الأعراف ١٣٨
ترجمه
الأعراف ١٣٧ | آیه ١٣٨ | الأعراف ١٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَاوَزْنَا»: عبور دادیم. «الْبَحْرَ»: مراد دریای قلزم یا احمر نزد خلیج سویس فعلی است. «یَعْکُفُونَ»: مواظب عبادت و ملازم پرستش بودند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ... (۲) وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا... (۷) وَ مَا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ يَا... (۱) إِذْ تَمْشِي أُخْتُکَ فَتَقُولُ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۳۸ - ۱۵۴، سوره اعراف
- اشاره به اينكه بنى اسرائيل مردمى مادى و حس گرا و تحت تاءثير مرام بت پرستىقبطيان بوده اند.
- برهانى كوتاه و لطيف در بيان مصنوع نبودن خداى تعالى
- مواعده خداوند با موسى (ع )
- معناى رؤ يت در كلام موسى (ع ): رب ارنى انظر اليك
- مراد از رؤ يت در درخواست موسى (ع ): (( ربّ ارنى انظر اليك (( و در آيات مشابه ديگر،علم ضرورى است
- حقيقت علم ضرورى كه از آن به رؤ يت تعبير مى شود
- تعبير از اينگونه معلومات به رؤ يت تعبيرى است شايع ؛ در مواردى كه تعبير (( رؤ يتخدا(( آمده است خصوصياتى ذكر شده كه مراد از رؤ يت را مى رساند.
- حاصل سخن در مراد از رؤ يت در كلام خدا
- علم ضرورى مخصوص به خداى تعالى ، حقيقتى است كه قرآن پرده از آن برداشته است .
- نفى رؤ يت خدا (( لن ترانى (( مربوط به دنيا است و معناى نفى رؤ يت نفى طاقت وقدرت بر آن است .
- مراد از تكلم خدا با موسى (ع ) و چگونگى آن
- تورات نسبت به معارف و شرايعى كه مورد نياز بشر است كتاب كاملى نيست
- مقصود از جمله : (( ساءريكم دارالفاسقين (( در آيه شريفه و وجوهى كه در معناى آنگفته شده است
- وجه تقييد تكبر و امثال آن به (( بغير الحق ((
- حبط عمل و بى اجر بودن آن ، خود يك نحو كيفر است
- اشاره به ماجراى گوساله پرستيدن بنى اسرائيل
- معناى جمله : (( و لمّا سقط فى ايديهم ...(( در آيه شريفه
- معناى جمله : (( اعجلتم امر ربّكم ((
- رفتار تند موسى (ع ) با هارون (ع ) بعد از بازگشتن به سوى بنىاسرائيل و مواجه شدن با گوساله پرستى
- رفتار حضرت موسى (ع ) با برادرش هارون منافاتى با عصمت آن حصرت ندارد!
- وجوهى كه مفسرين براى اين عمل حضرت موسى (ع ) بيان كرده اند.
- چرا با اين كه موسى (ع ) قبل از بازگشت از ميقات از گوساله پرستى بنىاسرائيل خبر داشته غضبناك نشد؟
- رواياتى در ذيل (اجعل لنا الها كما لهم آلهة )
- روايتى پيرامون نحوه سخن خداوند با موسى عليه السلام
- دو روايت در مورد تقاضاى موسى (ع ) رؤ يت خداوند را
- گفتگوها و مشاجرات علماء و اهل بحث اشاعره و معتزله درباره درخواست رؤ يت توسط موسى
- بيان ضعف روايتى كه مى گويد موسى (ع ) از زبان قومش تقاضاى رؤ يت كرد
- تجلى خدا تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تابتحمل آن را ندارد
- دو نكته ديگر كه از روايت استفاده مى شود.
- رواياتى ديگر در مورد تقاضاى رؤ يت ، تجلى براى جبلّ، صعقه موسى ، دكّجبل و...
