النساء ١٥٣
کپی متن آیه |
---|
يَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَکْبَرَ مِنْ ذٰلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذٰلِکَ وَ آتَيْنَا مُوسَى سُلْطَاناً مُبِيناً |
ترجمه
النساء ١٥٢ | آیه ١٥٣ | النساء ١٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَهْرَةً»: آشکارا. حال ضمیر (نا) و به معنی (مُجَاهِرِینَ مُعَایِنِینَ) است، یا حال (اللهَ) است. میتواند صفت مصدر محذوف (رُؤْیَة) هم باشد. «ثُمَّ»: سپس. در اینجا مراد ترتیب زمانی نیست. بلکه پیشرفت در مراتب گناهان است. چرا که گوسالهپرستی پیش از درخواست رؤیت خدا است (نگا: بقره / - ، و طه / - ). «سُلْطَاناً»: حجّت و برهان. مراد معجزاتی است که خدا بدو عطاء فرموده بود. سلطه و قدرت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا... (۲) وَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ... (۵) وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ... (۶)
ثُمَ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ... (۱) وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ... (۲) إِنَ هٰؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ... (۰) وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى... (۱) إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ کَمَا... (۲)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: سدى و محمد بن كعب القرظى گويند: كه خطاب آيه متوجه رسول خدا صلى الله عليه و آله است و منظور از اهل كتاب يهوديانند و درباره كتابى كه يهود از پيامبر خواسته بودند كه از آسمان براى ايشان نازل شود اختلاف است، - بعضى گويند كتاب نوشته شده خواسته بودند، همچنانى كه تورات به همين كيفيت از جانب خداوند با الواح براى حضرت موسی|موسى آمده بود سپس اين آية نازل گرديد.
قتادة گويد: يهوديان كتاب مخصوصى از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواسته بودند، طبرى و ابن جريج گويند: از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواسته بودند كه براى رجال و بزرگان آنها كتابى آورده شود.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً «153»
اهلكتاب از تو مىخواهند كه كتاب ونوشتهاى از آسمان برايشان فرود آورى، بىگمان از موسى بزرگتر از آن را خواستند كه گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان بده! پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فراگرفت، سپس بعد از آنكه معجزههاى روشن براى آنان آمد، گوسالهپرستى را پيش گرفتند، پس (از توبه) ما از آن (گناه) هم درگذشتيم و عفو كرديم و به موسى حجّتى آشكار داديم.
نکته ها
خواستهى يهود از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن بود كه قرآن هم مانند تورات يكجا نازل شود و اين بهانهاى بيش نبود. خداوند در پاسخ آنان مىفرمايد: حتّى اگر قرآن را يكجا در نامهاى قابل لمس فرود آوريم، كافران آن را جادو مىپندارند، «وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ
جلد 2 - صفحه 202
بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ» «1»
بهانههاى كفّار، براى ايمان نياوردن، شبيه به هم است. مشركان نيز همين تقاضا را از رسول خدا داشتند و مىگفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ» «2»
پیام ها
1- اعمال، افكار و اخلاق ناپسند نياكان، براى آيندگان سوءسابقه مىشود. فَقَدْ سَأَلُوا ...
2- بنىاسرائيل در پى حقّ نبودند. وگرنه پس از آن همه معجزات، چرا گوساله پرست شدند؟ «اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ»
3- از ايمان نياوردن كفّار، نگران وناراحت نباشيد، چون در برابر همه انبيا افراد لجوج بودهاند. «سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ»
4- خدا با چشم ديده نمىشود و درخواست ديدن او بدين صورت ظلم و ستمگرى است. «أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»
5- انكار حقّ و انحراف فكرى، قهر خداوند را در همين دنيا به دنبال دارد.
