الإسراء ٩٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۱: خط ۴۱:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link164 | آيات ۸۲ - ۱۰۰ سوره اسراى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link164 | آيات ۸۲ - ۱۰۰ سوره إسراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link165 | وجه اينكه قرآن براى مؤ منين ((شفاء(( و((رحمت (( ناميده شده است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link165 | وجه اين كه قرآن براى مؤمنان، «شفاء» و «رحمت» ناميده شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link166 | توضيح اينكه قرآن ظالمين را جز زيان نمى افزايد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link166 | توضيح اين كه: قرآن، ظالمان را، جز زيان نمى افزايد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link167 | حاصل معناى آيه واشاره به وجوهى كه مفسرين درباره آن گفته اند.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link168 | بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link168 | بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link169 | بحثى فلسفى (در بيان اينكه شرور بالعرضداخل در قضاى الهى هستند)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link169 | بحثى فلسفى: (پیرامون شرور)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link170 | تقسيمات ((عدم (( وبيان اينكه كدام قسم آن شر است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link170 | تقسيمات کلی امور جهان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link171 | تقسيم كلى امور به پنج قسم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link173 | معناى این که: «هر کس بر اساس شاکلۀ خود، عمل می کند»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link172 | سخن صاحب روح المعانى درباره شرور وكلام فخر رازى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link175 | بيان اين كه: «سعادت» و «شقاوت»، از آثار اعتقادات و اعمال انسان مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link173 | معناى ((كليعمل على شاكلته ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link178 | نقد سخن فخر رازى، پيرامون آيه: «قُل كُلٌّ يَعمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link174 | صفات درونى انسان علت تامه اعمال بدنى اونيست بلكه مقتضى آنست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link179 | بحث فلسفى: (رابطه ذاتى بين فعل و علت فاعلى)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link175 | بيان اينكه سعادت وشقاوت ضرورى وتغييرناپذير نيست واكتسابى واز آثار اعتقاداتواعمال انسان مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link181 | معناى این که فرمود «روح، از امر خداست»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link176 | انسان داراى ((شاكله ((هايى است مختلف داراى آثا مختلف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link182 | موارد استعمال كلمۀ «روح»، در آيات قرآن مجيد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link177 | بيان وجه ارتباط واتصال اين آيه با ((وننزل من القرآن ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link184 | تحدّى همۀ انس و جنّ، برای آوردن مثل قرآن، با تمامی خصوصیات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link178 | سخن فخر رازى پيرامون آيه ((قلكل يعمل على شاكلته (( ونقد آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link185 | مشروط كردن مشركان، ايمان خود را به معجزاتى غريب و ناممكن!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۱#link179 | بحث فلسفى (درباره سنخيت وجودى ورابطه ذاتى بينفعل وعلت فاعلى )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link186 | تحقق بخشيدن به پيشنهاد مشركان، در شأن پيامبر «ص» نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link180 | وجود رابطه وسنخيت بين فعل وفاعل از نظر قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link187 | گفتار بعضى مفسران در ارتباط با دو كلمۀ «بَشَراً» و «رَسُولاً»، در آيه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link181 | معناى ((روح (( ومراد از ((امر خدا(( وتوضيح اينكه روح از امر خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link188 | تقرير و توضيح برهانی بر نبوت عامّه و اثبات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link182 | موارد اطلاق واستعمال كلمه ((روح (( در آيات قرآن مجيد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link189 | توضيح برهانى عقلى بر اين كه تحمل وحى، خاص انبياء الهى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link183 | اقوال مختلف ومتعدد مفسرين درباره مراد از روح در آيه : ((يسئلونك عن الروح ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link191 | چون دليل و برهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link184 | تحدّى عمومى (همه انس وجن ) وبه تمامى خصوصيات قرآن (نه فقط بلاغت وفصاحت )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link192 | معناى جمله: «قَادِرٌ عَلَى أن يَخلُقَ مِثلَهُم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link185 | مشروط كردن مشركين ايمان خود را به معجزاتى غريب وناممكن !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link193 | بيان اين كه: انسان مبعوث در قيامت، عين انسان دنيايى است، نه مانند او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link186 | تحقق بخشيدن به پيشنهاد مشركين ، در شاءن پيامبر (ص ) نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۲#link187 | گفتار بعضى مفسرين در ارتباط به دوكلمه بشرا ورسولا در آيه واشكالات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link188 | تقرير وتوضيح برهان بر نبوت عامه واثبات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link189 | توضيح برهانى عقلى بر اينكه تحمل وحى خاص انبياء الهى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link190 | توجهى به سياق آيه ودلات آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link191 | چون دليل وبرهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link192 | معناى جمله : ((قادر على ان يخلق مثلهم ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link193 | بيان اينكه انسان مبعوث در قيامت عين انسان دنيايى است نه مانند او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link194 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link194 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link195 | رواياتى درباره نيت وعمل در ذيل جمله : ((كليعمل على شاكلته ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link196 | چند روايت درباره شأن نزول آيه: «يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوح...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۳#link196 | چند روايت درباره شاءن نزول آيه : ((يسئلونك عن الروح ...(( وبيان مراد از روح]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۶

