الأنعام ٥٩

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ عِنْدَهُ‌ مَفَاتِحُ‌ الْغَيْبِ‌ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ‌ مَا فِي‌ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ‌ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّةٍ فِي‌ ظُلُمَاتِ‌ الْأَرْضِ‌ وَ لاَ رَطْبٍ‌ وَ لاَ يَابِسٍ‌ إِلاَّ فِي‌ کِتَابٍ‌ مُبِينٍ‌

ترجمه

کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمی‌داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند؛ هیچ برگی (از درختی) نمی‌افتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانه‌ای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.

و كليدهاى غيب نزد اوست. كسى جز او آن را نمى‌داند، و هر چه در خشكى و درياست مى‌داند، و هيچ برگى نمى‌افتد مگر آن كه بدان آگاه است، و هيچ دانه‌اى در تاريكى‌هاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى روشن [درج‌] است
و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى‌] آن را نمى‌داند، و آنچه در خشكى و درياست مى‌داند، و هيچ برگى فرو نمى‌افتد مگر [اينكه‌] آن را مى‌داند، و هيچ دانه‌اى در تاريكيهاى زمين، و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت ]است.
و کلیدهای خزائن غیب نزد اوست، کسی جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریاست همه را می‌داند و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر آنکه او آگاه است و نه هیچ دانه‌ای در زیر تاریکی‌های زمین و نه هیچ تر و خشکی، جز آنکه در کتابی مبین مسطور است.
و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.
كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست. هر چه را كه در خشكى و درياست مى‌داند. هيچ برگى از درختى نمى‌اُفتد مگر آنكه از آن آگاه است. و هيچ دانه‌اى در تاريكيهاى زمين و هيچ ترى و خشكى نيست جز آنكه در كتاب مبين آمده است.
و کلیدهای [گنجینه‌های‌] غیب نزد اوست و هیچ‌کس جز او آن را نمی‌داند، و آنچه در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی [از درخت‌] نمی‌افتد مگر آنکه آن را می‌داند، و هیچ دانه‌ای در تاریکیهای [توبرتوی‌] زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبینی [مسطور] است‌
و كليدهاى غيب نزد اوست، جز او كسى آنها را نمى‌داند، و آنچه را در خشكى و درياست مى‌داند، و هيچ برگى [از درخت‌] نيفتد مگر آنكه آن را مى داند، و نه هيچ دانه‌اى در تاريكيهاى- درون- زمين و نه هيچ ترى و نه هيچ خشكى مگر آنكه در نوشته‌اى است روشن- لوح محفوظ.
گنجینه‌های غیب و کلید آنها در دست خدا است و کسی جز او از آنها آگاه نیست. و خداوند از آنچه در خشکی و دریا است آگاه است. و هیچ برگی (از گیاهی و درختی) فرو نمی‌افتد مگر این که از آن خبردار است. و هیچ دانه‌ای در تاریکیهای (درون) زمین، و هیچ‌چیز تر و یا خشکی نیست که فرو افتد، مگر این که (خدا از آن آگاه، و در علم خدا پیدا است و) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است.
و درب‌های غیب، تنها نزد اوست، (و) جز او (کسی) آنها را نمی‌داند و آنچه در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر (اینکه) آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای (نهفته) در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر (ثبت) است.
و نزد او است کلیدهای ناپیدا که نداند آنها را جز او و می‌داند آنچه را در دشت و دریا است و نیفتد برگی جز آنکه بداندش و نه دانه‌ای در تاریکیهای زمین و نه تری و نه خشکی مگر در کتابی است آشکار

With Him are the keys of the unseen; none knows them except He. And He knows everything on land and in the sea. Not a leaf falls but He knows it; and there is not a single grain in the darkness of earth, nor is there anything wet or dry, but is in a clear record.
ترتیل:
ترجمه:
الأنعام ٥٨ آیه ٥٩ الأنعام ٦٠
سوره : سوره الأنعام
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَفَاتِح»: جمع مَفْتَح، گنجینه‌ها، جمع مِفْتَح، کلیدها. «وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ ...». حرف (مِنْ) زائد است و واژه (وَرَقَةٍ) در موضع رفع و فاعل (تَسْقُطُ) است، و واژه‌های (حَبَّة، رَطب، یابِسٍ) عطف بر آن هستند (نگا: سبأ / . «رَطَب»: تر. «یَابِسٍ»: خشک. «کِتَابٍ مُّبِینٍ»: علم خدا. لوح محفوظ.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ «59»

