فاطر ٤٢
کپی متن آیه |
---|
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَکُونُنَ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً |
ترجمه
فاطر ٤١ | آیه ٤٢ | فاطر ٤٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِم»: (نگا: مائده / ، انعام / نحل / ، نور / ). «إِحْدَی الأُمَمِ»: ملّت یگانهای در میان همه ملّتها. واژه (إحْدَی) به معنی (جَمیع) و (هر) است. جنبه عموم و تعظیم را دارد. مراد یگانه و پیشگام است. «نُفُوراً»: گریز. بیداری (نگا: اسراء / و ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ... (۴) لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ... (۱)
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ... (۵) وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُمْ... (۰) أَنْ تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ... (۱) وَ إِنْ کَانُوا لَيَقُولُونَ (۱) لَوْ أَنَ عِنْدَنَا ذِکْراً مِنَ... (۰) لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ... (۱) فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (۰)
نزول
قبل از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله وقتى که به کفار قریش مى گفتند اهل کتاب پیامبران خویش را دروغ زن دانسته و تکذیب مینمودند، اینان مى گفتند: خداوند لعنت کند یهود و نصارى را که پیامبرانشان را دروغ زن میدانستند سپس قسم خوردند که اگر پیامبرى از میان ما برخیزد به او ایمان آورده و کتاب او را گرامى میداریم و وقتى که پیامبر مبعوث گردید، او را نپذیرفتند و بر کفر و شرک خویش مى بودند تا این که این آیه براى آنها نازل گردید.[۱]
ابن ابى هلال گوید: قریش از کسانى بودند که مى گفتند: اگر خداوند پیامبرى از میان ما برگزیند هیچ امتى مانند ما نسبت به خداوند مطیع تر و نسبت به پیامبر فرمانبردارتر و نسبت به کتاب آسمانى متمسّک تر نخواهد بود ولى وقتى که پیامبر آمد، معلوم شد دروغ مى گفتند ولذا این آیه و آیه ۱۵۷ سوره انعام (چنان که در صفحات ۳۵۳ و ۳۵۴ ذکر شده است) و آیه ۱۶۸ سوره صافات نازل گردید، و یهودیان کسانى بودند که به خاطر وجود محمد که بعد مى باید بیاید استفتاح بر نصارى میکردند.[۲]
تفسیر
- آيات ۳۹ - ۴۵ سوره فاطر
- استدلال عليه مشركان، در ردّ آلهۀ موهوم آنان
- استدلال بر توحيد، با استناد به ابقاء موجودات
- سوگند قريش، كه اگر نذيرى به سويشان بيايد، هدایت یافته ترین امت ها، خواهند شد
- معناى «مكر سيّئ»، که جز به اهل آن نمى رسد
- اگر خدا، مردم را براى گناهانشان مؤاخذه كند، جنبنده اى بر زمين نمی ماند
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً «42»
و (مشركان) با سختترين سوگندها، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هشدار دهندهاى به سراغشان بيايد از هر يك از امّتهاى ديگر هدايت يافتهتر شوند؛ پس همين كه هشدار دهندهاى برايشان آمد، جز نفرت (از حقّ) چيزى بر آنان نيفزود.
نکته ها
در تفاسير مىخوانيم: مشركان وقتى شنيدند كه هرگاه پيامبرى براى يهوديان مىآمد آنها لجاجت مىكردند؛ سوگند ياد كردند و گفتند: ما چنين نيستيم، اگر پيامبرى براى ما بيايد بدون لجاجت تسليم او را مىپذيريم، و از ديگر امّتها زودتر و بهتر هدايت خواهيم شد ولى همين كه پيامبر به سراغشان آمد جز نفرت چيزى از خود نشان ندادند.
خدا نكند كسانى كه در انتظار حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف) به سر مىبرند و مىگويند: اگر بيايد ما چنين و چنان خواهيم كرد، هنگامى كه تشريف بياورند در برابرش جبهه بگيرند.
پیام ها
1- مشركان، خدا را قبول داشتند و او را مقدّس مىشمردند و به او سوگند ياد مىكردند. «أَقْسَمُوا بِاللَّهِ»
2- به هر سوگندى نمىتوان اعتماد كرد. أَقْسَمُوا بِاللَّهِ- فَلَمَّا جاءَهُمْ ...
