گسترشکپی متن آیه
|
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ
|
ترجمه
و ما دلها و چشمهای آنها را واژگونه میسازیم؛ (آری آنها ایمان نمیآورند) همانگونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند! و آنان را در حال طغیان و سرکشی، به خود وامیگذاریم تا سرگردان شوند!
و دلها و ديدگانشان را [به خاطر عنادى كه دارند] مىگردانيم [پس ايمان نمىآورند] همچنان كه نخستين بار هم به آن ايمان نياوردند و آنها را در طغيانشان رها مىكنيم كه سرگشته و كوردل بمانند
و دلها و ديدگانشان را برمىگردانيم [در نتيجه به آيات ما ايمان نمىآورند] چنانكه نخستين بار به آن ايمان نياوردند. و آنان را رها مىكنيم تا در طغيانشان سرگردان بمانند.
و ما دل و دیده اینان را چنانکه اول بار ایمان نیاوردند اکنون نیز از ایمان بگردانیم و آنها را به حال طغیان و سرکشی واگذاریم تا در ورطه ضلالت فرومانند.
و دل ها و دیدگانشان را [که وسیله فهم و بصیرت است، به سزای لجاجت و عنادشان] وارونه و دگرگون کردیم، [به این سبب با آمدن معجزه دلخواهشان هم ایمان نمی آورند] همان گونه که نخستین بار به آیات قرآن ایمان نیاوردند، آنان را در طغیانشان رها می کنیم تا پیوسته سرگردان باشند.
و همچنان كه در آغاز به آن ايمان نياوردند، اين بار نيز در دلها و ديدگانشان تصرف مىكنيم و آنان را سرگردان در طغيانشان رها مىسازيم.
و دلها و دیدگانشان را [از قبول آن] بر میگردانیم همچنانکه نخستین بار هم به آن ایمان نیاوردند، و ایشان را در طغیانشان سرگشته رها میسازیم
و ما دلها و ديدگانشان را دگرگون مىكنيم [پس بدان ايمان نمىآرند] چنانكه نخستينبار بدان ايمان نياوردند، و در سركشىشان وامىگذاريم تا سرگشته باشند.
(شما ای مؤمنان! نمیدانید که به هنگام وقوع معجزات حسّی) ما دلها و چشمهای آنان را (در دریای تخیّلات و توهّمات و در میان امواج تأویلات و احتمالات) واژگونه و حیران میگردانیم (و بعد از نزول معجزات) همان گونه خواهند بود که در آغاز بودند، و ایشان را به خود وا میگذاریم تا در طغیان و سرکشی خود سرگردان و ویلان شوند.
و دلها و دیدگانشان را واژگون کنیم - چنانکه نخستین بار (هم) به آن (نشانه)ها ایمان نیاوردند- و رهایشان میکنیم تا در ژرفای طغیانشان سرگردان بمانند.
و باژگون سازیم دلها و دیدگان ایشان را چنانکه ایمان نیاوردند بدان نخستین بار و بگذاریمشان در سرکشی خود فروروند
And We turn away their hearts and their visions, as they refused to believe in it the first time, and We leave them blundering in their rebellion.
معنی کلمات و عبارات
«نُقَلِّبُ»: غوطهور میکنیم و زیر و رو مینمائیم. واژگونه و سرگشته مینمائیم. «نَذَرْهُمْ»: آنان را ترک میگوئیم و به حال خود وامیگذاریم. از ماده (وذر) است. «یَعْمَهُونَ»: سرگشته شوند. از ماده (عَمَه) به معنی کوردلی و سرگردانی. (عَمَه) و (عَمیً) هر دو در اصل به معنی کوری است؛ جز این که اوّلی برای (بَصیرت) و دومی برای (بَصَر) است. (نگا: حجر / و)
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
محمد بن كعب القرظى گوید: كه شأن و نزول مذكور در آیه ۱.۹ درباره این آیه و آیه ۱۱۱ نیز مىباشد.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «110»
همانگونه كه در آغاز ايمان نياوردند، اين بار نيز دلها و چشمهايشان را دگرگون و واژگون مىكنيم و آنان را در طغيانشان رها مىسازيم تا سرگردان بمانند.
پیام ها
1- وارونه شدن دل افراد لجوج، سنّت خداوند است. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»
2- ايمان به خدا و رسالت نياز به قلب سالم دارد. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»
«1». تفاسير مجمعالبيان و نمونه.