«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»
6- رحمت الهى حتّى گناه گوساله پرستى را هم مىبخشايد. «فَعَفَوْنا»
7- انبيا مورد حمايت پروردگارند. «وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً (153)
شأن نزول: احبار يهود مثل كعب بن اشرف و فنحاص بن عاذورا و غيره خدمت پيغمبر آمده، گفتند: اگر راست مىگوئى كه پيغمبرى، به يك بار كتابى بيار، چنان كه به موسى عليه السّلام آمد، آيه شريفه نازل شد:
يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ: سؤال مىكنند تو را اهل كتاب، أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ: آنكه فرود آورى بر ايشان به يكبار، كتابى از آسمان مثل تورات موسى عليه السّلام، يا كتابى نوشته به خط سماوى، چون الواح موسى. يا كتابى كه ما معاينه ببينيم نازل مىشود. يا به نام ما هر يك، بيار نوشته باشد كه تو رسول خدائى. چون اين سؤالات از روى تعنت بود، سمت اجابت نيافت و حق تعالى براى تسليه خاطر عاطر آن حضرت فرمود كه: اى پيغمبر ملول و
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 634
غمگين مشو از سؤال قوم، فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ: پس بدرستى كه بنى اسرائيل كه اين جماعت از ايشانند، درخواست نمودند از موسى عليه السّلام، بزرگتر از اين سؤال را، و اين سؤال اگرچه از آباى خود ايشان صادر شده بود، لكن اسناد به آنها جهت آنست كه آخذ مذهب آباى خود بودند و تابع آن؛ و حقيقت معنى آنست كه عرق ايشان راسخ است در اين سؤال، و اقتراح اين امر مىكنند از تو، از جهالت آنها نيست، بلكه ظهور آن از آباى ايشان شده است، در وقتى كه كلام الهى را شنيدند. فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً:
پس گفتند اى موسى بنما به ما خدا را در حالتى كه معاينه كنندگان باشيم او را به عيان و آشكار، فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ: پس فرا گرفت ايشان را صاعقهاى، و آتشى از آسمان آمد و همه ايشان را بسوخت به سبب ظلم آنها، يعنى تعنت ايشان به سؤال محال، كه طلب رؤيت باشد.
خلاصه واقعه آنكه: چون حق تعالى با موسى عليه السّلام سخن فرمود و او را كليم خود گردانيد، موسى عليه السّلام برگشت به سوى قوم و آنها را خبر داد كه حق تعالى با من تكلم فرمود و مرا مقرب خود گردانيد. گفتند: ما ايمان نمىآوريم به آنچه مىگوئى، تا سخن خدا را بشنويم. و آنها هفتصد هزار بودند. از ميان آنها هفتاد هزار نفر، و از آنها هفت هزار، و از آنها هفتاد نفر اختيار و به طور سينا برد. آنها را در دامنه كوه نگاه داشت و خود بالاى كوه رفت. از خدا خواست كه با او سخن فرمايد، چنانچه آن هفتاد نفر بشنوند. پس خلق كلام شد و از چهار جانب به يكدفعه شنيدند تا بدانند كلام خداست، زيرا اگر كلام ديگرى بود، از يك جهت شنيده مىشد. آن هفتاد نفر از روى لجاجت گفتند: ما ايمان نمىآوريم كه اين سخن خدا باشد، تا او را به آشكار ببينيم. چون اين سخن عظيم و گستاخى بزرگ از ايشان صادر شد به تكبر و طغيان، خداوند صاعقهاى بر ايشان فرستاد كه به سبب ظلم، آنها را هلاك نمود.
تبصره: بدان كه منطوق كلام: فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ، دليل است بر آنكه موسى عليه السّلام طلب رؤيت براى خود نكرد، بلكه براى قوم نمود. و نيز
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 635
دليل است بر آنكه رؤيت حق تعالى محال است، چه فرمود: سؤال از رؤيت اكبر از آن چيزى است كه احبار يهود از تو سؤال مىكنند بر وجه تعنت، كه آن انزال كتاب است دفعة واحده. و هرگاه سؤال تعنت محض كفر باشد، پس طلب رؤيت كه اكبر از آنست، به طريق اولى كفر است. و لهذا به جهت تعنت صاعقه بر احبار يهود كه معاصر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودند، نازل نگرديد. و بر كسانى كه طلب رؤيت كردند، نازل شد. و اينكه بعضى عامه گفتهاند كه استحاله رؤيت در دنيا مقتضى امتناع رؤيت نيست، مطلقا مخالف ادله عقليه و نقليه است.
بعد از آن بيان خيانت ثانيه ايشان را فرمايد كه: ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ: پس اتخاذ نمودند گوساله را به خدائى بعد از آنكه آمده بود ايشان را معجزههاى روشن به توسط موسى عليه السّلام. مراد معجزات غير تورات است، زيرا در اين وقت هنوز تورات به ايشان نازل نشده بود. فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ: پس عفو كرديم از ايشان اين گناه را با وجود عظم آن، به سبب آنكه توبه كردند. اين اخبار اوست از سعه رحمت و مغفرت خود، و تمامى نعمت بر وجهى كه هيچ خطيئه مانع توبه نيست كه مستتبع مغفرت است، هر چند كه از آن عظيمترى نباشد. وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً: و بتحقيق عطا فرموديم موسى را تسلّطى كه ظاهر بود بر ايشان، و از جمله آن بود كه گوساله پرستان را امر كرد يكديگر را بكشند كه توبه شما منحصر است بر اين.
