طه ١٢٤
کپی متن آیه |
---|
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى |
ترجمه
طه ١٢٣ | آیه ١٢٤ | طه ١٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذِکْر»: یاد. مراد هر آن چیزی است که خدا بدان یاد شود، اعم از قرآن و غیر آن. «مَعیشَةً»: زندگی. مراد زندگی دنیا است (نگا: اعراف / ). «ضَنکاً»: تنگ. مراد سخت و پرنگرانی و اضطراب است (نگا: انعام / . مصدر است و برای مذکّر و مؤنّث یکسان به کار میرود. «أَعْمَی»: کور. این کوری به هنگام زندهشدن و سر برآوردن از گورها است (نگا: اسراء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۱۵ - ۱۲۶ سوره طه
- تمثيل حال نوع آدمى و زندگى مادّى اش، در داستان هبوط آدم «ع»
- علت دشمنى ابليس با آدم و همسرش، و معناى كلمۀ «فَتشَقىَ»، در آيه شريفه
- وجه مفرد آوردن جملۀ «تَشقَی»، در آيه: «فَقُلنَا يَا آدَمُ...»
- وسوسه شيطان حضرت آدم را به چيزى كه عمر جاودان و سلطنت دائم مى بخشد
- بيان عدم منافات آيه: «وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ»، با عصمت انبياء
- بررسى گفتار بعضى مفسران، در معناى «معيشت ضنك»
- مقصود از نابينا محشور نمودن اعراض کنندگان از ياد خدا
- بحث روايتى: (رواياتى در ذيل برخی از آیات گذشته)
- روايت خواستگارى اميرمؤمنان «ع» از دختر ابوجهل، قطعا جعلی است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى «124» و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قيامت نابينا محشور مىكنيم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (124)
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي: و هر كه اعراض كند و برگردد از ذكر من، يعنى هر كه روى برگرداند از هدى كه سبب ياد من و عبادت ذات يگانه من باشد، يا هر كه روى برگرداند از ايمان و توحيد و قرآن كه ياد من است. فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً: پس بدرستى كه بر اوست زندگانى تنگ و سخت.
تنبيه: در آيه شريفه سابقه وعده فرمود پيروان هدايت را، در اين آيه بيان فرمايد وعيد معرضين از هدايت را كه براى آنهاست زندگانى سخت؛ و اين يا در دنيا است، يا در قبر، يا در آخرت و در جهنم، يا در تمام اينها، يا در اكثر. اما اول:
جمعى از مفسرين قائلند، زيرا مسلمان بواسطه توكل بر خدا در دنيا زندگانى نمايد به راحتى و خوشى، و معرض از ياد الهى، طالب زيادتى حريص گرديده خود را به زحمت و سختى اندازد. دوم- قول ابن عباس و ابن مسعود مراد عذاب قبر است كه چنان قبر بر او تنگ شود كه استخوانهاى پهلوهاى او بهم آيد و بر او مسلط شود مارها. سوم- مراد ضيق در آخرت است كه در جهنم طعام ايشان زقوم و ضريع، و آب آنها غسلين، و نميرند در آن. 4- مراد آنكه زندگانى بر او گوارا نشود و از مال و منال خود بهره نبرد، در آخرت به اينكه همه وبال و عذاب گردد. يا در دنيا به اينكه آسايش و سلامتى از او گرفته شود و نتواند حظى و لذتى از طيبات دنيا ببرد.
وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى: و حشر كنيم او را در قيامت نابينا و كور. نزد بعضى نابينا از طريق خير و ثواب، يعنى به هيچ خيرى نرسد، يا نابينا از حجت كه نتواند حجتى آورد. و قول اول مناسب ظاهر آيه باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (116) فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (117) إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (118) وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (119) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121) ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (122) قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (123) وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (124) قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)
قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى (126)
ترجمه
و هنگاميكه گفتيم مر ملائكه را كه سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه ابا نمود
پس گفتيم اى آدم همانا اين دشمن است با تو و با جفتت پس بيرون نكند شما را از بهشت پس بزحمت افتى
همانا مر تو را است كه نه گرسنه شوى در آن و نه برهنه مانى
و آنكه تو نه تشنه شوى در آن و نه در آفتاب بمانى
پس وسوسه كرد مر او را شيطان گفت اى آدم آيا دلالت كنم تو را بر درخت جاودانى و پادشاهى بىزوال
پس خوردند از آن پس ظاهر شد مر آن دو را عورتهاشان و شروع نمودند ميچسبانيدند بر آن دو از برگ بهشت و نافرمانى كرد آدم پروردگارش را پس بىبهره ماند
سپس برگزيد او را پروردگارش و پذيرفت توبه او را و هدايت نمود
گفت فرود آئيد از آن همگى بعضى از شما با بعضى دشمنيد پس اگر بيايد براى شما از من هدايتى پس هر كس پيروى نمود هدايت مرا پس نه گمراه ميشود و نه بزحمت مىافتد
و هر كس رو گرداند از
جلد 3 صفحه 531
دستور من پس همانا مر او را است زندگانى تنگ و محشور ميكنيم او را روز قيامت نابينا
گفت پروردگار من چرا محشور نمودى مرا نابينا با آنكه بودم بينا
گفت اين چنين بود كه آمد تو را آيتهاى ما پس وا گذاشتى آنرا و اين چنين امروز واگذاشته شوى.