و گنجينه‌هاى غيب، تنها نزد خداست و جز او كسى آن را نمى‌داند و آنچه را در خشكى ودرياست مى‌داند، و هيچ برگى از درخت نمى‌افتد جز آنكه او مى‌داند و هيچ دانه‌اى در تاريكى‌هاى زمين وهيچ تر وخشكى نيست، مگر آنكه (علم آن) در كتاب مبين ثبت است.

جلد 2 - صفحه 474

نکته ها

«مَفاتِحُ» 6: 59، يا جمع «مِفتَح» به معناى گنجينه و خزانه است، يا جمع «مِفتاح» به معناى كليد است، ولى معناى اوّل مناسب‌تر است. «1»

كلمه‌ى تر و خشك، كنايه از همه‌ى چيزهايى است كه مقابل همند، مثل مرگ و حيات، سلامتى و مرض، فقر و غنا، نيك و بد، مجرّد و مادّى. اين مطلب در آيه‌ى‌ «وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» «2» نيز بيان شده است.

شايد مراد از سقوط برگ‌ها، حركات نزولى و مراد از دانه‌هاى در حال رشد زير زمين، حركات صعودى باشد. «3»

پیام ها

1- دليل آنكه عذاب عجولانه‌اى كه كفّار تقاضا مى‌كنند فرا نمى‌رسد، علم خداوند به اسرار هستى است. ما تَسْتَعْجِلُونَ‌ ... وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ‌

2- احكام الهى بر اساس آگاهى او بر غيب و شهود است. «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ‌- وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ» 6: 59

3- دامنه‌ى علم غيب، گسترده‌تر از علوم عادّى است. (زيرا قرآن درباره آن تعبير انحصارى دارد.) «لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» 6: 59

4- بر خلاف كسانى كه مى‌گويند خداوند تنها به كليّات علم دارد، خداوند به همه چيز دانا و از همه‌ى جزئيّات هستى آگاه است. پس بايد مواظب اعمال خود باشيم. ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ ...

5- جز خداوند، هيچكس از پيش خود علم غيب ندارد. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» 6: 59

6- در جهان، مركزيّتى براى اطلاعات وجود دارد. «فِي كِتابٍ مُبِينٍ»


«1». تفسير الميزان.

«2». يس، 12.

«3». تفسير فى ظلال القرآن.

جلد 2 - صفحه 475

7- نظام هستى، طبق برنامه‌ى پيش بينى شده‌اى طراحى شده است. «كِتابٍ مُبِينٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ (59)

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ‌: و نزد او است خزينه‌هاى غيب و آنچه مخفى و مستور از خلق است مانند ثواب و عقاب و انقضاى آجال و خواتيم اعمال از سعادت و شقاوت و غير آن متعلق است به او. و راه گشايش به اعلام و اخبار اوست. و علم ازلى الهى احاطه دارد به جميع مخزونات و مكنونات سرائر لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ: نمى‌داند آن را هيچيك از موجودات مگر ذات يگانه سبحانى و عالم ست به اوقات آن و آنچه در ضمن تعجيل و تأخير آن است از وجوه حكم و مصالح. پس آن را ظاهر مى‌سازد بر وجهى كه حكمت او مقتضى و مشيت او متعلق به آنست. از حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله مروى است. «1» مفاتيح غيب پنج چيز است و كسى آن را نمى‌داند مگر او سبحانه، بعد آيه شريفه تلاوت نمود: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ- الخ» «2». از ائمه هدى عليهم السّلام مروى است: اين پنج چيز را تفصيلا و تحقيقا نمى‌داند كسى غير از خداى تعالى: 1- قايم قيامت. 2- نزول باران در زمان و مكان. 3- آنچه در ارحام‌


«1» مجمع البيان ج 2 ص 311.