3- به عمل كار بر آيد، به سخنرانى نيست. ادّعا زياد ولى عمل كم است. «أَقْسَمُوا- إِلَّا نُفُوراً»
4- براى هدايت مردم، بشارت و انذار هر دو لازم است، ليكن براى جامعهى منحرف انذار مهمتر است. (كلمهى «نَذِيرٌ» دو بار آمده است)
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 511
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (42)
حق تعالى از اين امر اخبار فرمايد:
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ: و سوگند خوردند به خدا، جَهْدَ أَيْمانِهِمْ: سختترين سوگندان خود، يعنى قسم غلاظ و شداد ياد نمودند كفار قريش، لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ: اگر بيايد ايشان را ترساننده كه پيغمبر باشد و آنها را ارشاد و هدايت فرمايد به دين حق، لَيَكُونُنَّ أَهْدى: هر آينه باشند هدايت يافتهتر به قبول قول او و اتباع امر او، مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ: از يكى از امتان گذشتگان و متابعان پيشينيان، يعنى هدايت ايشان بيشتر از يهود و نصارى و صائبان باشد، و در تصديق از همه آنها پيش باشند. فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ: پس آن هنگام كه آمد ايشان را ترساننده و هدايت كننده يعنى حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله كه باعث هدايت و سعادت
جلد 11 - صفحه 47
دنيا و آخرت است، ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً: زياده نكرد آمدن او يا هدايت او مگر رميدن از حق و دور شدن از راه نجات و رستگارى و زياد شدن بغض و گمراهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (41) وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (42) اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً (43) أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً (44) وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً (45)
ترجمه
همانا خداوند نگاه ميدارد آسمانها و زمين را از آنكه زايل شوند و هر آينه اگر زايل شوند نگاه نميدارد آن دو را هيچكس پس از او همانا او بوده است بردبار آمرزنده
و سوگند خوردند بخدا بسختترين سوگندهاشان كه اگر آيد آنها را بيم دهندهئى هر آينه باشند هدايت يافتهتر از يكى از چند امّت پس چون آمد آنها را بيم دهندهئى نيفزودشان جز رميدن
براى گردنكشى و مكر نمودن بدو پا پيچ و وارد نميشود مكر بد مگر باهلش پس آيا انتظار ميبرند مگر طريقه پيشينيان را پس هرگز نيابى براى طريقه خدا تبديلى و هرگز نيابى براى طريقه خدا انتقالى
و آيا سير نكردند در زمين پس بنگرند كه چگونه
جلد 4 صفحه 393
بود سر انجام كسانى كه بودند پيش از آنها و بودند شديدتر از آنها در توانائى و نبوده است خدا كه عاجز كند او را چيزى در آسمانها و نه در زمين همانا او بوده است داناى توانا
و اگر مؤاخذه ميكرد خداوند مردمانرا بآنچه كسب كردند باقى نميگذاشت بر پشت زمين جنبندهئى ولى باز پس ميدارد آنها را تا وقتى نامبرده شده پس چون آيد وقتشان پس همانا خداوند باشد به بندگانش بينا.
تفسير
خداوند در مقام بيان قدرت كامله خود فرموده كه خدا نگهدارى ميكند آسمانها و زمين را در جاى خود كه از آنجا بجانب ديگرى حركت نكنند و اگر آن دو از جاى خود حركت كنند هيچ كس نميتواند آن دو را نگهدارد بعد از خدا يا بعد از زوال از جاى خود و اگر نگهدارى نكند و زائل شوند آن دو از جاى خود احدى از كفار و غير هم در روى زمين باقى نميماند ولى خدا حليم و غفور است تعجيل در عقوبت نميكند تا بندگان موفق بتوبه شوند و آنها را بيامرزد اگر چه شرك و كفر بقدرى بزرگ است گناه آن كه سزاوار است آسمانها و زمين براى آن متزلزل و پاره پاره گردد در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند خدا حامل عرش است يا عرش حامل خدا فرمود خدا حامل عرش و آسمانها و زمين است و آنچه در آنها است و آنچه ما بين آنها است و اين مراد از قول خداوند است ان اللّه يمسك السموات و الارض تا آخر آيه و در اكمال از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه بوجود ما خدا نگهميدارد آسمانها