الفرقان ٢١
کپی متن آیه |
---|
وَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْ لاَ أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلاَئِکَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوّاً کَبِيراً |
ترجمه
الفرقان ٢٠ | آیه ٢١ | الفرقان ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ»: خودشان را دست بالا و بزرگ گرفتهاند. خود را بزرگ پنداشتهاند. «عَتَوْا»: سرکشی کردهاند. از حدّ خود فراتر رفتهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ... (۳) وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ... (۲) لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلاَئِکَةِ... (۱) وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ... (۱)
وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ... (۱) أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۳۱، سوره فرقان
- احتجاج ديگر كفار در رد رسالت رسول الله (صلى اللّه عليه و آله وسلم ): چرا ملائكه بر او نازل نشده ، پروردگارمان را نمى بينيم
- معناى جمله ((حجرات محجورا)) و مراد مشركين از بكار بردن آن در قيامت
- كفار ملائكه را مى بينند ولى به هنگام مرگ و در روزى كه بشارتى برايشان نيست و مىگويند ((حجرا محجورا))
- در آن روز به اعمال كافران مى پردازيم ... فجعلناه هباء منثورا
- معناى ((خير)) در آيه : ((اصحاب الجنة يومئذ خير مستقرا واحسن مقيلا))
- توضيح اين تعبير از وقوع قيامت كه فرمود: ((يوم تشقق السماء بالغمام ...))
- بيان جمله : ((الملك يومئذ الحق للرحمن )) و وجه اينكه فرمود: ((قيامت بر كفار روزىبس دشوار است ))
- آه و حسرت ظالم (منحرف از هدايت ) در روز قيامت : ((يا ليتنى اتخذت معالرسول سبيلا، يا ويلتى يا ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا))
- گلايه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در روز قيامت از عاصيان امت خود به خداوند
- رواياتى در باره حبط اعمال و در ذيل آيات گذشته مربوط به اهل جنت و نار)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21»
و كسانى كه به ملاقات ما اميد ندارند (و رستاخيز را قبول نمىكنند) گفتند:
چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند و يا چرا پروردگارمان را نمىبينيم؟
قطعاً آنان در نفس خود استكبار ورزيدند و سركشى بزرگى كردند.
نکته ها
كلمهى «عُتُوٍّ» به معناى بدترين نوع ظلم است. «1»
روز قيامت را روز «لقاء» مىنامند، چون در آن روز غفلتها و جهلها و موانع ديگر كنار مىروند و همهى مردم عظمت خدا را مىبينند. «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ» «2»
پیام ها
1- بىاعتقادى به معاد، مايهى بهانهگيرى در برابر انبياست. لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا ...
2- حتّى اميد به قيامت، براى سازندگى انسان و اطاعت از خداوند كافى است.
لا يَرْجُونَ ...
3- روز قيامت، روز ملاقات الطاف يا قهر الهى است. (تا مردم كدام يك را براى خود فراهم كرده باشند). «لِقاءَنا»
4- كفّار، فرشتگان را باور داشتند. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ»
5- مادّيگرايان، همهى چيز را مادّى مىپندارند و به دنبال ديدن خداوند با چشم سر هستند. «نَرى رَبَّنا»
6- سرچشمهى طغيان و استكبار انسان، بلند پروازىهاى درونى اوست.
«اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ» (از كوزه همان برون تراود كه در اوست.)
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». نور، 25.
جلد 6 - صفحه 242
7- گناه وتجاوز درجاتى دارد. «عُتُوًّا كَبِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21»
شبهه چهارم منكرين نبوت آنكه:
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا: و گفتند آنانكه اميد ندارند جزاى ما را، يعنى منكر حشر و نشر و بعث و نمىترسند عذاب ما را. لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ: چرا فرستاده نمىشود بر ما ملائكه تا شهادت دهند بر اينكه اين پيغمبر محق است در دعواى خود، أَوْ نَرى رَبَّنا: يا چرا نمىبينيم به آشكارا پروردگار خود را تا با ما سخن گويد و به تصديق و پيروى اين پيغمبر امر فرمايد.
جبائى گفته اين آيه دال است بر آنكه آنها مجسمه بودند كه تجويز رؤيت
«1». تفسير برهان، ج 3، ص 158، چاپ دار الكتب العلمية.
