الأنعام ١٥٧
ترجمه
الأنعام ١٥٦ | آیه ١٥٧ | الأنعام ١٥٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَیِّنَةٌ»: دلیل و برهان. در اینجا مراد قرآن است. «صَدَفَ عَنْ»: رویگردان و منصرف شد. رویگردان و منصرف کرد. «سُوءَ الْعَذَابِ»: بدترین و سختترین عذاب. اضافه صفت به موصوف است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ... (۰) الَّذِينَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ... (۳) وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُمْ... (۴) وَ لَوْ لاَ أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ... (۴) وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ... (۴)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ... (۵) فَلاَ صَدَّقَ وَ لاَ صَلَّى (۰) وَ لٰکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (۱) لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ... (۱)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
ابن ابى هلال گوید: قریش از كسانى بودند كه مى گفتند، اگر خداوند پیامبرى از میان ما برگزیند هیچ امتى مانند ما نسبت به خداوند مطیع تر و نسبت به پیامبر او داراى گوش شنواتر و نسبت به كتاب آسمانى متمسك تر نخواهد بود سپس این آیة و آیه ۱۶۸ سوره صافات و آیه ۴۲ سوره فاطر نازل گردید و معلوم گردانید كه قریش دروغ مى گفتند و بر كفر و شرك خویش باقى ماندند.[۳]
تفسیر
- آيات ۱۵۷ - ۱۵۱، سوره انعام
- بيان آيات مربوط به تحريم محرماتى كه به شريعت معينى از شرايع اختصاص ندارد.
- عقوق والدين ، بعد از شرك به خدا، در شمار بزرگترين گناهان است .
- نهى از كشتن فرزندان از ترس فقر و گرسنگى .
- نهى از نزديك شدن به فواحش و قتل بنا حق نفس محترمه .
- دستور و سفارش در مورد مال يتيم ، وفا و عدالت در ميزان وكيل و پرهيز از سخن ناحق حتى به خاطر نزديكان .
- مراد از عهد خدا كه به وفا به آن امر شده ، دستورات الهى است .
- وجه اختلاف تعابير در آخر سه آيه شريفه : (( لعلكم تعقلون )) ، (( لعلكم تذكرون )) ، (( لعلكم تتقون )) .
- تقواى دينى با تفرقه و اختلاف نمى سازد، ولى راههاى غير راه خدا مختلف و متعددند وپيروانشان متشتت مى باشند.
- توجيه ناصحيح صاحب تفسير روح المعانى در مورد اختلاف تعابير در آخر سه آيه شريفه .
- وجوهى كه درباره ارتباط آيه شريفه : (( ثم آتينا موسى الكتاب .... )) با آيات ديگرذكر شده است .
- اقوالى كه در معناى جمله : (( تماما على الذى احسن )) گفته شده است .
- (چند روايت در ذيل آيه : (( قل تعالوا اتل ... و درباره صراط مستقيم )) .
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتابُ لَكُنَّا أَهْدى مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا يَصْدِفُونَ «157»
يا نگوييد اگر كتاب آسمانى بر ما نازل مىشد، قطعاً از آنان (يهود و نصارى) هدايت يافتهتر بوديم. (براى جلوگيرى از اين بهانهها) بىشك از سوى پروردگارتان دليل روشن و هدايت و رحمت آمد. پس كيست ستمكارتر از كسى كه آيات الهى را تكذيب كند و از آن روىگرداند؟ ما به زودى كسانى را كه از آيات ما روىگردانند، به خاطر همين روى گردانى به عذابى سخت مجازات خواهيم كرد.
جلد 2 - صفحه 589
نکته ها
«يَصْدِفُونَ» از «صدف»، به معناى اعراض شديد از چيزى بدون تأمّل و انديشه است.