«2» لقمان 34.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 289

است مذكر يا مؤنث، يكى يا بيشتر. 4- عمل هر نفسى در آينده. 5- مكان موت هر فردى‌ «1». بعد از آن اخبار فرمايد علم سبحانى را به مشاهدات‌ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ: و مى‌داند خداى تعالى مشاهدات را كه آن تعلق علم ازلى است به آنچه در بيابان است از نباتات و حيوانات و جمادات و غير آن، و آنچه در دريا است از جواهر و حيوانات آبى، يا آنچه در عالم شهادت و آنچه در عالم غيب است‌ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها: و ساقط نشود هيچ برگى از درخت مگر آنكه مى‌داند آن را و عالم است به آنكه چند برگ از او افتاده و چند برگ باقيمانده و آن برگ، از درخت تا زمين چند نوبت بر پشت و روى منقلب گشته تا زمين رسيده. اين مبالغه است در احاطه علم سبحانى به جزئيات و دقايق امور وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ‌: و نيفتد هيچ دانه‌اى در تاريكيهاى زمين. مراد تخم است كه در زمين افتد. نزد ابن عباس، مراد حبه‌اى است كه در تحت صخره واقع شده در اسفل زمين هفتم‌ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ‌: و نيست ترى و نه خشكى مگر آنكه ثبت است در كتاب مبين كه علم ازلى سبحانى باشد. يعنى هيچ چيز در صحرا و دريا نيست و هيچ ورقه‌اى از درخت نيفتد و هيچ دانه‌اى در تاريكيهاى زمين نباشد و هيچ تر و خشكى نيست، مگر در علم الهى مثبت و او سبحانه از آن غافل نيست. طبرسى رحمه اللّه در مجمع‌ «2» فرمايد: بتحقيق جمع باشد تمام اشياء در فرمايش «و لا رطب و لا يابس» زيرا اجسام تماما خالى نيست از يكى از اين دو، و آن به منزله قول توست كه:

لا مجتمع و لا متفرّق چه اجسام يا مجتمعند يا متفرق. و يا مراد كتاب مبين، لوح محفوظ است، يعنى همه اين امور در لوح محفوظ ثبت است. و در رطب و يابس اقوالى است: 1- مراد ماديات و جسميات است، زيرا جسم از رطوبت يا يبوست خالى نيست 2- رطب، روحانيات؛ يابس، ماديات. 3- رطب زمينى‌


«1» خصال صدوق، باب الخمسه، صفحه 290، حديث 49- تفسير نور الثقلين، جلد 4، صفحه 218، حديث 109 (نقل از تفسير على بن ابراهيم، ذيل آيه 34 لقمان)

«2» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 311.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 290

است كه نبات روياند، يابس زمينى كه نروياند. 4- رطب زبان مؤمن است مشغول به ذكر خدا. يابس لسان كافر كه از ذكر خدا خشك گشته. 5- رطب قطره باران است كه نبات روياند، يابس موقع آن.

در كتاب كافى و عياشى- از حضرت صادق عليه السّلام: الورقة السّقط و الحبّة الولد و ظلمات الارض الارحام و الرّطب ما يحيى و اليابس ما يغيض و كلّ ذلك فى كتاب مبين. «1» فرمود «ورقه» سقط، «حبه» ولد، «ظلمات ارض» ارحام، «رطب» آنچه زنده مانده، «يابس» آنچه فوت شده، و تمام آن در كتاب مبين است يعنى امام مبين.

تنبيه- آيه‌ «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ» براى قرب به فهم، معقول را به محسوس تشبيه فرموده، يعنى چنانچه خزائن حاوى است مال را، همچنين غيب احاطه دارد به همه موجودات. بعد تنزل نمايد كه‌ «يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ- الخ» و اين دليل است بر آنكه ذات سبحانى عالم به جزئيات است و ذكر «حبّه» به جهت آنكه دانه هر شيئى نسبت به آن چيز كوچكتر است، كنايه از آنكه احاطه دارد علم الهى به چيزى كه كوچكى آن به اندازه دانه و در انتهاى قعر زمين باشد. و ثبت اين امور در لوح محفوظ، نه براى حفظ الهى باشد، چه حق سبحانه عالم بالذات است قبل از آن، بلكه ثبت به جهت زيادتى علم و يقين ملائكه است به صفات خداى تعالى. و نيز چون مكلف بداند اعمال او مكتوب در لوح محفوظ و هر روز ملائكه مطالعه آن نمايند، هر آينه موجب ترك قبايح، و داعى كسب افعال حسنه شود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ (59)

ترجمه‌

و نزد او است كليدهاى غيب نميداند آنرا مگر او و ميداند آنچه را در بيابان و دريا است و نمى‌افتد هيچ برگى مگر كه ميداند آنرا و نه دانه در تاريكيهاى زمين و نه ترى و نه خشكى مگر كه در كتابى است آشكار.