جلد 2 - صفحه 531
3- گناه و لجاجت، ديد و بينش انسان را دگرگون مىسازد. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»
4- كسى كه با ديدن معجزات اوليه ايمان نياورده، نبايد تقاضاى معجزات ديگرى كند. «لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ»
5- گرچه خداوند «مقلّب القلوب» است، ولى اين انسان است كه با انتخاب ايمان يا كفر زمينهى دگرگونى را فراهم مىكند. نُقَلِّبُ ... كَما لَمْ يُؤْمِنُوا
6- طغيان، ريشهى كفر است. لَمْ يُؤْمِنُوا ... طُغْيانِهِمْ
7- كسى را كه خداوند رها كند، سرگردان مىشود. نَذَرُهُمْ ... يَعْمَهُونَ
جلد 2 - صفحه 532
جزء «8»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (110)
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ: و چون آيات مفترحه بديشان آيد، برگردانيم دلهاى ايشان را آن هنگام از تصديق آن، و چشمهاى آنها را از ديدن راه حق بر وجه تخليه و خذلان، پس ايمان نياورند در آخر كار كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ:
همچنانكه ايمان نياوردند به آنچه نازل شد اول مرتبه بر ايشان مانند شق القمر و غير آن به جهت عناد و انكار. در مجمع «2» فرمايد: در كيفيت تقليب ايشان دو قول است: 1- آنكه تقليب ايشان بر جهنم باشد، يعنى شعلهها و جمرههاى جهنم ببينند و قلبهاى ايشان منقلب گردد چنانچه فرمايد وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ. «3» 2- آنكه تقليب قلب و چشم آنها به جهت شدت حسرت و ندامت و گرفتگى نفس ايشان باشد وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ: و واگذارديم ايشان را در سركشى ايشان در حالى كه سرگشته و حيران و راه به حق نبرند، يعنى پس از سوء اختيار
«1» انفال آيه 33.
«2» مجمع البيان، ج 2، ص 349.
«3» غاشيه آيه 2.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 355
ايشان كفر را، آنها را به عمل خود واگذاشتيم و بر سبيل قهر و جبر، منع ايشان نكنيم، تا در وادى ضلالت سرگشته و حيران بمانند؛ يا آنكه ما مىدانيم عقايد خبيثه و خيانت ايشان را، و بدين سبب انزال معجزات مقترحه ننمائيم، زيرا مىدانيم كه از غايت عناد و انكار، ايمان نياورند و به كفر باقى باشند.
تفسير صافى «1»- قال علىّ عليه السّلام انّ اوّل ما يقلّبون عليه من الجهاد الجهاد بايديكم ثمّ الجهاد بالسنتكم ثمّ الجهاد بقلوبكم فمن لم يعرف قلبه معروفا و لم ينكر منكرا آنكس قلبه و جعل اعلاه اسفله فلم يقبل خيرا ابدا. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: اول چيزى كه برمىگرديد بر او از جهاد، جهاد به دستهاى شما است، پس جهاد به زبانهاى شما، پس جهاد به قلوب شما است. پس هر كه نيكو نيابد قلب او معروفى را و انكار نكند منكرى را، زير و رو شود قلب او، و قرار داده شود اعلاى آن اسفل. پس قبول نكند خير را ابدا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (110)
ترجمه
و برميگردانيم دلهاشان را و چشمهاشان را همچنانكه ايمان نيآوردند بآن اوّل بار و واميگذاريمشان در طغيانشان كه سر گردان باشند.