کپی متن آیه
وَ مَنْ‌ يَهْدِ اللَّهُ‌ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ‌ يُضْلِلْ‌ فَلَنْ‌ تَجِدَ لَهُمْ‌ أَوْلِيَاءَ مِنْ‌ دُونِهِ‌ وَ نَحْشُرُهُمْ‌ يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ عَلَى‌ وُجُوهِهِمْ‌ عُمْياً وَ بُکْماً وَ صُمّاً مَأْوَاهُمْ‌ جَهَنَّمُ‌ کُلَّمَا خَبَتْ‌ زِدْنَاهُمْ‌ سَعِيراً

ترجمه

هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست؛ و هر کس را (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هادیان و سرپرستانی غیر خدا برای او نخواهی یافت؛ و روز قیامت، آنها را بر صورتهایشان محشور می‌کنیم، در حالی که نابینا و گنگ و کرند؛ جایگاهشان دوزخ است؛ هر زمان آتش آن فرونشیند، شعله تازه‌ای بر آنان می‌افزاییم!

|و هر كه را خدا هدايت كند رهيافته اوست، و هر كه را گمراه كند جز خدا برايشان سرپرستى نخواهى يافت، و روز قيامت آنها را به رو افتاده و چشم بسته و لال و كر محشور مى‌كنيم. جايگاهشان دوزخ است كه هر دم آتش آن فرو نشيند، شراره‌اى تازه برايشان مى‌افزاييم
و هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است، و هر كه را گمراه سازد، در برابر او براى آنان هرگز دوستانى نيابى، و روز قيامت آنها را كور و لال و كر، به روى چهره‌شان درافتاده، برخواهيم انگيخت: جايگاهشان دوزخ است. هر بار كه آتش آن فرو نشيند، شراره‌اى [تازه‌] برايشان مى‌افزاييم.
و هر که را خدا رهنمایی کند آن کس به حقیقت هدایت یافته و هر که را به گمراهی واگذارد دیگر جز خدا هیچ (رهنما و) دوست و نگهبانی بر آنها نخواهی یافت و چون روز قیامت شود بر روی صورت (بکشانیم و) کور و گنگ و کر محشورشان خواهیم کرد؛ به دوزخ مسکن کنند که هرگه آن دوزخ آتشش خاموش شود باز شدیدتر بر آنها سوزان و فروزانش کنیم.
و هر که را خدا هدایت کند، پس او هدایت یافته است، و آنان را که خدا [به کیفر لج بازی و عنادشان] گمراه سازد، هرگز در برابر خدا برای آنان یاورانی نخواهی یافت، و آنان را روز قیامت در حالی که به رو در افتاده اند، کور و لال و کر محشور می کنیم، جایگاهشان دوزخ است، هرگاه [شعله] آتشش فرو نشیند، شعله ای دیگر بر آنان می افزاییم.
و هر كه را خدا هدايت كند، هدايت شده است. و هر كه را گمراه سازد جز خداى براى او سرپرستى نيابى و در روز قيامت در حالى كه چهره‌هايشان رو به زمين است، كور و لال و كر محشورشان مى‌كنيم و جهنم جايگاه آنهاست كه هر چه شعله آن فرو نشيند بيشترش مى‌افروزيم.
و کسی که خداوند هدایتش کند رهیافته است و کسانی را که بیراه واگذارد، هرگز برای آنان در برابر او دوستانی نخواهی یافت، و آنان را در روز قیامت، نابینا و گنگ و ناشنوا، به رو در افتاده محشور گردانیم و سرایشان جهنم است که هر چه شعله‌اش فرو نشیند، بر ایشان افروخته می‌داریم‌
و كسى را كه خدا راه نمايد، پس هموست راه يافته و هر كه را گمراه كند هرگز براى آنان دوستان و ياورانى جز او [كه وى را راه نمايند] نيابى و روز رستاخيز آنان را كور و گنگ و كر برانگيزيم، بر رويهاشان [كشيده مى‌شوند]، جايشان دوزخ است، كه هر گاه [آتش آن‌] فرونشيند آنان را آتش سوزان بيفزاييم.
خدا هر کس را (به سبب ایمان به پروردگار و پیغمبرش و کتاب آسمانی قرآن) رهنمود کند، راهیاب او است، و هرکس را (به سبب سوء اختیار و فرو رفتن در گناهان و سرکشی از قوانین آفریدگار) گمراه سازد، جز خدا دوستان و مددکارانی برای چنین کسانی نخواهی یافت (تا دست آنان را بگیرند و به سوی حق برگردانند و از کیفر و عذاب آخرت رستگارشان گردانند) و ما در روز رستاخیز ایشان را بر روی رخساره (کشانده و) کور و لال و کر (از گورها) جمع می‌گردانیم (و به صحرای محشر گسیل می‌داریم. به گونه‌ای که بر اثر پریشانی حال چشمانشان نمی‌بیند و گوشهایشان نمی‌شنود و زبانهایشان قادر به تکلّم نمی‌باشد). جایگاهشان دوزخ خواهد بود. هر زمان که زبانه‌ی آتش (به سبب سوختن گوشت و استخوان ایشان) فروکش کند، (با تجدید گوشت و استخوانشان) بر زبانه‌ی آتششان می‌افزائیم.
و هر که را خدا راه نماید (هم) او ره‌یافته است و هر که را گمراه سازد، جز او برای آنان هرگز رهبرانی نیابی. و روز قیامت آنان را در حالی که کوران و لالان و کرانی هستند (که) بر روی چهره‌هاشان در افتادند، ناگزیرگرد آوریم؛ پناهگاه‌شان دوزخ است، (و) هر بار آتش آن فرو نشیند، شراره‌ای سوزان برآنان می‌افزاییم.
و آن را که خدا هدایت کند او است هدایت‌شده و آن را که گم کند هرگز نیابی برای ایشان دوستانی جز او و گردآریمشان روز قیامت بر چهره‌هاشان کوران و گنگان و کران جایگاه ایشان است دوزخ هرگاه خاموش شود (فرونشیند) بیفزائیمشان آتش را