تفسير
خداوند در آيات سابقه اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده بود لذا مناسب شد شمهاى از تفصيل آنهم ذكر شود باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه گفتيم بملائكه سجده كنيد براى خداوند در برابر آدم براى تعظيم او چون حامل انوار طيّبه محمد و آل اطهار او بود و آنها اطاعت نمودند مگر ابليس كه اصلا از جن بود و چندى با ملائكه اشتغال بعبادت داشت و او امتناع نمود و مطرود شد پس خداوند بحضرت آدم فرمود اين شيطان دشمن تو و حوّا است مبادا فريب او را بخوريد و اين موجب بيرون رفتن شما از بهشت شود پس تو در زحمت و مشقت تهيّه معاش براى خود و عيالت در دنيا افتى و تا اينجا هستى نه گرسنه ميشوى و نه برهنه ميمانى و نه تشنه ميشوى و نه در آفتاب سوزان ميمانى بلكه تمام لوازم معاش و آسايش تو در بهشت فراهم است پس وسوسه نمود باو شيطان و گفت اى آدم آيا ميخواهى دلالت كنم تو را بدرختى كه اگر از آن تناول نمائى مخلّد و جاويد بمانى در بهشت و بپادشاهى و سلطنتى برسى كه فتور و سستى و زوال نداشته باشد و آن درخت همان شجره منهيّه بود و آدم و حوّا باور كردند و خوردند از آن پس لباسهاى بهشتى از تن آن دو ريخت و عورتهاشان براى خودشان ظاهر گرديد و ناچار شروع نمودند بپوشاندن عورتهاشان با برگهاى درختهاى بهشت از قبيل انجير تا چشمهاشان بآن نيفتد و نافرمانى نمود آدم و بمراد خود كه خلود در بهشت بود نرسيد پس از آن خداوند بوسيله توسل او بمحمّد و آل اطهارش او را برگزيد و برحمت خود نزديك فرمود و توفيق توبه داد و او توبه كرد و خداوند قبول فرمود و هدايت كرد او را بدين حقّ و ثبات قدم در اطاعت خداوند و تشبّث بوسائل عصمت و نيل بمقام نبوّت و رسالت و خداوند بآدم و حوّا فرمود كه بزمين هبوط نمائيد از بهشت و اخبار فرمود كه بعد از نزول شما در زمين ذريّه بسيارى از شما بوجود ميآيد و بعضى از شما با بعضى عداوت و دشمنى پيدا ميكنيد و بنابراين
جلد 3 صفحه 532
مراد از جميعا اجتماع آن دو است با يكديگر و خطاب جمع باعتبار آنستكه آن دو اصل ذريّهاند و عداوت محقّق الحصول است بين ذريّه چنانچه بين قابيل و هابيل مشهود شد و تاكنون باقى است ولى در سوره بقره گذشت كه مراد هبوط آدم و حوا بمعيّت شيطان و مار بوده و بنابراين لفظ جمع باعتبار جماعت موجوده و عداوت فعليّه است و معنى ظاهر و تفصيل اين قضايا در سوره بقره و اعراف نقل شده لذا اينجا بنحو اجمال و اختصار ذكر گرديد و در اينمقام خداوند ضمانت فرموده براى بندگان كه اگر كتاب آسمانى از جانب من براى هدايت شما نازل شد و پيروى نموديد در دنيا گمراه نشويد و در آخرت بزحمت و مشقت گرفتار نگرديد و كسيكه رو- گرداند و اعراض كند از كتاب آسمانى كه قرآن است و از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام كه كلام اللّه