پیام ها
1- مشركين مكّه، به هدايتيافتگى پيروان تورات و انجيل اعتراف داشتند، ولى خود را براى دريافت كتاب آسمانى شايستهتر از آنان مىدانستند. «لَكُنَّا أَهْدى مِنْهُمْ»
2- نزول قرآن براى همه، اتمام حجّت است. «فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»
3- قرآن، پرتوى از ربوبيّت خداوند است. «بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»
4- قرآن، كتاب هدايت و رحمت است. «هُدىً وَ رَحْمَةٌ»
5- پيش از آزمايش، مدّعى زياد است، ولى امتحان، صداقتها را آشكار مىكند.
لَكُنَّا أَهْدى ... فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ ...
6- از بزرگترين ظلمها به انسانيّت، اعراض از كتب آسمانى است. «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ»
7- كيفر اعراض از دين حقّ و پشت كردن به آيات الهى، عذاب شديد است.
«الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا يَصْدِفُونَ»
8- عامل اصلى بدبختىهاى انسان، عملكرد خود اوست. «بِما كانُوا يَصْدِفُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 590
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتابُ لَكُنَّا أَهْدى مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا يَصْدِفُونَ (157)
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتابُ: يا به جهت كراهت اينكه گويند اگر نازل شده بود بر ما كتابى چنانچه بر يهود و نصارى نازل شده لَكُنَّا أَهْدى مِنْهُمْ: هر آينه بوديم ما راه يافتهتر از ايشان به جهت حدت اذهان و نقايت افهام، و لذا تفهم مىنمائيم به فنون علوم چون قصص و اشعار و خطب، با آنكه امى هستيم فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ: پس بتحقيق آمد به شما حجتى روشن، يعنى قرآن از جانب پروردگار شما و به لغت شما كه همه آن را مىفهميد و ملتفت مىشويد وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ و هدايتى است كه هر كس متابعت آن را كند به مقصد رسد و رحمتى براى مؤمنان كه قطع اعذار و ازاحه علت مكلفان را نمايد. و نزد بعضى بينه به معنى شاهد و مراد حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله باشد كه شاهد امت است و صاحب رحمت و هادى. و قول اول اليق است به مقام
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 413
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ: پس كيست ظالمتر از كسى كه تكذيب نموده آيات الهى را وَ صَدَفَ عَنْها: و اعراض نمود از آن، يا مردمان را بازداشت از آن با وجود علم به صحت آن، يا تمكين به معرفت حقيقيه آن. بعد بر سبيل تهديد و وعيد مىفرمايد سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا: زود باشد كه جزا دهيم آنان را كه اعراض كردند از آيات ما، يا منع مردمان نمودند از آن سُوءَ الْعَذابِ:
شدت سختى و عذاب را يا عذابى كه بدترين عذابها باشد بِما كانُوا يَصْدِفُونَ:
بسبب آنكه بودند معرضين از قرآن و ضالين مردمان از اتباع آن.
تبصره- آيه شريفه دليل است بر آنكه قرآن لطف مىباشد براى مكلفان، چه اگر منزل نمىشد، ايشان را حجت مىبود بر خداى تعالى، و هرگاه منع لطف، عذر و حجت بود مر مكلفان را، پس منع قدرت و خلق كفر، اولى باشد به آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتابُ لَكُنَّا أَهْدى مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآياتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا يَصْدِفُونَ (157)
جلد 2 صفحه 401
ترجمه
يا بگوئيد اگر آنكه نازل شده بود بر ما كتاب هر آينه بوديم هدايت شده تر از آنها پس بتحقيق آمد شما را حجّتى از پروردگارتان و هدايت و رحمتى پس كيست ظالمتر از آنكه تكذيب كرد آيتهاى خدا را و اعراض نمود از آنها زود است جزا ميدهيم آنانرا كه اعراض ميكنند از آيتهاى ما عذاب بدى براى بودنشان كه اعراض ميكردند.
