الصف ٥
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ |
ترجمه
الصف ٤ | آیه ٥ | الصف ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِمَ تُؤْذُونَنِی»: (نگا: احزاب / ). «زَاغُوا»: منحرف شدند از حق و حقیقتی که موسی (ع) آورده بود. «أَزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ»: خدا دلهایشان را از پذیرش حق و حقیقت و گرایش به راستی و درستی کج و منحرف کرد. خداوند انحراف ظاهری آنان را به انحراف باطنی ایشان سرایت داد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ... (۱) وَ إِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ... (۲) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۲)
وَ مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ... (۲) سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ... (۰) ثُمَ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ... (۰) وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ... (۰) وَ مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ... (۲) وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱ - ۹ سوره صف
- مطالب کلی سوره صف
- مقصود از خطاب توبيخى: «چرا مى گوييد، آنچه را كه عمل نمى كنيد»
- نهى مسلمانان از ايذاى پيامبر اكرم «ص»
- معناى جمله: «فَلَمَّا زَاغُوا أزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُم...»
- مفهوم بشارت عیسی«ع» به آمدن پيامبر اسلام، بعد از خود
- معروف بودن پيامبر«ص» به نام «احمد» در تورات و انجیل
- وجه اين كه رد كنندۀ دعوت به اسلام، «ظالم ترين» است
- بحث روایتی: (رواياتى درباره نام هاى پيامبر اكرم «ص» و...)
- فاصله بين عيسى و پيامبر اسلام «ص»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ «5»
و آنگاه كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! با اين كه مىدانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم، چرا اذيّتم مىكنيد؟ پس چون منحرف شدند، خداوند دلهاى آنان را منحرف ساخت و خداوند قوم فاسق را هدايت نمىكند.
نکته ها
«زاغ» از «زيغ» به معناى انحراف از مسير حق است. روح انسان به راه مستقيم تمايل دارد و اين انسان است كه آن را منحرف مىكند.
در آيات قبل، انتقاد از گفتار بدون عمل بود، در اين آيه انتقاد از عمل بر خلاف علم است كه چرا با اينكه مىدانند او پيامبر خداست، او را اذيّت و آزار مىدهند.
خداوند، كيفر و پاداش را بر اساس عدل و حكمت خود و عملكرد انسان قرار مىدهد. او از طريق عقل و فطرت و فرستادن پيامبران مردم را هدايت مىكند، هر كس هدايت را پذيرفت، بر هدايتش مىافزايد: «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «1» و هر كس با علم و اراده، راه انحراف را انتخاب كند، خداوند او را رها مىكند. «زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ»
آزار و اذيت حضرت موسى و پيامبر اكرم
اذيّتهايى كه قوم موسى عليه السلام در مورد او روا داشتند، بسيار بود، از جمله مىگفتند:
«لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» «2» هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اين كه خداوند را به طور آشكار ببينيم.
«لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ» «3» ما بر يك نوع طعام صبر نمىكنيم.
«لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها» «4» تا آنها از آنجا بيرون نشوند، ما داخل نخواهيم شد.
«1». محمّد، 17.
«2». بقره، 55.
«3». بقره، 61.
«4». مائده، 22.
جلد 9 - صفحه 605
«فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» «1» تو و پروردگارت برويد و با آنها جنگ كنيد، ما نشستهايم.
«اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ» «2» براى ما نيز خدايى مثل خدايان اين بت پرستان، قرار بده.
«قالُوا أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا» «3» اى موسى! ما هم پيش از آمدن تو و هم پس از آن در رنج و شكنجه بودهايم.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز مورد آزار و اذيّت مشركان و منافقان قرار داشت، چنانكه قرآن مىفرمايد:
«وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» «4» بعضى (از منافقان) كسانى هستند كه دائم پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند او زود باور است.
«وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» «5» براى آنها كه پيامبر خدا را اذيّت مىكنند، عذاب دردناك آماده و مهيا است.
«إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ» «6» اين كار شما پيامبر را آزار مىدهد و او از شما شرم مىكند (كه ناراحتى خود را اظهار كند).
يكى ديگر از آزارهايى كه پيامبر اسلام مىديد، سستى بعضى از مسلمانان براى جهاد بود كه مىگفتند: «إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ» «7» خانههاى ما حفاظ ندارد، «لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ» «8» هوا گرماست، «بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ» «9» راه دور است، «وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» «10» با شركت در جنگ تبوك ممكن است نگاه ما به دختران و زنان رومى بيفتد و گرفتار شويم، اسلحه و امكانات كم است و ...