- يكى از (كروبين ) وسطه تجلى خدا شده است
- رواياتى درباره الواح تورات و گوساله پرستى بنىاسرائيل
- بحث روايتى (پاره اى از روايات از ائمه عليهم السلام در معناى رؤ يت قلب )
- اصطلاح (( ظلّ(( و (( ظلال (( در لسان اهل بيت عليهم السلام
- همانطور كه مقصود از رؤ يت ، ديدن به چشم نيست ، مقصود ايمان قلبى از راهاستدلال هم نيست
- چند روايت درباره حجاب بين خدا و خلق
- روايتى از امام صادق (ع ) درباره معرفت به خدا
- انحصار معرفت به خدا در فكر واستدلال ، خودجهل به خدا و شرك خفى به او است
- در علم به هر چيزى نخست علم به آفريدگار آنحاصل مى شود و محال است كه خداى تعالى شناخته نشود
- توضيح فقرات ديگرى از روايت كه معرفت با واسطه به خدا را شرك دانسته است
نکات آیه
۱- خداوند، بنى اسرائیل را از دریا عبور داد. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر)
۲- عبور بنى اسرائیل (قوم موسى) از همان دریایى بود که فرعونیان در آن غرق شدند. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر) «ال» در «البحر» عهد ذکرى است و اشاره به «الیم» در آیه ۱۳۶ دارد. یعنى بنى اسرائیل را از همان دریا (دریایى که فرعونیان را درآن غرق کردیم) عبور دادیم.
۳- زمان عبور قوم موسى از دریا، مقارن با غرق شدن فرعونیان در آن دریا بود. (فأغرقنهم فى الیم ... و جوزنا ببنى إسرءیل البحر) «جوزنا ... » عطف است بر آیه ۱۳۶ (فانتقمنا منهم ... .)
۴- بنى اسرائیل در پى عبور از دریا با مردمى بت پرست مواجه شدند. (فأتوا على قوم یعکفون على أصنام لهم) «أتوا» چون به «على» متعدى شده، متضمن معناى مرور است، یعنى «اتوا قوما مارین علیهم».
۵- وجود آیین بت پرستى در عصر موسى (یعکفون على أصنام لهم)
۶- بت پرستانى که قوم موسى بر آنان گذر کردند، داراى بتهاى متعدد بودند. (على أصنام لهم) «أصنام» (جمع «صنم») به معناى بتهاست.
۷- بت پرستان موجود در مسیر قوم موسى معبودهایى را مى پرستیدند که خود مالک آنها بودند. (أصنام لهم)
۸- بت پرستان موجود در مسیر قوم موسى، بر پرستش خویش ملازمت داشته و همواره به عبادت آنها مشغول بودند. (یعکفون على أصنام لهم) «عکوف» (مصدر یعکفون) به معناى رو آوردن به چیزى و ملازمت داشتن بر آن است و مراد از آن با توجه به قرائن موجود در آیه، ملازمت بر پرستش است. فعل مضارع (یعکفون) نیز دلالت بر استمرار دارد. بنابراین جمله «یعکفون على ... » مى رساند که آستان بتها هیچگاه از پرستشگران خالى نبوده است ; بدین طریق که عده اى از طرف آن قوم مأمور عبادت بتها بودند و یا خود به طور متناوب به پرستش آنها مى آمدند.
۹- بنى اسرائیل از موسى خواستند تا خدایى مانند خدایان بت پرستان براى آنان قرار دهد. (اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة)
۱۰- بنى اسرائیل با مشاهده بت پرستان و کرنش آنان در برابر معبودهایى محسوس، خواستار معبودى ملموس و محسوس شدند. (فأتوا على قوم یعکفون على أصنام لهم قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة)
۱۱- تأثیرپذیرى انسان از محیطهاى فاسد و فرهنگهاى غلط (فأتوا على قوم ... قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة)
۱۲- بنى اسرائیل مردمى ناسپاس در برابر نعمتهاى خداوند (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر ... قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً) بیان این حقیقت که گرایش بنى اسرائیل به پرستش غیر خدا فاصله چندانى با نجات آنان از دست فرعونیان و عبور معجزه آساى ایشان در دریاى سرخ نداشت، اشاره به این دارد که بنى اسرائیل مردمى ناسپاس بودند.
۱۳- باور به خداى محسوس و ملموس، نشانه جهل آدمى است. (کما لهم ءالهة قال إنکم قوم تجهلون) موسى(ع)، بنى اسرائیل را در پى درخواست خدایى محسوس و ملموس، که از «کما لهم ءالهة» استفاده مى شود، مردمى جاهل خواند.
