طه ١٢٤
گسترشکپی متن آیه |
---|
ترجمه
طه ١٢٣ | آیه ١٢٤ | طه ١٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذِکْر»: یاد. مراد هر آن چیزی است که خدا بدان یاد شود، اعم از قرآن و غیر آن. «مَعیشَةً»: زندگی. مراد زندگی دنیا است (نگا: اعراف / ). «ضَنکاً»: تنگ. مراد سخت و پرنگرانی و اضطراب است (نگا: انعام / . مصدر است و برای مذکّر و مؤنّث یکسان به کار میرود. «أَعْمَی»: کور. این کوری به هنگام زندهشدن و سر برآوردن از گورها است (نگا: اسراء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۱۵ - ۱۲۶ سوره طه
- تمثيل حال نوع آدمى و زندگى مادّى اش، در داستان هبوط آدم «ع»
- علت دشمنى ابليس با آدم و همسرش، و معناى كلمۀ «فَتشَقىَ»، در آيه شريفه
- وجه مفرد آوردن جملۀ «تَشقَی»، در آيه: «فَقُلنَا يَا آدَمُ...»
- وسوسه شيطان حضرت آدم را به چيزى كه عمر جاودان و سلطنت دائم مى بخشد
- بيان عدم منافات آيه: «وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ»، با عصمت انبياء
- بررسى گفتار بعضى مفسران، در معناى «معيشت ضنك»
- مقصود از نابينا محشور نمودن اعراض کنندگان از ياد خدا
- بحث روايتى: (رواياتى در ذيل برخی از آیات گذشته)
- روايت خواستگارى اميرمؤمنان «ع» از دختر ابوجهل، قطعا جعلی است
نکات آیه
۱ - روى گردانى از هدایت هاى الهى و یاد او، موجب گرفتارى انسان به زندگى سخت و پر از تنگناها (من اتبع هداى ... و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا ) «معیشة» یا مصدر میمى است و یا به معناى «ما یعاش به» است; یعنى، آنچه که گذران زندگى با آن صورت مى گیرد. «ضنک» به معناى تنگى و سختى است (لسان العرب).
۲ - پیروى از هدایت هاى الهى و به یاد خدابودن، موجب تسهیل زندگى وبرطرف شدن تنگناهاى آن است. (من اتبع هداى ... لایشقى . و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا )
۳ - زندگى دنیوى، بدون درنظر داشتن هدایت هاى الهى و بینش هاى آن، معیشتى تنگ و محدود است. (و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا ) همان طور که در آیات دیگر، خداوند زندگى دنیا را «متاع قلیل» دانسته، ممکن است در این آیه نیز زندگى بدون هدایت را «معیشت تنگ» معرفى کرده باشد; یعنى، دنیا در هر حد و اندازه و به هر مقدار، اگر خالى از هدایت باشد، چیزى جز «معیشت تنگ» نخواهد بود; چرا که زندگى بى هدف و بدون اعتقاد به آخرت تکرارى، خسته کننده و زحمتى به هدر رفته است.
۴ - پیروى از هدایت الهى و توجه به آن، تبلور یاد خدا است. (من اتبع هداى ... و من أعرض عن ذکرى ) «من أعرض» در این آیه، مقابل «من اتبع» در آیه قبل است. مقتضاى مقابله آن بود که بفرماید «و من لم یتبع هداى»; ولى به جاى آن «من أعرض عن ذکرى» گفته است نکته این گزینش، یا نقش ذکر خدا در هدایت است و یا اتحاد ذکر و هدایت مى باشد.
۵ - روى گردانان از هدایت الهى و یاد او، در صحنه قیامت، نابینا محشور خواهند شد. (و من أعرض عن ذکرى ... و نحشره یوم القیمة أعمى )
۶ - هدایت هاى الهى و یاد کردن همیشگى خداوند، مایه بصیرت و بینش در زندگى است. (و من أعرض عن ذکرى ... و نحشره یوم القیمة أعمى ) کور محشور شدن گمراهان، نتیجه کورى آنان از دیدن و دریافت هدایت در دنیا است. از این عقوبت ویژه این نتیجه را مى توان گرفت که هدایت، مایه بصیرت در مسیر زندگى است.