و زمين را از زوال و به اين معنى احاديث ديگرى هم وارد شده است و گفته شده است خداوند براى تنبّه و تهديد مشركين مكّه كه قسم ياد كرده بودند اگر پيغمبرى براى آنها بيايد زودتر از يهود و نصارى و غيره باو ايمان بياورند فرموده و قسم خوردند بخدا بمحكمترين و مؤكّدترين قسمهاشان كه اگر بيايد آنها را بيم دهندهئى از جانب خدا بوده باشند نزديكتر بهدايت از يكى از آندو امّت و ساير امم و ظاهرا كلمه احدى در بعض استعمال شده يا مراد مصداق احدى الامم است كه بر اهر امّتى اطلاق ميشود يعنى نزديكتر بهدايت باشند از آنچه صادق است بر آن احدى الامم كه مراد تمام امّتها باشد يا امّت مهمّ معروفى در عربستان كه يهود بودند و بنظر حقير محتمل است قسم ياد كرده باشند كه اگر از اولاد حضرت اسمعيل كه عرب از نسل او است پيغمبرى بيايد زودتر از يهود كه
جلد 4 صفحه 394
باولاد حضرت اسحق ايمان آوردهاند ايمان باو بياورند و بنابراين احدى الامم بىاشكال است پس چون آمد از جانب خدا نذيرى كه مانند آن نيامده بود و نخواهد آمد نزد آنها چيزى نيفزود بر احوال آنها آمدن او مگر رميدن و تنفّر نمودن و دورى كردن و فرار از حق و حقيقت براى تأنّف و تكبّر و سركشى و خودسرى در زمين و مكر نمودن آنهم مكر بد و بيجا و محلّ با خدا و پيغمبر او و اهل ايمان و احاطه نميكند و پا پيچ نميگردد مكر بد مگر بصاحبش پس آيا منتظر چيزى هستند غير طريقه معموله خدا با پيشينيانشان اگر چنين است كه منتظرند بايد بدانند همان عذاب كه بر پيشينيانشان نازل شد يا نوع ديگر بر آنها نازل خواهد شد پس نمىيابى تو اى پيغمبر براى طريقه خدا تبديلى كه عذاب را مبدّل نمايد بچيز ديگرى و نمىيابى براى طريقه خدا تحويلى كه آنرا منتقل نمايد بجاى ديگرى بلكه آن عذاب است براى كفّار بلى تغيير در نوع آن ممكن است روى دهد كه براى آنها صاعقه و خسف و غرق و امثال اينها بود و براى اينها قحط و غلا و شمشير اولياء خدا آيا سير نكردند در سفرهاى خودشان بشام و يمن و عراق تا به بينند از آثار باقيه عمارات خراب شده اقوام سابقه آنچه موجب عبرت و تنبّه آنها شود و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه آيا نظر ننمودند در قرآن و در اخبار امم ماضيه كه هلاك شدند در هر حال آنها قوّت و قدرت و تمكّنشان از اينها بيشتر بود و نتوانستند با خدا درافتند ور افتادند چون خدا اينطور نبوده و نخواهد بود كه كسى يا چيزى بتواند او را عاجز نمايد و مانع از نفوذ اراده او شود در آسمانها و زمين چون او عالم بتمام اشياء و آثار آنها است و قادر بر تمام امور و اگر بخواهد مردم را بگناهشان مؤاخذه كند جنبندهئى را در روى زمين باقى نميگذارد از گناهكاران يا تمام خلق حتّى حيوانات چنانچه در طوفان نوح (ع) روى داد كه حيوانات هم غرق شدند مگر از هر نوع لازم يك جفت چون وقتى عذاب آمد خشك و تر را با هم ميسوزاند «مالك ملك وجود حاكم ردّ و قبول هر چه كند جور نيست گر تو بنالى خطا است» علاوه بر آنكه همه گناهكارند ناكرده گنه در اين جهان كيست بگو ولى نميكند و تأخير مىاندازد عذاب آنها را تا روز قيامت يا وقت مرگ يا زمانى كه مصلحت در عذاب آنها باشد كه خدا ميداند و مصلحت در اظهار آن نيست و چون آن موعد معيّن در علم الهى رسيد باز
جلد 4 صفحه 395
خدا باحوال بندگانش بصير و بينا است هر كس را بقدر استحقاقش عذاب ميكند و جزاى اعمال خويش را ميدهد و اگر قابل عفو باشد ميآمرزد و ثواب تلاوت اينسوره در ذيل سوره قبل ذكر شد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 4 صفحه 396
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَقسَمُوا بِاللّهِ جَهدَ أَيمانِهِم لَئِن جاءَهُم نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهدي مِن إِحدَي الأُمَمِ فَلَمّا جاءَهُم نَذِيرٌ ما زادَهُم إِلاّ نُفُوراً (42)
و قسم ياد نمودند قسم باللّه بايمان مغلظه که هر آينه اگر ميآمد ما را پيغمبري که ما را انذار كند هر آينه بيشتر هدايت ميشديم از امم ماضيه که بر آنها ميامد پيغمبراني پس موقعي که آمد آنها را انذار كننده زياد نكرد مگر نفرت و بعد و بغضاء بر آن را.