ناطق است پس از براى او است زندگانى تنگ سخت نهايت آنكه ممكن است خودش متوجّه به تنگى و سختى آن نباشد در دنيا ولى در آخرت متوجّه خواهد شد بسختى و تنگى معيشت خود در دنيا و آخرت چون كسيكه متوجّه بقرآن و مواعيد آن نشود دنيا در نظرش جلوه ميكند و مقام رضا و تسليم و قناعت و توكّل و تحمّل را از دست ميدهد و دنيا هم بكام كسى نميگردد و حرص و آز و طمع و خودبينى و خود خواهى و كبر و غرور و حسد و ساير صفات ناپسنديده زندگى او را تلخ و جهان را بر او تنگ مينمايد و در آخرت هم بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و كور وارد صحراى محشر ميشود و عرضه ميدارد خدايا چرا مرا كور محشور نمودى من كه در دنيا بينا بودم جواب ميرسد اينچنين بود كه آيات الهيّه بتو رسيد و آنها را واگذاشتى و نديده پنداشتى همين طور امروز واگذاشته شوى و بكورى و عذاب باقى و برقرار خواهى بود چون جزاى مناسب با آن كردار اين رفتار است و در بعضى از روايات ائمه اطهار معيشت ضنك و كور محشور شدن در اين آيات جزاى انكار ولايت و ابراز عداوت با خانواده عصمت و طهارت قرار داده شده و اللّه اعلم.
جلد 3 صفحه 533
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِكرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمي (124)
و كسي که اعراض كند از ياد آوري من پس محقّقا از براي او است زندگاني تنگ، سختي.
(وَ مَن أَعرَضَ عَن ذِكرِي) اعراض پشت پا زدن و قبول نكردن و زير بار نرفتن است و ذكر دستورات الهي که بتوسط انبياء و كتب آسماني و بالاخصّ قرآن مجيد و دين مقدّس اسلام که جامعترين اديان و مشتمل بر جميع ما يحتاج انسان در امر دنيا و آخرت است که حضرت رسالت در خطبة الوداع فرمود:
(ما من شيء يقرّبكم الي الجنّة و يبعّدكم عن النّار الا و قد امرتكم به و ما من شيء يبعّدكم عن الجنّة و يقرّبكم الي النّار الّا و قد نهيتكم عنه)
و در قرآن مجيد ميفرمايد: (وَ لا رَطبٍ وَ لا يابِسٍ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) انعام آيه 59 و ميفرمايد:
(وَ كُلَّ شَيءٍ أَحصَيناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ) يس آيه 11.
(فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً) مبتلي ميشود بحرص و بخل و امساك و غرق دنيا ميشود و بكلّي از آخرت محروم ميگردد و فرصت و مجالي براي خود قرار نميدهد و با اهل دنيا دائما در زد و خورد است بخلاف كساني که بدستورات دين رفتار ميكنند بقناعت زندگاني ميكنند و راضي بمقادير الهي هستند و توكّل بر خدا ميكنند و
جلد 13 - صفحه 119
بامور آخرتي ميپردازند و بكمال راحتي طي ميكنند و سعادت دارين را تحصيل ميكنند و دنيا در نظر آنها مثل مردار گنديده است که بدست آدمهاي پست افتاده نظر كنيد حالات ائمه طاهرين و صلحاء مؤمنين با حالات جبابره و اكاسره.
وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمي و محشور ميكنيم او را روز قيامت كور چون روز قيامت (يَومَ تُبلَي السَّرائِرُ) طارق آيه 9 است جميع بواطن ظاهر ميشود متكبّر كبرش ظاهر ميشود فاسق فسق او نمايان ميشود كافر كفرش بارز ميشود و هكذا چيزي از صفات و افعال و عقائد او مخفي و پنهان نيست، و نيز مكرّر اشاره شده که همين نحو که از براي بدن قواي ظاهريّه مثل باصره سامعه لامسه ذائقه شامّه و قواي باطنيّه مثل شهويّه غضبيّه وهميّه عقليّه متخيّله متفكّره متصرّفه متصوّره هست، از براي روح انساني که تعبير بقلب ميكنيم همين نحو قوي است و چون روز قيامت تمام اينکه قوي ظاهر ميشود اگر قلب قوه باصره نداشته و كور بوده حقايق ايمان را درك نميكرد كوري آن ظاهر ميشود اگر طعم ايمان و عبادات را نميچشيده اگر فرمايشات انبياء و دعاة دين را نميشنيده اگر بوي حقيقت بمشامش نرسيده آثارش نمايان ميشود كور و كر و لال وارد صحراي محشر ميشود، لذا ميفرمايد: (صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعُونَ) بقره آيه 17 (فَهُم لا يَعقِلُونَ) بقره آيه 166 (صُمٌّ وَ بُكمٌ فِي الظُّلُماتِ) انعام آيه 39، لذا ميفرمايد:
(وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمي) كور بوده بهمان نحو محشور شده (تنبيه) انسان عوالمي دارد و منازلي که بايد طي كند ظهر آباء رحم امّهات عالم دنيا و عالم آخرت و فقط در عالم دنيا اينکه چهار روزه زندگاني دنيوي ميتواند تغيير صفات و اخلاق و تحصيل عقائد و اعمال صالحه و تكميل اخلاق حميده كند، لذا دار تكليف است و ارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام براي همين عالم است از اينکه جهت فرمودند:
(اذا مات إبن آدم انقطع عمله) اگر كور كورانه در اينکه عالم مشي كرد و اعراض
جلد 13 - صفحه 120
از ذكر الهي نمود و اعتناء بدين و عقائد و احكام آن نكرد بهمين نحو دائما باقيست.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 124)- و برای این که تکلیف آنها که فرمان حق را فراموش میکنند نیز روشن گردد اضافه میکند: «و کسی که از یاد من روی گردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت» (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً).
«و در قیامت او را نابینا محشور میکنیم» (وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی).
اصولا تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.
نکات آیه
۱ - روى گردانى از هدایت هاى الهى و یاد او، موجب گرفتارى انسان به زندگى سخت و پر از تنگناها (من اتبع هداى ... و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا ) «معیشة» یا مصدر میمى است و یا به معناى «ما یعاش به» است; یعنى، آنچه که گذران زندگى با آن صورت مى گیرد. «ضنک» به معناى تنگى و سختى است (لسان العرب).
۲ - پیروى از هدایت هاى الهى و به یاد خدابودن، موجب تسهیل زندگى وبرطرف شدن تنگناهاى آن است. (من اتبع هداى ... لایشقى . و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا )
۳ - زندگى دنیوى، بدون درنظر داشتن هدایت هاى الهى و بینش هاى آن، معیشتى تنگ و محدود است. (و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا ) همان طور که در آیات دیگر، خداوند زندگى دنیا را «متاع قلیل» دانسته، ممکن است در این آیه نیز زندگى بدون هدایت را «معیشت تنگ» معرفى کرده باشد; یعنى، دنیا در هر حد و اندازه و به هر مقدار، اگر خالى از هدایت باشد، چیزى جز «معیشت تنگ» نخواهد بود; چرا که زندگى بى هدف و بدون اعتقاد به آخرت تکرارى، خسته کننده و زحمتى به هدر رفته است.
۴ - پیروى از هدایت الهى و توجه به آن، تبلور یاد خدا است. (من اتبع هداى ... و من أعرض عن ذکرى ) «من أعرض» در این آیه، مقابل «من اتبع» در آیه قبل است. مقتضاى مقابله آن بود که بفرماید «و من لم یتبع هداى»; ولى به جاى آن «من أعرض عن ذکرى» گفته است نکته این گزینش، یا نقش ذکر خدا در هدایت است و یا اتحاد ذکر و هدایت مى باشد.
۵ - روى گردانان از هدایت الهى و یاد او، در صحنه قیامت، نابینا محشور خواهند شد. (و من أعرض عن ذکرى ... و نحشره یوم القیمة أعمى )
۶ - هدایت هاى الهى و یاد کردن همیشگى خداوند، مایه بصیرت و بینش در زندگى است. (و من أعرض عن ذکرى ... و نحشره یوم القیمة أعمى ) کور محشور شدن گمراهان، نتیجه کورى آنان از دیدن و دریافت هدایت در دنیا است. از این عقوبت ویژه این نتیجه را مى توان گرفت که هدایت، مایه بصیرت در مسیر زندگى است.