با توجّه به آيات قبل كه فرمود: چرا به گفتار خود عمل نمىكنيد و خدا رزمندگان را دوست دارد، معلوم مىشود كه مراد از آزار در اين آيه، سستى در جهاد و رفتن به جبهه است.
«1» مائده 24
«2» اعراف 138
«3» اعراف 129
«4» توبه 61
«5» توبه 61
«6» احزاب 53
«7» احزاب 13
«8» توبه 81
«9» توبه 42
«10» توبه 49
جلد 9 - صفحه 606
پیام ها
1- تاريخ زندگى حضرت موسى عليه السلام بخاطر درسها و عبرتهايى كه دارد نبايد فراموش شود. وَ إِذْ ...
2- آشنايى با تاريخ بزرگان، سبب تسلّى و دلدارى است. إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ ... لِمَ تُؤْذُونَنِي
3- گاهى خودىها بيش از بيگانگان مشكل آفرينى مىكنند. «يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي»
4- در نهى از منكر، از اهرم عاطفه استفاده كنيد. «يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي»
5- اذيّت ياران، نبايد سبب قهر و طرد آنها شود. «يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي»
6- علم و آگاهى، مسئوليّت آور است. از آگاهان انتظار مىرود كه به علم خود عمل كنند. لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ ...
7- گفتار و رفتارى كه موجب آزار رهبران دينى شود، به انحراف انسان مىانجامد. لِمَ تُؤْذُونَنِي ... زاغُوا
8- انحراف در گفتار و رفتار، مقدّمه انحراف دل و روح و شخصيّت و هويّت و فرهنگ و فكر انسان است. «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»
9- گناه، محروميّت از هدايت الهى را به دنبال دارد. «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ «5»
بعد از آن به جهت تسليت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در شكيبائى بر تكذيب امت، ثبات حضرت موسى عليه السّلام را فرمايد:
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ: و ياد بياور زمانى را كه گفت موسى عليه السّلام مر قوم خود را كه بنى اسرائيل بودند، يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي: اى گروه من چرا اذيت مىكنيد مرا به نشنيدن فرمان من و انكار نمودن آيات و معجزات و اظهار افترا و بهتان به من؛ چه ايشان گاهى او را ساحر مىگفتند، و زمانى او را مجنون، و وقتى اسناد برص، و گاهى نسبت قتل هارون به او مىدادند. وَ قَدْ تَعْلَمُونَ: و حال آنكه به يقين مىدانيد، أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ: بدرستى كه من پيغمبر خدايم به سوى شما با معجزات بينه بر صحت رسالت خود، و شما را شبههاى نيست در صدق نبوت من. و رسول بايد مكرم و محترم باشد، پس احترام مرا مرعى داريد و دست از آزار من برداريد. با وصف بر اين، دست از اذيت برنداشتند. فَلَمَّا زاغُوا: پس آن هنگام كه اعراض كردند از قبول فرمان موسى عليه السّلام با وجود ادلّه باهره و معجزه قاهره بر صدق او، أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ:
«1» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 147
بگردانيد خدا دلهاى آنها را از استقامت يقين.
تبصره: اين مطلب محقق گرديده كه ذات الهى از قبايح منزه و مبرى مىباشد. بنابراين ازاغه كه ميل دادن و برگردانيدن از حق باشد، شايسته مقام سبحانى نيست؛ پس به يكى از وجوه مؤول باشد: 1- آنكه چون اعراض از حق در قلوب آنان متمكن شده كه به هيچ وجه متنبّه نگردند، لذا در باديه خذلان واگذاشته شدند. 2- آنكه به جهت فرط عناد و طغيان كه مانع است از الطاف هاديه حضرت سبحان و بيرون رفتن از دائره فرمان، تخليه فرمود و ايشان را به حال خود واگذاشت. 3- ارسال رسل و انزال كتب از جانب خداوند منان، دال است بر آنكه غرض حضرت سبحان ارشاد و هدايت بندگان و دعوت به سعادت ابديه جنان است، لكن اين جماعت به سوء اختيار اعراض از حق و صراط مستقيم نموده، خود را محروم از رستگارى، و لا جرم قلوب آنان از استقامت بازداشته شد.