جلد 9 - صفحه 321
كردهاند بر خداى تعالى، پس حق تعالى استيناف جمله قسيميه نموده از براى بيان شدت استكبار و فرط سركشى ايشان به سبب اين سخن، و فرمود: لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ: هر آينه به خداى قسم كه بتحقيق سخت استكبار ورزيدند به مرتبهاى كه جرئت نمودند بر تكلم به مثل اين گفتار عظيم شنيع، وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً: «1» و سركشى نمودند سركشى بزرگ، يعنى سركشى ايشان به منتها درجه رسيده، زيرا بعد از مشاهده معجزات باهرات و آيات داله بر حق، اعتراض نمودند و اقتراح ديدن ملائكه و لقاى الهى كردند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21» يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22» وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23» أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً «24» وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً «25»
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً «26» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً «27» يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً «28» لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً «29» وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30)
ترجمه
و گفتند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را چرا نبايد فرستاده شود بر ما فرشتگان يا به بينيم پروردگارمان را هر آينه بتحقيق تكبر ورزيدند در باره خودشان و سركشى كردند سركشى كردنى بزرگ
روزى كه به بينند فرشتگان را نيست بشارتى در چنين روز براى گناهكاران و ميگويند حرام است ممنوع
و سبقت كنيم بسوى آنچه كردند از كار پس گردانيم آنرا غبارى پراكنده شده
اهل بهشت در چنين روز بهترند از حيث قرارگاه و خوبترند از جهت آرامگاه
و روزى كه شكافته شود آسمان به ابر و فرو فرستاده شوند ملائكه فرو فرستادنى
پادشاهى چنين روز حق است مر خداى بخشنده را و باشد روزى بر كافران دشوار
و روزى كه ستمكار بدندان دو دست گزد ميگويد ايكاش پيش گرفته بودم با رسول راهى را
اى واى بر من كاش من نگرفته بودم فلانى را دوست
بتحقيق گمراه گردانيد مرا از تذكر بعد از آنكه آمد مرا و باشد شيطان مرانسانرا واگذارنده در هلاكت
و گويد پيغمبر اى پروردگار من همانا قوم من گرفتند اين قرآن را واگذاشته شده.
تفسير
كسانيكه منكر معاد بودند لذا اميدوار بوصول در پيشگاه الهى
جلد 4 صفحه 67
نبودند و انتظار رحمت حق را نداشتند چون اصل لقاء بمعناى وصول است علاوه بر اعتراضات مذكوره در آيات سابقه گفتند چرا خدا ملائكه را بر ما نازل نمينمايد كه ما تكاليف خودمان را از آنها اخذ نمائيم و حاجت به پيغمبر نداشته باشيم يا آنها تصديق كنند پيغمبر را و ما بدانيم صدق او را و چرا خدا خودش را بما ارائه نميدهد تا ما او را به بينيم و كاملا بحق او عمل نمائيم و خداوند در جواب آنها فرموده چه نخوت و كبر و غرورى در ضمير آنها جاى گير شده كه تجاوز نمودند از حدّ خودشان و رسيدند بأعلى درجه ظلم و طغيان چون عتوّ بمعناى خروج بسوى ظلم فاحش است و ندانستند كه هر كس قابل مقام وحى و تنزيل نميشود و طمع نمودند در امرى كه بخاطر انبيا و اوليا خطور ننموده كه ديدار خدا باشد چون او اجلّ از آنستكه بعقل و وهم در آيد چه رسد بآنكه مرئى و محسوس بحواس ظاهره گردد و روزى كه مىبينند ملائكهئى را كه براى قبض روح آنها آمدهاند هنگام مرگ يا ملائكه عذاب را در قيامت بشارت و نويد خيرى در آنروز براى گناه كاران نيست و براى طلب امان و پناه بردن بخدا بآنها ميگويند حجرا محجورا يعنى حرام و ممنوع باشد بر شما تعرّض