تفسير

مفاتح يا جمع مفتح بفتح ميم است كه بمعنى خزانه است و يا جمع مفتح بكسر ميم است كه بمعنى مفتاح و كليد است در هر حال مراد آنستكه اختيار مقدّرات با خدا است هر وقت صلاح بداند عذاب ميفرمايد و عالم غيب ماوراء عالم محسوسات است و علل وجوديّه آنها است و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه مفاتح غيب پنج است كه نميداند آنها را مگر خدا آنچه در ارحام است و آنچه در آتيه واقع ميشود و وقت نزول باران و رسيدن مرگ و ساعت قيامت و علم خداوند چنانچه تعلق بكليّات دارد احاطه تامّه بتمام‌


جلد 2 صفحه 329

جزئيات دارد و تمام موجودات صحرائى و دريائى را ميداند و ميشناسد حتى هيچ برگى بى‌اجازه خدا از درخت نمى‌افتد و هيچ حبّه در تخوم ارض واقع نميشود مگر آنكه خدا ميداند آنرا و هر موجودى خواه تر باشد خواه خشك خواه زنده باشد خواه مرده در علم خداوند يا در لوح محفوظ يا در قرآن مندرج و مضبوط و ثابت است و چون سقوط متضمّن معنى وقوع است حبّه و رطب و يابس عطف بر ورقه شده است خلاصه آنكه هيچ امرى واقع نميشود مگر آنكه آن عكسى است از نسخه اصل كه در نزد خدا است و در كافى و معانى و عياشى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه ورقه سقط است و حبّه ولد است و ظلمات ارض ارحام است و رطب آنستكه زنده ماند و يابس آنستكه بميرد و همه اينها در كتاب مبين است و عياشى ره از حضرت كاظم (ع) نقل نموده كه كتاب مبين امام (ع) است و در اول سوره بقره معانى كتاب بيان شد و اين استثناء بدل است از استثناء اول و اختلافى ميان تفاسير و روايات نيست چون بنظر حقير مراد امام (ع) توسعه مدلول است نه انحصار آن و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ عِندَه‌ُ مَفاتِح‌ُ الغَيب‌ِ لا يَعلَمُها إِلاّ هُوَ وَ يَعلَم‌ُ ما فِي‌ البَرِّ وَ البَحرِ وَ ما تَسقُطُ مِن‌ وَرَقَةٍ إِلاّ يَعلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي‌ ظُلُمات‌ِ الأَرض‌ِ وَ لا رَطب‌ٍ وَ لا يابِس‌ٍ إِلاّ فِي‌ كِتاب‌ٍ مُبِين‌ٍ (59)

و نزد ‌او‌ ‌است‌ خزائن‌ غيب‌ ‌که‌ احدي‌ جز ‌او‌ خبر ندارد ‌که‌ ‌آن‌ خزائن‌ چيست‌ و ميداند آنچه‌ ‌در‌ صحاري‌ و بحار ‌است‌ و ساقط نميشود برگي‌ مگر آنكه‌ ميداند و نيست‌ دانه‌اي‌ ‌در‌ تاريكيهاي‌ زمين‌ مگر آنكه‌ ميداند و هيچ‌ تر و خشكي‌ نيست‌ مگر ‌در‌ كتاب‌ روشن‌ واضح‌.

