کپی متن آیه
|
وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا کَانُوا يَمْکُرُونَ
|
ترجمه
و هنگامی که آیهای برای آنها بیاید، میگویند: «ما هرگز ایمان نمیآوریم، مگر اینکه همانند چیزی که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد! بزودی کسانی که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر (و فریب و نیرنگی) که میکردند، گرفتار حقارت در پیشگاه خدا، و عذاب شدید خواهند شد.
و چون آيتى سويشان آيد گويند: هرگز ايمان نمىآوريم، مگر آن كه نظير آنچه به رسولان خدا داده شده به ما نيز داده شود. خدا بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد. به زودى كسانى كه مرتكب گناه شدند، به سزاى اين كه مكر مىكردند دچار خفّت در پيشگاه خدا و عذابى
و چون آيتى برايشان بيايد، مىگويند: «هرگز ايمان نمىآوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود.» خدا بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد. به زودى، كسانى را كه مرتكب گناه شدند، به [سزاى ]آنكه نيرنگ مىكردند، در پيشگاه خدا خوارى و شكنجهاى سخت خواهد رسيد.
و چون آیتی برای (هدایت) آنها آمد گفتند: ما ایمان نیاوریم تا مانند آنچه به رسولان خدا داده شد به ما نیز داده شود. خدا بهتر میداند که در کجا رسالت خود را مقرر دارد. به زودی مجرمان را خدا خوار سازد و عذابی سخت به واسطه مکری که میاندیشیدند بر آنان فرو فرستد.
و چون آیه و معجزه ای [بخاطر هدایت یافتنشان] به سوی آنان آید، می گویند: هرگز ایمان نمی آوریم تا نظیر آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما هم داده شود. خدا داناتر است که مقام رسالت را در کجا قرار دهد؛ به زودی آنان را که گناه کرده اند به کیفر نیرنگی که [همواره برای گمراه کردن مردم] می زدند، در پیشگاه خدا ذلت و خواری و عذابی سخت خواهد رسید.
چون آيهاى بر آنها نازل شد، گفتند كه ما ايمان نمىآوريم تا آنگاه كه هر چه به پيامبران خدا داده شده به ما نيز داده شود. بگو: خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد. به زودى به مجرمان به كيفر مكرى كه مىورزيدهاند از جانب خدا خوارى و عذابى شديد خواهد رسيد.
و چون نشانهای [از جانب خداوند] بر ایشان بیاید گویند هرگز به آن ایمان نمیآوریم، مگر آنکه مانند آنچه به پیامبران الهی داده شده، به ما نیز داده شود، خداوند بهتر میداند که رسالت خویش را در کجا [و بر چه کسی] قرار دهد، به زودی گناهکاران را به سزای مکری که ورزیده بودند، از جانب خداوند خواری و عذابی شدید خواهد رسید
و چون آنان را نشانهاى آيد گويند: هرگز ايمان نياريم تا آنكه همانند آنچه به فرستادگان خدا داده شده است، به ما نيز داده شود. [بگو:] خدا داناتر است كه پيامبرى خويش را كجا بنهد. بزودى بدانها كه گناه كردند به سزاى آن نيرنگها كه مى كردند خوارى و عذاب سخت از نزد خدا خواهد رسيد.
(این سردمداران به مردمان حسادت میورزند در این که دانش و نبوّت و هدایتی خدا بدیشان عطاء کند. و لذا) هنگامی که دلیل و برهان روشنی برای اینان میآید (و وحی آسمانی بدیشان میرسد) میگویند: (حق را) باور نمیداریم مگر این که همانند آنچه به پیغمبران خدا داده شده است به ما نیز داده شود (و همچون ایشان به ما وحی شود). خداوند بهتر میداند که (چه کسی را برای پیامبری انتخاب و) رسالت خویش را به چه کسی حوالت میدارد. از سوی خدا هرچه زودتر خواری و رسوائی (در دنیا) نصیب کسانی میگردد که بزهکاری پیش میگیرند، و عذاب سختی (در آخرت) به سبب نیرنگی که میورزند بهرهی ایشان میشود.