تفسير
علّت ديگر كه براى نزول قرآن لغت عرب ذكر شده آنستكه اهل مكه نگويند اگر بر ما كتابى نازل ميشد ما از ساير امم گوى سبقت را در هدايت و رستگارى مىربوديم چون فهم و فراست و هوش و ذكاوت ما بيش از آنها است و به اين جهت در فنون شعر و خطابه و تاريخ و غيرها تخصّص يافتيم با آنكه امّى و بىسواديم پس از آن تصريح فرموده است كه عذر شما رفع و حجت پروردگار بر شما تمام شد و هدايت و رحمت الهى نصيب شما گشت و اين افتخار براى شما باقى ماند اكنون كيست ظالمتر از شما اگر بعد از شنيدن آيات الهى و فهميدن معانى و يقين بصحت مبانى تكذيب كنيد آنرا و از قبول اسلام و عمل باحكام قرآن اعراض كنيد يا مردم را منع نمائيد با آنكه اعجاز آن نزد شما ظاهر و حجيّت آن واضح و بر شما واجب است تصديق بآن و البته خداوند ظالمان را در دنيا و آخرت بجزاى ظلم و كفر و كفرانشان ميرساند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَو تَقُولُوا لَو أَنّا أُنزِلَ عَلَينَا الكِتابُ لَكُنّا أَهدي مِنهُم فَقَد جاءَكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُم وَ هُديً وَ رَحمَةٌ فَمَن أَظلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآياتِ اللّهِ وَ صَدَفَ عَنها سَنَجزِي الَّذِينَ يَصدِفُونَ عَن آياتِنا سُوءَ العَذابِ بِما كانُوا يَصدِفُونَ (157)
يا ميگفتند که اگر محققا نازل ميشد بر ما كتاب هراينه ما بيشتر هدايت ميشديم از طائفه يهود و نصاري پس براي رفع عذر شما بتحقيق آمد شما را بيّنه واضحه که قرآن باشد از جانب پروردگار شما و هدايت كننده و رحمت پس كي است ظالمتر از كسي که تكذيب كند بآيات الهي و اعراض كند از آنها و اعتناء نكند زود باشد جزاء دهيم كساني که اعراض و تكذيب كردند و دفع نمودند آيات ما را ببدترين عذاب بسبب آنچه که بودند اعراض و دفع ميكردند.
أَو تَقُولُوا عطف است بان تقولوا در آيه قبل يعني اگر قرآن نازل نشده بود ميگفتيد لَو أَنّا أُنزِلَ عَلَينَا الكِتابُ ما که فهممان زيادتر، زكاوتمان بيشتر عقلمان كاملتر، ادراكمان بهتر از يهود و نصاري است اگر بر ما نازل ميشد كتاب لَكُنّا أَهدي مِنهُم ما بهتر هدايت ميشديم از اينکه دو طائفه يهود و نصاري.
اشكال- بنا بر اينکه مفاد لازم ميآيد که پيشينيان آنها که قبل از نزول قرآن بودند ميتوانند باين اعذار معذور باشند و حجت بر آنها نباشد و بعذاب الهي معذب نباشند.
جواب- از زمان خلقت آدم تا آخرين روز دنيا حجت بر خلق تمام است هم حجت باطنيه که عقل باشد که رسول داخل است و هم حجت خارجيه که انبياء و اوصياء انبياء باشند که
(لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها و لماجت باهلها)
و مخصوصا در اهل حجاز و بني اسمعيل دين مقدس حضرت ابراهيم عليه السّلام تا زمان بعثت خاتم النبيين صلّي اللّه عليه و آله و سلّم باقي بود حتي مأمور شد پيغمبر (ص) که متابعت كند ملت ابراهيم (ع) را ثُمَّ أَوحَينا إِلَيكَ أَنِ اتَّبِع مِلَّةَ إِبراهِيمَ حَنِيفاً نحل آيه 124
جلد 7 - صفحه 252
124 و اوصياء حضرت ابراهيم عليه السّلام در ميانه آنها بودند تا زمان بعثت که آخرين آنها حضرت ابي طالب بود که ودايع انبياء را سپرد خدمت حضرت رسالت (ص) چنانچه در بني اسرائيل اوصياء حضرت عيسي (ع) بودند تا زمان بعثت و اينکه كلمات هم عذرتراشي و بهانهجويي بود عذر موجه نبود بر فرض قرآن هم نازل نشده بود پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بعد از بعثت و اقامه معجزه بر آنها واجب بود ايمان بياورند و اينکه عذر نيست که چرا بر ما كتاب نازل نشده، بسياري از انبياء كتاب