الكهف ٥٠
ترجمه
الكهف ٤٩ | آیه ٥٠ | الكهف ٥١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ إِذْ قُلْنَا ...»: (نگا: بقره / ، اعراف / ، اسراء / ). «الْجِنَّ»: نوعی از آفریدههای خدا که دیده نمیشوند (نگا: انعام / . «أَفَتَتَّخِذُونَهُ ...»: مراد این است که پیروی عملی از وسوسههای شیطان و زادگانش، پذیرش سرپرستی و دوستی این لعنتیها بشمار است. «بَدَلاً»: عوض. جایگزین. تمییز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا... (۵) يَا أَيُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِي... (۱) وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَ... (۱) وَ مِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ... (۱) يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّکُمُ... (۲) قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ... (۴) وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ... (۳) أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ يَا بَنِي... (۱) وَ لَقَدْ أَضَلَ مِنْکُمْ جِبِلاًّ... (۱) إِنَ الشَّيْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ... (۴)
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ... (۲) وَ أَنِ اعْبُدُونِي هٰذَا صِرَاطٌ... (۰) وَ امْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا... (۰)
تفسیر
- آيات ۴۷ - ۵۹ سوره كهف
- جابجائى كوهها در قيامت كه به تعبيرهاى مختلفى در قرآن آمده است
- يادآورى قيام وعرضه گشتن مشركين وهمه مردم بر پروردگار، همراه با اعمالشان وديگرهيچ
- اشاره به چند نكته وخصوصيت درباره قيامت
- از ياد بردن قيامت سبب اصلى اعراض از هدايت وفساداعمال است
- ((وضع كتاب (( در قيامت ، كتابى كه هيچ صغيره وكبيره اى را فروگذار نكرده ومجرمان(چه مشرك وچه غير مشرك ) از آن بيمناكند
- تجسم گناهان كوچك وبزرگ ووحشت گنهكاران در قيامت
- مراد از ولايت شيطان در جمله : ((افتخذونه وذريته اولياء من دونى وهم لكم عدو((
- دوبرهان كه در آيه ((ما اشهد تهم خلق السموات والارض ...(( براى نفى ولايت ابليس وذرية اش اقامه شده است
- وجوه مختلف ديگرى كه مفسرين درباره معنى ومفاد آيه فوق گفته اند
- معناى اينكه فرمود: ((در قيامت ما بين مشركين وشركاءمحل هلاكت قرار داده ايم ((
- معناى جمله : ((وربك الغفور ذوالرحمة (( ومعنايى كه در سياق آيات تهديد افاده مى كند
- بحث روايتى
- (چند روايت در ذيل آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا «50»
و (ياد كن) هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه به جز ابليس سجده كردند! او از جنّ بود و از فرمان پروردگارش سر بر تافت. آيا (با اين حال) او و نسل او را به جاى من سرپرستان خود مىگيريد؟ در حالى كه آنان براى شما دشمنند! ستمگران بد چيزى را به جاى خدا برگزيدند.
«1». طور، 26.
جلد 5 - صفحه 184
نکته ها
سجده سه نوع است:
الف: سجدهى عبادت كه مخصوص خداست مثل سجدهى نماز.
ب: سجدهى اطاعت، مثل سجدهى فرشتگان بر آدم، كه براى اطاعت فرمان خداوند بود.
ج: سجدهى تحيّت، تكريم وتشكّر از خداوند، مثل سجدهى يعقوب بر عاقبت يوسف.
پیام ها
1- سرگذشت سجده فرشتگان بر آدم و تمرّد ابليس، قابل تأمّل و مايهى عبرت است. وَ إِذْ قُلْنا ...
2- فرشتگان پيش از انسان بودهاند. «قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»
3- انسان برتر از فرشته است كه مسجود او قرار گرفته است. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
4- فرشتگان مطيع امر خدايند. اسْجُدُوا ... فَسَجَدُوا
5- آنان كه سجدهاى ندارند، در خط ابليساند. «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ»
6- نبايد به سابقهى خود مغرور شد. ابليس با سابقهى طولانى عبادت، فاسق شد.
كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ ...