و چون نشانهای (ربانی) برایشان بیاید گویند: «هرگز ایمان نمیآوریم تا آنکه نظیر آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما (نیز) داده شود.» خدا بهتر میداند رسالتش را کجا و چگونه قرار دهد. زودا کسانی را که مرتکب جرم شدند - به (سزای) آنچه نیرنگ میکردند - در پیشگاه خدا خواری و بیمقداری و شکنجهای سخت خواهد رسید.
و هرگاه بیایدشان آیتی گویند ایمان نیاریم تا آورده شویم همانند آنچه آورده شدند فرستادگان خدا خدا داناتر است کجا نهد پیمبری خویش را بزودی رسد آنان را که گناه کردند خواریی نزد خدا و عذابی سخت بدانچه بودند نیرنگ میباختند
When a sign comes to them, they say, “We will not believe unless we are given the like of what was given to Allah’s messengers.” Allah knows best where to place His message. Humiliation from Allah and severe torment will afflict the criminals for their scheming.
معنی کلمات و عبارات
«آیَةٌ»: آیهای از قرآن. حجّت و برهانی بر صدق محمّد. «لَن نُّؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَآ أُوتِیَ رُسُلُ اللهِ»: ایمان نمیآوریم تا این که چیزی که به پیغمبران وحی میشود، به ما نیز وحی گردد و همانند ایشان پیغمبر شویم. یا این که: به شما ایمان نمیآوریم تا این که معجزاتی که بر دست پیغمبران انجام گرفته است، از سوی شما به ما نموده نشود. «حَیْثُ»: جائی که. به گونهای که. مراد این است که تنها خدا میداند که چه کسی را پیغمبر میکند و چگونه بدو وحی آسمانی را میرساند. «صَغارٌ»: کوچکی و حقارت. خواری و رسوائی. «عِندَ اللهِ»: از سوی خدا. در نزد خدا.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
این آیه درباره ولید بن مغیرة آمده كه گفته بود، قسم به خداوند اگر نبوت حق باشد من از محمد بالاترم زیرا سن من از او زیادتر و مال من از او بیشتر است و نیز گویند: درباره ابوجهل بن هشام نازل شده كه گفته بود. بنو عبدمناف در شرافت مزاحم ما شده اند و ما به محمد ایمان نمىآوریم و از او متابعت و پیروى نمىكنیم تا این كه وحى كه بر او نازل میشود به ما هم نازل شود.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ «124»
و چون آيه و نشانهاى (از سوى خدا براى هدايت آنان) نازل شد گفتند: ما هرگز ايمان نمىآوريم تا آنكه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود، (بگو:) خداوند بهتر مىداند كه رسالت خود را كجا (و نزد چه كسى) قرار دهد. به زودى به آنها كه گناه كردند، به سزاى آن مكر و نيرنگها كه مىكردند، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسيد.
نکته ها
در شأن نزول آيه گفتهاند: وليدبن مغيره، مغز متفكّر كفّار، مىگفت: چون سن وثروت من بيش از محمّد صلى الله عليه و آله است، پس بايد به من هم وحى شود. چنين حرفى از ابوجهل هم نقل شده است.
دربارهى جمعى از سران كفر كه در جنگ «بدر» كشته شدند، وعدهى الهى عملى شد و ذلّت به آنان رسيد.
پیام ها
1- سردمداران قدرتمند، به دليل خود برتربينى، استكبار نموده ودعوت اسلام را نمىپذيرند. «قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ»
2- ملاك گزينشهاى الهى، علم او به شايستگىها و برتريهاست. «اللَّهُ أَعْلَمُ»
جلد 2 - صفحه 549
3- نتيجهى استكبار در برابر حقّ، ذلّت و خوارى است. لَنْ نُؤْمِنَ ... سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ (124)
شأن نزول «3»- ابو جهل و تابعان او گفتند: ما با بنى عبد مناف در هر شرفى كه دارند شريكيم. اكنون گويند در ميان ما پيغمبرى است به او وحى مىآيد؛ به خدا ما تابع نشويم مگر وحى به ما نازل شود مانند او؛ آيه شريفه نازل شد:
«1» فاطر 43.