وَ أَقسَمُوا بِاللّهِ كفار قريش و مشركين حجاز و مكه.
جَهدَ أَيمانِهِم قسمهاي غلاظ و شداد.
لَئِن جاءَهُم نَذِيرٌ اگر خداوند براي ما هم ميفرستاد رسولي که ما را آگاه كند به چيزهايي که مغضوب الهيست و بترساند از عذاب الهي.
لَيَكُونُنَّ أَهدي مِن إِحدَي الأُمَمِ البته و صد البته ما ميشديم بيشتر هدايت از امم ماضيه که هر كدام از اينکه امم ماضيه ميگويند ما پيغمبر داشتيم و تابع او هستند يك دسته تابع نوح يك دسته تابع ابراهيم يك دسته تابع موسي يك دسته تابع عيسي صابئين مجوس يهود نصاري ما هم اگر پيغمبري داشتيم بيشتر متابعت او را ميكرديم.
فَلَمّا جاءَهُم نَذِيرٌ پيغمبر اسلام که از خود حجاز و مكه و قريش بود که بر آنها ناگوار نباشد از متابعت مثل يهود و نصاري و مجوس و صابئين.
جلد 15 - صفحه 40
ما زادَهُم إِلّا نُفُوراً دشمني آنها بيشتر شد از امم ماضيه که تمام اذيتها که توانستند بكنند به پيغمبر خود كردند ساحر و جادوگر و كذاب و مفتري و مجنونش گفتند خاكروبه شكمبه شتر بر سرش ريختند سنگ بر قدمهايش زدند عبا بگردنش تابيدند دور خانهاش براي قتلش جمع شدند و پس از فرار جنگ- هاي بدر و حنين و احد را بپا كردند که فرمود
ما اوذي نبي مثل ما اوذيت
منشأ اينکه همه اذيتها:
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 42)
شأن نزول:
«مشرکان عرب هنگامی که میشنیدند بعضی از امتهای پیشین همچون یهود، پیامبران الهی را تکذیب کردند، و آنها را به شهادت رساندند، میگفتند: ولی ما چنین نیستم! اگر فرستاده الهی به سراغ ما بیاید ما هدایت پذیرترین امتها خواهیم بود! ولی همانها هنگامی که آفتاب عالمتاب اسلام از افق
ج4، ص78
سرزمینشان طلوع کرد و پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله همراه بزرگترین کتاب آسمانی به سراغشان آمد نه تنها نپذیرفتند بلکه در مقام تکذیب و مبارزه و انواع مکر و فریب برآمدند.
این آیه و دو آیه بعد نازل شد و آنها را بر این ادعاهای تو خالی و بیاساس مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
تفسیر:
استکبار و حیلهگری، سر چشمه بدبختیهای آنها بود در آیات پیشین سخن از مشرکان و سرنوشت آنها در دنیا و آخرت در میان بود.
در این آیه میفرماید: «آنها با نهایت تأکید سوگند یاد کردند اگر انذار کنندهای به سراغشان بیاید بطور مسلم از همه امتها هدایت یافتهتر خواهند بود» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ).
آری! آنها هنگامی که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند، بسیار تعجب میکردند و همه گونه ادعا در باره خود داشتند و لافها میزدند.
اما هنگامی که «محک تجربه آمد به میان» و کوره امتحان سخت داغ شد و خواسته آنها عملی شد نشان دادند که آنها نیز از همان قماشند، بطوریکه قرآن در دنباله همین آیه فرموده: «پس هنگامی که انذار کننده الهی آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزی بر آنها نیفزود»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً).
این تعبیر نشان میدهد که آنها قبلا نیز بر خلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند، قسمتی از آیین ابراهیم را که در میان آنها وجود داشت محترم نمیشمردند.