بما چون معمولا اين كلمه را اعراب در ماههاى حرام و غيرها وقت مقابله با دشمن ميگفتند از ترس و امان ميخواستند و گفتهاند مانند معاذ اللّه است يا ملائكه بآنها ميگويند حرام و ممنوع است بر شما بشارت برحمت خدا و نعمت بهشت كه باهل ايمان داده ميشود و خدا اعمال خير آنها را از قبيل صله رحم و اعانت مظلوم و احسان بخلق براى تقرّب به بتها نيست و نابود ميفرمايد مانند خاكى كه غبار شود و پراكنده گردد و ديده نشود مگر از روزنه سقف و ديوار به تبع نور آفتاب و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از اين آيه پس فرمود اگر اعمال آنها از پارچههاى سفيد مصرى سفيدتر باشد خداوند ميفرمايد ذرات پراكنده شويد و اين براى آنستكه چون اهل بدعت كار حرامى را براى آنها حلال مىنمودند قبول ميكردند و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خداوند در روز قيامت گروهى را مبعوث ميفرمايد كه در مقابل آنها نورى است مانند پارچههاى سفيد مصرى پس خدا ميفرمايد
جلد 4 صفحه 68
باش ذرات پراكنده پس قسم ياد فرمود بخدا كه آنها روزه ميگرفتند و نماز ميخواندند ولى وقتى كه كار حرامى را بر آنها عرضه ميداشتند مرتكب ميشدند و قبول ميكردند و وقتى كه بر آنها چيزى از فضائل امير المؤمنين عليه السّلام ذكر ميشد انكار مينمودند و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند اعمال چه كسانى هباء منثورا خواهد شد فرمود اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما و راجع باين موضوع شرحى در اول كتاب گذشت و اهل بهشت قرارگاهشان براى نشستن و صحبت نمودن با يكديگر بسيار خوب است و همچنين آرامگاهشان براى استراحت در آن نه خواب پيش از ظهر چون گفتهاند اهل بهشت خواب ندارند و در معناى لغوى مقيل توسعه داده شده و خير و احسن در اين مقامات از معناى تفضيل تجريد ميشود و بنظر حقير مراد بهتر و خوبتر از هر مستقرّ و مقيلى است كه خوب باشد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه چون مؤمن را در قبر گذارند زمين بر او وسعت داده ميشود بقدر ديد چشمش و درى از بهشت باز ميشود بروى او و ميگويند بخواب خوشحال مانند خواب تازه جوان چون خداوند فرموده اصحاب الجنّة خير مستقرّا و احسن مقيلا و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه روز قيامت نصف نشود تا قيلوله نمايند اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم و قريب باين معنى از امام باقر عليه السّلام نيز روايت شده است و ظاهرا مراد از قيلوله توقف در جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى است كه شكافته و منشق شود آسمان بسبب طلوع ابر سفيدى كه با ملائكه نازل ميشود بر محشر و بمنزله سايبان آنها است كه در سوره بقره ذيل آيه هل ينظرون الّا أن يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكه اشاره بآن شد و گفتهاند اين ابر همان است و عدد آنها بمراتب زيادتر از اهل محشر است از جن و انس و احاطه بمحشر مينمايند و بعضى تشّقّق بتشديد شين و بعضى ننزّل بدو نون و نصب ملائكه قرائت نمودهاند و اصل تشقّق تتشقّق بوده و غالبا يكى از دو تاء براى تخفيف حذف ميشود و گاهى هم تاء را در شين ادغام ميكنند و بعضى
جلد 4 صفحه 69