«2» قصص آيه 8.
«3» مجمع البيان ج 2 ص 361.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 370
وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ: و چون بيايد كفار قريش را آيتى از قرآن يا معجزهاى در اثبات نبوت پيغمبر آخر الزمان صلّى اللّه عليه و آله قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ: گويند بر وجه حسد و عناد ايمان نمىآوريم بدين آيه و معجزه حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ: تا وقتى كه عطا شود ما را مثل آنچه داده شدهاند پيغمبران خدا، يعنى وحى و كتاب به ما نازل شود، چنانچه بديشان نازل شود. در تبيان فرمايد: وليد بن مغيره به حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گفت: اگر نبوت حق است، من از تو سزاوارترم، زيرا از تو بزرگترم و مالم بيشتر است؛ حق تعالى ردّ او فرمود كه نبوت به كبر سن و كثرت مال نيست، بلكه به فضائل نفسانى است «1» اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ: خداى تعالى داناتر است از غير كجا رسالت را قرار دهد، و كيست كه صلاحيت آن را دارد؛ و پيغمبرى به تمنا نباشد، بلكه به حسب مصلحت و حكمت بود، زيرا پيغمبر داراى صفات خاصهاى است كه جز علّام الغيوب كسى نداند، مانند عصمت و غير آن. پس تعيينش از جانب او خواهد بود. بعد از آن بر سبيل تهديد و وعيد، بيان عقاب و عذاب را فرمايد: سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا: زود باشد برسد آن كسانى را كه مجرم شدند به كفر، صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ: خوارى و ذلتى نزد خدا بعد از كبرشان؛ چنانچه مروى است كه روز قيامت، خداوند متكبران را به صورت ذره (مور كوچك) محشور فرمايد كه پايمال اهل محشر شوند. «2» وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ: و عذابى سخت بسبب آنچه مكر مىنمودند با مؤمنان. يا به جزاى آنها در دنيا.
تنبيه- آيه شريفه تعريض است به آنكه حصول نبوت و رسالت، لايق قلب سليم باشد، و كسانى كه متصف به صفات رذيله كبر و مكر و حسد و عناد، پس چگونه متعقل باشد نيل به منصب عظمت و مرتبه نبوت، بلكه مناسب اخلاق و احوالشان، دركات جحيم و عذاب اليم است.
«1» مجمع البيان ج 2 ص 361.
«2» بحار الانوار، جلد 73، صفحه 219، حديث 11- اصول كافى، جلد 2، صفحه 311، حديث 11.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 371
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ (124)
ترجمه
و چون آيد ايشانرا آيتى گويند هرگز نگرويم تا آنكه داده شويم مانند آنچه داده شد به پيغمبران خدا خدا داناتر است كه كجا قرار ميدهد رسالتش را زود باشد كه برسد آنانرا كه گناه كردند خوارىء نزد خدا و عذابى سخت بسبب بود نشان كه مكر ميكردند.