۷ - حقایق در قیامت، آشکار خواهد شد. (و نحشره یوم القیمة أعمى )
۸ - قیامت، روز گردآورى و احضار انسان ها است. (و نحشره یوم القیمة ) «حشر» به معناى جمع کردن همراه با راندن و سوق دادن است (مقاییس اللغة). این واژه تنها در مورد «گروه» به کار مى رود (مفردات راغب) و در آیه گرچه ضمایر مفرد آمده است; ولى چون همه غافلان از یاد خدا، همین فرجام را خواهند داشت، در حقیقت «حشر» به گروه نسبت داده شده است.
۹ - برپایى قیامت و احضار غافلان از یاد خدا در آن، به دست خداوند و اراده او است. (و نحشره یوم القیمة أعمى )
۱۰ - زندگانى دشوار، اثر طبیعى روى گردانى از یاد خدا و نابینایى در قیامت، مجازات و کیفر الهى آن است. (فإنّ له معیشة ضنکًا و نحشره یوم القیمة أعمى ) تفاوت در تعبیر «فإنّ له...» و «نحشره ...» - که دومى به خداوند نسبت داده شده است و اولى بر نفسِ عمل متفرع گردیده - ممکن است به مطلب یاد شده اشاره داشته باشد.
۱۱ - زندگانى پر دردسر در دنیا و محشور شدن با چشمانى نابینا در قیامت، ازجلوه هاى گمراهى و شقاوت آدمى است. (فمن اتبع هداى فلایضلّ و لایشقى . و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا و نحشره یوم القیمة أعمى) برداشت یاد شده، لازمه تقابل بین گروه هدایت یافتگان و غافلان است که مجموع دو آیه، بیانگر آن است.
روایات و احادیث
۱۲ - «عن أمیرالمؤمنن(ع): و إنّ المعشة الضنک التى حذر اللّه منها عدوّه عذاب القبر انّه یسلّط على الکافر فى قبره تسعة و تسعین تنّیناً فینهشن لحمه و یکسرن عظمه و یترددن علیه کذلک إلى یوم یبعث; از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده: همانا «معیشت ضنک» - که خداوند دشمنان خود را از آن برحذر داشته - عذاب قبر است. خدا بر کافر در قبرش ۹۹ مار بزرگ مسلط مى کند که گوشت او را مى گزند و استخوان وى را مى شکنند و همین طور بر روى او رفت و آمد مى کنند تا روزى که برانگیخته شود».[۱]
۱۳ - «معاویة بن عمار عن أبى عبداللّه(ع) قال: سألته عن رجل لم یحجّ قطّ و له مال قال: هو ممّن قال اللّه: «و نحشره یوم القیامة أعمى» قلت: سبحان اللّه أعمى؟ قال: أعماه اللّه عن طریق الجنّة; معاویة بن عمار گوید: از امام صادق(ع) در باره کسى که مالى داشته و به حج نرفته است سؤال کردم؟ فرمود: او در زمره کسانى است که خداوند فرموده: «و نحشره یوم القیامة أعمى». گفتم سبحان اللّه نابینا؟ فرمود: خداوند او را از [دیدن ]راه بهشت نابینا کرده است».[۲]
موضوعات مرتبط
- اطاعت: آثار اطاعت از خدا ۲، ۴
- انسان: حشر انسان ها۸; نشانه هاى شقاوت انسان ۱۱; نشانه هاى گمراهى انسان ۱۱
- بصیرت: عوامل بصیرت ۶
- حج: تارکان حج در قیامت ۱۳; کورى اخروى تارکان حج ۱۳
- خدا: آثاراعراض از خدا ۱۰; آثار هدایتهاى خدا ۳، ۶; اراده خدا ۹; افعال خدا ۹; کورى اخروى غافلان از خدا ۱۰; کورى اخروى معرضان از خدا ۵، ۱۰; کیفر اعراض ازخدا ۱۰
- ذکر: آثار ذکر خدا ۲، ۶; نشانه هاى ذکر خدا ۴
- زندگى: سختى زندگى ۱۱; عوامل تسهیل زندگى ۲; عوامل سختى زندگى ۱، ۳، ۱۰; مراد از زندگى سخت ۱۲
- سختى: عوامل رفع سختى ۲
- عصیان: آثار عصیان از خدا ۱
- غافلان: کورى اخروى غافلان ۵; منشأ حشر غافلان ۹
- غفلت: آثار غفلت از خدا ۱
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۷; عوامل کورى در قیامت ۱۰; کورى درقیامت ۱۱; منشأ برپایى قیامت ۹
- کافران: عذاب قبر کافران ۱۲
- گمراهان: کورى اخروى گمراهان ۵
منابع