7- ابليس فرزند و ذريّه دارد. «وَ ذُرِّيَّتَهُ»
8- فاسقان را نبايد دوست خود گرفت. فَفَسَقَ ... أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ
9- پيروان شيطان بايد در عملكرد خود بازنگرى كنند كه چه مىكنند. «أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ»
10- شيطان و نسل او، دشمن انسانند. «وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ»
11- آنان كه به جاى خدا پيرو شيطان مىشوند، ستمگرند. «بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا»
12- رها كردن خدا و پيروى از شيطان، انتخاب بدترين جايگزين است. «بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 185
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً (50)
بعد از آن شمّهاى از عداوت شيطان را بيان فرمايد:
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ: و ياد بياور زمانى را كه فرموديم ملائكه را. اسْجُدُوا لِآدَمَ: سجده كنيد مر آدم را. ظاهر آيه آنست كه ملائكه مأمور شدند به سجده، و اين سجده بر وجه تعظيم و تكريم آدم عليه السلام بود. فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ: پس سجده كردند ملائكه مگر ابليس. كانَ مِنَ الْجِنِ: بود ابليس از طايفه بنى الجان كه قبل از بنى آدم در زمين ساكن بودند. فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ: پس
«1» نهج البلاغه فيض الاسلام- ص 225- خطبه 89.
جلد 8 - صفحه 70
بيرون رفت از فرمان پروردگار خود، يعنى نافرمانى كرد و سجده ننمود به سبب دشمنى كه با حضرت آدم نمود.
بعد از آن بر وجه تعجيب مىفرمايد: أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ: آيا بعد از آنكه دشمنى شيطان بر شما محقق گشت، فرا مىگيريد او و فرزندانش را، أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي: دوستان غير از ذات احديت من كه آفريدگار شمايم! يعنى شيطان و ذرّيه او را دوست خود گيريد به پيروى وساوس و اغواى آنان، و نسبت به فرمان من عاصى مىشويد و مخالفت مىكنيد. وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ: و حال آنكه شيطان و اولادش مر شما را دشمن هستند. بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا: بد است مر ستمكاران را ابليس و ذريه او را از خداوند. حاصل آنكه بد بدلى است شيطان و اولادش كافران و عاصيان را از خداوند كه اطاعت الهى رها كنند و پيروى وساوس شيطانى كنند.
تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه شيطان از جنس ملائكه نيست از چند وجه:
1- قوله «كانَ مِنَ الْجِنِّ» صريح است بر آنكه از جن بوده.
2- قوله «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» كاشف است از خروج او از فرمان حق بر وجه استكبار و انكار به دليل آيه «أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ» «1» و ملائكه معصوم و به هيچ وجه مخالفت از ايشان صادر نشود.
3- قوله «أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ» دالّ است بر آنكه شيطان ذريه و اولاد دارد، و ملائكه ذريه نخواهند داشت.
در تفسير برهان- به اسناد خود از محمد بن زياد و على بن سيار از پدران خود، از امام حسن عسكرى عليه السلام از آباء گرام خود از حضرت صادق عليه السلام در حديثى: عرض كرديم: بنابراين ابليس نيز ملك نباشد. فرمود: نه، بلكه از جن بوده، آيا نشنيدهايد فرمايش خدا را «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ» پس خداوند خبر دهد كه از جنّ بوده و جن
«1» سوره بقره آيه 34.
جلد 8 - صفحه 71
آنست كه حق تعالى فرموده «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ» «1».
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است مر گناهكاران را به آنكه با وجود دشمنى شيطان با شما بنى آدم، چگونه ترك دوستى خدا كنيد به مخالفت و دوستى شيطان نمائيد به متابعت؟ زيرا معصيت كاشف است از دوستى با شيطان، و تا كسى را شخص دوست ندارد پيروى او را نخواهد كرد. يا للعجب، چقدر آدمى غافل شود.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمايد: اى غافلان از آخرت كه غفلت گرديده نشدهايد از جزاى اعمال؛ و ترك كنندگان طاعت خدا، گرفته شده از ايشان خويشان و دوستان و عمر و قوت و قدرت و مال و منال، چه شده كه مىبينم شما را از خدا دورشوندگان و به سوى غير خدا كه شيطان باشد رغبت كنندگان؛ گويا شما چهارپايانى باشيد كه رها كرده باشد آنها را چوپان به چراگاه مرض و آبگاه هلاك كننده، نيستند آنها مگر حيوان علف داده شده براى كشتار. نمىدانند چه اراده شده به آن هرگاه احسان گرديده شوند گمان مىكنند نيكى، روزى همه روز باشد «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً (50) ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً (51) وَ يَوْمَ يَقُولُ نادُوا شُرَكائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً (52)
ترجمه
و هنگاميكه گفتيم مر فرشتگان را سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه بود از جن پس بيرون رفت از فرمان پروردگارش آيا پس ميگيريد او و فرزندانش را صاحب اختياران غير از من با آنكه آنها مر شما را دشمنند بد است مر ستمكاران را بدلى از خدا
حاضر ننمودم آنها را در وقت آفرينش آسمانها و زمين و نه آفرينش خودهاشان و نبودم گيرنده گمراه كنندگانرا مددكار
و روز كه گويد ندا كنيد شريكهاى مرا كه گمان ميكرديد پس بخوانند آنها را پس اجابت نكنند مر آنانرا و قرار دهيم ميانشان جاى هلاكى.