۱۴- قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ویژگیها و صفات معبود راستین و شایسته پرستش (قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة قال إنکم قوم تجهلون)
۱۵- بى توجهى قوم موسى به نعمتهاى خدا و گرایش آنان به پرستش غیر او، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر ... قالوا یموسى ... قال إنکم قوم تجهلون) چنانچه از آیه استفاده مى شود، گرایش بنى اسرائیل به پرستش غیر خدا پس از عبورشان از دریا و تحقق این نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراین مى توان گفت موسى این جهت را نیز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. یعنى این بى خردى است که انسان نعمتهاى الهى را ببیند و در عین حال به غیر او گرایش پیدا کند. فعل مضارع «تجهلون» بر دامنه دارى این بى خردى دلالت مى کند.
۱۶- پرستش آنچه آدمى خود مالک آن است، نشانه بى خردى اوست. (یعکفون على أصنام لهم ... قال إنکم قوم تجهلون) از نکاتى که موسى، بنى اسرائیل را به سبب آن جاهل شمرد، همان است که از «أصنام لهم» به دست مى آید ; یعنى این جاهلانه است که شما مى بینید بت پرستان چیزى را عبادت مى کنند که خود مالک آن هستند و در عین حال تقاضا مى کنید معبودى مانند معبود آنان داشته باشید.
۱۷- باور به توانمندى بنده اى از بندگان (موسى) بر ساختن و تدارک دیدن معبود، نشانه جهل و بى خردى بنى اسرائیل (اجعل لنا إلهاً ... قال إنکم قوم تجهلون) جمله «اجعل لنا إلهاً» دلالت مى کند که بنى اسرائیل از موسى که خود فردى از بشر است مى خواستند براى آنان خدا و معبود تدارک ببیند. موسى نیز بدین جهت آنان را جاهل شمرد. یعنى این بسیار جاهلانه است که گمان کنید بنده اى از بندگان خدا مى تواند معبودى شایسته پرستش بسازد و تدارک ببیند.
۱۸- ناسپاسى در برابر نعمتهاى خدا با گرایش به معبودانى دروغین، نشانه جهل آدمى است. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر ... قال إنکم قوم تجهلون)
موضوعات مرتبط
- آسیبخشناسى: فرهنگى ۱۱
- انسان: ابعاد انسان ۱۱ ; انعطافخپذیرى ۱۱
- بتپرستان: دوران موسى (ع) ۷، ۸
- بتپرستى: در دوران موسى (ع) ۵، ۶
- بنى اسرائیل: و بتپرستان ۴، ۶، ۹، ۱۰ ; بنى اسرائیل و معبودان باطل ۱۵ ; بنى اسرائیل و معبود راستین ۱۴ ; بنى اسرائیل و موسى(ع) ۹ ; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۴ ; جهل بنى اسرائیل ۱۴، ۱۵، ۱۷ ; حس گرایى بنى اسرائیل ۱۰ ; خواسته هاى بنى اسرائیل ۹، ۱۰ ; عبور بنى اسرائیل از دریا ۱، ۲، ۳، ۴ ; عقیده بنى اسرائیل ۱۷ ; کفران بنى اسرائیل ۱۲، ۱۵ ; گرایشهاى بنى اسرائیل ۱۵ ; نعمتهاى بنى اسرائیل ۱۲، ۱۵
- جاهلان:۱۴
- جهل: آثار جهل ۱۵ ; نشانه هاى جهل ۱۳، ۱۶، ۱۷، ۱۸
- خدا: افعال خدا ۱
- رفتار: تأثیر محیط در رفتار ۱۱
- عبادت: غیر خدا ۱۶
- عقیده: به معبود حسى ۱۳
- فرعونیان: غرق فرعونیان ۲، ۳ ; فرعونیان در دریا ۲، ۳
- کفران: آثار کفران نعمت ۱۸
- معبود: عقیده به معبود حسى ۱۳
- معبودان باطل: گرایش به معبودان باطل ۱۸ ; مملوکیت معبودان باطل ۷ إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه قال إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون
منابع
[[رده:مملوکیت معبودان باطل إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه قال إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون]]