Whomever Allah guides is the guided one. And whomever He leaves astray—for them you will find no protectors apart from Him. And We will gather them on the Day of Resurrection, on their faces, blind, dumb, and deaf. Their abode is Hell; whenever it abates, We intensify the blaze for them.
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ٩٦ آیه ٩٧ الإسراء ٩٨
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أوْلِیَآء»: کمک‌کنندگان. یاران. «عَلَی وُجُوهِهِمْ»: بر روی چهره و رخساره‌هایشان (نگا: فرقان / ، قمر / ). «عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمّاً»: کوران و لالان و کران. این امر در اوائل زنده‌گرداندن دوباره و سر برآوردن از گورها است که به سبب سرگشتگی و پریشانی، حواسّ ایشان از کار می‌افتد. ولی بعدها پرده‌های سرگردانی به کنار زده می‌شود و اهوال قیامت را می‌بینند (نگا: کهف / ، شوری / ، ِ / ). «خَبَتْ»: آتش فروکش کرد. از شعله افتاد. از ماده (خبو). «سَعیراً»: شعله‌ور. فروزان (نگا: نساء / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً «97»

و هر كه را خدا هدايت كند، پس همو هدايت يافته است و هر كه را گمراه سازد، هرگز ياورانى جز خدا براى آنان نخواهى يافت و ما در روز قيامت، آنان را واژگون (به صورت خزنده) كور و كر و لال محشور مى‌كنيم و جايگاهشان دوزخ است، كه هرگاه خاموش شود، آتش آنان را بيافزاييم.

نکته ها

«خَبَتْ»، به معناى فروكش كردن شعله است. و «سعير»، به معناى شعله‌ور شدن آتش و از نام‌هاى جهنّم است.

سؤال: اگر گمراهان در قيامت، كر و كور و لالند، پس چگونه در آيات ديگر، از ديدن آتش؛ «رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ» «1»، يا شنيدن صداى دوزخ؛ «سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» «2»، يا فرياد و شيون آنان؛ «دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» «3» سخن به ميان آمده است؟

پاسخ: مراحل و مواقف قيامت متفاوت و متعدّد است. در هر موقفى ممكن است حالتى باشد كه در مرحله‌ى بعد از آن نباشد. «4»

پیام ها

1- هدايت تنها به علم، عقل و استدلال نيست، توفيق الهى نيز مى‌خواهد. «مَنْ يَهْدِ اللَّهُ»

2- گمراهان را نجات‌بخشى جز خدا نيست. مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ ...

3- كسى كه از گوش، چشم و زبان خود در مسير حقّ‌يافتن، حقّ‌گفتن و حقّ‌ديدن‌


«1». كهف، 53.

«2». فرقان، 12.

«3». فرقان، 13.

«4». تفسير تبيان.

جلد 5 - صفحه 122

بهره نگيرد، در قيامت نيز كور، كر، لال و واژگون محشور مى‌شود. اين در واقع نوعى تجسّم عمل انسان است! نَحْشُرُهُمْ‌ ... عَلى‌ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا

4- آتش دوزخ، براى مجرمان پيوسته شعله‌ورتر مى‌شود. «كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً (97)

جلد 7 - صفحه 445

وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ‌: و هر كه را راه نمايد خداى تعالى، يعنى حكم فرمايد به هدايت او به سبب حسن اختيار او ايمان را. فَهُوَ الْمُهْتَدِ: پس او راه يافته به ايمان و توحيد و بهشت. وَ مَنْ يُضْلِلْ‌: و هر كه را مخذول فرمايد به جهت سوء اختيار او كفر را به واسطه فرط عناد و لجاج او، تخليه نمايد و واگذارد او را به حال خود تا در گمراهى هلاك شود. فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ‌: پس هرگز نيابى تو مر ايشان را دوستانى غير از خداى متعال كه يارى كنند آنها را و از عذاب خلاصى دهند آنان را.