كلام‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌در‌ چند مقام‌ واقع‌ ميشود: مقام‌ اول‌‌-‌ ‌در‌ جمله‌ وَ عِندَه‌ُ مَفاتِح‌ُ الغَيب‌ِ مفاتح‌ جمع‌ مفتح‌ بفتح‌ ‌است‌ ‌يعني‌ چيزي‌ ‌که‌ داراي‌ مفتاح‌ ‌باشد‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ خزينه‌ جواهرات‌ ‌است‌ ‌که‌ درب‌ ‌او‌ مقفّل‌ ‌است‌ و كسي‌ ‌از‌ ‌ما ‌في‌ الخزانه‌

جلد 7 - صفحه 91

اطلاعي‌ ندارد جز صاحب‌ خزينه‌ و لذا تعبير بغيب‌ كرده‌ مگر آنكه‌ درب‌ ‌آن‌ ‌را‌ باز كند و ببعض‌ ‌از‌ خواص‌ ‌خود‌ ارائه‌ دهد مثل‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ و ديگر ‌بر‌ ‌آنها‌ غيب‌ نيست‌ ‌پس‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ غيب‌ ‌است‌ علمش‌ مختص‌ بخدا ‌است‌ لا يَعلَمُها إِلّا هُوَ و آنچه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مكشوف‌ ‌است‌ و ‌بر‌ ديگران‌ مستور و ‌لو‌ صدق‌ غيب‌ ميكند چون‌ ‌بر‌ ديگران‌ مستور ‌است‌ و باين‌ لحاظ مي‌گوييم‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ عالم‌ بغيب‌ هستند ولي‌ چون‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مكشوف‌ ‌شده‌ ‌از‌ عنوان‌ غيب‌ بيرون‌ ميآيد و علم‌ غيب‌ منحصر ميشود بآنچه‌ ‌که‌ ‌بر‌ تمام‌ بنده‌گان‌ مستور ‌است‌ و علمش‌ مختص‌ بخدا ‌است‌.

وَ يَعلَم‌ُ ما فِي‌ البَرِّ وَ البَحرِ تعبير ببرّ و بحر اشاره‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ چيزي‌ ‌از‌ علم‌ ‌او‌ بيرون‌ نيست‌ جزئي‌ و كلّي‌، علوي‌ و سفلي‌ چون‌ علم‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ و ذات‌ ‌غير‌ متناهيست‌ لذا علم‌ ‌غير‌ متناهي‌ و ‌غير‌ محدود ‌است‌ ‌حتي‌ علم‌ ذات‌ بذات‌ ‌که‌ اختصاص‌ بذات‌ دارد و ‌غير‌ ‌او‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ و ‌هر‌ چه‌ ‌باشد‌ محدود ‌است‌ و ممكن‌ نيست‌ احاطه‌ محدود بغير محدود ‌از‌ جهت‌ لزوم‌ تناقض‌ و خلف‌.

مقام‌ سوم‌‌-‌ وَ ما تَسقُطُ مِن‌ وَرَقَةٍ إِلّا يَعلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي‌ ظُلُمات‌ِ الأَرض‌ِ ‌در‌ اخبار بسياري‌ ‌در‌ برهان‌ نقل‌ كرده‌ ‌که‌ فرمودند

(الورقة السقط و الحبّة الولد و ظلمات‌ الارض‌ الارحام‌ و الرطب‌ ‌ما يحيي‌ ‌النّاس‌ ‌به‌ و اليابس‌ ‌ما يغيض‌)

و ‌در‌ بعض‌ ‌آنها‌ دارد

(الورقة السقط قبل‌ ‌ان‌ يهل‌ّ و الحبة الولد ‌بعد‌ ‌ان‌ يهل‌ّ اذا سقط قبل‌ الولادة و الرطب‌ المضغة و اليابس‌ الولد التام‌)

لكن‌ ‌هذه‌ الاخبار ‌با‌ تأويل‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ بيان‌ احد مصاديق‌ و منافي‌ ‌با‌ ظاهر ‌آيه‌ نيست‌ و معناي‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ هيچ‌ برگي‌ ‌از‌ درخت‌ نميافتد مگر اينكه‌ خداوند ميداند و ‌اينکه‌ ‌هم‌ ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ و مراد اينكه‌ ‌هر‌ امر جزئي‌ ‌که‌ اتفاق‌ افتد ‌خدا‌ ميداند عالم‌ بقطرات‌ باران‌ و پشمهاي‌ چهارپايان‌ و عدد تنفسات‌ و لحظات‌ عيون‌ و ريگهاي‌ بيابان‌ و امثال‌ اينها ‌است‌ و ‌ يا ‌ عالم‌ ‌است‌ بهر دانه‌ ‌که‌ زير زمينها و قعر درياها و مغز سنگها ‌است‌ و ‌از‌ تربيت‌ ‌آنها‌ و نشو و نماي‌ ‌آنها‌ و قوت‌ و مدد دادن‌ بآنها و برشد و كمال‌ رساندن‌ ‌آنها‌ و تغذيه‌ ‌آنها‌ غافل‌ نيست‌.