تفسير
گفتهاند خداوند براى تنبّه كفّار متكبّرى كه از مجالست با اهل ايمان فقير استنكاف داشتند و در آيات سابقه بعد از قصّه اصحاب كهف بيان شد شمّهاى از حكايت ابليس و نتيجه تكبّر او را كه در سوره بقره مفصلا گذشت تكرار فرموده و نكته تكرار قصص در كلام الهى آنستكه مقدّمه شود براى مقصوديكه بعدا
جلد 3 صفحه 431
ذكر ميشود باقتضاء مقام و مفاد اين آيات شريفه آنستكه ياد كن اى پيغمبر وقتى را كه گفتيم بملائكه كه سجده نمائيد در برابر آدم براى خدا و تعظيم آدم چنانچه در اوائل سوره بقره ذيل آيهاى كه صدرش مطابق با اين آيه است ذكر شد با وجه استثناء ابليس از ملائكه و تكرار نميشود پس سجده نمودند مگر شيطان كه از جنس جنّ بود و نافرمانى كرد و بگو باين كفّار از راه توبيخ و انكار با اين سابقه آيا باز شما شيطان و ذريّاتش را حكم فرما و اختيار دار خود قرار ميدهيد و از اطاعت خدا بيرون ميرويد با آنكه آنها دشمنان شمايند و خدا و اولياء او دوستان شما و هر عاقلى از دشمن ميپرهيزد و با دوست ميآميزد بد مبادلهاى كردند ستمكاران كه خدا و اولياء او را دادند و شيطان و فرزندانش را بدل گرفتند در اطاعت و فرمانبردارى و در وقت خلقت آسمانها و زمين حاضر ننمودم من شيطان و ذريّه او را براى آنكه با من كمك نمايند و نيز در وقت خلقت بعضى از آنها بعض ديگرى را براى كمك حاضر نكردم و هيچگاه نبودم من كه گمراهان را ياور و معين خود قرار دهيم پس چرا بندگان من آنها را شريك قرار دادند با من در عبادت و اطاعت و بعضى گفتهاند مراد از مرجع ضمير در آيه دوم همان كفّار متكبّرند كه ميخواستند مجالست با فقراء اهل ايمان ننمايند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى قوّت اسلام ميخواست ملتمس آنها را اجابت فرمايد خداوند فرموده حاضر ننمودم آنها را در وقت آفريدن آسمانها و زمين و آفريدن خودشان تا موجب مزيّت شرفى و علمى آنها گردد و اسلام آنها موجب اسلام ساير خلق شود و نبايد من براى نصرت دين خودم كمك از آنها بخواهم و مؤيّد اينمعنى است قرائت كنت بصيغه مخاطب كه مراد آنستكه نبايد تو اى پيغمبر گمراهان را ياور خود قرار دهى ولى مبعّد، صرف ضمير از شياطين مذكوره در آيه سابقه است بغير مذكور با آنكه نسبت اضلال بآنها انسب از غير است و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد بار الها قوّت بده اسلام را بعمر بن خطاب يا ابو جهل بن هشام پس اين آيه نازل شد فيص ره فرموده محتمل است شياطين اعم از جنّى و انسى باشد و بنابر اين جمع بين دو تفسير ممكن است و ياد كن اى پيغمبر از روز كه خطاب از مصدر جلال ميرسد بكفّار براى ملامت آنها كه بخوانيد بصوت بلند شريكهائى را كه
جلد 3 صفحه 432
براى من قرار داده بوديد باعتقاد خودتان در عبادت و اطاعت از جنّ و انس پس بخوانند آنها را براى دستگيرى از خودشان و جوابى و ثوابى نشنوند و نه بينند و قرار دهيم ما ميان كفّار و معبودهاى آنها جاى هلاكتى كه شريك باشند در آنجا با يكديگر و آن واديى از واديهاى جهنّم است و بعضى گفتهاند ميان آنها و معبودهاشان حاجبى قرار داده شود كه يكديگر را نبينند و ظاهرا آن حاجب از جنس آتش است كه بآنها احاطه خواهد نمود و از ابن عباس نقل شده كه اينجا بين بمعناى وصل است و مراد آنستكه مواصلت آنها در دنيا با يكديگر موجب هلاكتشان در آخرت خواهد شد و بنابر اين موبق مصدر است و ضمير در بينهم راجع بكفّار است كه با يكديگر مودّت و اتّحاد در كفر و الحاد داشتهاند و اللّه اعلم بالصّواب ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِيسَ كانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَولِياءَ مِن دُونِي وَ هُم لَكُم عَدُوٌّ بِئسَ لِلظّالِمِينَ بَدَلاً (50)