تبصره: ضرورت و بداهت حاكم است به استناد افعال به بندگان، زيرا حسا مشاهده كنيم فرق را بين حركت حيوان كه به اختيار صادر، و حركت سنگ كه به اضطرار واقع شود. و منشأ فرق، اقتران قدرت است در فعل حيوان و نبودن قدرت در سنگ؛ بنابراين الطاف الهيه: و ارسال رسل و انزال كتب و تمكين و عقل و ارشاد و هدايت، نسبت به تمامى بندگان از مؤمن و كافر مساوى باشد بدون تفاوت، لكن پس از قبول مؤمن به حسن اختيار ايمان را، خداى تعالى او را موفق گردانيد به هدايت؛ بعد از انكار و عناد و لجاج كافر به سوء اختيار از قبول حق و ثابت و راسخ شدن در كفر، و اتمام حجت نسبت به او حق سبحانه، او را در گمراهى به حال خود گذارد تا به هلاكت رسد، زيرا ايمان اجبارى، نقض غرض، و با تكليف منافات دارد، اين است معنى هدايت و اضلال كه به خداى تعالى نسبت داده شود.

وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ‌: و حشر كنيم ايشان را روز قيامت‌

جلد 7 - صفحه 446

بر رويهاى ايشان. عياشى‌ «1» از حضرت باقر يا صادق عليهما السّلام روايت نموده در اين آيه شريفه كه محشور شوند بر پيشانى، يعنى بر پيشانى راه روند، يا به صورتهاى خود كشيده شوند به آتش جهنم. چنانچه در دنيا چنين كنند نسبت به كسى كه مبالغه در عذاب و اهانت او شود. مسلم و بخارى در صحيحين‌ «2»- انس بن مالك روايت نموده كه از پيغمبر پرسيدند: چگونه به رويهاى خود راه روند؟ فرمود: آن كس كه مى‌برد ايشان را بر قدمهاى آنها، قادر است كه ببرد آنها را به روى‌ها.

عُمْياً: حشر كنيم ايشان را در حالتى كه كور باشند. به اين معنى كه چيزى كه موجب لذات چشم باشد مشاهده نكنند. وَ بُكْماً: و در حالتى كه گنگان باشند يعنى نگويند چيزى كه از آنها قبول و معذرت باشد. وَ صُمًّا: و در حالتى كه كران باشند كه آنچه موجب التذاذ مسامع ايشان باشد نشنوند. و اين تعذيب سه‌گانه به جهت آن است كه در دنيا قواى چشم و گوش و زبان خود را در حق به كار نبردند، يعنى نظر در آيات هاديه نكرده، و سخن حق را به گوش دل نشنيده، و كلمات حق را به زبان جارى نكردند، لا جرم در قيامت كور و كر و گنگ محشور شوند.

مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ‌: جايگاه ايشان جهنم باشد. كُلَّما خَبَتْ‌: هر زمانى كه ساكن شود زبانه جهنم، يعنى چون آتش جهنم گوشت و پوست ايشان را بسوزاند و آنها مانند زغال شوند، زبانه آتش فرو نشيند، چنانچه آتش دنيا بعد از سوختن هيزم فرو نشيند. زِدْناهُمْ سَعِيراً: بيفزائيم ايشان را به افروختن آتش بعد از تبديل گوشت و پوست آنها، تا باز آتش در ايشان بپيچد و معذب شوند.

تفسير برهان‌ «3» به روايت مرفوع از حضرت سجاد عليه السّلام فرمود: بدرستى‌


«1» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 317.

«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 442.

«3» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 451.

جلد 7 - صفحه 447

كه در جهنم وادى باشد گفته شود «سعيرا» وقتى زبانه جهنم فرو نشيند باز شود سعير آن، و اين معنى است فرمايش الهى‌ (كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ كَفى‌ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (96) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً (97) ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (98) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى‌ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلاَّ كُفُوراً (99) قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً (100)

ترجمه‌

ترجمه بگو كافى است خدا كه گواه باشد ميان من و ميان شما همانا او باشد به بندگانش آگاه و بينا

و كسى را كه راهنمائى كند خدا پس او است راه يافته و كسانيرا كه در گمراهى گذارد پس هرگز نيابى براى آنها ياورانى از غير او و جمع كنيم آنها را روز قيامت كشيده شده بر رويهاشان كوران و گنگان و كران جايگاه آنها دوزخ است هر گاه فرو نشيند آتش زياد كنيم بر آنها شعله را

اين جزاى آنها است براى آنكه كافر شدند بآيتهاى ما و گفتند آيا وقتى كه باشيم استخوانها و ريزه ريزه آيا ما هر آينه گرديم برانگيخته شدگان مخلوقى تازه‌

آيا ندانستند همانا خداوندى كه آفريد آسمانها و زمين را توانا است بر آنكه بيافريند مانند آنها را و قرار داد براى آنها مدتى كه نيست شكّى در آن پس قبول ننمودند ستمكاران مگر انكار را

بگو اگر شما مالك بوديد خزينه‌هاى رحمت پروردگار مرا آنگاه هر آينه امساك ميكرديد از ترس خرج كردن و باشد آدمى بسيار امساك كننده.