آنها هم فرمان او بجا آوردند و شمشير كشيده، يكديگر را كشتند، تا اكثر مقتول شدند. يا مراد حجت بينه بود كه مصدق دعوى نبوت آن حضرت بود، مثل يد بيضاء و عصا و فلق بحر و هلاك فرعونيان و ساير معجزات او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً (153)
ترجمه
مىخواهند از تو اهل كتاب كه نازل نمائى بر آنها كتابى از آسمان پس بتحقيق خواستند از موسى بزرگتر از اين را پس گفتند بنما بما خدا را عيانا پس گرفت آنها را آتش آسمانى بسبب ستمشان پس گرفتند گوساله را بعد از آنكه آمد براى آنها معجزات واضحات پس عفو كرديم از اين و داديم موسى را سلطنتى آشكار..
تفسير
وقتى مردم از پيغمبر معجزه بخواهند خداوند بايد بدست او ظاهر نمايد و اجابت فرمايد مطلوب آنها را در صورتى كه مشكوك باشد نبوت او نزد آنها و خواسته باشند حق براى آنها ظاهر شود تا ايمان بياورند نه در صورتى كه كرارا معجزات باهرات ديده باشند و بواسطه جهل و عناد و لجاج حمل بر سحر و شعبده و نيرنگ نموده باشند و بخواهند هر روز يك بهانه بگيرند و پيغمبر را از مقصد خود كه ارشاد و هدايت خلق است بازدارند كه هر روز از خدا بخواهد بدست او معجزى ظاهر نمايد و آنها در اطراف آن حرفها بزنند و بالاخره هم ايمان نياورند و از اين قبيل بود خواهش يهود از حضرت ختمى مرتبت بعد از ظهور آن معجزات با هرات و نزول قرآن كريم كه هر سوره بلكه آيه آن آيتى است كافى و حجتى است وافى باثبات نبوت كه گفتند اگر در دعوى نبوت صادق هستى چنانچه حضرت موسى (ع) الواح تورية را يكمرتبه آورد بايد تو هم كتاب خود را يكمرتبه از آسمان بياورى چرا سوره سوره و آيه آيه مياورى يا بايد طورى بياورى كه ما به بينيم اوراق آنرا از آسمان بزير ميآيد و ايمنعنى بطبع مبارك پيغمبر (ص) گران آمد زيرا كه نميخواست ملتمس آنها را رد كند و نمىخواست از خداوند چنين خواهش بىمحلّى را بنمايد و خداوند براى تسليت خاطر مبارك اين آيه را نازل فرمود كه خلاصهاش آنستكه اين يهودان اولاد همان كسانى هستند كه معاصر با حضرت موسى بودند و دين و خلق و طينت و سجيّت و طبيعتشان همانستكه بود كه ايرادات بنى اسرائيلى
جلد 2 صفحه 149
داشتند باز جاى شكرش باقى است كه از تو فقط خواهش بىجائى نمودند از حضرت موسى علاوه بر خواهش بىجا و بىثمر خواهش محالى نمودند بعد از آنهمه معجزات محيّر العقول آنحضرت و آن خواهش اين بود كه بعد از آنكه آنحضرت آنها را پايكوه طور حاضر فرمود و شنيدند كه خداوند با آنحضرت تكلم فرمود گفتند ما ايمان نميآوريم مگر آنكه خدا را بما نشان بدهى كه او را بچشم به بينيم غافل از آنكه خداوند جسم نيست كه ديده شود و هر چه ديده شود بچشم مخلوق است و خدا نيست و اين خواهش محال عقلى است و آنها هم بالفطره اين مطلب را ميدانستند لكن تعصّب و عناد و لجاج مانع بود كه رجوع بعقلشان نمايند و ادراك كنند اين معنى را پس آنها ظلم بخودشان نمودند كه نور عقل فطرى را كه خداوند در وجود آنها قرار داده بود بواسطه تعنّت و لجاج خاموش نمودند و مستحق عذاب شدند و خداوند صاعقه آسمانى را فرستاد كه آنها را سوزاند چنانچه شرحش در سوره بقره گذشت و پس از همه اينها گوساله پرست شدند و توبه نمودند و ما آنها را عفو فرموديم و بموسى سلطنت و غلبه داديم بر دشمنانش چنانچه بتو سلطنت و غلبه خواهيم داد انشاء اللّه تعالى و تو آنها را عفو مينمائى و گرد ملال از خاطر ميشوئى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَسئَلُكَ أَهلُ الكِتابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيهِم كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَد سَأَلُوا مُوسي أَكبَرَ مِن ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلمِهِم ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ فَعَفَونا عَن ذلِكَ وَ آتَينا مُوسي سُلطاناً مُبِيناً (153)
