌ ‌حتي‌ حلوليه‌ ‌که‌ گفتند ‌خدا‌ ‌در‌ بدن‌ كسي‌ حلول‌ كرده‌ مثل‌ منصور حلاج‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ليس‌ ‌في‌ جبّتي‌ سوي‌ اللّه‌ و دعوي‌ انا الحق‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر شد ‌که‌ گفتند

(روا ‌باشد‌ انا الحق‌ ‌از‌ درختي‌

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- پدر ابراهیم، آزر و قوم او مردمى بت پرست و گمراه بودند. (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر أتتخذ أصناما)

۲- ابراهیم (ع) شخصیتى شناخته شده نزد مردم مکه، و مورد احترام آنان بود. (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر) همان گونه که مفسرانى مانند فخر رازى و آلوسى گفته اند، چون حضرت ابراهیم (ع) براى مشرکان مکه مورد احترام و شناخته شده بود، خداوند از زبان آن حضرت براى ابطال پندارهاى مشرکان مطالبى ذکر فرموده است.

۳- آزر، پدر صلبى ابراهیم (ع) نبوده است. (إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر) روش قرآن در آیات مختلف مشابه این آیه ذکر نام و نشان افراد نیست. لذا تصریح به اسم آزر به صورت عطف بیان بدان جهت مى تواند باشد که مراد از «اب» را روشن نماید که پدر حقیقى ابراهیم (ع) نبوده، بلکه عمو و یا پدر خوانده وى بوده است.

۴- آزر، فردى برجسته در میان قوم خویش (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر ... إنى أریک و قومک) انتساب «قوم» به آزر بیانگر موقعیت برجسته وى در میان مردم است.

۵- بتهاى متعددى مورد پرستش آزر و قوم او بودند. (أتتخذ أصناما ءالهة إنى أریک و قومک)

۶- تلاش ابراهیم (ع) با استفاده از احتجاج و اعتراض براى بازداشتن آزر از بت پرستى (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر أتتخذ أصناما ءالهة)

۷- خویشاوندان مشرک پیامبر توقع داشتند که پیامبر (ص) به جهت خویشى آنان را به توحید فرا نخواند. * (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر) موظف شدن پیامبر (ص) به یاد نمودن گفتگوى ابراهیم (ع) با آزر شاید بدان جهت باشد که در خویشاوندان پیامبر (ص) این انگیزه که آن حضرت از دعوت آنان به توحید باز ایستد وجود داشته است.

۸- خویشاوندى و پیوندهاى اجتماعى نباید مانعى براى تبلیغ و مخالفت با الحاد گردد. (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر ... و قومک) یاد آور شدن گفتگوى ابراهیم(ع) با خویشاوندانش بدان جهت مى تواند باشد که ضرورت ملاحظه نکردن روابط خویشاوندى و قومى در مسائل اساسى عقیدتى را یادآور شود.

۹- تبلیغ در بین خویشاوندان و بزرگان و سردمداران، داراى اولویت است. * (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر) «آزر» علاوه بر این که از خویشان ابراهیم بود، به تصریح «قومک» از بزرگان و رؤساى قوم خویش نیز محسوب مى شده است. و چون ظاهراً دعوت ابراهیم از این نقطه آغاز گشته، مى تواند به عنوان الگو و معیارى در تبلیغ مطرح باشد.

۱۰- برخوردها و احتجاجات پیامبران، شایان تأمل و منبعى براى اتخاذ شیوه و درس آموزى است. (و إذ قال إبرهیم لأبیه ءازر) «اذ» ظرف زمان و متعلق به فعل «اذکر» است; یعنى: «اذکر إذ قال». فرمان به یادآورى و بیان شیوه به جهت آن است که مخاطب از این جریان درسهاى لازم را بگیرد.

۱۱- در تبلیغ توحید و مبارزه با عقاید شرک آلود باید صریح و قاطع بود. (أتتخذ أصناما ءالهة إنى أریک و قومک)

۱۲- بت پرستى گمراهى آشکار است. (إنى أریک و قومک فى ضلل مبین)

روایات و احادیث

۱۳- عن أبى عبدالله (ع): إن آزر أبا ابراهیم کان منجما لنمرود ... و وقع آزر بأهله فعلقت بإبراهیم ... .[۱] از امام صادق (ع) روایت شده است: «آزر» پدر ابراهیم منجم نمرود بود ... و آزر با همسر خویش همبستر شد و نطفه ابراهیم منعقد گشت ... .

موضوعات مرتبط

  • آزر: بت پرستى آزر ۱، ۵، ۶; شخصیت آزر ۴; گمراهى آزر ۱; موقعیت اجتماعى آزر ۴
  • ابراهیم (ع): و آزر ۶; احتجاج ابراهیم (ع) ۶; اشتهار ابراهیم (ع) ۲; پدر ابراهیم (ع) ۱، ۳، ۱۳; قصه ابراهیم (ع) ۲، ۳، ۶; موقعیت اجتماعى ابراهیم (ع) ۲; ناپدرى ابراهیم (ع) ۳
  • انبیا: احتجاج انبیا ۱۰; الگوگیرى از انبیا ۱۰; عبرت از سیره انبیا ۱۰
  • بابل: بت پرستى اهل بابل ۵
  • بت پرستى: گمراهى بت پرستى ۱۲; مبارزه با بت پرستى ۶
  • تبلیغ: اولویتها در تبلیغ ۹; صراحت در تبلیغ ۱۱; قاطعیت در تبلیغ ۱۱
  • توحید: تبلیغ توحید ۱۱
  • خویشاوندان: تبلیغ در خویشاوندان ۹
  • خویشاوندى: محدوده روابط خویشاوندى ۸
  • شرک: مبارزه با شرک ۱۱
  • قوم ابراهیم: بت پرستى قوم ابراهیم ۱; گمراهى قوم ابراهیم ۱
  • کفر: مبارزه با کفر ۸
  • گمراهى: موارد گمراهى ۱۲
  • محمّد (ص): توقّعات خویشاوندان محمّد (ص) ۷

منابع

  1. کافى، ج ۸، ص ۳۶۶، ح ۵۵۸; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۲۹، ح ۱۲۹.