تفسير
طائر قدسى عقل و بصيرت كه از شاخسار جنان پرواز نموده و در دل انسانى آشيانه گرفته وقتى بسنگ تعصّب و عناد رانده و بلطمه سركشى و استكبار آزرده شد پرواز ميكند و بمحلّ خود عود مينمايد و در نتيجه دل و ديده بصيرت انسانى منقلب و زير و زبر ميشود و اين انتقام الهى است از كسيكه خيانت در امانت نموده است كه بايد در نتيجه اين تجاوز از حدّ و طغيان در وادى ضلالت حيران و در بيابان جهل سرگردان بماند لذا خداوند در تعقيب اخبار از عدم ايمان آنها در آيه سابقه ميفرمايد و وارونه مى كنيم دلهاى آنها را از توجه بحق پس نمىفهمند آنرا و ديدههاى آنها را پس نمىبينند آنرا و ايمان نمىآورند بآن چنانچه ايمان نياوردند بآن يا بقرآن در اوّل امر و قمى ره فرموده يعنى در عالم ذرّ و بنظر حقير براى آنكه ايمان نياوردند در ابتداء بعثت و مشاهده معجزات از راه عناد و لجاج و واميگذاريم آنها را بحال خودشان حيران و سرگردان و هدايت نمىكنيم آنها را مانند اهل ايمان براى بطلان استعداد و قابليت آنها مر هدايت را بسوء اختيار خودشان و قمى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه مراد از قلب افئده زير
جلد 2 صفحه 369
و زبر شدن دلهاى آنها است و مراد از قلب ابصار كورى ديده بصيرت آنها است كه راه هدايت را نمىبينند و امير المؤمنين (ع) فرموده كه اول چيزيكه مردم منقلب ميشوند از آن جهاد بدستها است پس از آن جهاد بزبانها است پس از آن جهاد بدلها است پس كسيكه معرفت پيدا نكرد دل او بمعروف و منكر نشمرد منكر را قلب او وارونه و زير و زبر ميشود پس قبول نميكند هيچ خيرى را هرگز ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ نُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم وَ أَبصارَهُم كَما لَم يُؤمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُم فِي طُغيانِهِم يَعمَهُونَ (110)
و برميگردانيم و وارونه ميكنيم قلبهاي آنها را و چشمهاي آنها را چنانچه در دفعه اول ايمان نياوردند و واميگذاريم آنها را در طغيان و سركشي خود سرگردان باشند.
وَ نُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم بسيار تعجب است از بعض مفسرين شيعه که دست از ظاهر آيه برميدارند و نظر هم باخبار ائمه عليهم السّلام ندارند براي توهّم اينكه جبر لازم نيايد تفسير آيات برأي ميكنند ميگويند معني نقلب يعني در قيمة در آتش جهنم يا معني نجازيهم في الاخرة يا معني ادخال غم و حزن في قلوبهم و ما اولا اشاره ببعض اخبار ميكنيم بعد مفاد ظاهر آيه که احتياج بتفسير و تأويل نداشته باشد بيان ميكنيم، در روايت ابي الجارود که مروي از علي بن ابراهيم است که از حضرت باقر عليه السّلام فرمود
(و ننكس قلوبهم و نعمي ابصارهم)
و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل ميكند فرمود
(فمن لم يعرف قلبه معروفا و لم ينكر منكرا
جلد 7 - صفحه 171
نكس قلبه و جعل اسفله اعلاء فلا تقبل خيرا ابدا.)
توضيح الكلام- مراد از قلوب در آيات بسيار و در اخبار اطهار اينکه جسم صنوبري نيست بلكه آن روح ملكوتي و نفس ناطقه انساني است و اينکه در ابتداء امر صاف و زلال است و در اخبار از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام داريم که انسان موقعي که معصيت كرد خال سياهي در قلب او حادث ميشود و بازدياد معاصي اينکه نقطه سياه بزرگ ميشود تا مادامي که خال سفيد هنوز باقيست اميد خير در او هست که موفق بتوبه شود و موعظه در او اثر بگذارد و اما اگر تمام قلب سياه شد در يك حديث ميفرمايد
(صار قلبه منكوسا)
و در يك حديث ميفرمايد
(صار اعلاه اسفله)
(فلا يرجي بخير)
و همين است معناي قساوت قلب و مفاد آيه شريفه ثُمَّ قَسَت قُلُوبُكُم مِن بَعدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً وَ إِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنهُ الأَنهارُ وَ إِنَّ مِنها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخرُجُ مِنهُ الماءُ وَ إِنَّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن خَشيَةِ اللّهِ بقره آيه 69 پس معناي اينکه جمله اينست که قلب سياه شده ديگر نور ايمان در آن تابش نميكند و معجزه در آن اثر نميگذارد.
و ابصارهم مراد بصر رأس نيست بلكه بصر روح و قلب است که كور شده حقايق را نميبيند يا شهوات و هواهاي نفسانيه در چشم قلب را بسته يا در تاريكي جهل و ناداني افتاده معارف حقّه را مشاهده نميكند.