نکات آیه
۱ - سوگند مؤکد مشرکان، پیش از بعثت رسول اکرم(ص)، بر ایمان و پذیرش دین الهى در صورت آمدن پیامبرى براى آنان (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن جاءهم نذیر لیکوننّ أهدى من إحدى الأُمم)
۲ - باورداشت مشرکان صدراسلام، به اصل وجود خدا و مقدس و محترم بودن او (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم) برداشت یاد شده از سوگند مشرکان به «اللّه» استفاده مى شود.
۳ - مشرکان جزیرة العرب پیش از اسلام، شرط ایمان و پذیرش دین الهى را، آمدن پیامبرى ویژه براى آنان از جانب خداوند مى دانستند. (و أقسموا باللّه جهد أیمنهم لئن جاءهم نذیر لیکوننّ أهدى من إحدى الأُمم) بیشتر مفسران بر این باورند که این گفتار از مشرکان، در دوران پیش از اسلام بوده و آنان این سخن را به اهل کتاب - که گاهى آنان را به دین الهى دعوت مى کردند - مى گفتند.
۴ - اعتقاد مشرکان عرب، به محدود بودن قلمرو رسالت پیامبران الهى چون ابراهیم، موسى و عیسى(ع) به امت ها و اقوام غیر ایشان (و أقسموا باللّه ... لئن جاءهم نذیر لیکوننّ أهدى من إحدى الأُمم) از این که مشرکان، آمدن پیامبرى ویژه براى خود را; شرط ایمان خود برمى شمردند، مى توان استفاده کرد که آنان اعتقاد نداشتند که قلمرو ادیان الهى در گذشته شامل آنان نیز مى شود; وگرنه این تقاضا لغو و غیر منطقى بود.
۵ - مشرکان جزیرة العرب، مردمى نژادپرست و متعصب بودند. (و أقسموا باللّه ... لئن جاءهم نذیر لیکوننّ أهدى من إحدى الأُمم) برداشت یاد شده از تأکید مشرکان بر آمدن پیامبرى ویژه براى آنان استفاده مى شود; زیرا تأکید آنان در حالى بود که پیامبران بسیارى براى هدایت بشر آمده و عده اى از مردم ساکن در جزیرة العرب به آنان گرویده بودند.
۶ - مشرکان جزیرة العرب، مردمى سوگندشکن و غیرصادق در ادعاى ایمان به پیامبر الهى ویژه خود (و أقسموا باللّه ... فلمّا جاءهم نذیر ما زادهم إلاّ نفورًا)
۷ - بر دوش داشتن مسؤولیت انذار و اخطار، انتظار مردم پیش از نزول قرآن از پیامبران الهى (و أقسموا باللّه ... لئن جاءهم نذیر ... فلمّا جاءهم نذیر ما زادهم إلاّ نفورًا)
۸ - نفرت شدید مشرکان از بعثت رسول اکرم(ص)، به رغم سوگند مؤکد قبلى خود مبنى بر ایمان به پیامبر برخاسته از میان نژاد آنان (و أقسموا باللّه ... فلمّا جاءهم نذیر ما زادهم إلاّ نفورًا)
۹ - انذار و اخطار، از مسؤولیت ها و شیوه هاى تبلیغى پیامبران (لئن جاءهم نذیر ... فلمّا جاءهم نذیر)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): محدوده رسالت ابراهیم(ع) ۴
- انبیا: انذارهاى انبیا ۹; توقع انذار از انبیا ۷; درخواست پیامبر اختصاصى ۳; رسالت انبیا ۹; روش تبلیغ انبیا ۹
- تعصب: تعصب قومى ۵
- جاهلیت: تبعیض نژادى مشرکان جاهلیت ۵; تعصب مشرکان جاهلیت ۵; توقعات مشرکان جاهلیت ۷; حنث سوگند مشرکان جاهلیت ۶، ۸; دروغگویى مشرکان جاهلیت ۶; سوگندهاى مشرکان جاهلیت ۱; شرایط ایمان مشرکان جاهلیت ۱، ۳; عقیده مشرکان جاهلیت ۴; نفرت مشرکان جاهلیت ۸
- خدا: قداست خدا ۲
- عیسى(ع): محدوده رسالت عیسى(ع) ۴
- محمد(ص): نفرت از نبوت محمد(ص) ۸
- مشرکان: خداشناسى مشرکان صدراسلام ۲; عقیده مشرکان صدراسلام ۲
- موسى(ع): محدوده رسالت موسى(ع) ۴
منابع