گفتهاند ملائكه براى آوردن صحيفههاى اعمال نازل ميشوند كه در آن ابر است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غمام امير المؤمنين عليه السّلام است و در هر حال سلطنت حقه حقيقيه ظاهرا و باطنا در آنروز مخصوص بخداوند بخشنده مهربان است چون هر سلطنت و ولايتى در آنروز ضايع و باطل خواهد شد و باقى نميماند مگر سلطنت و ولايت او و اوليائش و آنروز بر كفار روز بسيار دشوار و ناگوارى است كه مثل و مانند ندارد و روزى است كه كافر و ستمكار از فرط حسرت و ندامت دو دست خويش را بدندان خود ميگزد و ميگويد اى كاش من گرفته بودم با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم راه تبعيّت و هدايت را و اى بر من كاش من آنشخص گمراه كننده را كه مانع از ايمان من شد براى خود دوست قرار نداده بودم و اطاعت او را نمينمودم بتحقيق او منصرف نمود مرا از ياد خدا و متابعت قرآن و امام بعد از آنكه آمد آن موجب تذكر از جانب خدا براى من و بعدا خدا ميفرمايد شيطان كارش آن بوده و هست كه انسان را فريب ميدهد و بحال خود واميگذارد و با آنكس يارى نميكند و در آخرت از او تبرّى مينمايد و قمى ره نقل نموده كه مراد آنستكه اولى ميگويد كاش من قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را مينمودم و دومى را براى خود دوست نميگرفتم او منصرف نمود مرا از قبول ولايت بعد از نصب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم على عليه السّلام را بأمارت و او شيطانى بود كه مرا مخذول و منكوب نمود و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند اسماء كسانى را كه مغرور شدند و خلق را در فتنه و ضلالت انداختند و گمراه گشتند در قرآن بكنايه ذكر فرموده و مخفى داشته در قول خود يوم يعضّ الظّالم على يديه تا آخر و در خطبه وسيله آنحضرت كه در كافى نقل شده بعد از ذكر شقاوت و ضلالت و جهالت آن دو و غصب خلافت و تطبيق اين آيات با مقال يكى از آن دو نفر فرموده منم آن ذكرى كه از آن اعراض نمود و راهى كه از آن كناره كرد و ايمانيكه بآن كافر شد و قرآنيكه آنرا ترك نمود و دينى كه آنرا تكذيب كرد و صراطى كه از آن عدول نمود و اخيرا خداوند نقل فرموده شكايت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از قوم خود كه قرآن را مهجور و متروك گذاردند و مانع از ايمان بآن شدند يا مراد شكايت از امت باشد كه ظاهرا آنرا كتاب آسمانى خودشان خواندند
جلد 4 صفحه 70
و گرفتند براى خود ولى باطنا قانون اجانب را ترجيح دادند و بآن عمل نمودند و قرآن را پشت سر انداختند و متروك داشتند احكام آنرا و گفتند بدرد امروز نمىخورد و نميشود در اين زمان مجرى گردد يا در تفسير آن باهل بيت كه قرين قرآن ميباشند رجوع ننمودند و بمخالفان ايشان متوجه شدند تا اخذ و ترك هر دو صادق باشد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرجُونَ لِقاءَنا لَو لا أُنزِلَ عَلَينَا المَلائِكَةُ أَو نَري رَبَّنا لَقَدِ استَكبَرُوا فِي أَنفُسِهِم وَ عَتَوا عُتُوًّا كَبِيراً «21»
و گفتند: كساني که اميد به روز جزا و ملاقات تفضلات الهي را ندارند براي چه نازل نميشود بر ما ملائكه يا مشاهده نميكنيم پروردگار خود را تا آنچه بفرمايد.
اطاعت كنيم فقط به قول يك نفر بشري که بگويد من از جانب او آمدهام ما قناعت نميكنيم هر آينه بتحقيق اينها بزرگي را بخود بستند در پيش خود و طغيان و سركشي كردند طغيان بزرگي را.
اينکه آيه شريفه مشتمل است بر بيان جهات كفر اينها، يكي منكر بعث و نشر و قيامت شدند که جمله (وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرجُونَ لِقاءَنا) دلالت دارد و مراد از لقائنا لقاء ثواب و عذاب الهي است، نه آن نحوي که عامه گفتند که فرداي قيامت خدا بر تخت مينشيند و اهل ايمان او را ميبينند و كفار محروم هستند و تمام كفار قائل به تجسيم هستند يهود نصاري مجوس مشركين فقط شيعه و حكماء اسلامي از روي براهين عقليه و فرمايشات ائمه اطهار منكر تجسيم هستند و مكرر بيان ادله شد احتياج به تكرار نيست.
(لَو لا أُنزِلَ عَلَينَا المَلائِكَةُ) مقول قول آنها است و معلوم است که اينها ملائكه را هم قائل به تجسيم هستند.