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي: و خداى تعالى هدايت نفرمايد به اجبار، الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ:
گروه بيرون رفتگان از دائره فرمان به جهت فرط عناد و طغيان را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ «2» كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ «3» إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ «4»
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ «5»
ترجمه
تسبيح گويند مر خدايرا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و او است تواناى درست كردار
اى كسانيكه ايمان آورديد چرا ميگوئيد آنچه را نميكنيد
بزرگ است از جهت مبغوض بودن نزد خدا كه بگوئيد آنچه را نميكنيد
همانا خدا دوست ميدارد آنانرا كه كارزار ميكنند در راهش صف زده گويا ايشانند بنائى پيوسته و محكم
و هنگاميكه گفت موسى بقومش اى قوم من چرا مىآزاريد مرا با آنكه ميدانيد كه من پيغمبر خدايم بسوى شما پس چون رو گردان شدند برگرداند خدا دلهاشان را و خدا هدايت نميكند گروه متمرّدان را.
تفسير
تسبيح و تنزيه و تقديس تمام موجودات آسمانى و زمينى ذات اقدس احديّت را از تمام عيوب و نقائص بلسان حال و مقال هميشه بوده و هست و خواهد بود لذا به صيغ مختلفه از ماضى و مضارع و مصدر در اوائل سور از آن تعبير ميشود و چون مانند بسمله مناسب با افتتاح امور است تكرار آن مستحسن است و عزت و حكمت خداوند انسب اوصاف است باستحقاق حمد و ثنا و تسبيح و تقديس گفتهاند مسلمانان صدر اسلام گفتند ما اگر ميدانستيم محبوبترين اعمال نزد خدا چيست
جلد 5 صفحه 194
بجا ميآورديم آنرا پس آيه چهارم نازل شد و در جنگ احد فرار نمودند و آيه دوم و سوم نازل شد و قمّى ره فرموده خطاب باصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه وعده كرده بودند يارى كنند آنحضرت را و مخالفت ننمايند امر او را و نقض ننمايند عهد او را نسبت بامير المؤمنين عليه السّلام و چون خداوند ميدانست كه آنها بوعده خودشان وفا نميكنند مخاطب فرموده و اينكه آنها را اهل ايمان خوانده براى اقرارشان است بزبان اگر چه تصديق نداشتند و ظاهرا مراد ايشان از اصحاب اهل نفاق آنانند چون معمولا آنها وعده ميدهند و وفا نميكنند و سخنى ميگويند و بر طبق آن عمل نمينمايند و مستحق ملامت هر كس است كه بگويد عملى انجام ميدهم و قصد انجام آنرا نداشته باشد نه كسيكه قصد انجام آنرا داشته باشد و موفق نشود و مقت بغض شديد است و در نهج البلاغه مولى فرموده كه خلف موجب مقت است نزد خدا و خلق خدا فرموده كبر مقتا عند اللّه أن تقولوا ما لا تفعلون و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وعده مؤمن ببرادر دينى خود نذرى است كه كفّاره ندارد پس كسيكه خلف كند با خدا خلف نموده و در معرض بغض شديد الهى خود را قرار داده و باين دو آيه استشهاد فرموده است و بنظر حقير بعيد نيست شامل شود وعاظى را كه در واجبات و محرّمات هم عمل بگفته خودشان نميكنند چون مشاهده آن موجب تزلزل مردم ميشود در قبول نصايح علماء و صلحاء و قبح آن ظاهر است و رص استحكام و اتّصال اجزاء بنا است بيكديگر كه فرجهاى نداشته باشد خداوند دوست دارد مسلمانان در معركه جهاد مانند ديوار محكم بىرخنه و فتورى در مقابل كفّار صف بندى نمايند و هيچ گاه از حمله آنها متفرّق و پراكنده نشوند و از امير المؤمنين عليه السّلام در خطبه روز غدير سبيل در اين آيه با وجود مبارك آنحضرت كه منصوب براى متابعت بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد تطبيق شده است چون سبيل اعظم الهى اين خانوادهاند و ظاهرا براى تسليت خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آزار اهل نفاق باز خداوند اشارهاى بقصّه حضرت موسى فرموده كه به بنى اسرائيل گفت چرا اينقدر مرا اذيّت و آزار مينمائيد با آنكه ميدانيد من پيغمبر خدايم بسوى شما و احترام پيغمبر
جلد 5 صفحه 195
واجب و آزار او اقبح قبائح است و آزارهاى آنها در ضمن سور سابقه از قبيل تقاضاهاى بيجا و نسبتهاى ناروا و تخلّفات از فرامين و غيرها گذشت و انحراف از حقّ و اعراض از حقيقت بعد از وضوح آن موجب اعراض الهى است و منع الطاف خود از اعراض كنندگان و واگذاردن آنها را بحال خودشان و آن موجب انصراف قلب است از قبول حق و سقوط از قابليّت هدايت يا ابتلاء بشك و شبهه چنانچه قمّى ره فرموده و در هر حال هدايت الهيّه شامل حال متمرّدين از فرامين انبيا و آزار كنندگان ايشان نخواهد شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قالَ مُوسي لِقَومِهِ يا قَومِ لِمَ تُؤذُونَنِي وَ قَد تَعلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيكُم فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُم وَ اللّهُ لا يَهدِي القَومَ الفاسِقِينَ «5»
و ياد كن زماني که موسي (ع) فرمود بقوم خود بني اسرائيل اي قوم من براي چه اذيت ميكنيد مرا و حال آن که ميدانيد باين که من محققا رسول خدايم بسوي شما پس چون اينها ميل از حق كردند و رو بباطل رفتند خداوند هم قلوب آنها را برگردانيد و خداوند هدايت نميكند قومي که فاسق شدند.