تفسير

- خداوند سبحان پس از جواب مقالات اهل شرك و طغيان بنحوى كه در آيات سابقه بيان شد به پيغمبر خود دستور فرموده كه بآنها بگويد كافى است خداوند كه شاهد باشد بر صدق ادّعاء من و آنكه بوظيفه تبليغ خود قيام نمودم و شهادت خداوند قولا به آيات بيّنات قرآن مجيد است و فعلا باجراء معجزات با هرات است بدست آنحضرت و خداوند دانا و خبير است بعقائد و اعمال خفيّه بندگان و بينا و بصير است باحوال و افعال آشكار آنها و همه را بپاداش خواهد رسانيد و اينجمله براى تسليت خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تهديد كفّار ذكر شده و نيز خداوند امر فرموده به پيغمبر خود كه بفرمايد راه وصول بحقّ و حقيقت و خير دنيا و آخرت منحصر است در دين اسلام و اطاعت پيغمبر و اوصياء او عليهم السلام كسيكه قبول نمايد آن دين را و پيروى كند از ايشان هدايت الهى و اصل باو شده پس او است مهتدى و راه يافته و كسيكه تجاوز نمايد و منحرف گردد از آن راه هدايت الهى و اصل باو نشده و در گمراهى افتاده خداوند هم او را بحال خود واگذار ميفرمايد و دستگيرى از او نميكند چون خود را بسوء اختيار بسبب عناد و لجاج و تكبّر از قبول حقّ از قابليّت هدايت انداخته و معلوم است چنين كسى ولى و هادى و يار و ياورى نخواهد داشت و كسى نميتواند از او دستگيرى كند چون بقول خدا


جلد 3 صفحه 395

و پيغمبر و اوصياء او مهتدى نشده چه رسد بسائرين با آنكه راه و راهنما منحصر است و مردم جز راه حقّ راهى و جز خدا و اولياء او دستگيرى ندارند و اين خلاصه معناى گمراه نمودن يا در گمراهى گذاردن يا حكم بگمراهى كردن خداوند است كه مكرّر بيان شده است و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه فرمود من تنها مبلّغ از جانب خدايم رساندن مردم را بحقّ كار من نيست اگر بود من تمام مردم روى زمين را مؤمن مينمودم شيطان هم عقائد و اعمال ناشايسته را در نظر مردم جلوه ميدهد و گمراهى مردم بدست او نيست اگر بود همه مردم را گمراه ميكرد پس هدايت و ضلالت بدست خدا است و توفيق و خذلان از او است هر كس را بخواهد هدايت ميكند و هر كس را بخواهد گمراه ميدارد و معلوم است اين قبيل اشخاص كه در دنيا كورند از مشاهده آيات الهى و لالند از اقرار بتوحيد و نبوّت و امامت و كرند از شنيدن سخن حقّ در آخرت هم باين اوصاف محشور ميشوند چون آنجا روز ظهور حقائق و بروز سرائر است پس نمى‌بينند چيزيرا كه موجب روشنى چشمهاشان باشد و نميشنوند صوتى را كه سبب لذّت بردن گوشهاشان گردد و نميگويند سخنى را كه براى آنها فائده داشته باشد و براى مزيد ذلّت و خوارى بر پيشانى و رخسار كشيده ميشوند بصحراى محشر چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مردى از آنحضرت سؤال نمود چگونه محشور ميشود كافر در قيامت بر رخسارش فرمود كسيكه روان فرمود او را در دنيا بدو پايش قدرت دارد كه او را روان فرمايد در آخرت برخسارش و عيّاشى ره از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد پيشانى است جايگاه ابدى آنها جهنّم است و هر زمان كه فرو نشيند آتش آن براى سوختن گوشت و پوست آنها خداوند گوشت و پوست تازه بآنها ميدهد و در نتيجه آن شعله آتش زياد ميشود و اين براى آنستكه آنها منكر معاد بودند در دنيا و از روى بى‌فكرى و تعجّب و انكار ميگفتند آيا وقتى ما مرديم و گوشت و پوست ما خاك شد و استخوانهاى ما پوسيده و ريز ريز و متفرق گرديد خداوند ما را دوباره زنده ميكند و بر پا ميدارد كه مخلوق تازه‌اى باشيم خداوند ميخواهد بآنها بفهماند امرى را كه شما منكر بوديد وقوع آنرا يكبار خداوند ميتواند دائما نسبت بشما معمول دارد تا موجب مزيد تأسفشان شود بر تكذيب انبيا و انكار معاد و بيشتر