و گفتيم: که ملائكه ممكن است بهر صورتي مصور شوند، چنانچه بر
جلد 13 - صفحه 599
ابراهيم و لوط و رسول اكرم مصور ميشدند. لكن از كجا بفهمند که اينها ملائكه هستند كجا ملك را ديدهاند و شناختهاند:
(أَو نَري رَبَّنا) همين جمله صراحت دارد که خدا را جسم پنداشتند و ميتوان مشاهده كرد كساني که عقل و نفس خود را نميبينند و شيطان را مشاهده نميكنند توقع دارند خدا را به بينند، بلي آثار قدرت و حكمت او را در تمام اشياء مشاهده ميكنند خداوند براي اتمام حجت افعال مختلفه خود را بدست انبياء جاري فرموده که معناي معجزه است تا اينکه که حجت باشد که از جانب او آمدهاند، اينها تمام بهانه و عذر تراشي است و منشأ عدم ايمان آنها است.
(لَقَدِ استَكبَرُوا فِي أَنفُسِهِم) است که گفتيم: استكبار بزرگي به خويشتن بستن است.
(وَ عَتَوا عُتُوًّا كَبِيراً) طغيان و سركشي و سرپيچي که تحت فرمان انبياء نروند و بفرامين الهي عمل نكنند و خود سرانه هر فسادي را مرتكب شوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 21)- ادعاهای بزرگ: در اینجا دو قسمت دیگر از بهانههای مشرکان را مطرح کرده، چنین پاسخ میدهد.
نخست میفرماید: «آنها که امیدی به لقای ما ندارند (و رستاخیز را انکار میکنند)، میگویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمیشوند، و یا پروردگارمان را با چشم خود نمیبینیم» (وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَری رَبَّنا).
این قابل قبول نیست که پیک وحی تنها بر او نازل شود و ما او را نبینیم! بهترین دلیل برای این که این سخنان را به خاطر تحقیق پیرامون نبوت پیامبر نمیگفتند این است که تقاضای مشاهده پروردگار کردند و او را تا سر حد یک جسم قابل رؤیت تنزل دادند، همان تقاضای بیاساسی که مجرمان بنی اسرائیل نیز داشتند، و پاسخ قاطع آن را شنیدند که شرح آن در سوره اعراف آیه 143 آمده است.
لذا قرآن در پاسخ این تقاضاها میگوید: «آنها در مورد خود تکبر ورزیدند
ج3، ص330
و گرفتار غرور و کبر و خود بینی شدند» (لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ).
«و طغیان کردند، چه طغیان بزرگی»؟ (وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبِیراً).
نکات آیه
۱ - منکران ملاقات با خدا (معاد)، در صدراسلام، معترضانه خواستار نزول ملائکه بر خویش و رؤیت آنها بودند. (و قال الذین لایرجون لقاءنا لولا أُنزل علینا الملئکة) «رجاء» در لغت به معناى امید است; ولى در جمله «لایرجون لقاءنا» کنایه از انکار قیامت و روبه رو شدن با جزاى الهى است.
۲ - مشرکان، نزول فرشتگان وحى را بر خویش و رؤیت آنها را، شرط ایمان به خداى یکتا و پذیرش نبوت پیامبر(ص) قرار دادند. (و قال الذین لایرجون لقاءنا لولا أُنزل علینا الملئکة)
۳ - قیامت، روز ملاقات انسان ها با خدا (لایرجون لقاءنا)
۴ - مشرکان صدراسلام، منکر نزول ملائکه بر پیامبر(ص) بودند. (و قال الذین لایرجون لقاءنا لولا أُنزل علینا الملئکة) از این که مشرکان، اعتراض مى کردند که چرا فرشتگان وحى به طور مستقیم بر خود آنان فرود نمى آید؟ مى توان به دست آورد که آنان، در صدد این بودند که اصل نزول فرشته وحى بر پیامبر(ص) را زیر سؤال ببرند و آن را انکار کنند. گفتنى است: آیه ۷- سوره «حجر» مؤید همین برداشت است (لو ما تأتینا بالملائکة إن کنت من الصادقین).