وَ إِذ قالَ مُوسي لِقَومِهِ يا قَومِ لِمَ تُؤذُونَنِي اذيتهايي که بني اسرائيل بحضرت موسي كردند بسيار است يكي قول آنها که بموسي گفتند: اجعَل لَنا إِلهاً كَما لَهُم آلِهَةٌ اعراف آيه 134 يكي آن که گفتند که ميفرمايد: وَ إِذ قُلتُم يا مُوسي لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً بقره آيه 52.
يكي قضيّه سامري و اتخاذ عجل که ميفرمايد: ظَلَمتُم أَنفُسَكُم بِاتِّخاذِكُمُ العِجلَ بقره آيه 51.
و آيات ديگر يكي اراده قتل هارون که بموسي گفت: وَ كادُوا يَقتُلُونَنِي اعراف آيه 149.
يكي گفتند بموسي قالُوا يا مُوسي إِنّا لَن نَدخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذهَب أَنتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ مائده آيه 27. باندازهاي که موسي عرض كرد در پيشگاه الهي قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَملِكُ إِلّا نَفسِي وَ أَخِي فَافرُق بَينَنا وَ بَينَ القَومِ الفاسِقِينَ مائده آيه 28.
يكي قضيّه قارون و مرئه فاحشه و غير اينها که بسيار است.
لذا خدا ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوا مُوسي فَبَرَّأَهُ اللّهُ مِمّا قالُوا وَ كانَ عِندَ اللّهِ وَجِيهاً احزاب آيه 69. وَ قَد تَعلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيكُم شما بني اسرائيل که در چنگال فرعونيان بوديد نجات دادم شما را و معجزات باهرات را مشاهده كرديد مثل عصا و يد و بيضاء و شكاف دريا و اخراج آب از سنگ سخت و غرق فرعونيان و غير اينها و اظهار ايمان كرديد.
فَلَمّا زاغُوا زاغ بمعني رجوع يعني ميل از حقّ بسوي باطل از اطاعت بمعصيت از ايمان بكفر از توحيد بشرك.
جلد 16 - صفحه 513
أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُم خداوند آنها را رها فرمود و از هدايت بضلالت افتادند قلب آنها سياه شد و قساوت پيدا كردند که ما شرح حال بني اسرائيل را در مجلد اوّل كلم الطيب در باب نبوّة خاصّه مفصلا بيان كردهايم مراجعه فرمائيد که چه اندازه در ادوار متماديه در شرك و كفر سير كردند و چه اندازه انبياء بني اسرائيل را كشتند با زكريا چه كردند با يحيي با عيسي و چه فسادها از آنها ظاهر شد.
وَ اللّهُ لا يَهدِي القَومَ الفاسِقِينَ چون از قابليّت هدايت افتادند و پس از عيسي الي كنون چه كردند و چه ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- در تعقیب دو دستوری که در آیات قبل در باره «هماهنگی گفتار و کردار» و «وحدت صفوف» آمده بود در این آیه برای تکمیل این معنی به گوشهای از زندگی دو پیامبر موسی و عیسی علیهما السّلام اشاره میکند که متأسفانه نمونههای روشنی از «جدائی گفتار و عمل» و «عدم انسجام صفوف» در زندگی پیروان آن دو دیده میشود، با سرنوشت شومی که به دنبال آن پیدا کردند.