تفسير
قمى ره فرموده اين كلام از اكابر نامبرده در آيه سابقه صادر شده است و حاصلش آنستكه گفتند ايمان نمىآوريم تا وقتى كه وحى شود بر ما مانند پيغمبران غافل از آنكه رسالت منصب الهى است كه بايد بمحلّ قابل عطا شود و كسى جز خداوند عالم بآن نيست چون پيغمبر بايد معصوم باشد و اطلاع بر عصمت اشخاص براى غير خداوند كه عالم بضمائر است ممكن نيست و بنابر اين كسى جز خداوند عالم بموضع رسالت نيست و اينكه تعبير باعلم شده است كه افعل تفضيل است يا بملاحظه تجريد آن از معنى تفضيل است كه گاهى مجردا استعمال ميشود يا بملاحظه آنستكه چون آنها اين سخن را از راه لجاج و عناد و استكبار ميگفتند خداوند خواسته است جوابى بفرمايد كه مورد قبول آنها باشد و آن آنستكه خداوند بهتر از هر كس ميداند كه بايد بچه كس منصب رسالت را عطا فرمايد تا آنها مدعى نشوند كه ما هم ميدانيم چه كسى قابل رسالت است.
جلد 2 صفحه 378
در خاتمه تهديد فرموده است آنها را بعذاب خوارى و حقارت نزد خدا در آخرت يا نزد خلق در دنيا باراده الهى و بعذاب آتش شديد قيامت براى معصيت سرّى و كفر باطنى آنها چنانچه قمى ره فرموده است يا براى آنكه بمكر و حيله و جدال و مراء استكبار و استنكاف از قبول حق نمودند چنانچه ظاهر است و بعضى رسالاته بصيغه جمع قرائت نمودهاند و مفاد آن تفاوتى ندارد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا جاءَتهُم آيَةٌ قالُوا لَن نُؤمِنَ حَتّي نُؤتي مِثلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجرَمُوا صَغارٌ عِندَ اللّهِ وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمكُرُونَ (124)
و زماني که آمد آنها را آيه و معجزه بدست نبيّ اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که دليل بارز بر رسالت و صدق دعواي آن بود گفتند اينکه كفار که ما ايمان نميآوريم تا زماني که اقامه معجزه مثل معجزاتي که بر انبياء سلف بود بياورد خداوند بهتر و داناتر است که رسالت را كجا قرار دهد زود باشد که بآنها اصابت كند آنهايي که مخالفت
جلد 7 - صفحه 196
كردند خفّت و خاري در نزد خداوند و عذاب سختي بسبب آنچه که بودند مكر و حيله ميكردند.
وَ إِذا جاءَتهُم آية آنچه بر خداوند لازم است براي اثبات صدق رسولانش اعطاء دليلي که موجب قطع بصدق او باشد يا باعطاء معجزه و لو يك معجزه باشد که بشر عاجز باشد از اتيان مثل آن يا اخبار النّبي ثابت النبوة يا معصوم ثابت العصمة قالوا كفار و معاندين و متعصبين با اينكه مشاهده كردند براي عذرتراشي و بهانه گيري لَن نُؤمِنَ ما اينکه معجزه را نميپذيريم و قبول نميكنيم و ايمان نميآوريم حَتّي نُؤتي مِثلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ مثل عصاي موسي و يد و بيضاء او و احياء عيسي اموات را و امثال اينها با اينكه مسلما اگر آنها را هم اقامه كند باز ايمان نميآورند چنانچه بموسي و عيسي هم بسياري ايمان نياوردند.
گليم بخت كسي را که بافتند سياه
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- مجرمان سردمدار مکه از ایمان به رسالت پیامبر (ص) و آیات خدا به بهانه هاى واهى سر باز مى زدند. (أکبر مجرمیها ... قالوا لن نؤمن)
۲- درخواست رسالت و دریافت وحى، شرط بى جاى سردمداران مجرم براى ایمان آوردن به پیامبر (ص) (و إذا جاءتهم ءایة قالوا لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله)
۳- عدم تأثیر آیات (معجزات) الهى در سردمداران مجرم (و إذا جاءتهم ءایة قالوا لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله)
۴- سردمداران مشرکان مکه خود را همشأن پیامبر (ص) در استحقاق نزول وحى و کتاب آسمانى مى دانستند. (أکبر مجرمیها ... لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله)
۵- استهزاى رسالت و رسولان الهى از سوى سردمداران مجرم براى انکار رسالت پیامبر (ص) (و إذا جاءتهم ءایة قالوا لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله)
درخواست نزول وحى و مقام رسالت از جانب سردمداران مجرم ممکن است تنها از سر استهزا باشد، نه اینکه واقعاً خواهان آن باشند.