جلد 7 - صفحه 92

مقام‌ چهارم‌‌-‌ وَ لا رَطب‌ٍ وَ لا يابِس‌ٍ إِلّا فِي‌ كِتاب‌ٍ مُبِين‌ٍ رطب‌ و يابس‌ دو موضوع‌ مقابل‌ ‌هم‌ هستند و كنايه‌ ‌از‌ ‌هر‌ متقابلين‌ ‌است‌ موت‌ حيات‌، صحت‌ مرض‌ صلاح‌ و فساد، غني‌ و فقر، عزّت‌ و ذلّت‌، جوهر و عرض‌، نور و ظلمت‌، ايمان‌ و كفر، ثواب‌ و عقاب‌، جنّة و نار، مجرد و مادّي‌، ايجاد و اعدام‌، طاعت‌ و عصيان‌، نيك‌ و بد و ‌غير‌ اينها تماما ‌در‌ كتاب‌ مبين‌ ثبت‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌ كتاب‌ مبين‌ لوح‌ محفوظ ‌است‌ و بعضي‌ بقرآن‌ مجيد تفسير كرده‌اند و بعضي‌ بامام‌ مبين‌ مستفاد ‌از‌ اخبار و بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ تفسير منطبق‌ ميشود ‌اينکه‌ جمله‌ ‌با‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ كُل‌َّ شَي‌ءٍ أَحصَيناه‌ُ فِي‌ إِمام‌ٍ مُبِين‌ٍ يس‌ ‌آيه‌ 11، و بالجمله‌ قبل‌ ‌از‌ خلقت‌ عالم‌ تقديرات‌ امور ‌تا‌ انقراض‌ عالم‌ ‌شده‌ (و للّه‌ ‌فيها‌ المشيئة) ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ لوح‌ محو و اثبات‌ ‌است‌ يَمحُوا اللّه‌ُ ما يَشاءُ وَ يُثبِت‌ُ وَ عِندَه‌ُ أُم‌ُّ الكِتاب‌ِ رعد ‌آيه‌ 39، و مسئله‌ بداء ‌که‌ ‌از‌ ضروريات‌ مذهب‌ شيعه‌ ‌است‌ و ‌از‌ منكرات‌ نزد عامه‌ ‌است‌ ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ و تفصيل‌ ‌آن‌ و بيان‌ اخبارش‌ گذشت‌ و ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيّب‌ ‌در‌ باب‌ صفات‌ متعرض‌ شده‌ايم‌

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- خزاین غیب تنها نزد خداوند و فقط او آگاه به آنهاست. (و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو) «مفاتح»، جمع «مَفتح»، به معناى «خزینه»، و یا جمع «مِفتح» به معناى «کلید»، مى تواند باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

۲- کلیدها و رمز و راز آگاهى به غیب و نهان، تنها در اختیار خداوند است و کسى را به آن راهى نیست. (و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو) در این برداشت «مفاتح»، جمع «مِفتح»، به معناى «کلید»، گرفته شده است.

۳- پیامبر (ص) به همه اسرار و رمز و راز جهان آگاه نیست. (قل لو أن عندى ... و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو) آیات گذشته بیانگر تصور نادرست مشرکان از قدرت و اختیارات پیامبر (ص) است. زیرا آنان مى پنداشتند که پیامبر(ص) باید بتواند درخواستهاى آنان را در مورد نزول عذاب و یا معجزه عملى کند. این آیه با بیان انحصار «علم غیب» به خداوند در صدد رد آن پندار و بیان محدودیت علم پیامبر (ص) و در نتیجه قدرت اوست.

۴- عالم غیب، عالمى بس با عظمت و پیچیده در برابر عالم شهود (و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو) تأکید بر انحصار «علم غیب» به خداوند در برابر جمله بدون تأکید و حصر در «یعلم ما فى ... » بر مطلب فوقِ اشعار دارد.