جلد 3 صفحه 396

بچشند طعم آتش را قمّى و عيّاشى رحمهما اللّه از امام سجّاد عليه السّلام نقل نموده كه سعير نام واديى است در جهنّم كه هر زمان آتش آن فرو نشيند از وادى سعير بآن كمك رسد آيا ندانستند و فكر نكردند تا بدانند كه خداوندى كه بدست قدرت خود آفريده است بناى با عظمت آسمانها و زمين را قادر است كه بيافريند آدميزاد و مانند آنها را با آنكه ميدانند خلق آدميزاد آسانتر است از خلق آسمانها و دوباره ساختن چيزى آسانتر است از دفعه اوّل و خداوند مقرّر فرموده است براى بنى آدم مدّتى را كه تفكّر نمايند و پى بحقائق ببرند تا زمان مرگ يا قيامت كه شكّى در وقوع هيچيك از آن دو نيست و با اين همه آيات بيّنات باز ستمكاران بخويش و خلق از قبول حقّ امتناع ورزيدند و براى خود نخواستند جز كفر و انكار و كفران و ناسپاسى را و چون آنها از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چشمه و باغ و بستان و طلا خواسته بودند در بدو مقالشان كه در آيات سابقه بيان شد خداوند هم به پيغمبر خود دستور فرمود كه در خاتمه جواب بفرمايد شما مردمانى هستيد كه اگر خداوند خزينه‌هاى ارزاق و نعم خود را بشما عطا فرمايد و مالك شويد از ترس آنكه مبادا تمام شود خرج نميكنيد با آنكه تمام شدنى نيست چون انسان بالطّبع ممسك و بخيل است و بايد برياضت اين صفت را از خود دور كند و اين براى آنستكه انسان محتاج است و كسيكه احتياج دارد اگر چيزى بكسى هم بدهد براى غرضى يا اميد عوضى ميدهد و كسيكه بدون غرض و عوض بخشش ميكند فقط خداوند است كه بهيچ وجه احتياجى ندارد پس جواد و كريم حقيقى او است نه غير او و اولياء خدا متّصف بصفات او هستند و اقتضاء طبع انسانى در وجود آنها مقهور قوّه عقلانى و جنبه رحمانى است خلاصه آنكه فائده مال داشتن خرج كردن است شما كه دل خرج كردن را نداريد مال نداشته باشيد براى شما بهتر است چون زحمت شما كمتر است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ يَهدِ اللّه‌ُ فَهُوَ المُهتَدِ وَ مَن‌ يُضلِل‌ فَلَن‌ تَجِدَ لَهُم‌ أَولِياءَ مِن‌ دُونِه‌ِ وَ نَحشُرُهُم‌ يَوم‌َ القِيامَةِ عَلي‌ وُجُوهِهِم‌ عُمياً وَ بُكماً وَ صُمًّا مَأواهُم‌ جَهَنَّم‌ُ كُلَّما خَبَت‌ زِدناهُم‌ سَعِيراً (97)

و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند هدايت‌ فرمايد ‌پس‌ ‌او‌ هدايت‌ ‌شده‌ ‌است‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ گمراه‌ نمايد ‌پس‌ هرگز نمييابي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ اولياء ‌از‌ ‌غير‌ ‌از‌ خداوند و محشور مي‌ كنيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ روز قيامت‌ ‌بر‌ صورت‌هاي‌ ‌خود‌ كور و لال‌ و كر جايگاه‌ ‌آنها‌ جهنم‌ ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ آتش‌ ‌آنها‌ خاموش‌ گردد ‌ما زياد ميكنيم‌ افروختن‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ موضوع‌ هدايت‌ و ضلالت‌ ‌که‌ دو اسم‌ ‌از‌ اسامي‌ الهيه‌ ‌است‌ هادي‌ و مضل‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ خداوند اسباب‌ هدايت‌ ‌که‌ بمعني‌ ارائه‌ طريق‌ ‌است‌ ‌بر‌ تمام‌ افراد ‌علي‌ السواء فراهم‌ فرموده‌ چه‌ اسباب‌ تكويني‌ ‌از‌ عقل‌ و شعور و ادراك‌ و اعضاء و جوارح‌ و اختيار و چه‌ تشريعي‌ ‌از‌ ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و بيان‌ احكام‌ و بشارات‌ بسعادت‌ و اطاعت‌ و انذار ‌از‌ مخالفت‌ و معصيت‌ ‌اگر‌ بنده‌ رو باين‌ اسباب‌ باختيار ‌خود‌ رفت‌ خداوند ‌هم‌ توفيق‌ و تأييد و اعانت‌ ميفرمايد ‌تا‌ نائل‌ شود و ‌اينکه‌ ايصال‌ بمطلوبست‌ و ‌اينکه‌ معني‌ هدايت‌ الهي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد:

وَ مَن‌ يَهدِ اللّه‌ُ فَهُوَ المُهتَدِ و ‌اگر‌ باختيار ‌خود‌ پشت‌ كرد بآنها و رو بباطل‌ و هوا پرستي‌ و كفر و ضلالت‌ رفت‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ بخود واگذار مي‌كند و شيطان‌ ‌بر‌ ‌او‌ مسلط ميشود و قلبش‌ سياه‌ ميشود و ‌اينکه‌ معناي‌ كلمه‌ و ‌من‌ يضلل‌ ‌است‌ البته‌ هيچ‌ امري‌ تحقق‌ پيدا نميكند بدون‌ مشيت‌ الهي‌ و كليه‌ افعال‌ اختياريه‌ عباد ‌هم‌ استنادش‌ بعبد داده‌ ميشود چون‌ ‌در‌ تحت‌ اختيار ‌او‌ ‌است‌ ‌هم‌ استناد بخدا چون‌ بدون‌ مشيت‌ ‌او‌ واقع‌ نميشود چون‌ ‌عبد‌ و اختيار ‌او‌ و قواي‌ ‌او‌ ‌در‌ تحت‌ اختيار ‌او‌ ‌است‌ و ‌براي‌ تقريب‌ بذهن‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ گوشتي‌ مقابل‌ گربه‌ گذارديد ‌براي‌ امتحان‌ گربه‌ و ‌او‌ ربود

جلد 12 - صفحه 311

‌هم‌ استناد بگربه‌ داده‌ ميشود چون‌ باختيار ‌خود‌ ربوده‌ و ‌هم‌ استناد بشما داده‌ ميشود ‌که‌ ميتوانستي‌ جلوگيري‌ كني‌ و گربه‌ ‌را‌ بخود واگذار كردي‌.