توقّع ميكنند اهل كتاب از تو که براي آنها كتابي نازل كني از آسمان
جلد 6 - صفحه 258
پس محققا از موسي بزرگتر از اينکه سؤال كردند و گفتند خدا را بما علنا نشان بده پس صاعقه آنها را گرفت بواسطه ظلم آنها پس از آن گوساله را گرفتند و پرستيدند بعد از آني که معجزات باهرات را مشاهده كرده بودند پس آنها را عفو نموديم و بموسي حجة آشكارا عنايت كرديم.
يَسئَلُكَ أَهلُ الكِتابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيهِم كِتاباً مِنَ السَّماءِ مفسرين اختلاف كردند بعضي گفتند مراد اينست که قرآن جملة نازل شود چنانچه تورات جملة نازل شد و بعضي گفتند مراد مكتوبا نازل شود چنانچه تورات مكتوبا در الواح نازل شد و بعضي گفتند مراد كتابيست که بياورد بر اهل كتاب بالخصوص غير از قرآن لكن تمام اينها تفسير برأي است و آنچه بنظر ميرسد بقرينه جمله بعد و اللّه العالم اينست که توقع يهود اينکه بود که از آسمان نوشته ريزش كند مثل اينكه از طيّاره بسا كاغذ پراني ميشود و خطاب بآنها که محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر من است باو ايمان بياوريد و اينکه در هيچ يك از انبياء سابقه نداشته و اگر چه امر محال عقلي نيست و از قدرت پروردگار خارج نيست لكن خلاف حكمت است زيرا اگر يك همچه امري انفاق بيفتد و مع ذلک ايمان نياورند مورد نزول عذاب خواهند شد، نظير توقع حواريين از عيسي عليه السّلام نزول مائده که خدا ميفرمايد إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيكُم فَمَن يَكفُر بَعدُ مِنكُم فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ العالَمِينَ مائده آيه 110 فَقَد سَأَلُوا مُوسي أَكبَرَ مِن ذلِكَ وجه اكبرية اينست که آنها محال عقلي را توقع كردند فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهرَةً زيرا شرط رؤيت تجسّم است و تجسم موجب تركيب و احتياج باجزاء و بمركّب (بالكسر) و بمكان ميشود و با مقام بساطت وجود و وجوب وجود منافات دارد لذا بمجرد تفوّه باين كلام صاعقه آمد.
فَأَخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلمِهِم و گذشت شرح نزول صاعقه در مجلد دوم در سوره بقره، و اينکه جمله براي تسليت قلب نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که از توقعات
جلد 6 - صفحه 259
بيجاي يهود متألّم نشود و نيز از اعمال يهود با اينكه ديدند اينکه توقع بيجا باعث نزول صاعقه شد رفتند گوساله پرست شدند.
ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ و گفتند العياذ خدا در گوساله حلول كرده و اينهم يك امر محال ديگري است که خدا حال در شيئي باشد يا محل شيئي واقع شود و بالجمله دعاوي يهود و تناقضات در كلمات آنها معين مثل نصاري است يك جا خدا را جسم ميدانند و در بهشت براي تفريح گردش ميكند و يك جا با يعقوب كشتي ميگيرد و يك جا حلول در گوساله ميكند و حال آنكه جسم اگر حال در جسمي شد بايد ثقالت آن بيشتر شود و حجم آن بزرگتر گردد و همين تناقضات در نصاري هم هست، يك جا ميگويند خدا خودش حلول كرد در رحم مريم و بيرون آمد و عيسي خدا است لَقَد كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِيحُ ابنُ مَريَمَ مائده آيه 17، يك جا ميگويند پسر خدا است وَ قالَتِ النَّصاري المَسِيحُ ابنُ اللّهِ توبه آيه 30، و با اينکه همه دعوي قال (فَعَفَونا عَن ذلِكَ) اشاره به اينكه تو هم از اينکه درخواستهاي بيجا صرف نظر فرما.