و زماني که گفتيم از براي ملائكه سجده كنيد از براي آدم پس سجده كردند مگر ابليس شيطان بود از جن پس متمرّد شد از امر پروردگارش آيا شما ميگيريد او و ذرّيه او را اولياء خود از غير من و حال آنكه آنها براي شما دشمن هستند بسيار بد است از براي ظالمين اينکه مبادله که خدا را رها كنند و شيطان را بگيرند وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدُوا لِآدَمَ در مجلد اول بيان اينکه موضوع مفصلا شده و اجمالش اينكه سه قسم سجده داريم سجده عبوديت مختصّ بذات اقدس حق است و بر غير او شرك و كفر است و سجده تواضع در شرايع سابقه جايز بود مثل سجده يعقوب و پسران او از براي يوسف وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً يوسف آيه 101 ولي در شريعت مطهّره ممنوع است و لو معمول بسياريست در مقابل سلاطين و بسياري از عوام در اماكن مشرفه مقابل مراقد مطهّرة و سجده اطاعت و فرمانبري مثل سجده ملائكه بر آدم زيرا اولا خداوند عالم خبر داد بملائكه اينكه آدم خليفة اللّه است که فرمود:
إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَلِيفَةً بقره آيه 28 و اينکه نه مخصوص بآدم باشد بلكه در زمين تا قيام قيامت بايد خليفه باشد که اوّل آنها آدم بود و آخر آنها حضرت بقيّة اللّه و معناي خليفه وجوب اطاعت است چنانچه اطاعت خدا واجب است
جلد 12 - صفحه 367
اطاعت خليفه خدا هم واجب است که اطاعت اولي الامر را قرين اطاعت خود و رسول قرار داده و شيطان زير بار اطاعت آدم و جميع خلفاء اللّه نرفت و از اينکه جهت كافر شد.
فَسَجَدُوا إِلّا إِبلِيسَ كانَ مِنَ الجِنِّ که جن از آتش خلق شدهاند و آنها هم مؤمن دارند هم كافر كفّار آنها جهنم ميروند که ميفرمايد:
وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ اعراف آيه 178 اما مؤمنين آنها بهشتي دارند مناسب خود غير از بهشت انس فَفَسَقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ فسق خروج از طاعت و سركشي است أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَولِياءَ و اطاعت و عبادت آنها را ميكنيد که ميفرمايد:
أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ يس آيه 60 من دوني و اطاعت خداي متعال را نميكنيد وَ هُم لَكُم عَدُوٌّ عداوت شيطان با ذريه آدم ابين من الشمس است و در چند موضع قرآن بيان شده بِئسَ لِلظّالِمِينَ بَدَلًا چه ظالم بدين باشد يا ظالم بغير يا ظالم به نفس تمام اطاعت شيطانست.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 50)- شیاطین را اولیای خود قرار ندهید! در آیات مختلف قرآن کرارا از داستان آفرینش آدم و سجده فرشتگان برای او و سر پیچی ابلیس، سخن به میان آمده است، ولی همان گونه که قبلا هم اشاره کردهایم این تکرارها همواره نکتههایی دارد و در هر مورد نکتهای در نظر بوده است.