۵ - رؤیت پروردگار، شرط دیگر مشرکان و منکران معاد براى ایمان آوردن به خداى یکتا و پذیرش نبوت پیامبر(ص) (و قال الذین لایرجون لقاءنا ... أو نرى ربّنا)
۶ - مشرکان، معتقد به جسمانیت خدا و قابل مشاهده بودن او (أو نرى ربّنا)
۷ - مشرکان، مردمانى حس گرا در عقیده و اندیشه و منکر حقایق ماورا، محسوسات (أو نرى ربّنا)
۸ - انکار معاد و عقیده به نبودن مجازات الهى براى انسان، مانع پذیرش رسالت پیامبر(ص) و عقیده به توحید از سوى مشرکان (و قال الذین لایرجون لقاءنا لولا أُنزل علینا الملئکة أو نرى ربّنا) توصیف مشرکان به منکران «لقاء اللّه» در آغاز کلام، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که اگر مشرکان خواستار نزول فرشتگان وحى بر خود و رؤیت خدا بودند، این خواسته ناشى از حقیقت خواهى آنان نبود; بلکه به خاطر عقیده مند نبودن آنان به معاد و انکار مجازات الهى بود.
۹ - منکران معاد، گرفتار خود بزرگ بینى و استکبار در درون جان خویش (و قال الذین لایرجون لقاءنا ... لقد استکبروا فى أنفسهم)
۱۰ - درخواست نزول ملائکه براى خویش و رؤیت خداوند از سوى منکران معاد، برخاسته از روحیه استکبارى و خود برتربینى آنان (لولا أُنزل علینا الملئکة أو نرى ربّنا لقد استکبروا فى أنفسهم)
۱۱ - درخواست نزول ملائکه براى خویش و رؤیت خداوند از سوى منکران معاد، برخاسته از روح طغیان و سرکشى در وجود آنان (و قال الذین لایرجون لقاءنا لولا أُنزل علینا الملئکة أو نرى ربّنا لقد استکبروا فى أنفسهم و عتو عتوًّا کبیرًا)
۱۲ - منکران معاد، مردمانى سخت سرکش و طغیانگراند. (و قال الذین لایرجون لقاءنا ... و عتو عتوًّا کبیرًا)
۱۳ - روحیه خود برتربینى و خوى تجاوزگرى، از موانع پذیرفتن حق و ایمان آوردن (لقد استکبروا فى أنفسهم و عتو عتوًّا کبیرًا)
۱۴ - خود برتربینى، زمینه ساز خوى طغیان و تجاوزگرى * (لقد استکبروا فى أنفسهم و عتو عتوًّا کبیرًا) از تقدم ذکرى موضوع «استکبار» بر مسأله «طغیان و تجاوزگرى»، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.
موضوعات مرتبط
- ایمان: ایمان به توحید ۵; ایمان به نبوت محمد(ص) ۵; موانع ایمان ۱۳; موانع ایمان به توحید ۸; موانع ایمان به محمد(ص) ۸
- تجاوزگرى: آثار تجاوزگرى ۱۳
- تکبر: آثار تکبر ۱۳، ۱۴
- حق: موانع حق پذیرى ۱۳
- خدا: آثار تکذیب کیفرهاى خدا ۸; درخواست رؤیت خدا ۵، ۱۰، ۱۱
- دین: آسیب شناسى دینى ۱۳
- طغیان: زمینه طغیان ۱۴
- عقیده: عقیده به جسمانیت خدا ۶
- قیامت: ویژگیهاى قیامت ۳
- لقاءالله: خواسته هاى مکذبان لقاءالله ۱; لقاءالله در قیامت ۳; وقت لقاءالله ۳
- محمد(ص): مکذبان نزول ملائکه بر محمد(ص) ۴
- مشرکان: آثار عقیده مشرکان ۸; بینش مشرکان صدراسلام ۴; حس گرایى مشرکان ۶، ۷; خواسته هاى مشرکان صدراسلام ۱; شرایط ایمان مشرکان صدراسلام ۲، ۵; عقیده مشرکان ۶، ۷
- معاد: آثار استکبار مکذبان معاد ۱۰; آثار تکذیب معاد ۸; آثار طغیانگرى مکذبان معاد ۱۱; استکبار مکذبان معاد ۹; خواسته هاى مکذبان معاد ۱; شرایط ایمان مکذبان معاد ۵; صفات مکذبان معاد ۹; طغیانگرى مکذبان معاد ۱۲
- ملائکه: درخواست رؤیت ملائکه ۱، ۲; درخواست نزول ملائکه ۱، ۲، ۱۰، ۱۱
منابع