نخست میفرماید: «به یاد آورید هنگامی را که موسی به قومش گفت: ای قوم من! چرا مرا آزار میدهید با این که میدانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم»؟! (و اذ قال موسی لقومه یا قوم لم تؤذوننی و قد تعلمون انی رسول الله الیکم).
این آزار اشاره به نسبتهای ناروائی است که به موسی میدادند و خداوند موسی را از آن مبرا ساخت، در آیه 69 سوره احزاب میخوانیم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند و خداوند او را (از آنچه در حق او میگفتند) مبرا ساخت».
ولی این عمل بدون مجازات نماند چنانکه در پایان آیه مورد بحث میخوانیم: «هنگامی که آنها از حق منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت، و خدا فاسقان را هدایت نمیکند» (فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله
ج5، ص172
لا یهدی القوم الفاسقین)
.از این تعبیر استفاده میشود که هدایت و ضلالت، هر چند از ناحیه خداوند است اما زمینهها و مقدمات و عوامل آن، از ناحیه خود انسان است.
نکات آیه
۱ - داستان گفتوگوى موسى(ع) با قوم خویش و آزارهاى آنان نسبت به آن حضرت، دربردارنده درس هاى سازنده و عبرت آموز (و إذ قال موسى لقومه یقوم لم تؤذوننى) فرمان الهى به یاد کرد گفتوگوى موسى(ع) با قومش و...، نشانه مشتمل بودن آن بر درس هاى سازنده براى امت اسلام است. ضمناً باید توجه داشت که کلمه «إذ» در «إذ قال»، مفعول براى فعل محذوف (اُذکر) است.
۲ - موسى(ع)، مورد اذیت و آزار مستمر قوم خویش (و إذ قال موسى ... لم تؤذوننى) تعبیر «تؤذوننى» به صیعه مضارع - به جاى «آذیتمونى» - بیانگر آن است که موسى(ع) از سوى قومش، به صورت مکرر مورد اذیت و آزار قرار مى گرفت.
۳ - بنى اسرائیل، به حقانیت موسى(ع) معرفت و آگاهى داشتند. (و قد تعلمون أنّى رسول اللّه)
۴ - موسى(ع)، پیامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائیل (و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إلیکم)
۵ - بنى اسرائیل، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى(ع)، آن حضرت را مورد آزار قرار مى دادند. (لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إلیکم)
۶ - علم و آگاهى، مسؤولیت آور است. (لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إلیکم) برداشت یاد شده، با توجه به این است که موسى(ع) در نکوهش قوم خویش، به علم و آگاهى آنان استناد کرده است.
۷ - آزار دادن رسولان و برگزیدگان الهى، امرى بس زشت و ناپسند (لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إلیکم)
۸ - بنى اسرائیل، به رغم اندرزهاى موسى(ع)، از اذیت و آزار آن حضرت دست برنداشتند. (یقوم لم تؤذوننى ... فلمّا زاغوا) جمله «فلمّا زاغوا» بیانگر آن است که بنى اسرائیل، به جاى پذیرش نصیحت هاى موسى(ع)، بر اذیت هاى خویش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.
۹ - بنى اسرائیل، بر اثر پافشارى بر آزاررسانى به موسى(ع)، از راه راست منحرف شدند. (لم تؤذوننى ... فلمّا زاغوا) «زیغ» به معناى میل و انحراف است.
۱۰ - آزاررسانى به پیامبران و برگزیدگان الهى، درپى دارنده انحراف از صراط مستقیم (لم تؤذوننى ... فلمّا زاغوا)
۱۱ - خداوند، دل هاى بنى اسرائیل را بر اثر انحراف آنان از حق، منحرف کرد. (فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم)
۱۲ - قلب آدمى، داراى تمایل فطرى به حق و حرکت در راه مستقیم است. (فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم) منحرف شدن قلب بر اثر گناه، موقوف بر آن است که پیش از آن متمایل به حق بوده و - به اصطلاح - مصداق «قلب سلیم» باشد.
۱۳ - عمل آدمى، موجب بروز تغییرات در قلب و فطرت او است. (فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم) جمله «أزاغ اللّه قلوبهم» جواب «لمّا زاغوا» است; یعنى، تا کسانى خود منحرف نشوند، خداوند دل هاى آنان را منحرف نمى کند.