و از آنجا که در بحثهای گذشته چگونگی موضعگیری ثروتمندان مستکبر و مغرور، در مقابل تهی دستان مستضعف، و عاقبت کار آنها تجسم یافته بود، در اینجا از مسأله ابلیس و سر پیچی او از سجده بر آدم سخن به میان میآورد تا بدانیم از آغاز، غرور سر چشمه کفر و طغیان بوده است.
به علاوه این داستان مشخص میکند که انحرافات از وسوسههای شیطانی سر چشمه میگیرد.
نخست میگوید: به یاد آرید «زمانی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، آنها همگی سجده کردند جز ابلیس» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ).
این استثناء ممکن است این توهّم را به وجود آورد که ابلیس از جنس فرشتگان بود، در حالی که فرشتگان معصومند، پس چگونه او راه طغیان و کفر را پوئید؟! لذا بلافاصله اضافه میکند: «او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد» (کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ).
او از فرشتگان نبود، ولی به خاطر بندگی و اطاعت و قرب به پروردگار در صف فرشتگان جای گرفت، و حتی شاید معلم آنان بود، اما به خاطر کبر و غرور راندهترین و منفورترین موجود در درگاه خدا شد.
سپس میگوید: «آیا با این حال او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب میکنید»؟! (أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِی).
ج3، ص50
«در حالی که آنها دشمن شما هستند» (وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ). دشمنانی سر سخت و قسم خورده که تصمیم به گمراهی و بد بختی همه شما گرفتهاند.
فرمانبرداری از شیطان و فرزندانش به جای اطاعت خدا «چه جایگزین بدی است برای ستمکاران»! (بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا).
کدام عاقل دشمن را که از روز نخست، کمر به نابودیش بسته، و بر این دشمنی سوگند یاد کرده، به عنوان ولیّ و رهبر و راهنما و تکیهگاه میپذیرد؟!
نکات آیه
۱- سرگذشت سجده ملائکه در برابر آدم و تمرّد ابلیس، عبرت آموز و شایان توجه است. (و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم) «إذ» ظرف براى فعل مقدر مانند «اُذکر» است; یعنى: «یاد کن زمانى را که ...». فرمان خداوند به پیامبر(ص) و یا آحاد مردم در مورد یاد کردن داستان سجده براى آدم، گویاى سازنده بودن این یادآورى و عبرت آموزى آن است.
۲- خداوند، به همه فرشتگان فرمان داد تاآدم را سجده کنند. (و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم) «ال» در «الملائکة» براى استغراق است; یعنى: «همه ملائکه».
۳- ملائکه، به فرمان الهى در خدمت تنظیم حیات بشرند. * (قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا) اصل معناى سجود، تسلیم و فروتنى است. ممکن است فرمان سجده در برابر آدم، به معناى گذاردن پیشانى به زمین نباشد، بلکه معناى آن، انقیاد و تسلیم آنان در برابر آدم و تأمین نیازها و دیگر امور لازم او باشد.
۴- آدم، موجودى ارجمند و برتر از فرشتگان (قلنا للملئکة اسجدوا لأدم) سجده، به هر معنایى که باشد، حکایت از آن دارد که آدم، در قیاس با فرشتگان داراى مقامى رفیع است، به گونه اى که ملائکه، مأمور به سجده در برابر او مى شوند.
۵- خداوند، در برابر همه فرشتگان، آدم را مورد بزرگداشت و تکریم قرار داد. (و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا)
۶- انسان ها داراى زمینه هاى دستیابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شایستگى براى سجده ملائکه بر ایشان هستند. ( و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم)
۷- همه فرشتگان، بى چون و چرا و بى درنگ، از فرمان الهى به سجده در برابر آدم، اطاعت کردند. ( و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا) حرف فاء در «فسجدوا» بر تعقیب بدون مهلت دلالت دارد; یعنى، فرمان سجده به دون تأخیر انجام پذیرفت.
۸- ابلیس نیز مانند فرشتگان، مأمور سجده براى آدم بود. (فسجدوا إلاّ إبلیس)
۹- ابلیس، از اطاعت خدا در سجده براى آدم، سرپیچى کرد. (فسجدوا إلاّ إبلیس ... فقسق عن أمر ربّه) «فسق» به معناى خروج از محدوده شریعت است (مفردات راغب).