وَ آتَينا مُوسي سُلطاناً مُبِيناً اشاره به اينكه با اينكه موسي اقامه آن معجزات باهرات را نمود و از هر جهت حجة را بر آنها واضح و روشن فرمود و مع ذلک اينکه در خواستهاي بيمورد را داشتند ما آنها را عفو كرديم شما نيز حجة را از هر جهت تمام كردهاي و راه عذري بر آنها باقي نيست و مع ذلک اينکه نوع توقع را دارند از آنها گذشت فرما.
260
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- نزول کتاب و نوشته اى از آسمان بر اهل کتاب، خواسته گزاف و بى جاى آنان از پیامبر (ص) (یسئلک أهل الکتب أن تنزل علیهم کتباً من السماء)
۲- آشکارا دیدن خداوند، تقاضاى نابجاى یهودیان از موسى (ع) (فقد سألوا موسى أکبر من ذلک فقالوا أرنا اللّه جهرة)
۳- عناد، لجاجت و بهانه جویى، ریشه درخواستهاى بى جاى اهل کتاب از حضرت محمد (ص) و موسى (ع) (فقد سألوا موسى أکبر من ذلک ... فأخذتهم الصعقة بظلمهم) لحن مذمت آمیز آیه در بیان خواستهاى اهل کتاب، مى رساند که آنان نه به خاطر حق جویى بلکه از سر بهانه جویى و عنادورزى چنین تقاضاهایى را مطرح مى کرده اند.
۴- درخواست معجزه هاى بى مورد، شیوه اهل کتاب در برابر دعوت پیامبران (یسئلک أهل الکتب ... فقد سألوا موسى أکبر من ذلک)
۵- درخواست دیدن خداوند از سوى یهود، درخواستى ظالمانه و موجب گرفتار شدن آنان به صاعقه (فقالوا أرنا اللّه جهرة فأخذتهم الصعقة بظلمهم)
۶- بنى اسرائیل در پى تقاضاى آشکارا دیدن خداوند، با صاعقه به هلاکت رسیدند. (فأخذتهم الصعقة بظلمهم)
۷- برخى گناهان، در پى دارنده عقوبتهاى دنیوى است. (فقالوا أرنا اللّه جهرة فأخذتهم الصعقة)
۸- اهل کتاب، به ویژه یهود، مردمى حسگرا و داراى بینشى مادى (یسئلک أهل الکتب ان تنزل علیهم کتباً من السماء ... فقالوا أرنا اللّه)
۹- درخواست یهود از موسى (ع) (دیدن خدا)، نابجاتر از درخواست آنان از پیامبر (ص) (نزول کتاب آسمانى بر آنان) (یسئلک أهل الکتب ... فقد سألوا موسى أکبر من ذلک)
۱۰- ظلم، موجب گرفتار شدن به کیفر الهى در دنیاست. (فأخذتهم الصعقة بظلمهم)
۱۱- نگرش مادى در مورد خداوند و بهانه جویى در مقابل پیامبران، از مصادیق بارز ظلم و موجب گرفتارى به عذاب الهى است. (یسئلک أهل الکتب ... فأخذتهم الصعقة بظلمهم)
۱۲- مشاهده خداوند با حواس ظاهرى، امرى ناممکن و انتظارى بى جاست. (فقالوا أرنا اللّه جهرة فأخذتهم الصعقة بظلمهم)
۱۳- ضرورت پندآموزى و عبرت گیرى، از سرنوشت گذشتگان (یسئلک أهل الکتب ... فأخذتهم الصعقة بظلمهم)
۱۴- عوامل طبیعى، تحت سیطره خداوند و رام فرمان اوست. (فأخذتهم الصعقة بظلمهم)
۱۵- کفر و گوساله پرستى یهود، على رغم مشاهده بینات و دلایل آشکار بر توحید و ضرورت خداپرستى (ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البینت)
۱۶- گناه و انحراف آگاهانه، داراى زشتى و پلیدى فزونتر (ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البینت) قید «من بعد ...»، بیانگر این است که مذمت و تقبیح عملکرد اهل کتاب، بدان جهت است که ارتداد و کفرشان پس از آگاهى و اتمام حجت بوده است.