۱۴ - هدایت انسان ها، در دست خداوند است. (و اللّه لایهدى القوم الفسقین)
۱۵ - آزار رسانان به موسى(ع)، مردمانى فاسق بودند. (لم تؤذوننى ... و اللّه لایهدى القوم الفسقین)
۱۶ - انسان هاى فاسق، داراى قلب هاى منحرف (أزاغ اللّه قلوبهم و اللّه لایهدى القوم الفسقین)
۱۷ - فاسقان، از هدایت الهى محروم اند. (و اللّه لایهدى القوم الفسقین)
۱۸ - اذیت و آزار رسولان و برگزیدگان الهى، مایه محروم شدن از هدایت او است. (لم تؤذوننى ... و اللّه لایهدى القوم الفسقین)
۱۹ - خداوند، مسلمانانِ صدراسلام را به عواقب و پیامدهاى آزاررسانى به پیامبراکرم(ص) هشدار داد. (و إذ قال موسى لقومه ... و اللّه لایهدى القوم الفسقین) با توجه به این که خطاب در این آیات، متوجه مسلمانان است; به نظر مى رسد یادآورى داستان موسى(ع) و اذیت هاى بنى اسرائیل نسبت به آن حضرت و پیامدهاى ناگوار آن، هشدارى به مسلمانان است.
۲۰ - ضعف و سستى برخى از مسلمانان صدراسلام در جنگ و جهاد، موجب آزار دیدن پیامبر(ص) گردید. (یأیّها الذین ءامنوا لم تقولون ... لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إلیکم) سخن در آیات پیشین، درباره کسانى است که شعار جهاد مى دهند ولى از شرکت در صفوف مجاهدان سر باز مى زنند و یا بر فرض شرکت، ضعف و سستى نشان مى دهند. به نظر مى رسد مطرح ساختن موضوع آزارهاى یهود به موسى(ع)، براى بیان این نکته باشد که ضعف و سستى در جهاد و تخلف از فرمان هاى پیامبر(ص) در جهاد، موجبات آزار رسول خدا(ص) را فراهم کرده و همان عواقبى را در پى خواهد داشت که براى قوم موسى در پى داشت.
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲۰
- انبیا: آثار اذیت انبیا ۱۰; انبیا ى بنى اسرائیل ۴
- انحراف: عوامل انحراف ۱۰
- انسان: فطریات انسان ۱۲
- بنى اسرائیل: آثار اذیتهاى بنى اسرائیل ۹; آثار انحراف بنى اسرائیل ۱۱; آثار لجاجت بنى اسرائیل ۹; اذیتهاى بنى اسرائیل ۱، ۲، ۵، ۸، ۱۵; تاریخ بنى اسرائیل ۲، ۴، ۵، ۸; علم بنى اسرائیل ۳، ۵; فاسقان بنى اسرائیل ۱۵; لجاجت بنى اسرائیل ۵، ۸; منشأ انحراف بنى اسرائیل ۹، ۱۱; موعظه ناپذیرى بنى اسرائیل ۸
- جهاد: آثار سستى در جهاد ۲۰
- حق طلبى: فطریت حق طلبى ۱۲
- خدا: انذارهاى خدا ۱۹; گمراهگرى خدا ۱۱; هدایتگرى خدا۱۴
- رسولان خدا: آثار اذیت رسولان خدا ۱۸; ناپسندى اذیت رسولان خدا ۷
- روح: عوامل مؤثر در روح ۱۳
- عبرت: عوامل عبرت ۱
- علم: آثار علم ۶
- عمل: آثار عمل ۱۳
- فاسقان: انحراف فاسقان ۱۶; صفات فاسقان ۱۶; قلب فاسقان ۱۶; محرومیت فاسقان ۱۷
- فطرت: عوامل مؤثر در فطرت ۱۳
- محمد(ص): آثار اذیت محمد(ص) ۱۹; زمینه اذیت محمد(ص) ۲۰
- مسؤولیت: عوامل مسؤولیت ۶
- مسلمانان: آثار سستى مسلمانان صدر اسلام ۲۰; انذار مسلمانان صدر اسلام ۱۹
- موسى(ع): اذیت موسى(ع) ۱، ۲، ۵، ۸، ۹، ۱۵; بى تأثیرى مواعظ موسى(ع)۸; حقانیت رسالت موسى(ع) ۳، ۵; عبرت از قصه موسى(ع)۱; قصه موسى(ع) ۲; مقامات موسى(ع) ۴; نبوت موسى(ع) ۴
- هدایت: عوامل محرومیت از هدایت ۱۸; محرومان از هدایت ۱۷; منشأ هدایت ۱۴
منابع