۷ - حقایق در قیامت، آشکار خواهد شد. (و نحشره یوم القیمة أعمى )
۸ - قیامت، روز گردآورى و احضار انسان ها است. (و نحشره یوم القیمة ) «حشر» به معناى جمع کردن همراه با راندن و سوق دادن است (مقاییس اللغة). این واژه تنها در مورد «گروه» به کار مى رود (مفردات راغب) و در آیه گرچه ضمایر مفرد آمده است; ولى چون همه غافلان از یاد خدا، همین فرجام را خواهند داشت، در حقیقت «حشر» به گروه نسبت داده شده است.
۹ - برپایى قیامت و احضار غافلان از یاد خدا در آن، به دست خداوند و اراده او است. (و نحشره یوم القیمة أعمى )
۱۰ - زندگانى دشوار، اثر طبیعى روى گردانى از یاد خدا و نابینایى در قیامت، مجازات و کیفر الهى آن است. (فإنّ له معیشة ضنکًا و نحشره یوم القیمة أعمى ) تفاوت در تعبیر «فإنّ له...» و «نحشره ...» - که دومى به خداوند نسبت داده شده است و اولى بر نفسِ عمل متفرع گردیده - ممکن است به مطلب یاد شده اشاره داشته باشد.
۱۱ - زندگانى پر دردسر در دنیا و محشور شدن با چشمانى نابینا در قیامت، ازجلوه هاى گمراهى و شقاوت آدمى است. (فمن اتبع هداى فلایضلّ و لایشقى . و من أعرض عن ذکرى فإنّ له معیشة ضنکًا و نحشره یوم القیمة أعمى) برداشت یاد شده، لازمه تقابل بین گروه هدایت یافتگان و غافلان است که مجموع دو آیه، بیانگر آن است.
روایات و احادیث
۱۲ - «عن أمیرالمؤمنن(ع): و إنّ المعشة الضنک التى حذر اللّه منها عدوّه عذاب القبر انّه یسلّط على الکافر فى قبره تسعة و تسعین تنّیناً فینهشن لحمه و یکسرن عظمه و یترددن علیه کذلک إلى یوم یبعث; از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده: همانا «معیشت ضنک» - که خداوند دشمنان خود را از آن برحذر داشته - عذاب قبر است. خدا بر کافر در قبرش ۹۹ مار بزرگ مسلط مى کند که گوشت او را مى گزند و استخوان وى را مى شکنند و همین طور بر روى او رفت و آمد مى کنند تا روزى که برانگیخته شود».[۱]
۱۳ - «معاویة بن عمار عن أبى عبداللّه(ع) قال: سألته عن رجل لم یحجّ قطّ و له مال قال: هو ممّن قال اللّه: «و نحشره یوم القیامة أعمى» قلت: سبحان اللّه أعمى؟ قال: أعماه اللّه عن طریق الجنّة; معاویة بن عمار گوید: از امام صادق(ع) در باره کسى که مالى داشته و به حج نرفته است سؤال کردم؟ فرمود: او در زمره کسانى است که خداوند فرموده: «و نحشره یوم القیامة أعمى». گفتم سبحان اللّه نابینا؟ فرمود: خداوند او را از [دیدن ]راه بهشت نابینا کرده است».[۲]
موضوعات مرتبط
- اطاعت: آثار اطاعت از خدا ۲، ۴
- انسان: حشر انسان ها۸; نشانه هاى شقاوت انسان ۱۱; نشانه هاى گمراهى انسان ۱۱
- بصیرت: عوامل بصیرت ۶
- حج: تارکان حج در قیامت ۱۳; کورى اخروى تارکان حج ۱۳
- خدا: آثاراعراض از خدا ۱۰; آثار هدایتهاى خدا ۳، ۶; اراده خدا ۹; افعال خدا ۹; کورى اخروى غافلان از خدا ۱۰; کورى اخروى معرضان از خدا ۵، ۱۰; کیفر اعراض ازخدا ۱۰
- ذکر: آثار ذکر خدا ۲، ۶; نشانه هاى ذکر خدا ۴
- زندگى: سختى زندگى ۱۱; عوامل تسهیل زندگى ۲; عوامل سختى زندگى ۱، ۳، ۱۰; مراد از زندگى سخت ۱۲
- سختى: عوامل رفع سختى ۲
- عصیان: آثار عصیان از خدا ۱
- غافلان: کورى اخروى غافلان ۵; منشأ حشر غافلان ۹
- غفلت: آثار غفلت از خدا ۱
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۷; عوامل کورى در قیامت ۱۰; کورى درقیامت ۱۱; منشأ برپایى قیامت ۹
- کافران: عذاب قبر کافران ۱۲
- گمراهان: کورى اخروى گمراهان ۵
منابع