۱۷- گرفتارى یهود به صاعقه، از بینات الهى براى آنان (فأخذتهم الصعقة بظلمهم ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البینت)
۱۸- گوساله پرستى و ارتداد یهودیان عصر موسى (ع) و عفو خداوند از آنان (ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البینت فعفونا عن ذلک)
۱۹- حضرت موسى (ع)، بهره مند از دلایل و براهین روشن، از جانب خداوند (و ءاتینا موسى سلطناً مبیناً)
۲۰- حضرت موسى (ع)، داراى قدرت و توانى بالا در ایفاى رسالت و اتمام حجت بر مردم (و ءاتینا موسى سلطناً مبیناً)
۲۱- دلجویى و حمایت خداوند از پیامبر اسلام (ص)، در برابر بهانه جوییها و گزافگوییهاى اهل کتاب (یسئلک أهل الکتب أن تنزل علیهم ... و ءاتینا موسى سلطناً مبیناً) بیان گرفتارى یهودیان بهانه جو براى پیامبر (ص)، به منظور دلجویى و وعده حمایت از آن حضرت است.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا:۱۷
- انحراف: سرزنش انحراف ۱۶
- اهل کتاب: و انبیا ۴ ; اهل کتاب و محمد (ص) ۱، ۳ ; اهل کتاب و موسى (ع) ۳ ; بهانه جویى اهل کتاب ۳، ۲۱ ; حس گرایى اهل کتاب ۸ ; خواسته هاى اهل کتاب ۱، ۳، ۴ ; دشمنى اهل کتاب ۳ ; روش برخورد اهل کتاب ۴ ; لجاجت اهل کتاب ۳
- بنى اسرائیل: هلاکت بنى اسرائیل ۶
- بهانه جویى: آثار بهانه جویى ۱۱
- پیشینیان: عبرت از پیشینیان ۱۳
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۳
- توحید: دلایل توحید ۱۵
- توقعات بیجا:۱، ۲، ۹، ۱۲
- حس گرایى: آثار حس گرایى ۱۱
- حواس: محدوده حواس ۱۲
- خدا: رؤیت خدا ۲، ۵، ۶، ۹، ۱۲ ; عذاب خدا ۱۱ ; عفو خدا ۱۸ ; قدرت خدا ۱۴
- صاعقه: عذاب صاعقه ۵ ; هلاکت با صاعقه ۶
- ظلم: آثار ظلم ۱۰ ; موارد ظلم ۵، ۱۱
- عبادت: خدا ۱۵
- عذاب: موجبات عذاب ۱۱ ; موجبات عذاب دنیوى ۷
- عوامل طبیعى:۱۴
- کیفر: با صاعقه ۱۷ ; موجبات کیفر دنیوى ۱۰
- گناه: آثار گناه ۷ ; سرزنش گناه ۱۶ ; گناه آگاهانه گناه ۱۶
- محمّد (ص): دلدارى به محمّد (ص) ۲۱ ; محمّد (ص) و اهل کتاب ۲۱
- معجزه: درخواست معجزه ۴
- موسى (ع): احتجاج موسى (ع) ۱۹ ; قدرت موسى (ع) ۲۰ ; قصه موسى (ع) ۲۰ ; موسى (ع) و اتمام حجت ۲۰
- یهود: ارتداد یهود ۱۸ ; حس گرایى یهود ۸ ; خواسته هاى یهود ۲، ۵، ۹ ; عفو از یهود ۱۸ ; کفر یهود ۱۵ ; کیفر یهود ۱۷ ; گوساله پرستى یهود ۱۵، ۱۸ ; یهود دوران موسى (ع) ۱۸ ; یهود و محمّد (ص) ۹ ; یهود و موسى (ع) ۲، ۹
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۵۹.
- ↑ طبرى در جامع البيان آن را از محمد بن كعب القرظى روايت نموده و طبرسى در مجمع البيان نيز آن را از سدى روايت كرده و اضافه نموده است كه يهودى مزبور كعب بن الاشرف بوده است و صاحبان كشف الاسرار و روض الجنان نيز روايت مزبور را ذكر نموده و گويند كه يهوديان مزبور فنحاص بن عازورا و كعب بن الاشرف بوده اند.