۶- انتخاب رسول از سوى خداوند بر اساس علم کامل او به شایستگى رسولان انجام مى گیرد. (الله أعلم حیث یجعل رسالته)
۷- صلاحیت و شایستگى، اساس دستیابى انبیا به مقام رسالت است. (الله أعلم حیث یجعل رسالته)
۸- ذلت در پیشگاه خداوند و عذابى شدید در انتظار سردمداران مجرم است. (سیصیب الذین أجرموا صغار عندالله و عذاب شدید)
۹- فریبکارى و توطئه مداوم علیه دین، عامل گرفتارى توطئه گران به ذلت و عذاب شدید است. (سیصیب الذین ... بما کانوا یمکرون)
۱۰- ذلت و خوارى، کیفر استکبار سردمداران مجرم است. (أکبر مجرمیها ... و إذا جاءتهم ءایة ... سیصیب الذین أجرموا صغار عنداللّه)
۱۱- میان گناه و کیفر آن در نظام مجازات الهى نوعى تقابل و تناسب برقرار است. (و إذا جاءتهم ءایة قالوا لن نؤمن ... سیصیب الذین أجرموا صغار عنداللّه)
خداوند ذلت و خوارى را کیفر متکبران در برابر آیات الهى قرار داده است که با یکدیگر تقابل تضاد دارند.
۱۲- القاى شبهات و بهانه جویى در برابر آیات الهى و رسالت رسولان او، از مکرهاى سردمداران مجرم بوده است. (أکبر مجرمیها لیمکروا ... لن نؤمن حتى نؤتى ... بما کانوا یمکرون)
یادآور شدن اشکال تراشیهاى سردمداران کفر، پس از ذکر مکر و فریبکارى آنان، مى تواند بیان مصداقى بارز براى مکر و فریب آنان باشد.
موضوعات مرتبط
- استکبار: کیفر استکبار ۱۰
- اشراف مکه: بهانه جویى اشراف مکه ۱ ; بینش اشراف مکه ۴ ; کفر اشراف مکه ۱
- انبیا: استهزاى انبیا ۵ ; صلاحیت انبیا ۶، ۷ ; ملاک گزینش انبیا ۶، ۷
- ایمان: به آیات خدا ۱ ; ایمان به محمّد (ص) ۱، ۲ ; متعلق ایمان ۱، ۲
- خدا: عذابهاى خدا ۸ ; علم خدا ۶
- دین: کیفر توطئه علیه دین ۹
- ذلت: عوامل ذلت ۹، ۱۰
- رهبران: استهزاهاى رهبران ظالم ۵ ; بهانه جویى رهبران ظالم ۱۲ ; بى تأثیرى معجزه بر رهبران ظالم ۳ ; خواسته هاى رهبران ظالم ۲ ; ذلت رهبران ظالم ۸، ۱۰ ; رهبران ظالم و آیات خدا ۳، ۱۲ ; رهبران ظالم و انبیا ۱۲ ; رهبران مستکبر ۱۰ ; شبههافکنى رهبران ظالم ۱۲ ; شرایط رهبران ظالم براى ایمان ۲ ; عذاب رهبران ظالم ۸ ; کیفر رهبران ظالم ۱۰ ; مکر رهبران ظالم ۱۲
- عذاب: اهل عذاب ۸، ۹ ; مراتب عذاب ۸ ; موجبات عذاب ۹
- قریش: کفر اشراف قریش ۱
- کیفر: تناسب کیفر با گناه ۱۱ ; موجبات کیفر ۹، ۱۰
- محمّد (ص): تکذیب محمّد (ص) ۵
- نظام جزایى:۱۱
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۵۱.
- ↑ تفسیر مجمع البیان.