۵- احکام خداوند در تکوین و تشریع، متکى بر آگاهى کامل و دقیق او بر غیب و شهود جهان هستى است. (إن الحکم إلا للّه ... لو أن عندى ما تستعجلون به ... و عنده مفاتح الغیب)

۶- تعجیل نشدن در عذاب مشرکان و کفار، مرتبط با آگاهى مطلق خداوند بر غیب و شهود جهان و اسرار آفرینش است. (قل لو أن عندى ما تستعجلون ... و عنده مفاتح الغیب)

۷- خداوند به هر آنچه در دریا و خشکى است آگاهى دارد. (و یعلم ما فى البر و البحر)

۸- هیچ برگى از درختان نمى ریزد، جز اینکه خداوند به آن آگاه است. (و ما تسقط من ورقة إلا یعلمها)

۹- افتادن دانه اى در تاریکیهاى زمین و در دل خاک تیره از حیطه علم خداوند خارج نیست. (و ما تسقط من ورقة ... و لا حبة فى ظلمت الأرض)

۱۰- هیچ تر و خشکى در پهنه هستى جابجا نمى شود و سقوط نمى کند، جز آنکه خداوند به آن آگاهى کامل دارد. (و ما تسقط من ورقة ... و لا رطب و لا یابس إلا فى کتب مبین)

۱۱- خداوند به حالات یکایک موجودات جهان و وضعیت آنها احاطه علمى کامل دارد. (و ما تسقط من ورقة إلا یعلمها ... و لا رطب و لا یابس)

۱۲- رخدادهاى جهان و جزئیات حوادث آن در حیطه شمول علم خداوند است. (و ما تسقط من ورقة إلا یعلمها و لا حبة) علم به سقوط برگى از درخت و یا دانه اى در زمین، علمى جزئى است. لذا این آیه پندار کسانى را که محدوده علم خداوند را تنها امور کلى مى دانند، نفى مى کند.

۱۳- کتاب مبین، مرکز اطلاعات جامع درباره تمامى موجودات هستى و تحولات آنهاست. (و ما تسقط ... و لا رطب و لا یابس إلا فى کتب مبین)

۱۴- اطلاعات موجود در «کتاب مبین» روشن و به دور از هر گونه ابهام است. (و لا رطب و لا یابس إلا فى کتب مبین) در لسان العرب آمده است: «بان الشى بیاناً: إتضح ... و کذلک أبان الشى و هو مبین». مبین یعنى روشن و خالى از ابهام.

۱۵- تمامى امور و نظامات جهان هستى، دقیقاً طراحى و برنامه ریزى شده است. (و عنده ... و لا رطب و لا یابس إلا فى کتب مبین) اطلاعات موجود در کتاب مبین قاعدتاً اطلاعاتى از هم گسیخته و نامرتبط نیست ; بویژه اینکه آیه شریفه در صدد بیان نظام با تدبیر و متکى بر آگاهى خداوند در امور هستى است. مضافاً این که «یعلمها» تنها بر علم به یک حادثه خارجى مجرد دلالت ندارد، بلکه شامل تمامى جوانب مجهول یک شىء و علل و غایات آن نیز هست.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: تحولات آفرینش ۱۲ ; تدبیر آفرینش ۱۵ ; قانونمندى آفرینش ۱۵ ; موجودات آفرینش ۷
  • احکام: منشأ احکام تشریعى ۵ ; منشأ احکام تکوینى ۵
  • حوادث: بانک اطلاعات حوادث ۱۳
  • خدا: احاطه علمى خدا ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲ ; اختصاصات خدا ۱، ۲ ; حکم خدا ۵ ; علم تفصیلى خدا ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲ ; علم غیب خدا ۱، ۲، ۵، ۶
  • درختان: ریزش برگ درختان ۸
  • عالم غیب: خزاین عالم غیب ۱ ; عظمت عالم غیب ۴ ; کلید عالم غیب ۲
  • کافران: تأخیر در عذاب کافران ۶
  • کتاب مبین: اطلاعات کتاب مبین ۱۴ ; نقش کتاب مبین ۱۳
  • گیاهان: دانه گیاهان ۹
  • محمّد (ص): محدوده علم غیب محمّد (ص) ۳
  • مشرکان: تأخیردر عذاب مشرکان ۶
  • موجودات: بانک اطلاعات موجودات ۱۳ ; تحولات موجودات ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۳ ; موجودات دریایى ۷

منابع