فلن‌ تجد لن‌ ‌براي‌ نفي‌ تأبيد ‌است‌ ‌يعني‌ هرگز نميابي‌ ‌لهم‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ گمراهان‌ (اولياء) ‌که‌ بتوانند مضرات‌ معاصي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ دفع‌ كنند ‌ يا ‌ مثوبتي‌ بآنها برسانند ‌من‌ دونه‌ فقط خداوند ‌اگر‌ قابليت‌ عفو دارد عفو و ‌اگر‌ مستحق‌ عذاب‌ ‌است‌ عذاب‌ ميفرمايد و چون‌ ‌غير‌ مؤمن‌ قابليت‌ عفو ندارد بلكه‌ مورد غضب‌ ‌او‌ واقع‌ ‌شده‌ وَ نَحشُرُهُم‌ يَوم‌َ القِيامَةِ ‌که‌ جميع‌ اولين‌ و آخرين‌ مجتمع‌ ميشوند اهل‌ ضلالت‌ محشور ميشوند ‌علي‌ وجوههم‌ صورتها روي‌ خاك‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر دارد ‌که‌ اهل‌ محشر پا روي‌ متكبرين‌ ميگذارند و ميروند عميا و بكما و صما چشم‌ قلب‌ ‌آنها‌ كور ‌است‌ حقايق‌ ‌را‌ مشاهده‌ نميكند زبان‌ قلب‌ لال‌ ‌است‌ اقرار و اعتراف‌ بحق‌ نميكند گوش‌ قلب‌ كر ‌است‌ استماع‌ حق‌ نميكند ميفرمايد:

وَ مَن‌ أَعرَض‌َ عَن‌ ذِكرِي‌ فَإِن‌َّ لَه‌ُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نَحشُرُه‌ُ يَوم‌َ القِيامَةِ أَعمي‌ قال‌َ رَب‌ِّ لِم‌َ حَشَرتَنِي‌ أَعمي‌ وَ قَد كُنت‌ُ بَصِيراً قال‌َ كَذلِك‌َ أَتَتك‌َ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِك‌َ اليَوم‌َ تُنسي‌ طه‌ ‌آيه‌ 124 ‌الي‌ 126 و نيز ميفرمايد:

قال‌َ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُون‌ِ مؤمنون‌ ‌آيه‌ 110 و ‌از‌ همين‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌در‌ قيامت‌ ‌هم‌ بحال‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ باقي‌ هستند مَأواهُم‌ جَهَنَّم‌ُ ‌غير‌ مؤمن‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ و ‌هر‌ چه‌ ‌باشد‌ ‌اگر‌ ‌از‌ روي‌ تقصير ايمان‌ نياورده‌ جايگاه‌ ‌او‌ جهنم‌ ‌است‌ كُلَّما خَبَت‌ آتش‌ جهنم‌ خموشي‌ ندارد لكن‌ بهر درجه‌ ‌که‌ هست‌ بآن‌ درجه‌ باقي‌ نميماند زِدناهُم‌ سَعِيراً شدت‌ پيدا ميكند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 97)- سپس اضافه می‌کند: «هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست» (وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ).

«و هر کس را (به خاطر اعمالش) گمراه سازد، هادیان و سرپرستانی غیر خدا برای او نخواهی یافت» (وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ).

تنها راه این است که باز هم به سوی او بازگردند و نور هدایت از او بطلبند.

این دو جمله در حقیقت اشاره به این است که تنها استدلالات قوی و کوبنده برای ایمان آوردن کافی نیست، بلکه تا توفیق الهی و شایستگی هدایت در او پیدا نشود محال است ایمان بیاورد.

نطفه پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود!

سپس به صورت یک تهدید قاطع و کوبنده صحنه‌ای از صحنه‌های قیامت را که نتیجه قطعی اعمال آنهاست به آنها نشان داده، می‌فرماید: «ما آنها را در روز قیامت بر صورتهایشان محشور می‌کنیم» (وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی وُجُوهِهِمْ).

به جای این که مستقیم و ایستاده راه بروند فرشتگان عذاب آنان را به صورتشان بر زمین می‌کشند یا همچون خزندگان بر صورت و سینه می‌خزند.

ج2، ص672

و نیز «آنها در حالتی که نابینا و لال و کر هستند» به آن دادگاه بزرگ وارد می‌شوند (عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا).

مواقف و مراحل قیامت مختلف است در بعضی از مراحل و مواقف آنها کور و کر و نابینا هستند، ولی در مراحل دیگری چشمشان بینا و گوششان شنوا و زبانشان باز می‌شود، تا صحنه‌های عذاب را ببینند و سرزنشهای سرزنش کنندگان را بشنوند و به ناله و فریاد و اظهار ضعف بپردازند و این خود یک نوع مجازات برای آنهاست.