بر آنها نازل نشده فقط اينکه چهار كتاب است تورات موسي، زبور داود، انجيل عيسي، قرآن محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و اگر تعميم دهيم صحف آدم، شيث، نوح و ابراهيم را هم شامل شود هشت كتاب ميشود ساير انبياء مثل اسمعيل، اسحق، يعقوب، يوسف، لوط، شعيب، سليمان، يحيي، زكريا و هزارها انبياء ديگر كتاب نداشتند بلكه اولو العزم هم نبودند و واجب بوده بر آنها متابعت از انبياء اولو العزم را كنند و اگر اينکه عذر موجه بود هراينه عجم را هم ميرسيد بگويند چرا بر ما كتاب نازل نشد ما که بمراتب از اعراب دوره جاهليت در كمالات علمي و صنعتي بالاتريم و هراينه حكماء را ميرسيد بگويند بخيال خود که ما اعرف کل ناس هستيم چرا بر ما كتاب نازل نشد و بالجمله نزول قرآن يك لطف و عنايتي بود که خدا باين امت داده و جلوگيري از اينکه بهانه جوييها.
فَقَد جاءَكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُم که اينکه هم يكي از اسامي قرآن است بيّنه چون حقايق را واضح و بين مينمايد و حجت را بر خلق از هر جهت تمام ميكند تا قيامت وَ هُديً وَ رَحمَةٌ اما هدايتش يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ اسري آيه 9، و اما رحمتش اشتمالش بر جميع نعم الهيه وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللّهِ لا تُحصُوها ابراهيم آيه 37، نحل آيه 18.
فَمَن أَظلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآياتِ اللّهِ چون بالاترين ظلمها شرك بخدا است
جلد 7 - صفحه 253
إِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ لقمان آيه 12، بعلاوه ظلم بنفس که خود را مورد سختترين عذاب قرار دهد بعلاوه ظلم بغير که وَ صَدَفَ عَنها که اعراض و دفع و منع باشد و نگذارند ديگران را که هدايت شوند.
سَنَجزِي الَّذِينَ يَصدِفُونَ عَن آياتِنا خود را مهيّا كنند براي پاداش روز جزاء سُوءَ العَذابِ آن عذاب سخت و شديد که در ميان همه عذابهاي قيامت سوء است بِما كانُوا يَصدِفُونَ که معلوم ميشود که اينکه صدف آنها عذابش از شرك و تكذيب آيات سختتر است.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- اعتراف مشرکان مکه به هدایت یافتگى پیروان تورات و انجیل (لو أنا أنزل علینا الکتب لکنا أهدى منهم)
۲- نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشرکان مکه و سایر انسانها (أنزل نه ... أو تقولوا لو أنا أنزل علینا الکتب لکنا أهدى منهم)
۳- مشرکان مکه خویشتن را شایسته تر از دیگران براى دریافت حقایق مى پنداشتند. (لو أنا أنزل علینا الکتب لکنا أهدى منهم)
۴- نازل نشدن قرآن موجب اعتراض گمراهان و مشرکان در قیامت به سبب نداشتن کتاب آسمانى و دور ماندن از هدایتهاى الهى (أو تقولوا لو أنا أنزل علینا الکتب لکنا أهدى منهم)
۵- قرآن کتابى روشن و روشنگر و نازل شده از جانب خدا (فقد جاءکم بینة من ربکم)
۶- قرآن پرتوى از ربوبیت خداوند بر انسانهاست. (فقد جاءکم بینة من ربکم)
۷- قرآن خود روشنگر حقانیت خویش و بى نیاز از دلیلى دیگر است. (فقد جاءکم بینة من ربکم)
۸- قرآن دلیلى روشن بر اثبات ربوبیت خدا بر انسانهاست. (فقد جاءکم بینة من ربکم)
۹- قرآن از آیات الهى است. (فقد جاءکم بینة من ربکم ... فمن أظلم ممن کذب بأیت الله)
۱۰- تکذیب کنندگان قرآن ستمکارترین مردمند. (فمن أظلم ممن کذب بأیت الله)
۱۱- کسانى که از قرآن رویگردان باشند، ستمکارترین مردمند. فمن أظلم ممن ... صدف عنها «صدف» (مصدر صدف) به معناى اعراض کردن و منصرف ساختن آمده است. (برگرفته از قاموس المحیط). برداشت فوق بر اساس معناى اول است.