۱۰- ابلیس، پیش از تمرد از فرمان خداوند، همپایه فرشتگان و در منزلت آنان بود. ( و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبلیس)
۱۱- ابلیس، على رغم حضور در میان فرشتگان، موجودى از جنس و طائفه جن بود. (فسجدوا إلاّ إبلیس کان من الجنّ)
۱۲- سرشت ملائکه، سرشتى فرمان بردار در برابر خدا است. (و إذ قلنا للملئکة اسجدوا ... فسجدوا إلاّ إبلیس کان من الجنّ) تصریح به ماهیت شیطان، پس از طرح تخلّف او و نیز اشاره به تفاوت ماهوى وى با فرشتگان، مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.
۱۳- فسق ابلیس و سرپیچى او از امر پروردگار، داراى ریشه در سرشت وى بود. (کان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه) فاء تفریع، بیانگر این معنا است که «جن» بودن، زمینه فسق ابلیس شد و ممکن است مراد این باشد که در سرشت جن، حق انتخاب قرار داده شده و مجبور به اطاعت نیست، از این جهت، ابلیس، به انتخاب خود، راهِ فسق در پیش گرفت.
۱۴- «جن»، موجودى داراى شعور و اختیار است. (کان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه) تمرد و سرپیچى، نشانه انتخاب گرى است و حق انتخاب گرى، به موجودى قابل اعطا است که از قدرت تشخیص برخوردار باشد.
۱۵- جن، داراى پیشینه اى قدیم تر از آفرینش آدمیان است. (اسجدوا لأدم ... إلاّ إبلیس کان من الجنّ)
۱۶- مقام ربوبیّت، مقتضى ارائه رهنمود و خواستن اطاعت است. (قلنا للملئکة اسجدوا ... أمر ربّه)
۱۷- ابلیس، على رغم تضمین رشد و تکامل وى در پرتو اطاعت فرمان خدا از آن سرپیچى کرد. (ففسق عن أمر ربّه) واژه «ربّه» مى رساند که فرمان الهى به ضرر ابلیس نبوده، بلکه از ناحیه ربوبیّت خدا و در جهت رشد و تکامل وى بوده است.
۱۸- ابلیس و نسل او، دشمن انسان هایند. (أفتتّخدونه و ذرّیّته أولیاء من دونى و هم لکم عدوٌّ)
۱۹- پذیرش ولایت شیطان و نسل او از سوى برخى مردم، با وجود عداوت شیاطین با آدمیان، کارى ناشایست و شگفت انگیز و سزاوار سرزنش است. (أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى و هم لکم عدوٌّ) همزه «استفهام» در «أفتتّخذونه» مفید معناى انکار همراه با تعجب است.
۲۰- مشرکان به برخوردارى شیاطین و جن از حق تصمیم گیرى در کار جهان و تدبیر امور آن، معتقد بودند. (أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى) به قرینه آیه بعد، مراد از توهم ولایت شیاطین، این پندار است که آنان، در امور عالم و کار آفرینش، دخالت و نظارت دارند . این اعتقاد مشرکان را وادار مى کرد که براى پرهیز از شر شیاطین، به ستایش آنان بپردازند.
۲۱- پذیرش ولایت شیطان، غیرقابل جمع با پذیرش ولایت خدا است. (أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى)
۲۲- ولایت الهى، تنها ولایت شایسته پذیرش و اتکا است. (أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى)
۲۳- تمرد شیطان از سجده بر آدم، نمایانگر عداوت او با آدمیان است. (فسجدوا إلاّ إبلیس ... و هم لکم عدوٌّ)
۲۴- آدمیان همواره نسبت به کنیه و عداوت شیاطین با آنان توجه داشته باشند و از اطاعت آنان به پرهیزند. (أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى و هم لکم عدوٌّ)
۲۵- محبت و دل سوزى، درون مایه ضرورى براى هر ولایت حق و سرپرست لایق است. (أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى و هم لکم عدوٌّ) خداوند، با به رخ کشیدن عداوت شیطان، سزاوار نبودن پذیرش ولایت او را یادآور شده است و مفهوم آن این است که رهبرى ولایت، باید از کینهوزى و عداوت به دور بوده و آمیخته با محبت باشد.
۲۶- جن ها، بر کینه توزى با آدمیان، توانا هستند. (کان من الجنّ ... و هم لکم عدوٌّ) شیطان که با آدمیان عداوت مىورزد، از طائفه جن است (کان من الجنّ) بنابراین، جنیان، بر انجام کارهاى خصمانه نسبت به آدمیان، توان مندند.