و نیز مجرمان از دیدن آنچه مایه سرور است و از شنیدن آنچه مایه نشاط و از گفتن آنچه موجب نجات می‌باشد محرومند و به عکس آنچه که مایه زجر و ناراحتی است می‌بینند و می‌شنوند و می‌گویند.

و در پایان آیه می‌فرماید: «جایگاه همیشگی آنها دوزخ است» (مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ).

اما گمان نکنید آتشش همچون آتشهای دنیا سر انجام به خاموشی می‌گراید نه «هر زمان التهاب آن فرو می‌نشیند شعله تازه‌ای بر آنها می‌افزائیم» (کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیراً).

نکات آیه

۱- بهره مندان از هدایت الهى، راه یافتگان واقعى اند. (و من یهد الله فهو المهتد)

۲- هدایت الهى، تضمین کننده هدایت واقعى انسان است. (و من یهد الله فهو المهتد)

۳- هدایت و گمراهى انسان به دست خداوند است. (من یهد الله فهو المهتد و من یضلل فلن تجد لهم أولیاء من دونه)

۴- آنان که گمراهى شان از سوى خدا تثبیت شود، غیر قابل هدایت و فاقد هرگونه سرپرست و یاورند. (و من یضلل فلن تجد لهم أولیاء من دونه)

۵- محرومان از هدایت الهى، از هرگونه یار و یاورى محرومند. (و من یضلل فلن تجد لهم أولیاء من دونه)

۶- گمراهان، در قیامت به صورت خزندگانى فاقد هرگونه شنوایى، بینایى و نطق محشور خواهند شد. (و من یضلل ... و نحشرهم یوم القیمة على وجوههم عمیًا و بکمًا و صمًّا)

۷- تأثیر عقیده و عمل گمراهان حق ناپذیر، در قواى ادراکى و حسى (چشم، گوش و زبان) آنان به هنگام حشر در قیامت (و نحشرهم یوم القیمة على وجوههم عمیًا و بکمًا و صمًّا)

۸- ذلت و به خاک در افتادن چهره گمراهان در قیامت (و نحشرهم یوم القیمة على وجوههم عمیًا و بکمًا و صمًّا)

۹- حشر انسان در قیامت، حشرى جسمانى است. (و نحشرهم یوم القیمة على وجوههم عمیًا و بکمًا و صمًّا)

۱۰- مأوا و جایگاه گمراهان حق ناپذیر، دوزخ است. (مأوهم جهنّم)

۱۱- آتش دوزخ، آتشى خاموش نشدنى و داراى نوسان و همواره فروزان است. (کلّما خبت زدنهم سعیرًا)

روایات و احادیث

۱۲- «عن ابراهیم بن عمر رفعه إلى أحدهما فى قول الله: «و نحشرهم یوم القیامة على وجوههم» قال: على جباههم;[۱] در مرفوعه ابراهیم بن عمر از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) درباره سخن خدا «و نحشرهم یوم القیامة على وجوههم» روایت شده است که فرمود: آنان را در حالى که بر پیشانیهایشان افتادند [محشور مى کنیم]».

۱۳- «على بن الحسین(ع) قال: إن فى حهنّم وادیاً یقال له: سعیر، إذا خبت حهنّم فتح سعیرها و هو قوله: «کلّما خبت زدناهم سعیراً»;[۲] امام سجاد فرمود: همانا در حهنّم وادیى وجود دارد که به آن «سعیر» گفته مى شود و آن گاه که آتش حهنّم فروکش کند، سعیر حهنّم گشوده گردد و آن سخن خداوند است که مى فرماید: کلّما خبت زدناهم سعیراً».

موضوعات مرتبط

  • ادراک: عوامل مؤثر در قواى ادراکى ۷
  • انسان: حشراخروى انسان ها ۹
  • جبرواختیار ۳:
  • جهنّم: جاودانگى آتش جهنّم ۱۱; جایگاه سعیر ۱۳; درکات جهنّم ۱۳; مراتب آتش جهنّم ۱۱
  • جهنّمیان ۱۰:
  • حق: حشر اخروى حق ناپذیران ۷
  • خدا: آثار هدایتهاى خدا ۲; اهمیت هدایتهاى خدا ۱; بى یاورى محرومان از هدایتهاى خدا ۵; ویژگیهاى اضلال خدا ۴
  • گمراهان: آثار اخروى عقیده گمراهان ۷; آثار اخروى عمل گمراهان ۷; بى یاورى گمراهان ۴; حشر اخروى گمراهان ۶، ۷; حشر گمراهان ۱۲; ذلّت اخروى گمراهان ۸; فرجام گمراهان ۱۰; قواى ادراکى گمراهان ۷; کرى اخروى گمراهان ۶; کورى اخروى گمراهان ۶; گمراهان در جهنّم ۱۰; گمراهان در قیامت ۸; لالى اخروى گمراهان ۶
  • گمراهى: منشأ گمراهى ۳
  • معاد: معاد جسمانى ۹
  • مهتدین ۱:
  • هدایت: منشأ هدایت ۲، ۳

منابع

  1. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۳۱۸، ح ۱۶۸; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۲۸، ح ۴۵۲.
  2. تفسیرقمى، ج ۲، ص ۲۹; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۲۸- ، ح ۴۵۱.