كَما لَم يُؤمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ يعني ابتداء امر که هنوز تقاضاي اينکه آيات اقتراحيه را نكرده بودند معجزه قرآن و ساير ما صدر عن النبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را که ديده بودند ايمان نياورده بودند آنهم منشأ آن همين قساوت قلب بوده و اينکه منشأ باقيست
(بر سيهدل چه سود خواندن وعظ
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- وارونهساختن دل و دیده برخى مشرکان عنود سنت خداوندى است. (و نقلب أفئدتهم و أبصرهم کما لم یؤمنوا به أول مرة)
۲- قلب و ادراک انسان در نتیجه کفر و لجاجت مسخ مى گردد. (لئن جاءتهم ءایة ... لایؤمنون. و نقلب أفئدتهم و أبصرهم)
«فؤاد» به معنى قلب است و وارونه ساختن معنى فیزیکى ندارد، بلکه منقلب شدن خصوصیات و واژگون شدن آن است. لذا مى توان از آن به مسخ تعبیر کرد.
۳- یکسانى عنادورزى و حق ناباورى مشرکان، قبل و بعد از دیدن معجزه مورد درخواست خویش (و نقلب ... کما لم یؤمنوا به أول مرة)
۴- کفر و عنادورزى در برابر حق داراى رابطه متقابل با عدم درک صحیح حقایق است. (و نقلب أفئدتهم ... کما لم یؤمنوا به أول مرة)
رابطه متقابل از آن جهت که میان «عناد» و وارونگى دل و دیده پیوندى برقرار شده که هرکدام از آن دو قابلیت تأثیر در دیگرى دارد. از یکسو کفر موجب وارونگى دل مى شود و از سوى دیگر این حالت نیز آدمى رابه کفر و طغیان بیشتر سوق مى دهد.
۵- ایمان به رسالت پیامبر (ص) و آیات خداوند منوط به برخوردارى انسان از قلب وبینش سالم است. (و نقلب أفئدتهم ... کما لم یؤمنوا به أول مرة)
۶- مشرکان مکه با وجود ایمان نیاوردن به پیامبر (ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات دیگرى از پیامبر (ص) بودند. (و أقسموا ... لئن جاءتهم ءایة ... إذا جاءت لایؤمنون ... کما لم یؤمنوا به أول مرة)
۷- محرومیت از هدایت پذیرى، پیامد کفر و لجاجت در برابر حق است. (و نقلب أفئدتهم و أبصرهم کما لم یؤمنوا به أول مرة)
۸- حق ناپذیرى و انکار آیات الهى، طغیان و موجب حیرت و سرگردانى است. (کما لم یؤمنوا به أول مرة و نذرهم فى طغینهم یعمهون)
۹- سرگردانى در طغیان، کیفر و پیامد حق ناپذیرى کافران است. (و نذرهم فى طغینهم یعمهون)
۱۰- خداوند مشرکان حق ناپذیر را در سرگردانى طغیانشان رها مى سازد. (و نذرهم فى طغینهم یعمهون)
۱۱- طغیانگران مبتلا به حیرت و سرگردانى هستند. (و نذرهم فى طغینهم یعمهون)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۸
- ادراک: موانع ادراک ۲، ۴
- ایمان: به آیات خدا ۵; ایمان به محمّد (ص) ۵; شرایط ایمان ۵; متعلق ایمان ۵
- تحیّر: عوامل تحیّر ۸، ۹، ۱۱
- حق: آثار حق ناپذیرى ۷، ۸; کیفر حق ناپذیرى ۹
- خدا: سنتهاى خدا ۱
- دشمنى: آثار دشمنى ۴; دشمنى با حق ۴
- شناخت: موانع شناخت ۲
- طغیان: عوامل طغیان ۱۰; موارد طغیان ۸
- طغیانگران: سرگردانى طغیانگران ۱۱
- قلب: آثار سلامتى قلب ۵; مسخ قلب ۲
- کافران: حق ناپذیرى کافران ۹; سرگردانى کافران ۹; طغیان کافران ۹
- کفر: آثار کفر ۲، ۴، ۷; کفر به محمّد (ص) ۶
- لجاجت: آثار لجاجت ۲، ۷
- مشرکان: بى تأثیرى معجزه در مشرکان ۳; حق ناپذیرى مشرکان ۳; دشمنى مشرکان ۳; سرگردانى مشرکان حق ناپذیر ۱۰; طغیان مشرکان ۱۰; مسخ چشم مشرکان ۱; مسخ چشم مشرکان ۱; مشرکان و محمّد (ص) ۶
- مشرکان مکه: خواسته هاى مشرکان مکه ۶
- معجزه: درخواست معجزه ۶; معجزه اقتراحى ۳، ۶
- هدایت: عوامل محرومیت از هدایت ۷
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۴۶.
- ↑ تفسیر جامع البیان.