۲۷- شیاطین و جن ها، داراى ذریه و زاد و ولدند. (کان من الجنّ ... أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى)
۲۸- گزینش ولایت شیطان به جاى ولایت خدا، انتخابى ظالمانه و زشت است. (أفتتّخذونه ... بئس للظلمین بدلاً) مخصوص به «ذم» در فعل «بئس» ابلیس است. و «بدلاً» تمیز براى آن، لذا معناى جمله، چنین مى شود که: «شیطان، بدجایگزینى است (به جاى خداوند) براى ظالمان».
۲۹- پیروان شیطان و گزینش کنندگان ولایت او، ظالم اند. (بئس للظلمین بدلاً)
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): برترى آدم(ع) بر ملائکه ۴; ترک سجده بر آدم(ع) ۹، ۲۳; تکریم آدم(ع) ۵; سجده بر آدم(ع) ۲، ۸; سجده ملائکه بر آدم(ع) ۱، ۷; عبرت از قصه آدم(ع) ۱; فضایل آدم(ع) ۴، ۵
- ابلیس: ابلیس از جن ۱۱; ابلیس قبل از عصیان ۱۰; ابلیس و ملائکه ۱۰; تکلیف ابلیس ۸; جنس ابلیس ۱۱; دشمنى ابلیس ۱۸; دشمنى نسل ابلیس ۱۸; طبع ابلیس ۱۳; عصیان ابلیس ۱، ۹، ۱۷; منشأ عصیان ابلیس ۱۳; منشأ فسق ابلیس ۱۳
- اطاعت: عوامل اطاعت ۱۶
- انسان: استعداد انسان ها ۶; برترى انسان بر ملائکه ۶; تأمین نیازهاى انسان ۳; خدمت به انسان ها ۳; دشمنان انسان ۱۸، ۱۹، ۲۳; دشمنى با انسان ها ۲۶; سجده ملائکه بر انسان ۶
- تکامل: عوامل تکامل ۱۷
- جن: اختیار جن ۱۴; تاریخ خلقت جن ۱۵; تولید مثل جن ۲۷; دشمنى جن ۲۶; شعور جن ۱۴; نسل جن ۲۷
- حق: نشانه هاى ولایت حق ۲۵
- خدا: آثار اوامر خدا ۱۷; اختصاصات خدا ۲۲; افعال خدا ۵; اوامر خدا ۲، ۳; قبول ولایت خدا ۲۱; ولایت خدا ۲۲
- ذکر: ذکر دشمنى شیاطین ۲۴; ذکر قصه آدم(ع) ۱; ذکر کینه شیاطین ۲۴
- ربوبیت: آثار ربوبیت ۶
- شرک: شرک افعالى ۲۰
- شیاطین: اجتناب از اطاعت شیاطین ۲۴; تولید مثل شیاطین ۲۷; دشمنى شیاطین ۱۹; سرزنش قبول ولایت شیاطین ۱۹; شگفتى قبول ولایت شیاطین ۱۹; نسل شیاطین ۲۷
- شیطان: آثار عصیان شیطان ۲۳; دشمنى شیطان ۱۹; سرزنش قبول ولایت شیطان ۱۹; شگفتى قبول ولایت شیطان ۱۹; ظلم پیروان شیطان ۲۹; قبول ولایت شیطان ۲۱، ۲۸، ۲۹; نشانه هاى دشمنى شیطان ۲۳
- ظالمان ۲۹:
- ظلم: موارد ظلم ۲۸
- عصیان: عصیان از خدا ۹، ۱۷
- عقیده: عقیده به تدبیر جن ۲۰; عقیده به تدبیر شیاطین ۲۰
- عمل: عمل ناپسند ۱۹، ۲۸
- مشرکان: عقیده مشرکان ۲۰
- ملائکه: انقیاد ملائکه ۷، ۱۲; تکلیف ملائکه ۲; طبع ملائکه ۱۲; عمل به تکلیف ملائکه ۷; نقش ملائکه ۳
- موجودات: موجودات با شعور ۱۴
- ولایت: محبت در ولایت ۲۵; مهربانى در ولایت ۲۵; ولایت مقبول ۲۲
- هدایت: عوامل هدایت ۱۶