۱۲- کسانى که دیگران را از ایمان به قرآن و آیات الهى باز دارند، ستمکارترین مردمند. فمن أظلم ممن ... صدف عنها در برداشت فوق «صدف» فعلى متعدى (به معناى منصرف ساخت) گرفته شده است. گفتنى است بر این مبنا مفعول آن کلمه اى مانند «الناس» است که به سبب وضوحش در جمله ذکر نشده است.
۱۳- خداوند، اعراض کنندگان از آیات خویش (قرآن) را به عذابى سخت گرفتار خواهد ساخت. (سنجزى الذین یصدفون عن ءایتنا سوء العذاب)
۱۴- خداوند، مانعان راه ایمان را به کیفرى سخت مبتلا خواهد ساخت. (سنجزى الذین یصدفون عن ءایتنا سوء العذاب)
۱۵- ایمان به آیات الهى، على رغم سابقه اعراض و تکذیب، موجب رهایى از عذاب الهى خواهد شد. (سنجزى الذین یصدفون ... بما کانوا یصدفون) «با» در «بما کانوا ... » سببیه و «ما» مصدریه است. آمدن «کان» و مانند آن قبل از فعل مضارع دلالت بر استمرار معناى آن فعل دارد. لذا «سنجزى ... بما کانوا یصدفون» یعنى «آنان را به سبب اعراض مستمرشان به عذاب سوء کیفر مى دهیم». بنابراین اگر کسانى پس از مدتى سرپیچى، آیات الهى را تصدیق کردند به عذاب گرفتار نخواهند شد.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: عذاب معرضان از آیات خدا ۱۳
- اتمام حجت: بر انسانها ۲
- انجیل: هدایت پیروان انجیل ۱
- انسان: اتمام حجت بر انسان ها ۲
- ایمان: آثار ایمان ۱۵ ; ایمان به آیات خدا ۱۵ ; کیفر ممانعت از ایمان ۱۴ ; متعلق ایمان ۱۵ ; ممانعت از ایمان ۱۲
- تورات: هدایت پیروان تورات ۱
- خدا: اتمام حجت خدا ۲ ; دلایل ربوبیت خدا ۸ ; عذابهاى خدا ۱۳ ; کیفرهاى خدا ۱۴ ; مظاهر ربوبیت خدا ۶ ; هدایت خدا ۴
- ظالمان: ظالمترین مردم ۱۰، ۱۱، ۱۲
- ظلم: موارد ظلم ۱۰، ۱۱، ۱۲
- عذاب: عوامل نجات از عذاب ۱۵
- قرآن: حقانیت قرآن ۷ ; روشنگرى قرآن ۵، ۷، ۸ ; ظلم معرضان از قرآن ۱۱ ; ظلم مکذّبان قرآن ۱۰ ; عذاب معرضان از قرآن ۱۳ ; قرآن از آیات خدا ۹ ; نقش قرآن ۲، ۴، ۶، ۸ ; وحیانیت قرآن ۵ ; ویژگیهاى قرآن ۵، ۶، ۷
- کتب آسمانى: آثار جهل به کتب آسمانى۴
- کیفر: مراتب کیفر ۱۴
- گمراهان: اعتراض اخروى گمراهان ۴
- مشرکان مکه: اتمام حجت بر مشرکان مکه ۲ ; اعتراض اخروى مشرکان مکه ۴ ; بینش مشرکان مکه ۳ ; مشرکان مکه و پیروان انجیل ۱ ; مشرکان مکه و پیروان تورات ۱
- هدایت: آثار محرومیت از هدایت ۴